کد خبر: ۱۱۹۷۳۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۹ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۶

پیشینه‌ی پهلوانی و جوانمردی در شیراز و فارس

ریتم زندگی پهلوانان و نقش پررنگ آنها در گذشته‌ی جامعه‌ی ایران، هنوز هم برای همه‌ی ایرانی‌ها شنیدنی و دلنشین‌ است؛ آدم‌هایی با تفاوت‌های ظاهری و البته باطنی فراوان با سایرین که همواده تکیه‌گاهی مطمئن برای اهالی یک محله، آبادی یا حتی شهر محسوب می‌شدند.
به گزارش شیرازه، در شیراز امروز هم اگر موقع گذر از کوچه پس کوچه‌های بافت تاریخی، گوش بخوابانی، رد صدای قدم‌ها و پژواک کلام بسیاری از جوانمردها و پهلوان‌هایی را که در این دیار زندگی می‌کردند، می‌توان یافت.

جوانمردها و پهلوان‌ها، بخشی از نوستالژی ایران را تشکیل می‌دهند؛ خاطره‌هایی که از شاهنامه آغاز شده و تا امروز هم تداوم داشته است و مردم بیش از آنکه پهلوانی را برای خود تصویرسازی کنند، روحیه و منش آنان را در خاطراتشان مرور می‌کنند.

بررسی پیشینه‌ی پهلوانی در ایران به گذشته‌ی دور باز می‌گرد؛ اما شکل‌گیری زورخانه‌ها و روش‌های ورزش پهلوانی، شاید ریشه در دوران پس از حمله‌ی اعراب داشته باشد؛ دورانی که غالبان جنگ حمل سلاح برای ایرانی‌ها را ممنوع کردند؛ موضوعی که با روحیه‌ی مردمان آن روز ایران‌زمین همخوانی نداشت.

این محدودیت‌ها در آن دوران، مشق جنگ و تمرین آمادگی رزم را در میان ایرانی‌ها به درون زیرزمین‌ها و دخمه‌هایی در دل محله‌ها کشاند تا به دور از چشم و گوش ماموران حکومتی، زمینه‌ای برای حفظ آمادگی‌ و تمرین درس رزم و پهلوانی فراهم شود.

مجاز نبودن حمل و استفاده از سلاح، حاضران در چنین محافلی را برآن داشت تا ابزاری مشابه را برای آموزش جوانان استفاده کنند و این پایه‌ای شد تا به‌جای گرز، میل و به‌جای سپر سنگ و به‌جای کمان، کباده و ... جایگزین و همین مکان‌ها، محیط امنی برای برنامه‌ریزی مبارزات و خلق حماسه‌های ماندگاری نظیر نهضت سربداران، ابومسلم خراسانی و ... شود.

نقش پهلوانان در جامعه

در جامعه قدیم ایران و شیراز بیشتر امور شهر توسط مردم و با تبعيت از بزرگان و صاحب نفوذان به انجام می رسید و ذی‌نفوذان جامعه‌ را روحانیون، برخی تجار و پهلوانان تشکیل می‌دادند و پهلوانان به واسطه‌ی نزدیکی بیشتر با مردم، جایگاهی ویژه یافته و نقشی خاص ایفا می‌کردند.

پهلوان، فردی زورمند و مقتدر نبود که به دلیل بازوی قوی و سینه‌ی ستبرش احترامی نزد مردم کسب کرده باشد بلکه عزت و جایگاه پهلوان نزد مردم به واسطه‌ی منش و روش او بود؛ مردمی که نهایت اعتماد را به پهلوانان داشتند و پهلوانان نیز برای حمایت و صیانت از حقوق آن مردم، از جان مایه می‌گذاشتند.

روحیه جوانمردی، از خودگذشتگی و عیاری، پهلوان را از دیگران متمایز می‌کرد، پهلوانانی که با گسترش زورخانه‌ها و ورزش‌های زورخانه‌ای به واسطه‌ی توسعه‌ی شهرها، تعدادشان بیشتر شده بود؛ اگرچه در میان این پهلوانان بودند افرادی که از توان جسمی خود در مسیر غیر و خلاف هم بهره بردند اما با کج‌روی، بارشان به منزل نرسید و از احترام و عزت و اعتماد جامعه محروم شدند.

شیراز و پهلوانان شیرازی

شهر شیراز با توجه به گذشته طولانی و داشتن ریشه ی فرهنگی غنی در این حوزه نیز دارای نام آوران و بزرگانی است که بخشی از تاریخ این شهر را به خود اختصاص داده اند .

در فرهنگ قدیم شیراز و برخی از شهر های ایران پهلوانان در بین مردم جایگاه والایی داشتتند و به دسته هایی چون کلوها، لوتی ها، داش ها، فتيان و مشتی ها تقسیم میشدند که کلوها از دیرباز به یزرگان و کلانترها اطلاق می شده است .

بر خلاف آنچه که در بین مردم مصطلح است لوتی به معنی افراد اوباش شناخته نمی شدند بلكه این صفت به افراد با مرام اطلاق می شد و لقب "مشتی" هم بر خلاف آنچه امروز مرسوم است به فردی که موفق به زیارت مشهد شده گفته نمي شد بلکه این لقب به افراد پایبند به اصول اخلاقی و مردمدارداده می شد .

داش آکل

داش آکل یکی از همین کلوها بود كه كلانتري محله سر دزك را به عهده داشت، او با وجود اینکه از دل زورخانه بیرون نیامد اما از تمام خصايل پهلواني برخوردا بود به گونه ای که در دوران خودش کسی را یارای مبارزه با او نداشت، از زندگی داش آکل شیرازی تنها قصه ای که صادق هدایت در کتاب سه قطه خون آورده مانده است و بیشتر به داستان سرایی می ماند، اما مسعود کیمیایی کارگردان و فیلمساز مطرح کشور که داستان زندگی داشاکل را به تصویر درآورد می گوید: که داستان زندگی داش آكل واقعي را از پیرمرد برنج فروش 92 ساله ای از اهالی محله سردزک که همان محله داشآکل بوده شنیده است .

کیمیایی از قول پیرمرد می گوید "هر چند که من از نوچه های کاکا رستم بودم اما همیشه دلم با داش آکل بود" او داستان مرگ داش آکل را بر خلاف انچه که در کتاب سه قطره خون صادق هدایت آمده، مرگی قراردادی و هماهنگ شده با کاکا رستم عنوان می کند و می گوید: داش آکل بعد از ماجراهاي عاطفي و بد نامی هایی که برایش پیش می آید نزد کاکا رستم، همان رقيب ديرينه خود مي رود و از او می خواهد که در مبارزه ای وی را خلاص کند و کاکا رستم با اين شرط مي پذيرد كه مبارزه بگونه اي برگزار شود كه هر دو كشته شوند .

مبارزه درشبی بارانی شکل می گیرد و کاکا رستم پس از یک مبارزه طولانی و کش و قوس های فراوان از فرصت استفاده کرده و دشنه اش را در پهلوی داش آکل فرو می کند آنگاه خود را در اختیار اوقرار می دهد وداش آکل هم طبق قراری که با کاکا گذاشته، با فشار آوردن بر گردن وی او را می کشد .

کاکارستم در داستان داش آکل هدایت، به عنوان فردی اوباش و بي معرفت معرفی می شود که پایبند مرام و خصلت های پهلوانی نیست، اما در روایت پیرمرد برنج فروش شیرازی، داش آکل با تمام این اوصاف او را مرد می داند و برای پایان دادن به زندگی مرارت بارش كسي را محرم تر از او نمي بيند، به نزد وی می رود و رازهای نگفته اش را برای او می گوید و از کاکا می خواهد تا در آخرین مبارزه به زندگی اش پایان دهد، اما آنچه که موجب حیرت می شود شرطی است که کاکارستم برای مبارزه می گذارد، کاکا كه در تمام دوران عمر خود دنيال موقعيتي براي ضربه زدن به داش آکل بود این شرط را می گذارد که در نهایت او هم در مبارزه كشته شود .

دوران پهلوانی بعد از داش آکل

پس از داشاکل که اکنون هیچ اثری از محل دفن و یا محل زندگی او باقی نمانده است، پهلوانان بسیاری پای به عرصه وجود گذاشتند، برای اطلاع ازنام و نشان آنان نیاز بود به فردی مراجعه کنم که در این خصوص صاحب نظر باشد و بتواند اطلاعات مستتندی در اختیار بگذارد.

"حسین غرقی" رییس هيئت ورزش های زورخانه ای استان فارس که خود از پهلوانان خوشنام شیراز به‌شمار می‌رود فرهنگ زورخانه را نزدیک به آئین میترائیسم یا آئین مهر می داند، و می گوید اكنون در شيراز زورخانه ای با قدمت 170 سال وجوئ دارد اما قدمت زورخانه و ورزش زورخانه اي بی تردید به صدها سال پیش بر می گردد .

غرقی با بیان اینکه بعد از دوران قاجاریه ورزش زورخانه ای به دست افراد ناباب اراذل و اوباش افتاد، افزود: این امر موجب شد ذهنیت مردم خراب شود و اعتمادشان نسبت به اهالی زورخانه از بین برود که با همت پهلوانان خوش نام رفته رفته اعتماد مردم به اهل زورخانه بازگشت .

او از افراد خوشنام و پهلوانان با نفوذ شیرازی در گذشته نام برد و گفت: در شیراز و از گذشته های دور پهلوانان به نامی چون حاج سید ابوالحسن عطاران، حاج محمد کاظم دلاوری، حاج ملا علی سیف ( سیف الاسلام)، داش محمد کوه بر، مشت علی بادقت، حسین نایب کریم، حاج میرزا اسد پوست فروش، حاج ابولقاسم طباطبایی، حبیب طیاری، حسین طلوع (گنگوگر)، سید رزاق شاهوران، حاج حسین ولدان، عبدالحسین رمیده و حسین اردوبادی ( حسین آقای میرزا علی محمد) و ... وجود داشتند .

غرقی برخی از این افراد را انسان های دیندار و وپهلوانانی معرفی کرد که علاوه بر خصلت های پهلوانی به دینداری و عالمی هم معروف بوده اند ودر مقابل پهلوانان صاحب نامی نيز بودند که به دلیل برخی خصایل اخلاقی، در بین گروهی از مردم شیراز چندان به خوبی از آنان یاد نمی شود .

حاج ملا علی سیف "سیف الاسلام"

حاج ملا علی سیف يكي از پهلواناني بود كه علاوه بر ورش درعرصه دينداري و علوم ديني هم شهره بود، او در شعبان 1300 در شیراز دیده به جهان گشود، در 15 سالگی به فراگیری علوم قدیمه در مسجد نصیر الملک مشغول شد و به دلیل خدماتی که به اسلام و مذهب شیعه داشت طی مراسمی لقب سیف الاسلام به وی داده شد، او مردی تنومند بود و در بین ورزشکاران و اهالی زورخانه از احترام و جایگاه خاصی برخوردار بود، وی نمایندگی چند دوره انجمن شهر را به عهده داشت، گره گشایی از مشکلات مردم و تفکر خیراندیش و خدا پسندانه اش، مجاهدت های او را در مکتب مولایش حسین ابن علی (ع) رنگ و بویی دیگر بخشیده بود .

برخی روایت کرده اند که او از چند مرجع عالیقدر اجازه دریافت وجوهات داشته است که این نشان از بزرگی و اعتمادی است که نسبت به وی در نزد عام و حتی خواص وجود داشته است .

حسین اردوبادی "حسین آقای میرزا علی محمد "

اجداد این پهلوان شیرازی از روسیه به ایران هجرت کرده بودند و وی فرزند يكي از تجار به نام شیراز بوده است، در واقع لقب "میرزا علی محمد" نام برادرش بوده که به او نسبت داده اند .

اینکه آنچه در مورد حسین آقا گفته می شود درست است و یا به جفا گفته شده است بر کسی آشکار نیست اما برخی از نزدیکان او سخنان و شایعاتی که در خصوص حسین آقای میرزا علی محمد گفته شده را رد کرده و می گویند او دشمنان زیادی داشت که اقدام به تخریب شخصیت وي می کردند .

آنچه که همگان در خصوص حسین اردوبادی اتفاق نظر دارند شجاعت و دلاوری است، فارغ از سخنانی که در مورد او گفته می شود این واقعیت را نمی توان از نظر دور داشت که اکنون هم پس از گذشت 30 سال از مرگ این پهلوان شیرازی نام او لقب لوتی‌ها و پهلوان های شهر است، نه نامردان و اراذل واوباش .

حسین آقای میرزا علی محمد سرانجام سال 1366 دار فانی را وداع گفت و در قطعه 40 مومنان دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد.

تاريخچه مرشد و مرشدي در شيراز

غرقی به نقش غیر قابل انکار مرشدها هم اشاره داشت و افزود: این افراد در ایجاد هیجان و گرم کردن فضای ورزش زورخانه نقشی بی بدیل دارند، اشعاری که در حین عملیات ورزشی توسط مرشدها خوانده می شود همگی مزمون مذهبی، حماسی و اخلاقی دارد که خود می توان یکی از فاکتورهای موثر در ترویج فرهنگ پهلوانی در زورخانه باشد .

او تاکید کرد: شیراز از این بابت هم در بین دیگر شهرها سرآمد بوده اند، افرادی چون مرشد گداعلی (گدالی) از قدمای این رشته است که در اوایل قرن 13 در زورخانه قیصریه واقع در نزدیکی بازار مسگرها ضرب می گرفته است .

رییس هیئت ورزش‌های زورخانه‌ای، مرشد شکری و مرشد عبدالوهاب را از قدیمی‌ترین افرادی دانست که سرآمد دیگر مرشدهای شهر شیراز در قرون گذشته بوده‌اند .

تاریخ نشانگر آن است که ایرانیان منشاء بوجود آمدن فرهنگ و تمدنی بزرگ بودند که تمام ارکان و اجزاء جامعه در آن دیده شده بود و به زبان ساده برای هر مشکلی راه حلی داشت؛ راهی که از مردم شروع و به مردم ختم می‌شد.

بازگشت به فرهنگ گذشته با توجه سبک زندگی امروز و مدرن شدن جامعه، قطعا امکان‌پذیر نیست اما می‌توان و باید برای رهانیدن جامعه از ناهنجاری‌ها، فرهنگ ایرانی اسلامی را متناسب با شرایط کنونی عرضه کرد.

بی‌تردید فرهنگ پهلوانی و جوانمردی را در جامعه‌ی امروز می‌توان در زندگی شهدا و ایثارگران، خصوصا شهدای دوران دفاع مقدس، دید و رصد و براساس آن الگوسازی و به جامعه‌ عرضه کرد.

منبع: ایسنا

نظرات بینندگان