کد خبر: ۱۱۰۷۵۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۲ - ۲۴ خرداد ۱۳۹۶
یادداشت/ مهدی محمدی

2 سؤال مهم درباره حادثه تهران

پنج تروریستی که در تهران دست به عملیات زدند تنها چند روز قبل از عزیمت به تهران وارد ایران شده بودند و اکنون روشن است هم مرکز فرماندهی آنها بیرون از ایران قرار داشته و هم فرمانده اصلی آنها.
2 سؤال مهم درباره حادثه تهرانبه گزارش شیرازه، روزنامه «وطن امروز» در یادداشتی به قلم «مهدی محمدی» نوشت:

با گذشت یک هفته از حادثه تروریستی تهران، یکی ـ دو سوال مهم هست که اکنون دیگر می‌توان با دقت به آنها پاسخ داد. این سوال‌ها از روز اول حادثه وجود داشت اما ارائه یک پاسخ دقیق به آنها مستلزم آن بود که کمی زمان بگذرد و اطلاعات دقیق‌تری گردآوری شود.
سوال نخست این بود: آیا این حمله، یک حمله خودجوش و محصول رادیکال شدن خودانگیخته جمعی است که در گوشه‌ای از کشور تحت تاثیر داعش و تفکر تکفیری قرار گرفته و بدون اینکه به جایی مرتبط باشند تصمیم به حمله به تهران گرفته‌اند یا اینکه کسی یا جایی آنها را به این کار «مامور» کرده و انگیزه‌های آنها سازمان یافته‌بوده نه خودجوش؟ سوال دوم هم این است: آیا این حادثه محصول ترتیبات جدید امنیتی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه ایجاد کرده‌اند؛ یعنی مشخصا تاسیس مرکز ماموریت ایران به مسؤولیت مایک دی آندریا در سیا و تلاش برای تشکیل ناتوی عربی در منطقه با همکاری اسرائیل علیه ایران یا اینکه حمله تروریستی تهران ربطی به این ساختار و ترتیبات جدید ندارد و محصول تلاش‌های پیگیر 7-6 ساله سعودی و اسرائیل برای آن است که مرزهای مستحکم امنیتی ایران را شکسته و به انتقام شکست‌های پی در پی در منطقه، عملیاتی در تهران سازمان بدهند.
سوال اول از این رو مهم است که اگر فرآیند رادیکال شدن غیرسازمان یافته افراد – آنچه در اروپا و آمریکا ظهور گرگ‌های تنها خوانده می‌شود- در ایران آغاز شده باشد و این «گرگ‌های تنها» تصمیم به ورود به فاز عملیاتی گرفته باشند، این مساله‌ای نگران‌کننده خواهد بود که باید آن را بسیار جدی گرفت. یکی از گزاره‌های امنیت ملی بسیار مهمی که طی سال‌های گذشته در بیان تفاوت ایران با بسیاری از کشورهایی که اکنون اسیر سیل تروریسم هستند، بیان می‌شد، این بود که در ایران گرگ‌های تنها ظهور نمی‌کنند به این دلیل که هیچ بخشی از جامعه – حتی نژادها، مذاهب و قومیت‌ها- وجود ندارد که به طور سیستماتیک مشمول تبعیض و ظلم باشند و به همین دلیل با وجود تنوع نژادی و مذهبی در ایران، روندهای رادیکال شدن هرگز به ظهور تروریسم منجر نمی‌شود. حادثه تهران این نگرانی را به‌وجود آورد که آیا این ارزیابی اشتباه بوده و این «شهروندان ایرانی» هستند که بدون اینکه به جایی وصل باشند، تحت تاثیر تفکرات رادیکال قرار گرفته و تروریست شده‌اند؟ اطلاعات فعلی نشان می‌دهد این ارزیابی کاملا نادرست است. 5 تروریستی که در تهران دست به عملیات زدند تنها چند روز قبل از عزیمت به تهران وارد ایران شده بودند و اکنون روشن است هم مرکز فرماندهی آنها بیرون از ایران قرار داشته و هم فرمانده اصلی آنها. از همان ساعت نخست این حادثه کسانی تلاش کردند بگویند حمله در تهران محصول تبعیض‌ها و ظلم‌ها علیه اهل سنت یا کردهاست ولی موج موضع‌گیری برادران اهل سنت در کنار همکاری جدی کردها برای ریشه‌کن شدن «زنجیره تامین» این تیم، نشان داد تروریست‌ها نه بخشی از جامعه ایرانی بلکه اجیرشدگان سرویس‌های خارجی و آموزش‌دیده و مسلح‌شده از جانب آنها بوده‌اند. اگرچه یک نکته مهم در اینجا این است که برخی شواهد نشان می‌دهد سرویس‌های کارفرمای حمله تهران، عمدا طوری برنامه‌ریزی کرده بودند که تروریست‌ها از تجهیزات مبتدی و دست‌ساز استفاده کنند تا هم روند مجهز کردن‌شان به تجهیزات مدرن آنها را در معرض کشف قرار ندهد و هم حمله در نهایت خودجوش و غیرسازمان‌یافته به نظر برسد اما شواهد روشن، این فریبکاری‌ها را به حاشیه برده است. نتیجه مهمی که در اینجا می‌توان گرفت این است که همچنان در ایران نوعی مقاومت اجتماعی سازمان‌یافته از پایین در مقابل رادیکال شدن و دست‌زدن به خشونت وجود دارد و این در کنار جامعه امنیتی و اطلاعاتی توانمند، مهم‌ترین عاملی است که تاکنون ایران را از سیل تروریسم در امان نگه داشته و به نظر می‌رسد در آینده قابل پیش‌بینی نیز همینطور خواهد بود.
اما سوال دوم هم اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. اگر حمله تهران محصول ترتیبات جدید امنیتی در منطقه باشد یا به عبارت دیگر این حمله محصول یک «اراده و سازمان کار جدید» باشد، آنگاه این نگرانی وجود خواهد داشت که این سازوکار و اراده جدید خطرناک است و باید برای آن چاره‌ای کرد، چرا که این امر به معنای آن خواهد بود که سیستم تولید بی‌ثباتی در ایران خود را به «حداقلی از کارآمدی» رسانده است اما اگر حمله تهران محصول همان اراده‌ها و سازوکار‌های قدیمی و در واقع ثمره 7 سال تلاش و به آب و آتش زدن سرویس‌های درمانده منطقه علیه جمهوری اسلامی باشد - که در این مدت هزاران ضربه کاری از ایران دریافت کرده‌اند- آن وقت، چیز زیادی برای نگران شدن وجود ندارد و صرفا باید ترتیبات امنیتی و حفاظتی را مستحکم‌تر کرد.  ظاهرا به طور نصفه و نیمه در موقعیتی قرار داریم که به این سوال هم می‌توان جواب داد؛ حمله تهران محصول سازوکارها و ترتیبات جدید امنیتی در منطقه نیست از جمله به این دلیل که این سازوکارها و ترتیبات اساسا وجود خارجی ندارد! ما نمی‌دانیم مرکز ماموریت ایران در سیا و رئیس جدیدش قرار است چه کاری علیه ایران انجام بدهند که در گذشته نمی‌شده است؟ ناتوی عربی هم اساسا فقط یک اصطلاح توخالی است و در عمل جز اینکه قطر از شمار اقمار سعودی بیرون رفته، سازماندهی جدیدی علیه ایران انجام نشده است. اگر مقاله بسیار مهم بروس ریدل در بروکینگز را مبنا بگیریم خرید تسلیحات 110 میلیارد دلاری سعودی از آمریکا هم فقط یک بازی تبلیغاتی بوده و عملا هیچ قرارداد جدیدی منعقد نشده است. ریدل می‌گوید کارخانه به کارخانه با اسلحه‌سازان آمریکایی حرف زده و آنها می‌گویند نه پنتاگون و نه سعودی هیچ ثبت سفارش جدیدی نکرده‌اند! بنابراین سازوکاری که وجود ندارد و تقریبا همه اجزای آن ساخته عملیات روانی و رسانه‌ای است، نمی‌توانسته و نمی‌تواند سازمان‌دهنده حمله جدید به تهران باشد. این حمله را باید ادامه تلاش‌های هزار بار شکست خورده سعودی، اسرائیل و آمریکا برای «ترقه‌بازی» در تهران دانست که این یک بار توانسته منفذی برای خود بیابد و این منفذ نیز با سرعتی باور نکردنی کور شده است. این البته به معنای آن نیست که دیگر هیچ «ترقه‌بازی» جدیدی رخ نخواهد داد ولی هر چه باشد از حد بازی‌هایی کودکانه فراتر نخواهد رفت و هرگز قادر نخواهد بود برتری منطقه‌ای و امنیت راهبردی ایران را با چالش قابل اعتنایی مواجه کند.
نظرات بینندگان