کد خبر: ۱۰۵۱۹۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۵

چه خوب که «سرهنگ» نیستی!

آقای روحانی! حقوقدان شدن کاری ندارد! فقط باید چند واحد پاس کنی! اما سرهنگ شدن، یعنی گرفتن جان کف دست! و دل به معرکه جنگ زدن!
به گزارش شیرازه، حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
 
«مثل زمان جنگ» عبارتی است که این روزها، ناظر بر جانفشانی آتش‌نشانان فداکار، نیز همدلی سراسری مردم با این عزیزان، زیاد می‌شنویم! اگر آتش‌نشانی به نام «علی»، آنقدر دفاع از «مال مردم» برایش موضوعیت دارد که حاضر است در راه حفظ اموال ملت، دست از جان شیرین بشوید؛ آن‌که این صحنه را می‌بیند یا این حکایت را می‌شنود، قبل از هر چیز می‌گوید «مثل زمان جنگ»! اگر بچه‌های مدرسه، با شاخه گلی در دست، به فلان ناحیه آتش‌نشانی می‌روند و به همکاران بی‌ادعای شهدای آتش‌نشان، «خدا قوت» می‌گویند؛ آن‌که این صحنه را می‌بیند یا این حکایت را می‌شنود،  قبل از هر چیز می‌گوید «مثل زمان جنگ»! اگر جماعتی از مردم، صبح علی‌الطلوع، با شیر داغ و خرما، مختصر صبحانه‌ای بی‌ریا برای قهرمانان زخم‌خورده خود تهیه می‌کنند؛ آن‌که این صحنه را می‌بیند یا این حکایت را می‌شنود، قبل از هر چیز می‌گوید؛ «مثل زمان جنگ»!
 
شگفتا! دیروز در یکی از این چند روزنامه زنجیره‌ای که سابق بر این، به بهانه بیان مضرات جنگ، حتی از تخریب فرهنگ مقاومت هم هیچ ابایی نداشت، عینا همین عبارت «مثل زمان جنگ» را خواندم: «آنچه روزهای گذشته شاهد آن بودیم، «مثل زمان جنگ» تبلور اوج ایثار بود.
 
اینکه خود را قربانی کنی، برای اینکه دیگران، شاید دقیقه‌ای بیشتر زنده بمانند یا اموال‌شان کمتر در معرض آسیب قرار بگیرد». اینک اما وقت این سوال اساسی است: «وقتی می‌گوییم «مثل زمان جنگ»، دقیقا داریم از چه زمانی سخن می‌گوییم؟!» واضح‌تر بپرسم: «وقتی می‌گوییم «مثل زمان جنگ»، مشخصا داریم از کدام جنگ حرف می‌زنیم؟!»
 
تا به این سوال پاسخ دهیم، لاجرم باید سوال دیگری مطرح کنیم: «مگر جنگ، چیزی جز درد و دوری و زخم و بمباران هم دارد که همه با هر سلیقه و عقیده، خوب‌ترین کار را و خوب‌ترین حال را و خوب‌ترین احساس را به «جنگ» و «زمان جنگ» نسبت می‌دهیم؟!» عجبا که برای پاسخ به این سوال هم، هیچ جوابی بهتر از چنبره‌زدن در پرسشی دیگر نیست: «اگر صلح بر جنگ، شرافت ذاتی دارد، پس چرا معطوف بر رفتار فداکارانه و کردار جوانمردانه، از عبارت «مثل زمان صلح» استفاده نمی‌کنیم؟!»  حال فرض کنید همین سوال را بخواهم از زنجیره‌ای‌ها بپرسم! آیا چاره‌ای هست جز بازترکردن روضه؟! سوالم را ببینید: «مگر این «جنگ» و «زمان جنگ»، همانی نبود که بارها و بارها با استفاده ابزاری از واژه «صلح»، بی‌رحمانه بر فرقش کوبیدید و حتی حیا نکردید «بچه‌های جنگ» را لااقل با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس نکنید؟!» با جنگ، «آفتاب از کدوم طرف دراومده، مهربون شدید» که خواسته یا شاید هم ناخواسته، بهترین عبارتی که در وصف ایثار به ذهن‌تان می‌رسد، همین «مثل زمان جنگ» است؟!
 
هان ‌ای جماعت ضد‌جنگ! مگر این همان جنگی نبود که به زعم شما، بعد از فتح خرمشهر، دیگر نباید ادامه پیدا می‌کرد؟! و مگر جز این است که عبارت «مثل زمان جنگ» اشاره دارد به روز اول جنگ تا روز آخر جنگ؟! مردم عادی یعنی همین مردم کوچه و بازار، اگر از عبارت «مثل زمان جنگ» استفاده می‌کنند، کاملا قابل فهم است، چرا که در عین آگاه بودن به مضرات جنگ و دست و پنجه نرم کردن با بدی‌های جنگ، هرگز «حرف‌های اضافه بر سازمان» نمی‌زنند، به مردان بی‌ادعا، تهمت «سربازان وحشی قوم آتیلا» نمی‌زنند و بعد از شهادت سردار هر دو جبهه خرمشهر و خان‌طومان، مثل شما ناجوانمردان، اینگونه دم نمی‌زنند که «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! بنابراین شما باید این تناقض را حل کنید که عبارت «مثل زمان جنگ»، عاقبت برای‌تان تداعی‌گر «سربازان وحشی قوم آتیلا» است یا «ایثار و جان‌نثاری»؟!
 
القصه! تجلی آشکار عبارت «مثل زمان جنگ» همین فداییان معروف به «مدافعان حرم»اند! شیربچه‌های دلاوری که جنگ در بیرون مرزها را به جان می‌خرند تا قدوم نحس دشمن، اصلا و اساسا خاک مقدس وطن را آلوده نکند!
 
به این معنی، «ضد‌جنگ» اتفاقا یعنی قاسم سلیمانی و همه آن سرداران و سرهنگ‌ها و سربازانی که غریبانه اما شجاعانه، مشغول بیرون نگه‌داشتن دشمن حرامی در کیلومترها آن‌سوتر از مرز پاک ایران عزیز هستند! اصطلاح «ضد‌جنگ» هرگز زیبنده حقوقدان یا دیپلماتی نیست که با توافق تقریبا هیچ خود، دشمن را به اهدافی حتی فراتر از اهداف حمله فرضی می‌رساند! آمریکا که از صدقه‌سر «زمان آن جنگ» و «جنگ این زمان» یعنی از صدقه‌سر «قاسم سلیمانی کربلای 5» و «قاسم سلیمانی کربلای معلی» فقط در عالم خواب، گزینه نظامی را علیه ایران به کار می‌برد، لیکن یارای جنگی هم اگر می‌داشت، آیا جز این بود که کاری کند مثلا قلب رآکتور اراک، دیگر نتپد؟! و آیا جز این است که برجام این دولت که در عرض 4 سال، اندازه 40 سال، همه ما را و همه کارخانه‌های ما را اعم از هسته‌ای و غیرهسته‌ای پیر کرد، بدون تحمیل هزینه جنگ بر دوش دشمن، دشمن را حداقل به بخش‌هایی مهم از هدف خود رساند؟! پس اصطلاح «ضد جنگ»، نه آن ستاره‌ای است که بر دوش امثال آقایان روحانی و ظریف بدرخشد! حقوقدان‌ها و دیپلمات‌ها ظاهرا عادت کرده‌اند که منت کار نکرده را بر سر ملت بگذارند! «ضد جنگ» یا «مرد صلح» یا «ضامن امنیت» یا «کبوتر آزادی»، از قضا زیبنده «اصحاب جنگ» است که خطر را برای خود می‌خرند اما امن و امان را برای مردم خود می‌خواهند! هنوز خیلی مانده که حقوقدان‌ها یا دیپلمات‌ها پی به مضرات جنگ ببرند!
 
معایب جنگ را باید از سرهنگی پرسید که نوزادش را 6 ماه به 6 ماه در آغوش می‌گیرد! کاش پدرم «سرهنگ» بود تا پشیمان می‌کردم و اگر نه، مجبور به توضیح و تصحیح و معذرت می‌کردم نامزد انتخابات را از حرف درشتی که در مناظره‌ 92 بار این جمع و جماعت بی‌ادعا کرد! «اگر سرهنگ نبود» یعنی «جنگ بود»! و یعنی مجال‌های زیادی بود برای تحقق همه آنچه داعش در خواب می‌بیند! آقای روحانی نباید بگوید «اگر برجام نبود»! چه اینکه ما، هم نبود و هم بود برجام را کاملا حس کرده‌ایم! تا قبل از طلوع آفتاب کاغذی برجام، قلب رآکتور خودکفایی در تپش بود و بعد از آن اما با کوهی از سیمان پر شد، بی‌آنکه شاکله تحریم‌ها تکانی اساسی خورده باشد! آقای روحانی باید بگوید «اگر سرهنگ نبود، چه می‌شد»؟! و «اگر همان روحیه بچه‌های زمان جنگ در شیربچه‌های مدافع حرم متبلور نبود، چه می‌شد»؟! و «اگر قاسم سلیمانی نبود، چه می‌شد»؟!
 
آقای روحانی باید بگوید اگر شهریاری شهید نبود، ما با کدام داشته گرانقدر هسته‌ای، می‌خواستیم وارد توافق با دشمن شویم؟! و اگر سردار و سرهنگ و سرباز نبودند، ما از کدام امنیت یارای سخن داشتیم؟! بنابراین ما یک «عبارت» داریم و یک «اصطلاح»! عبارت «مثل زمان جنگ» و اصطلاح «ضد جنگ»! «مثل زمان جنگ» اشاره دارد به ایثار آن آتش‌نشان شهید که در فضای مجازی، «مدافعان حرم» را «فالو» می‌کند و البته در فضای حقیقی هم آرزو می‌کند کاش مرگی جز شهادت همراه مدافعان حرم نصیبش نشود! لیکن چه باک از شهادت در «خیابان جمهوری»، وقتی گستره و شعاع حریم امنیت، از این خیابان شروع و به خیابان‌های حلب منتهی می‌شود؟! آری! «شهید بهنام میرزاخانی» هم «مدافع حرم» است، هم‌چنانکه یکایک شهدای مدافع حرم، در وهله اول، «مدافع حریم امنیت مردم» محسوب می‌شوند! اگر شهدای مدافع حرم نبودند، نشنیدن صدای ضدهوایی تعجب داشت، نه شنیدنش! و اگر همین سربازها و سرهنگ‌ها و سردارها نبودند، آتش‌نشان ما باید هر روز را در کنار خرواری از آوار سپری می‌کرد! و این است راز عشق آتش‌نشان شهید به شهید زنده؛ سردار قاسم سلیمانی و شیربچه‌هایش!
 
پس عبارت «مثل زمان جنگ» اشاره به همان دارد که خمینی گفت «ما حتی برای یک لحظه هم نادم از جنگ نیستیم»! و اشاره به همان دارد که خامنه‌ای گفت «جنگ ما حقیقتا یک گنج است»! گنج ایثار! گنج دلاوری! گنج گذشت! گنج انسانیت! و گنج بالاترین مراتب کمال! و البته بعله! مضراتی هم دارد جنگ، که ناظر بر آن، اصطلاح «ضد جنگ» ساخته می‌شود! کیست اما «ضد جنگ»؟! الا سردار و سرباز و سرهنگی که دارد بیرون مرزها می‌جنگد تا شیپور لامروت جنگ، هیچ دخترکی را از خواب خوش شبانه بیدار نکند؟! تا صفیر وحشیانه هیچ گلوله‌ای، نغمه خوش هیچ عروسکی را به سکوت مرگبار بدل نکند؟!
 
آقای روحانی! حقوقدان شدن کاری ندارد! فقط باید چند واحد پاس کنی! اما سرهنگ شدن، یعنی گرفتن جان کف دست! و دل به معرکه جنگ زدن! خرداد 92 بر سینه کوبیدید و با افتخار فرمودید «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم»! بهمن 95 بر سینه می‌کوبم و با افتخار می‌گویم من دست همه سرهنگ‌های ضامن صلح و امنیت کشورم را می‌بوسم و البته خیلی هم خدا را شاکرم که شما همان حقوقدان هستی، نه سرهنگ!
نظرات بینندگان