آخرین چلنگر در هفت پیچ تنهایی/ بیمه تنها خواستهی آخرین چلنگر
راه زیاد نیست، ابتدای کوچهی هفتپیچ در میانهی محلهی سنگ سیاه، مرکز شیراز جنت طراز، جایی که هر خشت و آجرش خاطرهای از روزهای طولانی سدههای گذشته دارد و آدمهایی که آمدند و رفتند، مردی در کنار همسرش روزهای سالمندی را میگذراند که روزگاری هنر دستانش هزاران خواهان داشته است.
به گزارش شیرازه، آخرین روز ماه مبارک رمضان، عقربههای ساعت کمی از 5 عصر گذشته که به خانهی پیر چلنگری شیراز میرسیم؛ هرم گرما هوا را پر کرده است و محلهی قدیمی شیراز آرام آرام از خواب عصرگاهی بر میخیزد.
در خانه باز است، وارد حیاط میشویم روبهرویمان اتاقی پنجدری است که نمای "تک اشکوبه" معماریاش را به دوران قاجاریه گره میزند؛ هر گوشهی اتاق تختی است و استاد قاسم پوشکان، روی تختی آرام نشسته و با پیربانوی همیشه همراهش، به گفت و گو مشغول.
نگاهش به میهمانان که میافتد، گل از گلش میشکفد و گرم پذیرایمان میشود و اگرچه نمیشناسدمان، اما خونگرمی شیرازیاش را بهخوبی نمایان میکند.
چلنگر پیر شیراز و از آخرین بازماندههای هنر چلنگری، که خیلیها فراموشش کردهاند، روی تختی گوشهای از اتاق خانهای محقر، روزهای زندگیاش را شماره میکند و گاه و بیگاه، همصحبتی با پیرزنی که تخت آنسوی اتاق ماوای اوست، تنها دلخوشی اوست.
مرد هنوز هم هوشمند است و با همان لهجهی شیرازی، قصههایش را با رئیس شورای شهر شیراز که در میان روزهای فراموشی همهی مسئولان به عیادتش آمده، بیپروا بیان میکند؛ قصههایی که هر روزش را دستهای هنرمندش ساخته و در پروندهی خاطرات او بایگانی کرده است.
استاد قاسم پوشکان، استاد هنر فراموش شدهی!!! چلنگری است؛ سالها قبل، قریب به هشتاد سال پیش، روزهایی که ابتدای نوجوانیاش بود چلنگری را با شاگردی استاد «حاج عبدا... هنرپرداز» آغاز کرد و 18 سال بعد وقتی 30 ساله بود به درجه استادکاری در این رشته رسید .
در ابتدا کار را با ساخت اجسام و چلنگری با آهنهای سبک آغاز کرد اما در ادامه به ساخت در و پنجره و شیروانی روی آورد تا جایی که با ساخت کارهای بدیع و نو به صاحب سبکی در این «صنعت هنر» رسید .
او صنعت را به هنر آمیخت و در طول بیش از 70 سال طرحهای مانگار زیادی از خود به جای گذاشت. زیبایی و مهارت کار او را میتوان امروز در پنجره و درهای چلنگری شده باغ عفیف آباد، خانه فروغالملک و بسیاری از امکان تاریخی، فرهنگی و مذهبی دید .
استاد قاسم پوشکان 87 ساله است و به مدد حافظه قویاش همچنان از خاطرات و کارهایی که در این عرصه انجام داده میگوید و زمانهایی را به یاد میورد که برای دیدن هنرنمایی پرش از روی چاه عمیق و با دهنهی بسیار عریض بر سر چاه قلعه بندر در کوی سعدی میرفته و امروز وقتی میبینید در مقابل فرزند همان فرد، نشسته میگوید: خیلی تهور و شجاعت میخواست، من همیشه متحیر بودم که او چگونه میتواند با گیوه چنین پرشی را از روی دهنه این چاه عمیق داشته باشد و البته همیشه بعد از پرش از روی چاه پشت سر هم هورا میکشیدم .
او گنجینهای از هنر و خاطرات است که امروز زندگی را به انزوا میگذراند. در همین نزدیکیها. در کنار ما! در پیچ آخر کوچه هفت پیچ، کمی پایینتر از طاق شوریده .
عادت به فراموشی
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز به همراه مدیرکل حوزه مدیریت شورا و یکی از فعالان حوزه احیاء بافت تاریخی و کهن و هنرهای دستی شیراز، روبهروی استاد نشستهاند و او از نحوه کار چلنگری، کارهایی که در عمارتها و بناهای مختلف انجام داده و نشانها و لوحهایی که دریافت کرده میگوید اما نمیگوید از روزگار عجیبی که در آن هستیم، روزگاری که افرادی با آوازه و شهرت هنرهای وی در انزوا و تنهایی گذر عمر میکنند و کسی سراغشان را نمیگیرد. انگار ما انسانهای عصری هستیم که فراموشی عادتمان شده و با گره زدن خود در گذشته و آینده نمیدانیم «حالمان» چیست و چه کسانی در کنارمان داریم. کسانی که کمتوجهی و فراموشی حقشان نیست .
وقتی متوجه میشود کسی که پای سخنانش نشسته «سید احمدرضا دستغیب فرزند آقا سید فخرالدین» است خاطرات کودکیاش را به یاد میآورد آن زمانی که 10 ساله بوده و «سید فخرالدین» 18 ساله و او مرتب برای دیدن هنرنماییها او در پرش به سر چاه قلعه بندر در کوی سعدی میرفته، او حالا آلبوم خاطراتش را گشوده و میگوید که به خاطر تعمیر و مرمت شیروانی باغ عفیف آباد 100 تومان از مسئولان فرهنگ آن زمان پاداش گرفته و ....
ثبت تاریخ شفاهی شیراز
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز هم در حالی که دستان استاد را در دستشان گرفته میگوید: احیاء هنر شیراز از مسیر حمایت از هنرمندان میگذرد .
دستغیب به وجود اساتید بنام و برجسته شیراز در عرصههای مختلف فرهنگی و هنری اشاره کرده و اظهار میدارد: باید به سمت ایجاد زیرساختهای حمایتی و حفاظت از این میراث فرهنگی- معنوی حرکت کنیم .
وی توجه به هنر و هنرمند را زمینهساز احیاء و انتقال هنر به نسلهای آینده دانسته و معتقد است: حمایت از هنرمندان نباید تنها در قدردانی مقطعی و تجلیلها خلاصه شود .
دستغیب از ضرورت جمعآوری و ثبت خاطرات شفاهی گذشته مردم شیراز و شناسایی هنرمندان و اساتید به نام آن سخن گفته و اعلام میدارد: طرحی در دستور کار شورای پنجم است که بر اساس آن تاریخ شفاهی کلانشهر شیراز که به صورت خاطره سینه به سینه نقل شده مکتوب و ثبت شود .
وی ادامه میدهد: در کنار این طرح بحث تهیه و تدوین دفتر ثبت اسامی هنرمندان، نامآوران، بزرگان و چهرههای شاخص شهر شیراز نیز در دستور کار است که پس از جمعبندی و نهایی شدن در کمیسیون فرهنگی- اجتماعی برای تصویب و اجرایی شدن به صحن شورا میآید .
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز، استفاده از نام اساتید، بزرگان، هنرمندان و دانشمندان به نام شهر در نامگذاری معابر و خیابانها را از دیگر رویکردهای شورا برشمرد و گفت: اعتقاد داریم که باید از هنرمندان، نامآوران، اساتید و بزرگان شیراز به صورت جدی حمایت شود و در این مسیر شورا و شهرداری نیز با تعریف برنامهریزیهای جامع و زیرساختی، زمینهساز حرکتی اثرگذار و ماندگار باشد .
خورشید آرام آرام خود را پشت کوههای غرب شیراز پنهان میکند و محله پر از جنب و جوش آخرین افطار رمضان است که قصد رفتن میکنیم؛ پیرزن اما خواستهای دارد که آرام کنار گوش یکی از همراهان نجوا میکند؛ نجوایی که چشم شنوندهاش را نمناک میکند.
آخرین و تنها خواستهی همسر چلنگر پیر، داشتن دفترچهی بیمهای است....
ایسنا
در خانه باز است، وارد حیاط میشویم روبهرویمان اتاقی پنجدری است که نمای "تک اشکوبه" معماریاش را به دوران قاجاریه گره میزند؛ هر گوشهی اتاق تختی است و استاد قاسم پوشکان، روی تختی آرام نشسته و با پیربانوی همیشه همراهش، به گفت و گو مشغول.
نگاهش به میهمانان که میافتد، گل از گلش میشکفد و گرم پذیرایمان میشود و اگرچه نمیشناسدمان، اما خونگرمی شیرازیاش را بهخوبی نمایان میکند.
چلنگر پیر شیراز و از آخرین بازماندههای هنر چلنگری، که خیلیها فراموشش کردهاند، روی تختی گوشهای از اتاق خانهای محقر، روزهای زندگیاش را شماره میکند و گاه و بیگاه، همصحبتی با پیرزنی که تخت آنسوی اتاق ماوای اوست، تنها دلخوشی اوست.
مرد هنوز هم هوشمند است و با همان لهجهی شیرازی، قصههایش را با رئیس شورای شهر شیراز که در میان روزهای فراموشی همهی مسئولان به عیادتش آمده، بیپروا بیان میکند؛ قصههایی که هر روزش را دستهای هنرمندش ساخته و در پروندهی خاطرات او بایگانی کرده است.
استاد قاسم پوشکان، استاد هنر فراموش شدهی!!! چلنگری است؛ سالها قبل، قریب به هشتاد سال پیش، روزهایی که ابتدای نوجوانیاش بود چلنگری را با شاگردی استاد «حاج عبدا... هنرپرداز» آغاز کرد و 18 سال بعد وقتی 30 ساله بود به درجه استادکاری در این رشته رسید .
در ابتدا کار را با ساخت اجسام و چلنگری با آهنهای سبک آغاز کرد اما در ادامه به ساخت در و پنجره و شیروانی روی آورد تا جایی که با ساخت کارهای بدیع و نو به صاحب سبکی در این «صنعت هنر» رسید .
او صنعت را به هنر آمیخت و در طول بیش از 70 سال طرحهای مانگار زیادی از خود به جای گذاشت. زیبایی و مهارت کار او را میتوان امروز در پنجره و درهای چلنگری شده باغ عفیف آباد، خانه فروغالملک و بسیاری از امکان تاریخی، فرهنگی و مذهبی دید .
استاد قاسم پوشکان 87 ساله است و به مدد حافظه قویاش همچنان از خاطرات و کارهایی که در این عرصه انجام داده میگوید و زمانهایی را به یاد میورد که برای دیدن هنرنمایی پرش از روی چاه عمیق و با دهنهی بسیار عریض بر سر چاه قلعه بندر در کوی سعدی میرفته و امروز وقتی میبینید در مقابل فرزند همان فرد، نشسته میگوید: خیلی تهور و شجاعت میخواست، من همیشه متحیر بودم که او چگونه میتواند با گیوه چنین پرشی را از روی دهنه این چاه عمیق داشته باشد و البته همیشه بعد از پرش از روی چاه پشت سر هم هورا میکشیدم .
او گنجینهای از هنر و خاطرات است که امروز زندگی را به انزوا میگذراند. در همین نزدیکیها. در کنار ما! در پیچ آخر کوچه هفت پیچ، کمی پایینتر از طاق شوریده .
عادت به فراموشی
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز به همراه مدیرکل حوزه مدیریت شورا و یکی از فعالان حوزه احیاء بافت تاریخی و کهن و هنرهای دستی شیراز، روبهروی استاد نشستهاند و او از نحوه کار چلنگری، کارهایی که در عمارتها و بناهای مختلف انجام داده و نشانها و لوحهایی که دریافت کرده میگوید اما نمیگوید از روزگار عجیبی که در آن هستیم، روزگاری که افرادی با آوازه و شهرت هنرهای وی در انزوا و تنهایی گذر عمر میکنند و کسی سراغشان را نمیگیرد. انگار ما انسانهای عصری هستیم که فراموشی عادتمان شده و با گره زدن خود در گذشته و آینده نمیدانیم «حالمان» چیست و چه کسانی در کنارمان داریم. کسانی که کمتوجهی و فراموشی حقشان نیست .
وقتی متوجه میشود کسی که پای سخنانش نشسته «سید احمدرضا دستغیب فرزند آقا سید فخرالدین» است خاطرات کودکیاش را به یاد میآورد آن زمانی که 10 ساله بوده و «سید فخرالدین» 18 ساله و او مرتب برای دیدن هنرنماییها او در پرش به سر چاه قلعه بندر در کوی سعدی میرفته، او حالا آلبوم خاطراتش را گشوده و میگوید که به خاطر تعمیر و مرمت شیروانی باغ عفیف آباد 100 تومان از مسئولان فرهنگ آن زمان پاداش گرفته و ....
ثبت تاریخ شفاهی شیراز
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز هم در حالی که دستان استاد را در دستشان گرفته میگوید: احیاء هنر شیراز از مسیر حمایت از هنرمندان میگذرد .
دستغیب به وجود اساتید بنام و برجسته شیراز در عرصههای مختلف فرهنگی و هنری اشاره کرده و اظهار میدارد: باید به سمت ایجاد زیرساختهای حمایتی و حفاظت از این میراث فرهنگی- معنوی حرکت کنیم .
وی توجه به هنر و هنرمند را زمینهساز احیاء و انتقال هنر به نسلهای آینده دانسته و معتقد است: حمایت از هنرمندان نباید تنها در قدردانی مقطعی و تجلیلها خلاصه شود .
دستغیب از ضرورت جمعآوری و ثبت خاطرات شفاهی گذشته مردم شیراز و شناسایی هنرمندان و اساتید به نام آن سخن گفته و اعلام میدارد: طرحی در دستور کار شورای پنجم است که بر اساس آن تاریخ شفاهی کلانشهر شیراز که به صورت خاطره سینه به سینه نقل شده مکتوب و ثبت شود .
وی ادامه میدهد: در کنار این طرح بحث تهیه و تدوین دفتر ثبت اسامی هنرمندان، نامآوران، بزرگان و چهرههای شاخص شهر شیراز نیز در دستور کار است که پس از جمعبندی و نهایی شدن در کمیسیون فرهنگی- اجتماعی برای تصویب و اجرایی شدن به صحن شورا میآید .
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز، استفاده از نام اساتید، بزرگان، هنرمندان و دانشمندان به نام شهر در نامگذاری معابر و خیابانها را از دیگر رویکردهای شورا برشمرد و گفت: اعتقاد داریم که باید از هنرمندان، نامآوران، اساتید و بزرگان شیراز به صورت جدی حمایت شود و در این مسیر شورا و شهرداری نیز با تعریف برنامهریزیهای جامع و زیرساختی، زمینهساز حرکتی اثرگذار و ماندگار باشد .
خورشید آرام آرام خود را پشت کوههای غرب شیراز پنهان میکند و محله پر از جنب و جوش آخرین افطار رمضان است که قصد رفتن میکنیم؛ پیرزن اما خواستهای دارد که آرام کنار گوش یکی از همراهان نجوا میکند؛ نجوایی که چشم شنوندهاش را نمناک میکند.
آخرین و تنها خواستهی همسر چلنگر پیر، داشتن دفترچهی بیمهای است....
ایسنا
نظرات بینندگان