کد خبر: ۱۱۸۹۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۳ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۰

اشرافيون و رأي مردم در 22 خرداد

 نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 خرداد با يادآوري اينكه اكثريت طرفداران موسوي را طبقات خاص اجتماعي شامل به اصطلاح نخبگان و مرفهين اقتصادي تشكيل مي‌دادند، گفت: آنها نمي‌توانستند تبعيت از توده عموم مردم را كه پيروز انتخابات بودند تحمل كنند؛ بنابراين سعي كردند با تمام ابزارها، مانع اين تحقير سياسي اجتماعي شوند.

پرويز اميني نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 خرداد  اظهار داشت: بي‌شك انتخابات دهم و حوادث بعد از آن را بايد جزء مهمترين مسائل سي ساله انقلاب اسلامي دانست كه در آن درس‌ها و عبرت‌هاي فراواني وجود دارد. انتخابات 22 خرداد مانند يك آيينه بود كه آسيب‌ها، تهديدها، نقطه قوت‌ها و فرصت‌ها را به طور كاملاً شفاف نشان داد به طوري كه مي‌توان گفت 22 خرداد 88 تصوير واقعي از جامعه ايران را ترسيم كرد.

اميني گفت: در انتخابات 22 خرداد ركورد مشاركت مردمي با حد نصاب 85 درصد مشاركت مردم در دنيا شكست كه پديده‌اي بي‌نظير و به چالش كشاننده دموكراسي‌ها و شبه دموكراسي‌هاي رايج دنيا است كه بايد مورد بررسي و واكاري قرار گيرد.

نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 برخي دلايل موثر در مشاركت مردم در انتخابات 22 خرداد را "رقابتي بودن انتخابات "، "دو قطبي شدن آن "، "تنوع نامزدها و پوشش فراگير مطالبات گوناگون جامعه "، "عدم پيش بيني قطعي نتيجه انتخابات " و "برگزاري مناظره‌هاي زنده تلويزيوني با مخاطب 50 ميليوني " برشمرد و افزود: اين دلايل اگرچه موثر بودند اما در توضيح مشاركت 40 ميليوني بايد به دنبال علل ديگري بود چرا كه اين دلايل (غير مناظره مستقيم كانديداها)در ادوار ديگر انتخابات ها نيز وجود داشته است ولي چنين مشاركتي رقم نخورده بود و بالاترين سطح مشاركت 30 ميليون نفر بود.

اميني با تشريح شرايط موجود در انتخابات ادامه داد: در واقع "تعدد، تراكم و عمق شكاف هاي اجتماعي فعال " به انتخابات 22 خرداد جنبه "هويتي " داده بود و هركس احساس مي‌كرد بايد از هويتش در برابر ديگري دفاع كند لذا تضاد حداكثري ايجاد شد. شكاف‌هاي ايجاد شده از يك نظر "اقتصادي و جغرافيايي "، از بعد ديگر "سياسي و ايدئولوژيك " و در حالت سوم "شكاف توده و نخبه " بود. بنابراين تضاد ايجاد شده بين دو طرف شكاف ها، گروه‌‌بندي‌هاي اجتماعي و شرايطي را بوجود آورد را شكل داد كه آنها نمي‌توانستند نسبت انتخابات بي‌تفاوت باشند.

وي در پاسخ به اين سؤال كه دليل كسب رأي بالاي احمدي‌نژاد چه بوده است گفت: سبك زندگي ساده زيستانه، ارتباط قوي و فراگير با مردم، انجام سفرهاي استاني به سراسر كشور و مناطق محروم، سخن گفتن با زبان مردم ترجيح مطالبات عمومي مردم بر نخبگان و روشنفكران، شجاعت و جسارت در نقد افراد و جرياناتي كه در گذشته به نوعي از مصونيت سياسي برخوردار بودند گفتمان عدالت، مبارزه با فساد و تبعيض موضع‌گيري در برابر استكبار آمريكا عرب و در پيش گرفتن سياست تهاجمي، احياي حقوق هسته‌اي كشور از جمله اين دلايل بوده است.

نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 در ادامه به موضوع طرح ادعاي تقلب از سوي جريان شكست خورده اشاره كرد و توضيح داد: واقعيت اجتماعي اين است كه اكثريت مردم به سلامت انتخابات اعتماد كامل داشتند و دارند عده‌اي هم كه بر اثر تبليغات شك كرده بودند تقلب يازده ميليوني را غيرممكن مي‌دانستند اما به هر حال در ذهن و فكر بخش‌هايي در جامعه به سلامت دچار ترديد شده بودند و گمان مي‌كردند كه تقلب شده است كه تبليغات و جوسازي‌هاي رسانه‌اي دشمنان و افراد و جريانات فريب خورده داخلي در اين تصور بسيار مؤثر بود. بنابراين همين ادعا و القا بسياري از رفتارهاي غلط بعد از انتخابات پايه‌گذاري كرد و دستاوردهاي مشاركت عظيم 40 ميليوني مردم را تحت الشعاع قرار داد و كشور دچار خسارت مادي و معنوي زيادي كرد.

اميني با بيان اينكه مدعيان براي ادعاي خود مبني بر تقلب هيچگونه مدارك قابل توجهي نتوانستند ارائه كنند تأكيد كرد: بايد به اين نكته توجه داشت كه همه استدلال‌هاي منصفانه و شواهد قبل و بعد از انتخابات نشان مي داد پيروزي احمدي نژاد و نه تنها خلاف انتظار نبود بلكه پيروز نشدن او تعجب آور بود بنابراين اگر قرار بود انگ تقلب زده شود اين بايد در صورت رأي آوردن موسوي اتفاق مي‌افتاد.

وي همچنين به مناظره تاريخي انتخابات اشاره و يادآور شد: برتري احمدي نژاد بر موسوي در مواضع و توانايي‌ها كاملاً محسوس بود چنانچه بعد از مناظره‌ها تكيه كلام موسوي كه "چيز " بود به نماد ناتواني موسوي در جامعه تبديل شد و در لطيفه‌ها و پيامكها شعار منتشر شد.

* اطرافيان موسوي كه غالباً مرفهين اقتصادي بودند، نمي‌توانستند تبعيت از توده مردم را تحمل كنند

اين تحليل‌گر سياسي ادامه داد: اكثريت طرفداران موسوي را طبقات خاص اجتماعي شامل نخبگان و مرفهين اقتصادي تشكيل مي‌دادند لذا آنها به لحاظ روان شناختي نمي‌توانستند مسئله تبعيت از توده عموم مردم و عمدتا فرودست را كه پيروز انتخابات بودند را تحمل كنند. آنها احساس كرده بودند كه به نوعي از طرف طبقه فرودست اقتصادي يا غيرنخبه در يك مسئله سياسي تحقير شده‌اند بنابراين سعي كردند تمام ابزارها و امكانات مالي رسانه‌اي و توان خود را به كار بگيرند تا جلوي اين تحقير سياسي اجتماعي را بگيرند.

اميني خاطرنشان كرد: به طور مثال عبدي از عناصر جريان اصلاحات گفت: "كيفيت رأي كسي كه انتخاب شده هم به لحاظ افراد رأي دهنده كه كيفيت اجتماعي اقتصادي‌شان پايين‌تر است و هم به لحاظ انگيزه‌ها و دفاع از آن رأي كه غالب آنان كم انگيزه و منفعل هستند با رأي طرف مقابل متفاوت است. رأي دهندگان طرف مقابل و آن 13 ميليون به لحاظ كيفيت و سطح اجتماعي بالاتر هستند " بنابراين همين تفكر موجب مي‌شود بعد از 29 خرداد تجمعات ساختارشكنانه در مناطق خاص از تهران برپا شود درحالي كه در جنوب تهران چنين چيزي نبود و اين در حالي بود كه اكثر نارضايتي‌هاي اجتماعي معمولا از طبقات ضعيف و پايين شروع مي‌شود.

وي در ادامه به برنامه براندازي نرم و يا كودتاي مخملي توسط جريان برانداز در حوادث فتنه 88 اشاره و تصريح كرد: به لحاظ جامعه شناسي "وجود جريان تجديد نظرطلب و ساختارشكن شبه انقلابي "، "تحولات ارزشي جامعه و شكل‌گيري طبقه هوادار غرب به عنوان آسيب دروني "، "آزادي‌هاي سياسي و سازوكار انتخابات به عنوان بستر طبيعي "، علل و زمينه‌هاي داخلي براندازي نرم در جمهوري اسلامي را نشان مي‌دهد.
نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 گفت: جريان تجديدنظرطلب از آنجايي كه نظام سياسي مستقر در تعارض با انديشه، فكر و منافع خود مي‌بيند، متناسب با شرايط جامعه و امكانات خود به دنبال تغيير آن حركت مي‌كند.

نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 با بيان اينكه براي درك صحيح از رفتارافراد و جريانات بايد گذشته آنها را مورد بازخواني قرار داد، ادامه داد: بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران جريان و افرادي با مباني انقلاب اسلامي و انديشه‌هاي امام خميني(ره) زاويه داشتند و در مقابل انديشه و عمل بينانگزار جمهوري اسلامي ايران به عنوان نماد انقلاب اسلامي قرار مي‌گرفتند. جريان‌هاي چپ، منافقين، جبهه ملي، نهضت آزادي و اپوزيسيون از اين جمله هستند. اما يك جريان تجديدنظر طلب كه در اواخر جنگ و خصوصا سال‌هاي ابتدايي بعد از پايان جنگ از درون جريان‌هاي انقلابي زاده شد و شكل گرفت كه به مباني و جهت‌گيري‌هاي گذشته خود پشت كرده بود و از نظر عملي و اجرايي نيز استراتژي خود را تغيير وضع موجود قرار داده بود.

اميني يادآور شد: حلقه كيان با محوريت سروش و مركز مطالعات استراتژيك رياست جمهوري با محوريت موسوي خوئيني‌ها از جمله اين جريانات بودند كه فكر تجديدنظرطلبي در آنجا تئوريزه مي‌شد و از طريق نشرياتي مانند ماهنامه كيان، دو هفته نامه عصر ما، روزنامه سلام و ... توزيع و منتشر مي‌شد.

وي گفت: اين جريان تا دوم خرداد 76 چندان به صورت آشكار و صريح در جامعه به عرصه نيامده بود، به طوري كه سعيد حجاريان يكي از تئوريسين‌هاي اصلي اين جريان تجديدنظرطلب مطالب خود را با نام مستعار "جهانگير صالح‌پور " در ماهنامه كيان منتشر مي‌كرد. بنابراين در انتخابات دوم خرداد 76 جريان تجديدنظرطلب كه بعدها به جريان اصلاح‌طلب معروف شد با تابلويي غير از آنچه كه با شعاري نظير "درود بر سه سيد فاطمي، خميني، خامنه‌اي، خاتمي " تبليغ كرده بود، به صحنه آمد.

*تجديدنظرطلبي با اصلاح‌طلبي درخواسته خود مبني بر "تغيير " مشترك است

اين كارشناس مسائل سياسي در پاسخ به اين سؤال كه آيا ميان اصلاح‌طلبي و يا تجديدنظرطلبي تفاوتي وجود دارد، بيان داشت: تجديدنظرطلبي با اصلاح‌طلبي درخواسته خود مبني بر "تغيير " مشترك است. اما در اصلاح‌طلبي تغيير بر اساس مباني، چارچوب‌ها و آرمان‌هاي فكري انقلاب‌ها و نظام‌هاي سياسي صورت مي‌گيرد تا فاصله از نقطه موجود به نقطه آرماني كاهش يابد. اما در تجديدنظرطلبي تغيير خود آرمان‌ها و چارچوب‌هاي جامعه هدف قرار مي‌گيرد و تحول و دگرگوني بر ساختارها شامل ارزش‌ها و نهادهاي محوري نيز مي‌شود. بنابراين دامنه تغييراتي كه جريان تجديدنظرطلب بعد از دوم خرداد هدف خود قرار داده بود همه سطوح ساختاري جمهوري اسلامي را در بر مي‌گرفت و اين ساختارشكني هم در زمينه فكري و هم در مواضع راهبردي و هم در اقدامات عملي خود را نشان داد.

*استراتژي اصلي تجديدنظرطلبان بر دو محور فشار از پائين و چانه‌زني از بالا استوار بود

اميني به برخي از ساختارشكني‌هاي جريان دوم خرداد مانند "حادثه كوي دانشگاه "، "قتل‌هاي زنجيره‌اي "، "كنفرانس ننگين برلين "، "لايحه دوقلوي خاتمي "، "خروج از حاكميت "، "تحصن در مجلس ششم " و ... اشاره و خاطرنشان كرد: استراتژي اصلي تجديدنظرطلبان بر دو محور فشار از پائين و چانه‌زني از بالا استوار بود. لذا آنها سعي مي‌‌كردند با استفاده از روزنامه‌ها و مطبوعات زنجيره‌اي محيط‌هاي دانشجويي همفكر با خود و احزاب و گروه‌هاي سياسي، از پائين به حاكميت فشار بياورند و رهبران آنها نيز در بالا وظيفه چانه‌زني و امتيازگيري را برعهده داشتند.

وي در ادامه به تبيين مباني فكري برخي از همين افراد ساختارشكن كه خود را در جريان دوم خرداد مطرح مي‌كردند، اشاره كرد و گفت: اين افراد با بكارگيري ابزار رسانه و مطبوعات رأي‌ 20 ميليوني مردم به خاتمي را كه با شعار پيروي از خط امام و رهبري به ميدان آمده بود، به نوعي پشتوانه خود قرار داد و با اتكاي به اين مقبوليت مردمي و ايجاد روزنامه‌هاي متعدد و زنجيره‌اي سعي كردند اصول و ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي جامعه را آماج تهاجم و تخريب خود قرار دهند و به خيال خود اولين گام ساختارشكني را با قوت و قدرت بردارند.

*هيچ يك از مباني اعتقادي و اسلامي مردم از تاخت و تاز رسانه‌اي دوم خردادي‌ها در امان نماند

نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 با بيان اينكه هيچ يك از مباني اعتقادي و اسلامي مردم تاخت و تاز رسانه‌اي دوم خردادي‌ها در امان نماند، گفت: اين شبكه با پشتيباني مالي و سياسي دولت اصلاحات كه افرادي مانند مهاجراني وزير ارشاد آن بود اين مباني را به چالش جدي كشيد.

اميني در ادامه به عنوان مثال گفت: مثلا شخصي مانند ابراهيم اصغرزاده مي‌گفت، خاتمي را ما از گوشه كتابخانه ملي بيرون آورديم و رئيس جمهور كرديم. او حتي راهپيمايي عليه خدا را نيز مجاز و بي‌اشكال مي‌دانست و يا اينكه روزنامه ايران آن زمان نوشت: مردم حق دارند همه مسئولان را به سؤال كشيده و از آنها انتقاد كنند حتي اگر آن مسئول پيامبر و امام معصوم باشد بلكه به خدا هم مي‌توان اعتراض كرد و او را فتنه‌گر ناميد و يا فردي مانند محسن كديور پا را فراتر گذاشت و گفت " امروز عيسي كه سهل است، خود خدا هم اگر حرفي بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد نخواهند پذيرفت. امروز خدا در جامعه هيچكاره است. همه كاره مردمند " و يا عليرضا علوي‌تبار گفت "جامعه ايران فاز سنتي خود را پشت سر گذاشته و مي‌خواهد مدرن و صنعتي شود اما در اين جامعه هنوز خدا نمرده است، بنابراين ما چگونه مي‌توانيم به اين وضعيت چيره شويم ".

وي22 در ادامه تصريح كرد: اهداف ساختارشكنانه جريان تجديدنظرطلب در دوران دوم خرداد به مسائل فكري و اعتقادي محدود نشد، لذا آنها سعي كردند مواضع تحقق خارجي ساختارشكني در نظام و انقلاب را با استفاده از همه ظرفيت‌هاي اجتماعي و بسترسازي‌هاي فكري و سياسي مورد هدف قرار داد. آنها سعي كردند با در اختيار قرار گرفتن دولت و مجلس با طرح مسائل و مواضع ساختارشكنانه‌اي چون حاكميت دوگانه، نافرماني مدني، خروج از حاكميت، رفراندوم، اصلاح قانون و مطبوعات، ارائه طرح سه فوريتي براي پذيرش پروتكل الحاقي، نامه 130 نفر به رهبري و مسئله جام زهر، ساختارشكني را به روشني پياده كردند.

نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 ادامه داد: آنها در ماجراي قتل‌هاي زنجيره‌اي سعي كردند با هجوم همه جانبه به نهادهاي انقلابي مانند وزارت اطلاعات، سپاه، بسيج و نيروي انتظامي به تضعيف روحي و رواني و تبليغاتي مهمترين دستگاه‌هاي امنيتي و انتظامي كشور بپردازند تا به اين وسيله بتوانند از ظرفيت‌هاي درون نظام پروژه خود را عملياتي كنند.

اميني همچنين به حادثه 18 تير در سال 78 اشاره كرد و گفت: مؤلفه‌هاي مهمي در حادثه كوي دانشگاه وجود داشت كه بايد مورد توجه قرار گيرد. اعلام استراتژي فتح سنگر به سنگر از سوي سعيد حجاريان و اصغرزاده حكايت از كليد زدن تغييرات ساختاري داشت.

*دوم‌خردادي‌ها با حاكم شدن بر مجلس ششم گام‌هاي ساختارشكني را تندتر كردند

وي ادامه داد: دوم‌خردادي‌ها با حاكم شدن بر مجلس ششم گام‌هاي ساختارشكني را تندتر كردند و با راه‌اندازي و شركت در كنفرانس ننگين برلين كه در آلمان برگزار شد، همراهي و آشتي خود را با اپوزيسيون خارج نشين اعلام كردند. لذا درهم شكستن مرز‌بندي با دشمن و عادي سازي مسئله منفي اپوزيسيون در دستور كار اين كنفرانس بود.

نويسنده كتاب جامعه شناسي 22 همچنين يادآور شد: در سال 81 جريان تجديدنظرطلب براي ساختارشكني دو گام بلند و بزرگ برداشت كه يكي تحت عنوان اصلاح قانون انتخابات كه در آن به دنبال حذف نظارت شوراي نگهبان به شكل استصوابي بود و ديگري افزايش اختيارات رئيس جمهور كه به نوعي نقض استقلال قوا و خصوصا در ارتباط با دولت و قوه قضائيه بود. پس از آنكه خاتمي اين لوايح را به مجلس ارائه داد مانند گذشته سناريوي فشار از پائين و چانه‌زني در بالا آغاز شد و جريان تجديدنظرطلب حاكميت را تحت فشار قرار داد كه راهي جز تصويب اين لوايح ندارد وگرنه جريان دوم نظام را تهديد به خروج از حاكميت كرد.

اميني تاكيد كرد: هدف آنها از خروج از حاكميت در واقع به معناي قدرت سياسي نبود همچنان كه بعدها همين آقايان براي بدست آوردن قدرت آنچنان در مواضع خود عقب‌گرد نشان دادند كه حاضر شدند از هاشمي رفسنجاني كه روزگاري به عنوان "عاليجناب سرخ‌پوش " ياد مي‌كردند براي نجات خود و سهيم شدن در قدرت از وي حمايت كنند.

*دوم‌خردادي‌ها از درون مجلس ششم قصدداشتند ساختارشكني را در ساختن قانون نهادينه كنند

اين تحليل‌گر مسائل سياسي ادامه داد: گام بعدي تجديدنظرطلبان تحت فشار قرار دادن رهبر معظم انقلاب براي تن دادن به خواسته‌هايشان بود، بنابراين با نوشتن نامه‌اي تند خطاب به ايشان استراتژي فشار از پائين را اين بار از درون مجلس ششم به عنوان بخشي از حاكميت كليد زدند تا رأس نظام را در برابر خواسته‌هاي ضد انقلابي و خلاف قانون خود منفعل كنند و ساختارشكني را در ساختن قانون نهادينه كنند.

اميني در پاسخ به اين سؤال كه علت انتخاب استراتژي مواجهه نرم آمريكا و غرب با جمهوري اسلامي چيست، گفت: پاسخ آن اين است كه آمريكا در صحنه طولاني مدت انواع تقابل سخت خود از جمله كودتا، حمله نظامي، تحريم، فشار اقتصادي شكست خورده بود، بنابراين اكثر استراتژيست‌هاي آمريكايي بهترين راه حل را براندازي از درون و انقلاب نرم مي‌‌دانستند.

ادامه دارد...
انتهاي پيام/25

نظرات بینندگان