کد خبر: ۱۰۰۶۰۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۴ - ۲۴ آبان ۱۳۹۵

صدای زنگ فروپاشی آمریکا

هیچ منطق اجتماعی و تاریخی حکم نمی کند که 99 درصد ثروت یک جامعه در دست یک درصد آن جامعه باشد. شورش و عصیان علیه چنین جامعه و جوامعی، اجتناب ناپذیر است.

به گزارش شیرازه، روزنامه «رسالت» به قلم سید مسعود علوی در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:

انتخابات اخیر آمریکا با همه هیجانات آن شاهد کمترین میزان مشارکت در بیست سال گذشته بود. 55 درصد مردم آمریکا اصلاً در این انتخابات شرکت نکردند و عطای دموکراسی را به لقای آن بخشیدند. کلینتون با کسب 228 کارت الکترال 60467601 رأی را به خود اختصاص داد. ترامپ هم با کسب 290 کارت الکترال، 60072551 رأی مردمی را کسب کرد. هیلاری کلینتون رأی بیشتری را نسبت به ترامپ به دست آورد. این یک چالش دائمی در دموکراسی به سبک آمریکاست. به این معنا؛ کسی که حائز اکثریت آراء است ممکن است منتخب مردم نباشد!سؤالی که ذهن جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی را به خود مشغول داشته این است که آشوب های پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا برای چیست؟ کلینتون هرگز اعلام نکرده بود اگر انتخاب نشود، نتایج را نمی پذیرد. در عوض، ترامپ صریحاً گفته بود اگر انتخاب نشود، نتیجه را نمی پذیرد. او بارها از تقلب در انتخابات سخن گفته بود و طرفداران خود را برای یک آشوب و بزن بزن سیاسی اجتماعی و حتی نظامی آماده کرده بود.

آشوب ها که اکنون وارد پنجمین روز خود می شود، از شکاف های عظیم اجتماعی و اقتصادی درون جامعه آمریکا حکایت می کند. شکاف هایی که کنترل و حساب و کتابش از دست حکومت خارج شده و حتی خیمه شب بازی تبلیغات انتخاباتی دموکرات ها و جمهوری خواهان نتوانست روی آن سرپوش بگذارد. ترامپ مأموریت داشت آتشفشان خشم ملت علیه نظام سیاسی آمریکا را کنترل و هدایت کند. لذا ادبیات او در ایام تبلیغات انتخابات اصلاً تناسبی با ادبیات یک نامزد انتخاباتی که قرار است بزرگترین قدرت ظاهری دنیا را در کاخ سفید نمایندگی کند، نداشت. هر دو نامزد در شعارهای پوپولیستی و عوامفریبانه، مسابقه گذاشته بودند. به طوری که کلینتون حتی از درآوردن صدای سگ در برنامه های تبلیغاتی خود ابا نداشت!

کمر اقتصاد آمریکا زیر بدهی بیست تریلیون دلاری خم شده است. هزینه های نظامی گری آمریکا در عراق، افغانستان، یمن، بحرین و سوریه بر حجم این بدهی ها، روز به روز می افزاید. کسانی که از این وضعیت در فقر و تنگدستی و زحمت به سر می برند، حاضر نیستند با رأی خود پای مشروعیت نظام کنونی آمریکا امضاء بگذارند. لذا بیش از نیمی از کسانی که حق رأی دارند در این انتخابات شرکت نکردند. اینها سرمایه اجتماعی آشوب ها و شورش های بالقوه و بالفعل در آمریکا هستند و برایشان مهم نیست چه کسی رأی آورده و چه کسی رأی نیاورده است. برایشان مهم نیست که حزب دموکرات و خانم کلینتون کلید فتنه را در قفل امنیت آمریکا بچرخاند یا نچرخاند!

واقعیت این است که لیبرالیسم همانند مارکسیسم در حال احتضار است و چیزی نمی گذرد که آن هم به موزه های تاریخ سپرده می شود. هیچ منطق اجتماعی و تاریخی حکم نمی کند که 99 درصد ثروت یک جامعه در دست یک درصد آن جامعه باشد. شورش و عصیان علیه چنین جامعه و جوامعی، اجتناب ناپذیر است.

دیروز روزنامه های اصلاحات در صفحه اول خودشان هیچ خبری از آشوب و فتنه در آمریکا نزدند. ظاهراً آنها فتنه را در داخل می پسندند و نمی خواهند بپذیرند آمریکا دچار فتنه و فروپاشی است.

کلیدواژه های رسانه های اروپایی و آمریکایی هم در چیستی و چرایی این ناآرامی ها و عاملان آن جالب است. آنها از معترضان به عنوان «آشوبگر»، «فاشیست»، «خرابکار» و «آنارشیست» یاد می کنند. در حالی که وقتی از ناآرامی های تهران در سال 88 یاد می کردند، معترضان به نتایج انتخابات را آزادی خواه می نامیدند!

اگر بخواهیم یک تفسیر واقعی از انتخابات آمریکا داشته باشیم این است؛ کسی که رأی آورده، ترامپ نیست. آن چیزی که رأی آورده، «نه به کلینتون» است، چه کسانی که انتخابات را تحریم کردند و چه کسانی که به غیر کلینتون رأی دادند! البته اگر بخواهیم یک تفسیر امنیتی و سیاسی در مورد نتایج انتخابات آمریکا داشته باشیم، این است که در حقیقت حافظان امپراتوری ستم در آمریکا با انتخاب ترامپ به شورش کمتر رضایت دادند. 

ترامپ تا حدودی نقش سوپاپ اطمینان را در این بازی به عهده داشته است. سخنان ترامپ پس از انتخابات خیلی عجیب است. ما قبل از انتخابات اخیر آمریکا با یک ترامپی رو به رو بودیم که کمترین صفات او را در یک لات بی سر و پا، هرزه زبان،

بی آبرو در رفتار اجتماعی و خانوادگی می توان سراغ گرفت. او یک سرمایه داری است که کارش را با کازینوداری و کاباره داری شروع کرده و... اما پس از انتخاب، وی فردی اطو کشیده، دیپلمات، صاحب اصل و نسب و خانواده و مؤدب به آداب اجتماعی و دیپلماتیک شد و در قامت یک مرد آرام و رهبر موقر ظاهر گردید! عجیب نیست!

روزگاری امپراتوری شرق را همه به نام «اتحاد جماهیر شوروی» می شناختند. پس از فروپاشی، چیزی از آن «اتحاد» باقی نمانده است. امروز نیز از آمریکا به عنوان «ایالات متحده» یاد می کنند. این در حالی است که پس از انتخابات، بحث جدایی کالیفرنیا کلید زده شده است و قبل از آن هم برخی از ایالات، ساز جدایی زده بودند. 

اینکه چقدر سرمایه داران و سرمایه سالاران، بانکداران، صاحبان رسانه، نخبگان ایدئولوژیک و... در آمریکا بتوانند ترک خوردگی ها و شکاف های این بنای عظیم را گچ کاری و ترمیم کنند و پارگی های جامه لیبرالیسم را رفو نمایند، خیلی مهم است. حوادث و آشوب ها در 45 ایالت آمریکا نشان می دهد حساب کار از دستشان خارج شده است.

آمریکا چه به سمت ثبات و چه به سوی فروپاشی برود، فرقی در مناسبات کاخ سفید با ملت ایران ندارد. در جریان تبلیغات انتخاباتی، هم ترامپ و هم کلینتون در خصومت ورزی با ملت ایران مسابقه گذاشته بودند. لذا بحث بد و بدتر مطرح نیست، بلکه بحث «بدترین» ها مطرح است. ملت ما باید هوشیار باشد. ارتش و سپاه ما باید دست به ماشه، آماده باشند. 

برای احقاق حقوق ملت، فقط زور و قدرت لازم است. برجام نشان داد آنها دروغ می گویند. مذاکره فقط از موضع قدرت جواب می دهد. تاریخ نشان داده است در برابر زورمندان و ستمکاران فقط زور و قدرت و اقتدار، جواب می دهد.

آنهایی که دل در گرو آمریکا دارند، باید بدانند ما با یک امپراتوری در حال فروپاشی و احتضار قرار داریم. آمریکایی ها نزده، خورده اند. شاهد آن هم فتنه و آشوبی است که امروز در خیابان های شهرهای بزرگ آمریکا با چشم سر می توانیم مشاهده کنیم.


انتهای پیام/

نظرات بینندگان