کد خبر: ۱۱۷۱۰۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۱ - ۲۵ آذر ۱۳۹۶

راز چالش دیرهنگام موگرینی

رویکرد اتحادیه اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه از روز اجرای برجام(۹۴/۱۰/۲۶)تاکنون همراهی با امریکایی‌ها در جهت تحقق دو هدف فوق بوده است.
به گزارش شیرازه،«محمد اسماعیلی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

ضربات کشورهای غربی به پیکره توافق هسته‌ای ایران و۱+۵ منجر به ریزش قسمت‌های مهمی از بنای آن شده و شوک‌های چند روز اخیر امریکا – اروپا به ساختمان کلنگی آن می‌تواند سایر قسمت‌های کم اهمیت بنا را نیز دچار تخریب کند. امریکایی‌ها دو هدف عمده را در دوران پسابرجام دنبال کرده‌اند:  

۱ـ نقض برجام با احیای تحریم‌های تعلیق شده در متن برجام با عناوین جدید، افزایش تحریم‌های ضدایرانی و عدم اجرای تعهدات. 

۲ـ معرفی کردن ایران به عنوان «ناقض روح برجام قطعنامه۲۲۳۱»با به‌کارگیری ابزارهایی مانند«تفسیر موسع از برجام و قطعنامه۲۲۳۱»، « ایجاد رویه‌های حقوقی مانند ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به بهانه آزمایش موشکی و حضور سردارسلیمانی در حلب» و «سندسازی‌های حقوقی با طرح ادعای حمله موشکی ایران به ریاض.»

شوک‌های چهار روز اخیر محور امریکا -  اروپا علیه ایران نه تنها باقیمانده بنای فرسوده توافق هسته‌ای را منهدم می‌کند بلکه همانطور که قبل از این نیز گفته شد، پیامدهای حقوقی ایران را در عرصه بین‌المللی تا مرز صدور قطعنامه‌های فصل هفتمی و صدور مجوز حمله نظامی به ایران افزایش می‌دهد. 

هدف اول امریکایی‌ها (نقض برجام با افزایش تحریم ضد ایرانی) یا بی‌خاصیت‌سازی برجام در بعد تحریم ها، مستمرا در ۲۷ماه گذشته دنبال شده و از وضع قانون کاتسا، ایسا ومحدودیت ورود شهروندان   ۸کشور به امریکا از جمله  ایران تا «تصویب طرح ضد ایرانی HR۴۳۲۴ در خصوص ممنوعیت فروش هواپیما به ایران در کنگره امریکا» روز جمعه جهت تقویت همین هدف صورت گرفته است.  اما سه گام «تلاش نیکی هیلی (نماینده امریکا در سازمان ملل)  برای مستندسازی ادعای امریکا مبنی بر شلیک موشک ایران به فرودگاه ریاض»، « درخواست رسمی (بیانیه) پارلمان اروپا از ایران برای عدم فعالیت‌های موشکی که می‌تواند نقض قطعنامه۲۲۳۱باشد» و «ادعای موگرینی مبنی بر اینکه ایران خواستار قرار دادن برجام به عنوان زیربنایی برای گفت‌وگو درباره مسائل دیگر است (مستند بر مقدمه برجام)»را باید در جهت تحقق هدف دوم(معرفی کردن ایران به عنوان ناقض روح برجام) دانست.

رویکرد اتحادیه اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه از روز اجرای برجام(۹۴/۱۰/۲۶)تاکنون همراهی با امریکایی‌ها در جهت تحقق دو هدف فوق بوده و اما تحرک چهار روز اخیر موگرینی و پارلمان اروپا آنها را ازموقعیت «همراهی»به «پیشقراولی و راهبری» تبدیل کرده است. (تغییری که راز تأخیر ۲۷ ماهه به چالش کشاندن برجام توسط موگرینی را برجسته می‌کند.)

روز جمعه و بلافاصله پس از ادعای موگرینی درباره مقدمه برجام، پارلمان اروپا همانند امریکا ایران را متهم به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ می‌کند، ادعایی که به لحاظ مفهومی همراهی با سندسازی نیکی هیلی علیه ایران در بعد موشکی است. اگرچه طبق ادعای موگرینی طرف ایرانی تلاش کرده منافع حزبی را بر منافع ملی کشور ترجیح دهد (اقدامی که مسبوق به سابقه نیز می‌باشد و نمونه آن: درخواست محمدجوادظریف از محمدالبرادعی برای جلوگیری از شکست جریان غرب‌باور داخلی) اما ‌ همراهی صریح‌تر اروپا با هدف دوم امریکا مبنی بر« تفسیر موسع از متن برجام-  قطعنامه ۲۲۳۱جهت معرفی کردن ایران به عنوان ناقض برجام»می باشد.  

فدریگا موگرینی در حالی می‌گوید طرف ایرانی خواستار قرار دادن برجام به عنوان زیربنایی برای گفت‌وگو درباره مسائل دیگر بر پایه نیم‌بند است که‌ ‌ چنین تفسیری از متن برجام می‌تواند نه تنها به صورت کامل ساختمان غیراستاندارد برجام را فرو بریزد بلکه پیامدهای حقوقی فرا متنی را برای ایران به همراه داشته باشد، پیامدهایی که وضع قطعنامه‌های فصل هفتمی و صدور مجوز حمله نظامی به ایران در آن قابل پیش بینی است.  

در مطالب قبلی روزنامه جوان(اشتباه استراتژیک دولت درباره روح برجام)موکدا گفته شد که ضعف‌های حقوقی متعدد برجام که از مهم‌ترین آن « فقدان مرجعیت تفسیرکننده متن و روح برجام» می‌باشد منجر به آن شده که تفسیرهای یک جانبه امریکاـ اروپا نهایتاً  تعیین‌کننده حدود و ثغور تعهدات ایران و طرف غربی است و این حفره حقوقی باعث شده امریکا  نه تنها تعهدات خود در برجام را عملیاتی نکند بلکه در موضعی   تهاجمی ایران را به نقض روح برجام بر اساس متن تفسیرپذیر (به عنوان یکی دیگر از ضعف‌های مشهود حقوقی برجام) آن متهم کند.

 امریکا-  اروپا مستمرا و به بهانه‌های مختلف ایران را متهم به نقض برجام کرده‌اند و آنقدر اتهامات وارده علیه ایران را تکرار کرده‌اند تا شکل رویه حقوقی به خود بگیرد و نهایتا رویه شکل گرفته تبدیل به قاعده حقوقی شود؛ کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت توسط امریکاـ اروپا به بهانه سه بار آزمایش موشکی یا حضور سردار سلیمانی در حلب از این دست بهانه‌هاست. 

تقلیل  روح برجام به «ایجاد صلح و ثبات منطقه‌ای و جهانی» نخست منجر به فرافکنی از اهداف اصلی توافق هسته‌ای مانند«برداشته شدن تحریم‌های ضدایرانی»می‌باشد، عدم اجرای تعهدات امریکایی و نقض متن ـ روح برجام را توجیه می‌کند و ایران را همچنان الگوی تخریب صلح و ثبات منطقه‌ای معرفی می‌کند.

 با این توضیح می‌توان دریافت که چرا موگرینی بعد از گذشت۲۷ماه تفسیری از مقدمه برجام ارائه می‌دهد که پیش از این از گفتن آن ابا داشت؛ در واقع موگرینی همانند مقامات امریکا و کشورهای اروپایی نه تنها تفسیری موسع از«نیم بند»مقدمه  ارائه می‌دهد بلکه هدف نهایی غرب از برجام را شکل‌گیری مذاکرات موشکی و منطقه‌ای عنوان می‌کند هدفی که چنانچه ایران به آن تن در ندهد نه تنها به عنوان ناقض برجام معرفی می‌شود بلکه باید آمادگی قطعنامه‌های فصل هفتمی و صدور مجوز حمله نظامی را نیز داشته باشد.  زمانی می‌توانیم هدف اصلی موگرینی را درک کنیم که برخی از تفسیرهای موسع مقامات غربی از توافق هسته‌ای با ایران را مرور کنیم: تیلرسون: «انتظار داشتیم که برجام باعث ثبات منطقه شود ولی نشد»، ترامپ: « ایران مؤلفه‌های بسیاری و همچنین روح توافق را نقض کرده ‌است»، سخنگوی سیاست خارجه امریکا: «اقدامات ایران ثبات‌زدا است و... ایران روح برجام را نقض کرده است»، مستر: «اعتقاد داریم ایران روح برجام را نقض کرده است.»  اروپا و امریکایی‌ها امیدوارند با سه‌گانه: 

۱ - با «تفسیر یک‌جانبه» از مفاد برجام ـ قطعنامه ۲۲۳۱ (ادعای پارلمان اروپا و موگرینی)؛

۲ـ ایجاد رویه‌های حقوقی ضدایرانی (تکرار مستمر این اتهام که ایران ناقض روح برجام است) با هدف صدور قطعنامه‌های فصل هفتمی و

۳ـ سندسازی سیاسی ـ حقوقی (رونمایی نیکی هیلی از لاشه یک موشک) هزینه‌های فراهسته‌ای حقوقی گسترده‌ای را علیه ایران وضع نمایند.

نظرات بینندگان