کد خبر: ۱۰۲۹۹۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۲ - ۰۱ دی ۱۳۹۵

مهمان داریم! یک حیدری دیگر از جمع فاطمیون اوج گرفت

علی رفت و یک حیدری دیگراز جمع فاطمیون اوج گرفت تا سرسفره بی بی زینب روزی بگیرد اما صدای روضه هایش در حسینیه جوادیه در گوش تاریخ طنین انداز است، کسی چه می داند شاید در همان روضه ها برات شهادتش را گرفت.
شیرازه/ بازهم خبر شهادت، چشمم روی صفحه مانیتور مانده بود. چقدر قیافه اش آشنا بود. در گالری عکس گوشی چرخی زدم بله اشتباه نمی کردم چندماه قبل موقع تشییع شهید محمد نبی محمدی عکس دونفره شان را دیده بودم. در مراسم تشییع محمد نبی سنگ تمام گذاشت حواسش به همه کارها بود. حالا نوبت اوج گرفتن خودش شده بود.رفیقان می روند نوبت به نوبت خوش آن روزي كه نوبت بر من آيد...
 
در آخرین روز پاییزی مهمان نگاه های بارانی خانواده شهیدعلی حیدری بودیم که نوزده بهار بیشتر پشت سرنگذاشته بود اما غیرتش روی حضرت زینب باعث شده بود در اوج جوانی به آرزویش برسد.
 
مادربزرگش می گفت:محمد نبی و علی پسرعمه و پسردایی بودند. محمد نبی هشت سالی بودساکن ایران بود اما علی یک سال و سه ماه بود که از افغانستان به ایران آمده بود. از وقتی امده بود، مرتب سرکار بود، خیلی کار می کرد. یک بار با محمدنبی و دو نفر از دوستان صمیمی شان که همشهری بودند رفتند سوریه. بار اول سالم برگشتند اما دلشان را همانجا جا گذاشته بودند، دیگر آدمهای قبل نبودند ما بعدازبرگشتن شان فهمیدیم کجا بودند.
دفعه دوم محمد نبی تنها رفت و مرداد ماه همین امسال در حلب شهید شد اوایل شهریورماه بود که مراسم تشییعش در شیراز برگزار شد. 15 روز قبل از محمد نبی هم محمد علی یکی از همان دوستان صمیمی شان، شهید شده بود و درکاشان تشییع شد.

سید محمد مصطفی هم که جزو همان جمع چهارنفره بچه محل هابود به فاصله کمی بعد از محمد نبی شهید شد و فقط علی مانده بود.بعد از شهادت محمد نبی، علی دیگر آرام و قرار نداشت خیلی هوایی شده بود.مدام می گفت خوش به حال محمد نبی شهادت قسمت هرکسی نمی شود تا اینکه یک هفته پیش خبر شهادتش را دادند. کم طاقت بود هنوز چهار ماه از شهادت محمد نبی نگذشته رفت و خودش رابه رفیقانش رساند.
 
خواهر شهیدمحمد نبی باذوق و حسرت عکس های محمد و نبی و علی را به ما نشان می داد و می گفت محمد نبی 23 سالش بود که شهید شد علی همه کاره مراسم محمد نبی بود. علی بعد از محمدنبی حال و هوای خاصی داشت چند تا کتاب خریده بودو مدام روضه می خواند اما الان یک هفته هست که باور کردیم دیگر صدای روضه علی را نمی شنویم و فقط عکس و فیلم های محرم امسال در حسینیه جوادیه برایمان به یادگار مانده است. آخر محرم بودکه بی خبر رفت.
 
فیلم یادگاری را که نشان مان داد, عمه شهید بغضش شکست و به یادعلی اکبر حسین دلی سبک کرد.بی تابی عمه برای برادرزاده جوانش بهانه ای شده بود تا اشک هایی که پشت پرده چشمان همه محصور شده بودند، فرصت خودنمایی پیدا کنند. اما مادربزرگ دنیا دیده با صبوری به همه یادآوری می کرد که برای علی اشک نریزید علی به آرزویش رسیده وخوشحال است شما هم خوشحال باشید. علی خودش راهش را انتخاب کرد.
 
عمه می گفت من تهران ساکن هستم وقتی محمد نبی شهید شد. من بیمارستان بستری بودم نتوانستم به مراسمش برسم. علی دوماه بعداز تشییع محمدنبی آمده بودتهران که برود اما به هیچ کس نگفته بودمنم نفهمیدم که عازم هست. فقط بهم سر زد و رفت. وقتی از سوریه تماس گرفت، بهش گفتم بزرگ شدی دیگر وقت تشکیل زندگی است،گفت اگه برگشتم خودت برایم برو خواستگاری. اما دیگر برنگشت و آرزویش به دلم ماند.
 
زن داداش محمد نبی می گفت تازه خبر آزادی حلب مرهمی شده بودبر داغ شهادت محمد نبی که خبر شهادت علی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گلو در تدمر سوریه راشنیدیم. پدر و مادر علی ایران نیستنددر افغانستان زندگی می کنند.فقط برادرش شیراز است خدا داعش را نابود کند که این جوانان را پرپر می کند اماکور خوانده با این وحشی گری ها مدافعان پاپس نمی کشند.
پسرعمه علی اسمش فهیم است تازه هجده سالش تمام شده است الان درخط درحال مبارزه هست بهش خبر دادیم که علی شهید شده خودت را به مراسم برسان پیغام داده نمی گذارم اسلحه این شهیدان روی زمین بماند. حاشا که فاطمیون بی بی زینب راتنها بگذارند.
 
علی هم همیشه می گفت کسی که یکباربه سوریه برود دیگر اشتیاقی به ماندن در این دنیا ندارد. غربت بی بی زینب  امان دل عشاق را می برد و هیچ چیز نمی تواند زمین گیرشان کند. حال و هوایش را که می دیدیم می گفتیم تو خیلی جوانی اما علی می گفت باید از بی بی دفاع کنیم بزرگ و کوچک و پیر و جوان ندارد.آخرش هم رفت و به آرزویش رسید. امانت خدا بود که به خودش سپردیم. نبودشان برای ما خیلی سخت است اما امید داریم خدا آن دنیایشان را خوب کند. غیرت و مردانگی اینها ارثی است پدربزرگشان هم حدود35 سال پیش در جهاد افغانستان شهید شد در حالی که برای مجاهدان آب و غذا می برد.
 
علی رفت و یک حیدری دیگراز جمع فاطمیون اوج گرفت تا سرسفره بی بی زینب روزی بگیرد اما صدای روضه هایش در حسینیه جوادیه در گوش تاریخ طنین انداز است، کسی چه می داند شاید در همان روضه ها برات شهادتش را گرفت. کوچه باغ های قصر دشت دلتنگ قدم های مردانه این برادر غیرتمند است که مهر شهادتش اشک شوق وحسرت برای ارزومندان شهادت  به ارمغان آورده است حالا نوبت ماست که پنج شنبه به استقبالش برویم.

علی حیدری مهمان شیرازی هاست وبعد از تلاشش برای دفاع از حریم بی بی زینب داردمی آید تا زنگار از دل ما بزداید و مسیر اصلی اوج گرفتن را به همه ما گوشزد کند.
پنجشنبه 9 صبح آستان مبارک سیدعلاء الدین حسین بار دیگر مهمان نوازی شیرازی ها را به رخ می کشد. امید که این مهمان نوازی تسلی خاطر خانواده این شهدای گرانقدر باشد ومرهمی بر دل پدر و مادری شود که نمی توانند در مراسم شهید جوان شان حاضر باشند.
نظرات بینندگان