کد خبر: ۱۳۱۲۵۹
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۰ - ۲۴ تير ۱۳۹۸

توصیفی از مادر سه شهید خانواده اعتصامی فرد، یکی از مادران اسطوره ای تاریخ دفاع مقدس

نبرد رهایی بخش ما مادرانی را به چشم دید که از دامانشان پاکترین و وفادارترین فرزندان برای انقلاب و میهن برخاستند. مادرانی که به گفته بزرگان انقلاب، اگر نبودند اساساً چنان حماسه هایی در تاریخ این مرز و بوم رقم نمی خورد. از این روست که برگ های طلایی و غرورانگیز خاطرات دفاع مقدس ما به مادران رزمندگان اختصاص یافته است. یعنی همان هایی که با ایمان و امید 200 هزار شهید و 700 هزار جانباز و 40 هزار آزاده و یک میلیون رزمنده را راهی میدان جهاد کردند
 این هفته یکی از این مادران اسطوره ای و نامدار دوران دفاع مقدس از میان ما رفت. مادری که در شهر فسا یکی از نمادهای ایثار شناخته می شد.

حاجیه خانم زینب بیگم کرباسی مادر شهیدان والامقام عبدالحمید، عبدالمجید و محمدرحیم اعتصامی‌فرد. مادری که با تقدیم سه فرزند دلاور خود در راه عزت و سربلندی اسلام و انقلاب، الگویی تابناک برای تمامی مادران این مرز و بوم شد. شهید محمدرحیم اعتصامی فرد پنجم فروردین سال ۱۳۶۱ در منطقه رقابیه و در عملیات فتح المبین به  شهادت رسید. شهید عبدالمجید اعتصامی فرد دوازدهم آبان سال ۱۳۶۲ در منطقه کانی مانگا در عملیات والفجر ۴ به درجه شهادت نائل آمد. شهید عبدالحمید اعتصامی فرد در هفتم بهمن سال ۶۵ در منطقه شلمچه در عملیات کربلای ۵ به ۲ برادر شهیدش ملحق شد.

بسیاری از زوایا و اسرار زندگی پر از صبر و بردباری مادران جوانان حماسه ساز این مرز و بوم ناشنیده و ناگفته مانده است. در گفت و گو با یکی از فرزندان گرامی او که خود نیز همراه برادران شهیدش و با بدرقه مادر راهی جبهه های نبرد شده بود کوشیدیم گوشه هایی از این سیر و سلوک آن اسوه ایمان و بردباری را بازگو کنیم.

نخستین پرسشی که جناب اعتصامی فرد، درباره مادران شهدا مطرح می شود بویژه آنها که مثل خانواده گرامی شما چند شهید داده اند این است که آنها چگونه این همه داغ از دست دادن فرزند یا همسر و برادر را تحمل می کنند. واقعاً برای خود من که در این زمینه مطالعه و تحقیق می کنم این قسمت تاریخ دفاع مقدس مثل یک معما است می خواهم گفت وگو را با همین سوال شروع کنم و آن چیزی که شما از مادر گرامیتان دیدید را برای ما توصیف کنید؟

درست است جواب دقیق و کامل به این سوال دادن برای ما هم سخت است به این دلیل که صبر و بردباری بر این اتفاقات یک مسئله قلبی است و باید پاسخ واقعی اش را از زبان خود پدران و مادران شهدا که این امتحان را داده اند شنید. برداشت من این است که فقط ایمان آنها به درست بودن این راهی که فرزندانشان رفتند باعث تسکین خاطرشان می شد یعنی می دانستند که عزیزانشان برای یک هدف خیلی مقدس می جنگند. ما همیشه گفته ایم که شهید دادن و شهادت یک معامله با خدا هست و لطف و عنایت خداوند هم در صبر و مقاومت خانواده شهدا تأثیر دارد.

وقتی برادران و خودتان یکی بعد از دیگری راهی جبهه می شدید مادر را چگونه راضی می کردید بالاخره احساس مادرانه در این مواقع غلیان می کند؟

یادم هست بعد از شهادت نخستین برادرم خیلی از اطرافیان و اقوام، مادرم را نصیحت می کردند که شما به حد کافی دین خود را به کشور و اسلام ادا کردید، بقیه بچه ها را به میدان خطر نفرستید. اما مادرم بدون آنکه بحث و جدل کند، به قول امروزی ها توپ را به زمین ما می انداخت و می گفت فرزندانم خودشان تصمیم گرفته اند و من نمی توانم مانع رفتن شان شوم. اما جواب اصلی اش همان چیزهایی بود که در اسناد خاطرات هم آمده است که بعد از شهادت بچه ها جلوی همه می گفت که من افتخار می کنم فرزندان من برای دین و مملکت جانشان را هدیه داده اند.

از خصوصیات دیگر ایشان بگویید سبک زندگی مادر چگونه بود و در دوران امروز که فرهنگ زندگی تغییر کرده است ایشان چگونه رفتار می کرد؟

شاید تنها چیزی که تا پایان عمر مادر به آن تمایل پیدا نکرد، زندگی های لوکس بود. شما به خانه ای که ایشان قبلا و بعداً برای زندگی انتخاب کرده بود نگاه کنید. سال ۴۸ در محله ای متوسط شهر، یک خانه خریده بودند که مدل خانه های سنتی و قدیمی را دارد یعنی خانه ای است که آشپرخانه و سرویس های بهداشتی اش در حیاط آن واقع شده است. من مدت ها با پدر و مادر کلنجار می رفتم، حداقل در سال های کهولت سنی، برای آسایش خود سرویس های بهداشتی را در گوشه ای از خانه بسازیم اما زیر بار نرفتند و تا همین ۷ ماه پیش در همان خانه زندگی می کردند. در این هفت ماه او کاملاً خانه نشین شده بود و با سابقه ناراحتی پا که داشت و مشکل خانه نشینی اش در این چند ماه، مجبور شدیم یک واحد کوچک آپارتمانی خریداری کنیم که ایشان با ناراحتی شدید پا راحت از حمام و سرویس بهداشتی داخل خانه استفاده کند.

 در خاطرات خانوادگی خوانده ام که مادر در مقطعی حتی کمک پدر در تامین مخارج زندگی بودند؟

دوران جنگ ما همراه برادرانم در جبهه بودیم. پدر شغل کارگری داشت بود به این جهت یک روز کار داشت روز دیگر بیکار بود. آن وقت مادرم برای اینکه کمک خرج خانه باشد نان می پختند و اغلب به خانه های اطراف و آشنایان می فروختند.

خویشاوندان و اطرافیان  مادر گرامی را بیشتر به چه خصوصیات و روحیاتی می شناختند؟

اجازه بدهید اول راجع به رفتار مادر در داخل خانه و بین فرزندان مطلبی را بگویم. بعد از شهادت سه برادرمان ، ماندیم سه برادر و دو خواهر.

مادرم با تمام سختی ها ما را تربیت کرد بدون آنکه بخواهم اغراق کنم، اما روحیه ای که در زندگی معیشتی الان ما داریم، مدیون ایشان هست. مادر اجازه نمی داد برادران و خواهران بدنبال ثروت اندوزی یا شغل های کاذب بروند و مسئله مهم برای او این بود که ما زندگی آرام و بدون نیاز و وابستگی به کسی را داشته باشیم. مثل همه مادران شهدا، ایشان نیز ایمان خاص به رزق و روزی حلال داشتند و این که کسب و کار ما چه باشد واقعاً سخت گیری خاصی داشت.

برای روشن شدن مسئله من شغل خودم و برادر و خواهرانم را مثال می زنم. من عضو نیرو هوایی بودم که بازنشسته شدم. برادر دیگرم در مرکز بهداشت بود که او هم بازنشسته شد. کوچک ترین برادرمان آموزش و پرورشی است. خواهرانم هم یکی خانه دار است و دیگری کارمند بیمارستان.

اما در خصوص سوال بعدی شما، این که دیگران مادر را چگونه می دیدند و قضاوت می کردند. چیزی که به چشم ما می آمد احترام ویژه فامیل بود، چون ما تا چشممان را بازکردیم و از میدان جنگ برگشتیم ایشان به عنوان فردی که همه فرزندانش را راهی جنگ کرده بود مورد احترام خاص بود. محبت فامیل و آشنایان در این سال ها بسیار شامل حال ما بوده است و بیشترین احترام آنها را در روز درگذشت و تشییع مادر دیدیم و من لازم است از طریق رسانه شما مراتب قدردانی خودم را بابت این بزرگواری آنها که در واقع ارج نهادن به مقام جوانان شهید و همه مادرانی است که در دامن خویش این جوانان را پرورش دادند، اعلام کنم.

 اشاره دقیقی به نقش همه مادران شهید کردید. حتماً به خاطر دارید که رهبر معظم انقلاب در مناسبت های مختلف بسیار بر این نکته تأکید داشته اند که اگر این باورهای محکم و تربیت ویژه مادران شهدا نبود این حماسه آفرینی ها رخ نمی داد؟

واقعاً درباره نقش مادران شهدا هر چه گفته شود کم است. من اول مصاحبه اقرار کردم که خودم هم نمی توانم اسرار این همه از خودگذشتگی مادرانمان در دوران دفاع مقدس را کامل درک کنم تا چه رسد به این که بتوانم آن را بیان کنم. این که ما گروه یا نسلی از مادران را در این دوره دیدیم که از همه دارایی خود برای نجات کشور و شکست دشمن اشغالگر گذشتند و مادرانی که سه یا چهار و حتی پنچ فرزند را همراه همسر یا برادر خویش در این جنگ از دست داده اند، ماجرای شگفت انگیزی است. به نظرم آن نسل مادران و پدران دیگر تکرار نمی شوند و ما جنگ و نجات کشور و سربلندی انقلاب مان را مدیون این مادران و پدران هستیم.

نظرات بینندگان