کد خبر: ۱۰۶۹۲۷
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۲ - ۰۹ اسفند ۱۳۹۵

پیکر شهید علی ارشدی تفحص و شناسایی شد

پیکر شهید مفقود الاثر علی(الماس) ارشدی از شهدای شهرستان پاسارگاد، تفحص و شناسایی شد.

به گزارش شیرازه، پیکر شهید مفقود الاثر علی(الماس) ارشدی از شهدای شهرستان پاسارگاد، تفحص و شناسایی شد.

امشب جمعی از مسئولان شهرستان پاسارگاد به دیدار خانواده شهید مفقود الاثر علی ارشدی رفتند تا خبر آمدنش را به خانواده ایشان بدهند.

 به گفته ی ابوذر متقی پیشه فرمانده سپاه پاسارگاد، پیکر شهید علی ارشدی از شهدای تازه تفحص شده شهرستان پاسارگاد که در عملیات محرم در  سال1361به درجه رفیع شهادت نائل شد، پس از34سال به آغوش  خانواده و زادگاهش محله علی آباد شهرستان پاسارگاد، باز خواهد گشت.

شهید علی(الماس) ارشدی متولد سال 1344 جز شهدای شاخص دانش آموزی می باشدکه درعملیات محرم درمنطقه دشت عباس وعین خشک زخمی و در تاریخ نوزدهم آبان ماه سال 61 به درجه رفیع شهادت نائل امد.

مادر شهید ارشدی پنج سال پیش با حسرت انتظار دیدار فرزند شهیدش آسمانی شده است و حالا پدر، خواهر و برادران این شهید سرافراز از او پس از 34 سال از عزیز 17 ساله شان که البته حالا 51 ساله شده، استقبال خواهند کرد.

قرار است مراسم تشییع و تدفین این شهید تازه به وطن برگشته عصر روز پنج شنبه همین هفته و بعد از مراسم تشییع و تدفین شهدای گمنام بخش پاسارگاد انجام شود.

طنین پاسارگاد، شهرستان پاسارگاد دارای 12 شهید مفقودالاثر است.

زندگی نامه بسیجی شهید:( الماس ارشدی )

نام پدر:عباس علی

تاریخ تولد:1344

محل شهادت:عین خوش

تاریخ شهادت:1361/08/19

زندگی نامه:

در سال 1359در جهاد سازندگی 《ارسنجان》مشغول خدمت به روستائیان محروم آن منطقه شد.با بازگشایی مدارس،تحصیلات خود را در دبیرستان پی گرفت و هم زمان در《مسجد ولی عصر》در روستای《علی آباد》مسئول کتابخانه شد.به پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار،خصوصا مولا علی(ع) ارادت خاصی داشت؛ از این رو نام 《علی را برای خود برگزید  و به خانواده و دوستان سفارش کرد  که از این به بعد او را ( علی ) صدا بزنند.

در سال 1360 مردم

《علی آباد》با هدایت و حمایت حجه الاسلام مرحوم《حاج علی اکبر صادقی》-روحانی محل- شروع به مرمت و نوسازی《حسینیه ی شهدای علی آباد》نمود و جالب این که جواهرات اهدایی زنان

《علی آباد》به حسینیه را به او که امانت داری مشهور بود، تحویل دادند تا به فروش رسانده و خرج حسینیه شود.

با شروع جنگ تحمیلی پس از نام نویسی و گذراندن دوره ی آموزشی جنگ به طور داوطلبانه در سه نوبت به جبهه های جنگ اعزام گردید؛

در تاریخ60/09/08 در

《عملیات طریق المقدس》با هدف آزادسازی 《بستان》 و《تنگه ی چزابه》صورت گرفت حضور داشت،که منجر به زخمی شدن وی از ناحیه ران پای راست شد. پس از بهبودی، دوباره دیگر در تابستان سال 1361به جبهه اعزام شد.

پس از دلاوری هایی که از خود نشان داد بالاخره در

《عملیات محرم》و در جبهه ی 《عین خوش》در روز 61/08/19 شهد شیرین شهادت را نوشید.مروارید وجودش برای همیشه  در صدف گمنامی پنهان گردید و هنوز پس از سالها معلوم نیست در کجای دشت شقایق خیز جنوب ایران آرمیده است.

خاطره ای به نقل از مادر شهید:

《علی》فرزند اول من بود و در زمان شیر خوارگی،همیشه با وضو به او شیر میدادم. در دو سالگی به همراه پدرش به زیارت امام رضا(ع) رفتیم.قبل از رفتن به خاطر کوچکی 《علی》و دوری راه راضی با رفتن نبودم،ولی پدرش اصرار داشت که برویم.خواب دیدم که امام رضا(ع) به من فرمود:《چرا برای زیارت من نمیایی؟ جای بدی نمیخواهی بروی! بیا و فرزندت را هم با خود بیاور》.

با دیدن این خواب راضی شدم و به پابوس آقا رفتیم. علی وقتی بزرگ شد،نه تنها کار های شخصی خود بلکه بعضی از کار های مرا هم انجام میداد.آن وقت ها در خانه ی خود نان تهیه میکردیم و علی برایم خمیر آماده میکرد و لباس های خودش را شخصا می شست.وقتی که به او میگفتم:

《بده من بشویم》در جواب میگفت:《مادر! تو خیلی برایمان زحمت میکشی و کار های خانه و بچه ها هم به دوش توست،انصاف نیست که تو همه ی کارها را انجام بدهی》. این در حالی بود که فعالیت های زیادی داشت.هم درس میخواند و هم مسئول کتاب خانه ی 《مسجد ولی عصر》بود.در مغازه هم به پدرش کمک می کرد.در سپاه《ارسنجان》و بسیج هم فعالیت می کرد.من از او راضی هستم و خداوند هم از او راضی باشد.شب ها تا دیر وقت لامپ اتاقش روشن بود و من وقتی میرفتم به او سربزنم می دیدم که در حالی که قرآن روی سینه اش قرار دارد خوابش برده است.

فرازی از وصیتنامه شهید:

برادران و خواهران محترم!

اکنون که به سوی دیار عاشقان روانم خدا میداند، درونم چه میگذرد؛ و همان طور که قلب پاکم آگاه است شهید خواهم شد و به آرزوی خود که پرواز به سوی《الله》است خواهم رسید وشهادت را افتخار میدانم. برای مکتب اسلام باید خون بدهیم ،تا اسلام همیشه زنده بماند.اکنون بعد از گذشت هفده سال از عمرم، هیچ چیز جز شهادت گلوی تشنه ی مرا سیراب نخواهد کرد.آری هر کس که شهید می شود، تولدی دیگر پیدا میکند و پس اگر من هم شهید شدم -که می شوم- و تولدی دیگر پیدا کردم در جشن تولدم شادی کنید و فریاد بزنید:

《مرگ بر آمریکا...و خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار.》

 برادران و خواهران مسلمان

《علی آباد》،از اسلام و روحانیت جدا نشوید که اگر جدا شدید شکست خواهید خورد. به خداوند مهربان توکل کنید و از شر خناس های زمان به خدا پناه ببرید که مبادا شما را از امام خمینی و روحانیت جدا کنند.

برای طول عمر امام امت دعا کنید و همیشه در صحنه باشید و فقط پیرو خط ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد! از تمام گروه های غیر اسلام و آمریکا نفرت داشته باشید و آن ها را نگذارید توطئه کنند که آن ها ظاهری اسلامی دارند

 ولی در حقیقت برای آمریکا و شوروی یا بهتر بگویم شرق و غرب خدمت می کنند.

اکنون چند سخن با پدر و مادر عزیزم دارم:

 عزیزانم مرا حلال کنید که نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم.برشهادت من گریه مکنید واز تمام دانش آموزان میخواهم تا به درس خود ادامه دهند که آینده ی کشور اسلامی ما به درس خواندن آن ها بستگی دارد.

خواهرانم! حجاب اسلامی را حفظ کنید که می گویند:《حجاب تو از خون من کوبنده تر است》.

به امید پیروزی اسلام برکفر جهانی! والسلام《علی ارشدی》1361/06/18


منبع: طنین پاسارگاد

نظرات بینندگان