کد خبر: ۱۱۱۸۷۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۰ - ۲۴ تير ۱۳۹۶
یادداشت/ محمد صرفی

نشانه‌های سندروم استکهلم!

بی‌توجهی به تجربه برجام که قیمتی گزاف برای آن پرداخت شده، راه را برای خسارت‌های بعدی هموار می‌کند. یک نمونه آن که این روزها جزو اخبار داغ کشور است، موضوع قرارداد با شرکت توتال است.
نشانه‌های سندروم استکهلم!به گزارش شیرازه، روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:

«کلید چرخید ایران خندید»، «دنیا به احترام ایران ایستاد»، «آغاز عصر ایرانی»، «جهان تغییر کرد»، «ایران بر قله توافق»، «انفجار امید»، «خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا»، «جشن دستیابی مطالبات هسته‌ای با نرمش قهرمانانه»، «پیروزی بدون ‌جنگ»، «انفجار اتمی بدون ‌بمب»، «پا به پای شادمانی‌های مردم»، «حصر ایران شکست»، «روز خوب توافق اتمی»، «کلید تدبیر قفل تحریم‌ها را گشود»، «خجسته باد این پیروزی»، «توافق عزتمندانه»، «گل صد‌برگ توافق شکفت»، «مهر تدبیر بر پیشانی تحریم»، «توافق قهرمانانه ایران»، «فتح‌الفتوح دیپلماسی ایران»، «توافق تاریخی»، «غروب تحریم، ساحل توافق» و... اینها تیترهای دو سال پیش روزنامه‌های حامی دولت در چنین روزی است، یک روز پس از امضای برجام در وین پایتخت اتریش. چنان سرمست بودند که حتی روزنامه‌های ورزشی هم که به ندرت وارد بازی‌های سیاسی می‌شوند، تیتر زدند؛ «ظریف گل زد ایران خندید»، «گل‌طلایی ظریف به 1+5» و...
البته اینها فقط تیترهای روز پس از توافق است و نگاهی به تیتر مطبوعات در روزها و هفته‌های پس از آن جالب و عبرت‌آموز است. در هیاهوی جشن  آن روزها و سیل تبریک‌ها و تقدیرها، تیترهای کیهان وصله ناجور می‌نمود. انگار جشن و شادمانی پر سر و صدایی در منزلی برپا باشد و همه مشغول بزن و بکوب و در همان زمان دزدان مشغول جمع کردن اثاث منزل باشند و یکی داد بزند؛ چه‌نشسته‌اید که دزدان همه اموالتان را به غارت بردند!
پیام تبریک‌ها فرستادند و شادباش‌ها گفتند و 165 خاصیت محیرالعقول برای این مولود تازه ردیف کردند و جار زدند که دور باشید و کور باشید که قدرت‌های بزرگ دنیا را پشت میز مذاکره شکست داده‌ایم و این هم سندش! وقتی هم که نتوانستند با جنجال  و هیاهو، هشدار دلسوزانه و قاطعانه کیهان را خاموش کنند،  ساز دیگری کوک کرده و گفتند؛ ببینید ملت! در دنیا برجام دو مخالف بیشتر ندارد؛ یکی کیهان است و دیگری اسرائیل و شعار درست کردند که «کیهان- اسرائیل پیوندتان مبارک»! و حالا دیروز در دوسالگی برجام مقام ارشد امنیتی رژیم صهیونیستی (کارمی گیلون رئیس اسبق شین‌‌بت) در فارین پالیسی یادداشت می‌نویسد که؛ برجام برای تل آویو یک موهبت بود و «به همین دلیل، حتی سرسخت‌ترین منتقدین برجام از جمله ترامپ، نتانیاهو و تعدادی از همکاران من در مراکز نظامی و امنیتی اسرائیل نیز امروز علنا یا تلویحا به نتایج مثبت آن اذعان دارند یا اینکه دستکم برخلاف گذشته در برابر آن سکوت کرده‌اند.»
این روزها با اقدامات واشنگتن و اعترافات مقامات دولت یازدهم، نقد برجام کاری سهل است و البته بی‌هزینه اما در تابستان دو سال پیش، گفتن اینکه بالای چشم برجام ابروست، چشمی تیزبین می‌خواست و البته جگر شیر! اما هر چه زمان گذشت حقانیت این تک‌صدای به ظاهر در اقلیت، روشن‌تر شد و کار به جایی رسید که صدای آشپزهای داخلی برجام هم از بدعهدی‌ها و کارشکنی‌های دشمن درآمد و اذعان کردند عایدی ایران از این توافق «تقریباً هیچ» است. همین دیروز بود که آقای ظریف در بدو ورود به نیویورک گفت؛ «متاسفانه آمریکا ضمن اینکه حداقل ماندگاری را در این توافق داشته است، ولی با اجازه ندادن به ایران در بهره بردن از منافع کامل این توافق در عمل کردن به روح این توافق شکست خورده است و ما بر این باوریم که آنان در موضع خودشان بازنگری کنند، زیرا این امر به سود پایداری این توافق نیست.» البته مشخص نیست اگر بهره بردن از منافع توافق - در قالب رفع تحریم‌های اقتصادی- محقق نشود که تا کنون نشده است، دیگر چه چیزی از روح و جسم برجام باقی می‌ماند که باید برای پایدار ماندن آن تلاش کرد؟!
اما مهم‌تر از برجام و تعداد سانتریفیوژهای نطنز و نوع رآکتور اراک و درصد غنی‌سازی و میزان اورانیوم غنی شده و... فهم ملی - اعم از مسئولان خرد و کلان و مردم کشور- از کلیت ماجراست. بیستم فروردین ماه سال 94 - سه ماه پیش از توافق هسته‌ای- رهبرمعظم انقلاب فرمودند؛ «اگر طرف مقابل از کج‌تابی‌های معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربه‌ای برای ما می‌شود که خیلی خب، پس می‌شود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ اما اگر دیدیم نه، این کج‌تابی‌هایی که همیشه از اینها دیده‌ایم باز هم وجود دارد و کج‌راهه دارند می‌روند، خب طبعاً تجربه‌ گذشته‌ ما تقویت خواهد شد.» ایران در عمل به تعهدات برجامی خود چنان سرعت عمل و عجله به خرج داد که تعجب ناظران غربی را نیز برانگیخت اما پاسخی که از طرف غرب دریافت کرد ناامیدکننده بود، چرا که آنها به مسائل دیگری نظر داشتند و خواب‌های دیگری دیده بودند. این بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی 11 مردادماه سال گذشته تاکید کردند؛ «این برجام شد برای ما یک نمونه، یک تجربه... در ظاهر وعده می‌دهند، با زبان چرب و نرم حرف می‌زنند اما در عمل توطئه می‌کنند، تخریب می‌کنند، مانع از پیشرفت کارها می‌شوند؛ این شد آمریکا؛ این شد تجربه.»
اما عده‌ای علاقه ندارند که این تجربه فراگیر و تعمیق شود. همان روزنامه‌ای که مدیر‌مسئولش اعتراف کرده بود برجام را برای عبور از سد افکار عمومی بزک کرده‌اند و چاره دیگری هم نداشته‌اند (درباره چرایی این ناچاری باید به آگهی‌های تقریبا همه روزه و تمام صفحه ساعت‌های لوکس آن اشاره کرد و دید از کجا می‌آید!) چند روز پیش یادداشت منتشر می‌کند که نخیر! آمریکا به همه تعهدات خود عمل کرده است و تحریم‌های جدید هم نقض برجام نیست! البته از آدم‌هایی که شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافری ایران در سال 67 را هم بزک کرده و آن را «دور کردن خطر»! توصیف می‌کنند، انتظار بیشتری نیست اما باید دانست که این رقم مواضع و تحلیل‌ها صرفاً یک نظر شخصی نیست که بتوان به سادگی از کنار آنها گذشت. مواضعی است که در نهایت به خسارت‌های محض منتهی می‌شود و چنین خساراتی را لایق قدردانی هم معرفی می‌کند!
بی‌توجهی به تجربه برجام که قیمتی گزاف برای آن پرداخت شده، راه را برای خسارت‌های بعدی هموار می‌کند. یک نمونه آن که این روزها جزو اخبار داغ کشور است، موضوع قرارداد با شرکت توتال است. کسی نه مخالف همکاری با شرکت‌های غربی است و نه سرمایه‌گذاری خارجی. در این فقره نیز دولتمردان محترم به جای پاسخ منطقی به انتقادات، همان روش توهین و شانتاژ را در پیش گرفته‌اند که؛ حرف مفت است و منتقدان از اساس مخالف سرمایه‌گذاری خارجی‌اند و نانشان بریده شده است و ... امثال این اتهامات صد من یک غاز! وقتی هم می‌خواهند از قرارداد دفاع کنند رئیس توتال را شاهد می‌آورند که؛ مذاکره‌کنندگان شما به خوبی از منافع ایران دفاع کردند! و یا در ماجرای رشوه سال‌ها پیش توتال به یک مقام دولتی ایران، جناب آقای زنگنه در مجلس می‌گوید از خودشان پرسیدیم و گفتند صحت ندارد و رشوه‌ای نداده‌ایم!
44 سال پیش عده‌ای دزد به بانکی در استکهلم -پایتخت سوئد- حمله کرده و چند کارمند بانک را گروگان گرفتند. کارمندان طی این ماجرای 6 روزه با دزدان رابطه‌ای عاطفی برقرار کرده و نه‌تنها با پلیس همکاری نمی‌کردند که حتی پس از آزادی نیز از آنان دفاع می‌کردند. این ماجرا تعجب روانشناسان را برانگیخت و به موضوع مطالعه آنها تبدیل شد. بعدها نام این وضعیت و اختلال را «سندروم استکهلم» گذاشتند. وضعیتی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگانگیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس تا اندازه‌ای ‌است که از کسی که جان، مال یا آزادی‌اش را تهدید کرده، دفاع نموده و به صورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش می‌کند! آیا عده‌ای در ایران، نسبت به دشمن دچار «سندروم استکهلم» شده‌اند؟!
نظرات بینندگان