کد خبر: ۱۲۲۵۸
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۸ تير ۱۳۹۰

افشای مشکوک اقدامات آیپک

کنث وایزمن مسئول امور ایران در آیپک که در سال 2005 به اتفاق استیو روزن یکی دیگر از اعضای این موسسه، ( و نیز لاری فرانکلین تحلیلگر ایران در پنتاگون) در یک اقدام مشکوک از سوی دولت امریکا به اتهام جاسوسی (اتهام دقیق: تلاش غیر قانونی برای جمع آوری و انتقال اطلاعات محرمانه به روزنامه نگاران و دیپلمات های اسرائیلی) تحت تعقیب قضایی قرار گرفت، در مصاحبه با سایت تهران بیوریو (وابسته به تلویزیون پی‌بی‌اس) سعی در توجیه و بعضا افشای مشکوک اقدامات آیپک در تاثیر گذاری منفی بر سیاست خارجی دولت امریکا در قبال ایران داشته است.

مصاحبه فارغ از صحت و سقم تمام یا بخشی از ادعاهای آن، نشان‌دهنده هزینه‌هایی است که رژیم صهیونیستی بر سیاست خارجی، اقتصاد و بخش نظامی امریکا تحمیل کرده است.

همچنین علت این تصمیم امریکا (بازداشت وایزمن، روزن و فرانکلین) در آن دوره زمانی که آیپک تلاش زیادی می کرد امریکا را وارد جنگ با ایران کند، قابل توجه است. البته وایزمن این اتفاق را نتیجه درگیری اف بی آی، سیا و وزارت خارجه در مقابل پنتاگون و تلاش پنتاگون (فرانکلین) برای یارگیری از آیپک علیه گروه مقابل می داند.

کنار هم گذاردن این موضوع با اتفاق اخیر در زمینه تحریم شرکت اسرائیلی طرف معامله با ایران از سوی امریکا، در حالی که دستور کار کنونی (علنی) آیپک تشدید تحریم هاست، برخی مسائل پشت پرده و مقاومت های داخلی (از سوی گروه دوم) در امریکا در مقابل لابی اسرائیل را نشان می دهد.

برخی نکات قابل توجه مصاحبه وی در ادامه آمده است:

- آیپک نقش زیادی در حمله نظامی به عراق نداشت اما حمله به ایران (که وی آن را غیر عاقلانه ترین اقدام می خواند) می توانست به گردن یهودی‌ها بیفتد.

- در داخل آیپک به‌شدت تلاش می شد امریکا را وادار به اقدامات هر چه جدی تر علیه ایران کنند، (بدون آنکه بخواهند این تلاش علنی شود)

- یهودیان امریکا عمدتا چپ گرا هستند اما پول‌دارهای یهودی، راست گرایند و با حزب لیکود همکاری می کنند و تندروهای اسرائیل را تشویق می‌کنند و همین گروه هستند که به‌دلیل تامین مالی، بیشترین تاثیر را بر آیپک دارند. اسحاق رابین (از حزب کارگر) از آیپک خشمگین بود، بنابراین، با هماهنگی گروهی از یهودیان امریکا، یک جریان موازی با آیپک درست کرد.

- رمز قدرت آیپک، توان تامین مبارزات انتخاباتی امریکاست. (این بخش از اظهارات وایزمن، نکته مهم و تقریبا درستی است، اگرچه ابزارهای تثبیت قدرت در آیپک به همین موضوع محدود نمی شود. عوامل منافقین نیز از همین ابزار برای لابی در کنگره امریکا استفاده می‌کنند و بدلیل شفاف بودن مسیر کمک های مالی به انتخابات در امریکا، ردپای عناصر منافقین در تامین مالی رقابت انتخاباتی برخی نمایندگان قابل شناسایی است)

- در دهه 90، امریکا بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران بود و آلمان بعد از آن قرار داشت! اما در دیدار کهل صدراعظم وقت آلمان و کلینتون رئیس‌جمهور وقت امریکا تصمیم گرفته شد ایران منزوی و تجارت با آن محدود شود. از اینجا به بعد آیپک فرصت ورود به میدان را پیدا کرد و اولین کار آن ارائه قانون تحریم ایران و لیبی بود. این طرح در آیپک فقط برای ایران طراحی شد اما بعدا در پروسه قانونگذاری، لیبی هم به آن اضافه شد.

- آیپک یک بخش مقننه دارد که در آن دوره، براد گوردون -از ماموران سابق سیا در باره ایران- مسئول آن بود، بنابراین، سررشته کار دستش بود. وی می دانست قبلا یک پیش نویس ضعیف قانون توسط فردی بنام داماتو که فردی ضعیف النفس و بله قربان گوی راست گراها در نیویورک بود، ارائه شده است.

- نیل شر، مدیر آیپک در جلسه ای به من گفت ما به‌دنبال تحریم ایران - بر اساس مدل تحریم اعراب (علیه اسرائیل) هستیم. چیزی که اکنون از سوی سازمان تجارت جهانی ممنوع است. شر گفت چرا ما قانونی در این مورد طراحی نکنیم؟ با کمک من و تعدادی از مسئولان دفاتر نمایندگان کنگره، قانون داماتو به جریان افتاد.

- آیپک هم‌زمان دولت کلینتون را متقاعد کرد که موافقت نامه کونکو را لغو کند و آقای اکبر هاشمی رفسنجانی (عین عبارت) را خشمگین کرد. هاشمی هنوز هم می گوید این اقدام، روابط را تخریب کرد و من هم این حرف وی را قبول دارم.

- با پیروزی خاتمی، دولت کلینتون از آیپک فاصله گرفت. ما اعتقادی به نتیجه بخش بودن مذاکره با اصلاح طلب‌ها نداشتیم زیرا قدرت در اختیار کس دیگری بود. ما مخالف گرایش امریکا به سمت ایران بودیم، بنابراین، فشار ما متمرکز بر حوزه اقتصادی شد و تلاش کردیم کاخ سفید از طرح خط لوله باکو (جیهان) حمایت کند.

- آیپک روابط نزدیک همکاری با شرکت های نفتی (از طریق هراساندن آنها) دارد. آنها به آیپک کمک مالی می کنند. (این بخش از اظهارات وایزمن به دعوت از مقام‌های شرکت های نفتی به نشست سالانه آیپک برای نشان دادن قدرت خود و متقاعد کردن آنها به همکاری، از جمله دعوت از مقام‌های کونوکو اشاره دارد، وی به سخت بودن متقاعد کردن شرکت های نفتی و سخنرانی های بی شمارش در نشست های نفتی اشاره می کند.

- من مسئول ارتباط با یهودیان ایرانی مقیم امریکا شدم. ما فکر می کردیم آنها با ما همراه هستند.

- حتی بندر بن سلطان و عادل الجبیر (سفیر فعلی عربستان در امریکا) از تلاش آیپک برای ایجاد خط لوله باکو جیهان و انزوای ایران استقبال کردند. بن سلطان برای ما پیام می داد و من هر سال چند بار با الجبیر دیدار می کردم. وی عادت داشت به جوک بگوید اگر بتوانید نفت ایران را تحریم کنید وی تمام مرسدس را برای ما می خرد! زیرا عربستان می توانست در آن زمان، قطع تولید ایران را جایگزین کند.

- بعد از جنگ عراق، همه افراد به‌دنبال حمله به ایران بودند. خیلی شلوغ می کردند. خیلی ها در داخل آیپک برای تغییر رژیم در ایران بر اساس مدل عراق فشار می آوردند، در آغاز با حمایت از مخالفان، گروه های اقلیت و مجاهدین خلق. همه افراد پیش ما می آمدند. سلطنت طلب ها، سوسیالیست ها و کمونیست ها. همه. و همه خواستار حمایت آیپک از تغییر رژیم بودند.

- اسرائیل هم که می خواست امریکا را تحت فشار قرار دهد، بسیاری از ایرانی های تبعیدی را از اروپا برای سخنرانی و لابی به امریکا می فرستاد تا خود را رهبران ایران معرفی کنند. بارها وقتی من به اسرائیل می رفتم، اوری لوبرانی مرا پیش اینها می برد که در هتل های مختلف در سراسر تل آویو پراکنده بودند. روحیه تغییر رژیم خیلی قوی بود. نزد اسرائیلی ها، پنتاگون، نومحافظه کاران و غیره.

- اما آیپک و گروه‌های یهودی اگرچه خواستار تغییر رژیم بودند اما هرگز علنا لفظ تغییر رژیم را استفاده نمی کردند. یک گروه یهودی نباید بگوید ما خواستار تغییر رژیم هستیم می تواند بگوید ما خواستار مهار ایران هستیم. خیلی دیوانگی بود اگر می گفتیم یهودیان امریکا می خواهند دولت آینده ایران را تعیین کنند. آیا دولت بعدی این‌طوری می توانست مشروعیت یابد؟

- در همین زمان بود که داستان فرانکلین (جاسوسی) اتفاق افتاد. فرانکلین به‌دنبال کسب حمایت آیپک و نومحافظه کاران در مقابل وزارت خارجه بر سر سیاست های مربوط به ایران بود. البته مسئله (پرونده جاسوسی) بیشتر مربوط به عراق بود تا ایران. سیا و اف بی آی معتقد بودند آیپک و نومحافظه کاران مسئول حمله به عراق و افتضاح ناشی از آن هستند و باید تاوان بدهند. یک پروژه بزرگ علیه آیپک و نومحافظه کاران کلید خورده بود. همه اعضای دفتر داگلاس فیث مجبور شدند وکیل بگیرند. از آنها بازجویی شد، به‌ویژه که بسیاری با احمد چلبی تماس داشتند.

- چلبی از قبل با آیپک رابطه داشت. وی اواخر دهه 90 به آیپک آمد و در جلسه ای گفت اگر من رئیس جمهور عراق شوم اولین کارم این خواهد بود که اسرائیل را به‌رسمیت بشناسم و من توی دلم گفت فردایش یک گلوله توی مغزت خواهد بود. اما تماس زیادی بین چلبی و یهودیان بود.

- اف بی آی به‌جای تعقیب چلبی، فکر کرد به‌دنبال کسانی باشد که برای حمله به عراق و پس از آن ایران توطئه می کنند. آن زمان فرانکلین مسئول ایران در پنتاگون بود و فضای پیروزی در عراق همه را به فکر حمله به ایران انداخته بود. (نه بخاطر دخالت ایران و کشتار امریکایی‌ها). فرانکلین در فضای تنش بین سیا و پنتاگون متوجه شد پنتاگون تنها گروهی است که خواستار حمله به ایران است. پنتاگون فکر می کرد اعضای وزارت خارجه تنبل و به‌دنبال سازش با ایران هستند و بنا براین، به فکر تماس و جلب حمایت آیپک افتاد. نومحافظه کاران از کالین پاول -وزیر خارجه- به همین خاطر به‌شدت متنفر بودند. کاخ سفید هرگز نتوانست در مورد ایران به جمع‌بندی برسد، زیرا مناقشات زیادی بین دستگاه‌ها وجود داشت. قرار شد همه یک گزارش تهیه کنند اما چون اجماعی نبود، هرگز گزارشی تهیه نشد.

- در آن دوره ایران کاملا با امریکا همکاری می کرد. این بحث مطرح بود که شاید بتوان روی این موضوع (برای بهبود روابط) سرمایه گذاری کرد. در همین شرایط، ایران خطوط خام یک پیشنهاد را برای بهبود روابط – موسوم به چانه زنی بزرگ- ارائه داد. پیشنهاد شامل تعلیق غنی سازی و تحول در سیاست خاورمیانه ای ایران در مقابل به‌رسمیت شناختن و تضمین امنیتی امریکا بود. وصول پیشنهاد خرازی با دیدار دوم فرانکلین با من هم‌زمان شد. من مجبور شدم ملاقات با فرانکلین را کوتاه کنم زیرا سفیر سوئیس، پیشنهاد صادق خرازی را آورده بود.

منظور از پیشنهاد صادق خرازی که وایزمن به آن اشاره کرده، همان نامه ننگین دولت خاتمی در سال 2003 است که نخستین بار رجانیوز آن را در داخل کشور افشا کرد. در این نامه، در ازای خارج کردن نام ایران از لیست کشورهای محور شرارت، تضمین تعطیلی کامل فعالیت‌های هسته‌ای و دست برداشتن از حمایت گروه‌های مقاومت مانند حزب‌الله و حماس مطرح شده بود.

- معتقدم ایران از آن زمان تا به‌حال کمتر نگران حمله مستقیم امریکا بوده تا سیاست تهاجمی مبتنی بر سرنگونی رژیم از طریق حمایت از گروه‌های مخالف و اقلیت های قومی و امواج تبلیغاتی در داخل ایران. بسیاری در آیپک طرفدار تغییر رژیم بودند و پنتاگون هم همین را می خواست. اقداماتی نظیر تبلیغات رسانه ای، تامین مالی گروه‌های خرابکار، بیرون آوردن مجاهدین از عراق و اجازه به بازگشت آنها به ایران برای اجرای ماموریت های امریکا.

بر اساس این گزارش، اظهارات وایزمن، طولانی و قابل توجه است و اینکه جریان اصلی رسانه ای امریکا به آن توجهی نکرده است و تنها یک سایت فرعی آن را منتشر ساخته، نشان از ناخرسندی احتمالی آیپک از بحث در این باره دارد.

مصاحبه توسط رابرت دریفوس، خبرنگار چپ گرای مجله نیشن انجام شده که ضد جنگ است اما مواضع وی در مورد ایران شبیه سایر چپ‌گراها طی دوره اخیر به دو دلیل تغییر کرده است: روی کار آمدن دموکرات‌ها (و شعارهای ضد جنگ اوباما) و انتخابات سال 88 ایران.

در عین حال، تمرکز بر رفتار و عملکرد یهودیان ایرانی در امریکا که بین اسرائیل و ایران، رسما و علنا جانب اسرائیل را می گیرند، نیز مهم است و هر چه بتوان این جامعه را با این قبیل اقدامات افشا کرد باعث فشار بر آنها و حداقل محدود کردن همکاری آنها با آیپک خواهد شد.

تجمع گروه‌های مخالف ایران در هتل هایی در تل آویو، یا اعزام مخالفان ایرانی از اروپا به امریکا با پول و طرح اسرائیل، نیز قابل توجه است

انتهای مطلب/ع

نظرات بینندگان