کد خبر: ۱۳۴۲۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۴ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۰

راديو فردا: محاكمه مبارك در قفس كابوس دائمي سران عرب است

سايت راديو فردا در تحليلي به قلم خبرنگار خود در تل آويو (ميترا فرهمند) نوشت: صحنه هاي دراماتيك حضور حسني مبارك در دادگاه قاهره و قرار دادن او در قفس آهني متهمان از اين پس، كابوسي دائمي براي سران دنياي عرب خواهد بود.

روزنامه كيهان در ستون اخبار ويژه امروز سه‌شنبه خود موضوعات زير را مطرح كرد:

* اصلاحات اقتصادي در ايران تحريم ها را به مزيت اقتصادي تبديل كرد

«دولت ايران از جايگاه اصلاحات اقتصادي به توزيع مجدد ثروت پرداخته و بدين ترتيب تحريم ها را مهار كرده است».
اين مطلب را روزنامه وال استريت ژورنال منتشر كرد و نوشت: دولت اسلامگراي ايران ممكن است در كاخ سفيد به عنوان دشمن شماره يك محسوب شود و ليكن در سالن هاي صندوق بين المللي پول كه چندين محله آن طرف تر قرار دارند، پرزيدنت محمود احمدي نژاد به عنوان اصلاح گر اقتصادي ناميده مي‌شود. به گفته مقامات صندوق بين المللي پول، اقدام دولت ايران براي هدفمند كردن يارانه موجب شده ميزان مصرف نفت و گاز به شدت در داخل اين كشور تنزل يافته و قسمت اعظم آن انرژي براي عرضه در بخش صادرات، آزاد گردد. اين اصلاحات موجب توزيع گسترده ثروت گرديده است. به گفته كارشناسان صندوق بين المللي پول، يارانه بخش انرژي توسط طبقه ثروتمند مورد بهره برداري قرار مي گرفت. دومينيك گوايلام اقتصاددان صندوق بين المللي پول در امور ايران در يك مصاحبه مطبوعاتي در اين رابطه گفت: «اين اصلاحات اولاً و بيش از هر چيز در مورد جلوگيري از تحليل رفتن منابع است. همچنين سهم بيشتري از درآمد نفت را بين مردم تقسيم مي كند.»
واشنگتن پست خاطرنشان كرد: اصلاحات اقتصادي انجام گرفته در ايران به مثابه تلاش جسورانه اي بود كه مشقت موجود را به مزيت اقتصادي براي ايران تبديل كرد. نزول بيش از حد ميزان مصرف انرژي به دولت ايران كمك كرد عواقب تحريم ها را كه در اثر واردات بنزين ايجاد شده، كاهش دهد.
امروزه ايران مي تواند ميلياردها دلار هزينه هاي واردات بنزين را ذخيره كرده و تحريم هاي اقتصادي را مديريت كند.

* درس‌هاي آموزنده يك سگ بيمار و در قفس

ارگان رسمي سازمان جاسوسي آمريكا مي‌گويد محاكمه حسني مبارك آن هم در قفس آهني، ناتواني آمريكا را نشان مي دهد و احتمالا باعث دورتر شدن سران عرب خواهد شد.
سايت راديو فردا در تحليلي به قلم خبرنگار خود در تل آويو (ميترا فرهمند) نوشت: صحنه هاي دراماتيك حضور حسني مبارك در دادگاه قاهره و قرار دادن او در قفس آهني متهمان، نه تنها در ظهر سوزان خاورميانه، ساعتها مردم مصر و دنياي عرب را ميخكوب كرد، بلكه تا سالهاي طولاني، در خاطر افكار عمومي اين كشورها به ياد خواهد ماند و همزمان، سرنوشت سياست هاي حاكمان منطقه را بويژه در قبال اتكا به آمريكا، تغيير خواهد داد. اين صحنه ها از اين پس، كابوسي دائمي براي سران دنياي عرب خواهد بود و چه بسا كه حكومتگران در ساير كشورهاي جهان، حتي هم پيمان هاي مهم آمريكا در منطقه و دنيا را نيز به تجديد نظر در سياست ها در قبال آمريكا تشويق كند.
در اين تحليل آمده است: مشاهده حسني مبارك روي برانكارد در آن قفس، هرچند كه حقيقتي است فراتر از بسياري از روياهاي سرسخت ترين مخالفان او، اما در افكار عمومي دنياي عرب و سران عرب، محاكمه آمريكا نيز محسوب مي شود. اين محاكمه، احتمال دور شدن حكومت هاي منطقه از آمريكا را تقويت مي كند؛ زيرا حاكمان با چشم خود مي بينند كه آمريكا، اين ابرقدرت هم پيماني كه تا چندي پيش آن را قادر مطلق تصور مي كردند، نه مي خواهد و نه اصلا توان آن را دارد كه در صورت تكرار وضعيت مشابه براي حكومت هاي دوستش، سران آنها را در غلبه بر بحرانها ياري دهد.
راديو فردا با اشاره به تماس سرآسيمه شاه عربستان و برخي سران ديگر كشورها با آمريكا پس از سقوط مبارك، از تيرگي روابط ملك عبدالله و اوباما خبر داده و مي نويسد: در گزارش هاي مربوط به ماه فوريه (بهمن 89) تاكيد مي شد سران اسرائيل نيز وحشت زده، به اوباما «تذكراتي» داده اند و او را از تكرار رفتاري كه جيمي كارتر در قبال محمدرضا پهلوي، شاه ايران، در پيش گرفت، برحذر داشتند و بويژه شيمون پرز، پيام آور اين درخواست بوده است؛ برخي از سران اسرائيل نيز حتي ناچار شدند كه نظرات خود را علني بيان كنند. اما عملا آمريكا نه به نظرات پادشاه عربستان اعتنايي كرد نه به نصايح پير صحنه سياست اسرائيل وقعي نهاد؛ اوباما و كلينتون تشخيص داده بودند كه قدرت خيزش مردم مصر قويتر از آن است كه حكومت مبارك دوام آورد و بهتر آنكه آمريكا دست كم تلاش كند تا شايد منافع آتي خود را در قبال مصر تامين كند.
گزارش راديو فردا مي افزايد: اكنون كه با گذشت كمتر از شش ماه از سقوط مبارك، او دست بسته روي برانكارد در قفس متهمين قرار گرفته، و حتي خطر صدور حكم اعدام برايش مطرح است، پروفسور ايتان گيلبواع، يك استاد دانشگاه اسرائيل، به روزنامه يديعوت آحارونوت مي گويد «وقتي رهبران عرب مي بينند كه در نتيجه سياست آمريكا، نزديكترين دوست منطقه اي واشنگتن، مانند سگي بيمار به درون قفسي تنگ انداخته مي شود و نه به كهنسالي او و نه به سرطان پيشرفته اش رحم مي شود، اين پيام در گوش حاكمان همه جهان طنين افكن مي شود كه چنين آمريكايي هرگز ديگر قابل اعتماد نيست.»
رسانه آمريكا در ادامه تحليل خود خاطرنشان كرد: سران عرب تاكنون آمريكا را ساحل نجات خود مي دانستند؛ پشت درهاي بسته، هر درخواستي را از سران آمريكا مطرح مي كردند؛ آنها اگر دست كم در ظاهر، برخي از مسائل را براي جلوگيري از خشم افكار عمومي خود رعايت مي كردند، اما در خفا، قوي ترين نگراني ها و بلندپروازانه ترين روياهاي خود را با سران آمريكا در ميان مي گذاشتند. هزاران هزار سند ويكي ليكس همين چند ماه پيش نشان داد كه تا چه حد رهبران عرب، نهاني، بر قدرت و اعتماد به آمريكا تكيه داشته اند.
پروفسور ايتان گيلبواع، متخصص اسرائيلي در سياست و تاريخ آمريكا و مشاور پيشين دفتر نخست وزير و وزارت دفاع اسرائيل مي گويد «همانگونه كه روياي مشابه جرج بوش در قبال عراق باد هوا شد، و همانگونه كه سياست هاي بوش در قبال ايران و عراق با موانع عظيمي روبه رو گرديد، اوباما نيز اكنون در قبال مصر و دنياي عرب با سختي هاي بسياري روبه روست و اين تازه، اول گرفتاري هاي نوع جديد براي آمريكا در منطقه است.»
راديو فردا افزود: درست به همين دليل است كه نظرسنجي تازه به عمل آمده از سوي موسسه زاگبي آمريكا نيز نشان مي دهد كه محبوبيت و مقبوليت آمريكا و شخص اوباما در جهان عربي، حتي در اين اوج «بهار عربي»، شديدا سير نزولي دارد. ضعف و تحقير «عمو سام» در چشم مردم و سران عرب، بر اسرائيل نيز اثراتي دارد؛ توان بازدارندگي اسرائيل را ضعيف مي كند و پيمان صلح 32 ساله مصر و اسرائيل را با چالش جدي روبه رو مي نمايد. در چنين وضعيتي سران اسرائيل نيز بيش از گذشته به اين صرافت مي افتند كه در مواقع سرنوشت ساز، ديگر نمي توانند به اوباما و ابرقدرتي آمريكا اعتماد كنند؛ چرا كه آمريكا توان ديالوگ با سران عربي و ايجاد فشار بر حكومت هاي عربي را از دست داده است.
اين رسانه آمريكايي درباره سقوط شديد جايگاه واشنگتن در خاورميانه نوشت: از نظر اسرائيل، اگر جيمي كارتر تنها موجب از دست رفتن هم پيماني آمريكا با ايران شد، در زمان اوباما، قريب به اتفاق حكومت هاي منطقه، اگر توسط مردمشان سقوط نكنند، خود حاكمان آنها با پاي خويش از زير چتر آمريكايي، بيرون مي آيند. در چنين وضعيتي، به گفته پروفسور گيلبواع، بي ترديد بايد گفت كه جايگاه آمريكا در سراسر خاورميانه سقوط كرده است. در اين اوضاع است كه حاكمان جديد مصر، عامدانه سخت گيري و حتي تحقيرهاي بي سابقه اي را در جريان محاكمه حاكمان پيشين، كه بي ترديد ولي نعمت هاي خود آنان بوده اند، نشان مي دهند تا شايد خويشتن را حفظ كرده باشند. مصر انقلابي را هرچند كساني كه فعلا اداره مي كنند كه مبارك و العدلي (وزير كشور سابق) ولي نعمتشان بوده اند اما اين حاكمان نيز ترجيح مي دهند كه خود را از افتادن به ورطه مشابه نجات دهند. حتي گفته شده كه خود ژنرال محمدحسين الطنطاوي، رئيس شوراي عالي نظامي مصر، ابراز آمادگي كرده است كه در نشست هاي آينده دادگاه حضور يابد و عليه مبارك، شهادت دهد.

* نپرسيد كه مسعود جيم فنگ كجا غيبش زده

طرح اين سؤال در رسانه ها كه سركرده گروهك منافقين كجا غيبش زده، موجب طعن و تمسخر از سوي جداشدگان اين گروهك شد.
يكي از جداشدگان در مطلبي آميخته به طنز و از قول مزدوران رجوي نوشت: به شما چه كه رجوي كجاست؟ عكس و فيلمش هست ديگر، برويد ببينيد. چرا مي پرسيد كجاست؟! در ثاني، هركس رفت قايم شد لابد دليل دارد. هي كه نمي پرسند كجاست؟!
نويسنده آنگاه مي پرسد: مگر رجوي تا حالا بوده كه مي پرسيد اكنون كجاست؟ اصلا او عادت دارد غيب شود. توي زندان شاه وقتي كه سران مجاهدين اعدام شدند غايب بود. وقتي زن اولش و موسي خياباني توي خانه تيمي بودند و كشته شدند غايب بود. در عمليات هاي سازمان بر عليه سربازان ايراني غايب بود. در ماجراي دستگيري زن سومش در فرانسه غايب بود. حالا هم طبق عادت غايب است و ديگر سؤال ندارد.
يكي ديگر از همين بريده هاي سازمان منافقين در سايت اينترلينك نوشت: بيش از 23 سال مي گذرد كه استراتژي جنگ آزاديبخش سازمان در خاك عراق به گل نشسته است، استراتژي كه انبوهي از جوانان ايران را به مزدوران فارسي زبان ديكتاتورترين مرد عرب (صدام) تبديل كرد؛ استراتژي كه سربازان ايراني را هدف گرفت و مردم ايران زمين را در مرزهاي مجاور خاك عراق به خون كشانيد و خانواده هاي بسياري را داغدار كرد. رجوي در اين استراتژي همه چيز را باخت و خاك عراق تبديل به باتلاقي براي تشكيلات سازمان شد. استراتژي سازمان در رفتن به عراق و مزدوري صدام، طناب داري شد براي پايان يافتن روياهاي رجوي.
عضو سابق سازمان منافقين مي‌افزايد: سازماني كه با شعار جنگ آزاديبخش نيرو ذخيره و به دام مي انداخت اكنون براي تكه زميني كه فقط بتواند خودش در آنجا نفسي كشيده و بقا داشته باشد شب و روزش به هم دوخته شده است و هراسان دست به دامان نمايندگان آمريكايي و لابي اسرائيلي مي شود. اين همان سازماني است كه مي خواست ايران را با كمك صدام و غرب آزاد كند ولي اكنون شبي نيست كه به آرامش تا صبح سپري كند. راستي مسعود رجوي كجا است كه پاسخ دهد پس چه شد آن سخنراني هاي آتشين و فرمان شليك و دلقك بازي.
اينترلينك با اشاره به بزدلي و بي شخصيتي كم نظير سركرده منافقين يادآور مي شود: او قطعا شجاعت پذيرش شكست و اذعان به آن را نداشت و لذا تصميم به دروغ هاي بيشتر و فريب هاي بزرگتر گرفت تا بدانجا كه پس از 23 سال كه ريش و ريشه اش در خاك عراق سوخته و دود شده، باز هم به دروغ مي گويد نگفتم سياه دانه است!!؟ نگفتم جنگ آزاديبخش جواب دارد!! نگفتم اشرف مركز كانوني نبرد استراتژيك عليه رژيم مذهبي است!! رجوي نه اين كه نداند اينها همه حرف مفت است قطعا همه اينها را خوب مي داند اما شجاعت پذيرش شكست چيزي است كه در وجود رجوي همچون همه ديكتاتورهاي تاريخ يافت نمي شود.
اما بخوانيد از شبكه ضد انقلابي بالاترين كه خطاب به سازمان منافقين تاكيد مي كند: دوستان! آن زمان كه به محضر سيدالرئيس صدام الحسين التكريتي رفتيد و سيد المسعود الرجوي، صدام را در آغوش گرفت بايد مي دانستيد كه نمي شود به آغوش ديكتاتور رفت، آن هم ديكتاتوري كه به ميهنتان حمله ور شده و خون ايراني را به زمين ريخته. حالا اما صدامي در كار نيست و شما مانده ايد و يك كمپ تروريستي كه تنها چند ماه وقت داريد تخليه اش كنيد. متاسفم براي بيچارگان گرفتار در اشرف كه فريب رجوي را خوردند و عمرشان در بيابان هاي عراق تلف شد و حتي همان رجوي و زنش در كنارشان نايستادند و بزدلانه گريختند.

* خودمون هم مي‌دونيم، اما نمي‌تونيم!

شدت دروغ بافي و سياه نمايي در رسانه‌هاي وابسته به فتنه سبز، موجب اعتراض يك شبكه ضدانقلابي شد.
سايت بالاترين با اشاره به عملكرد مطلقاً منفي بافانه سايت هاي كلمه و جرس و تلويزيون رسا نوشت: نگاهي كلي به وضعيت خبررساني و تحليلهاي اين سايتها و منابع خبري نشان مي دهد كه بخش غالب اخبار منعكس شده از سوي آنها اخباري با بار منفي هستند. يعني نوع نگاه و جهت گيري دست اندركاران اين رسانه هاي خبري باعث مي شود كه اين سايتها اخباري را گزينش كنند و در صدر رويكرد اطلاع رساني شان بنشانند كه مربوط به اخبار غالبا منفي باشد. كاربر بالاترين پرسيده است: آيا در جامعه اتفاقات خوب و مثبت (هرچند از سوي نيروهاي حكومتي يا نيروها و افراد مستقل) به وقوع نمي پيوندد؟ آيا به راستي جامعه از وقايع خوب و اميدبخش خالي است؟ تا چه حد تصويري كلي كه در آينه اين رسانه ها از جامعه بر ساخته مي شود، با واقعيت جامعه انطباق دارد؟ شايد علاوه بر اينكه لازم باشد راست بگوييم، لازم هم باشد كه تمام راست ها را بگوييم.
آنچه در اين تحليل مغفول مانده اين است كه گردانندگان سايت هايي نظير جرس و كلمه، قصد انتشار خبر درست و اطلاع رساني صادقانه را ندارند بلكه اساساً ماموريت يافته اند در ازاي جيره و مواجبي كه مي گيرند عامداً و به شكل سازمان يافته به منفي بافي و سياه نمايي عليه جامعه ايراني بپردازند تا شايد گرهي از كار فرو بسته ديكتاتورهاي بين المللي گشوده شود. از قديم گفته اند؛ المأمور معذور.
يادآور مي شود جرس و كلمه از لندن و پاريس مديريت مي شوند و به گردانندگان فرصت طلب آنها پول هاي كلاني در اين زمينه از طرف سرويس هاي اطلاعاتي غربي-جهت انجام عمليات رواني به زبان فارسي- پرداخت مي شود.

* گويانيوز: دلخوشي به اصلاح طلبان شرط بندي روي اسب مرده است

«جريان اصلاح طلب خاتمي محور به هيچ وجه اجازه شركت در انتخابات را نخواهند يافت».
گويانيوز با انتشار مطلب فوق نوشت: جريان اصلاح طلب خاتمي محور به يك دليل مشخص آن هم مواضع تقريباً يكدست نيروهاي اصلي مسلط در حاكميت كه خاتمي را علناً در قامت افرادي نظير بني صدر و جريان هاي حامي اش را اغلب خيلي تندتر هدف قرار مي دهند به هيچ وجه اجازه شركت در انتخابات را نخواهند يافت.
اين رسانه وابسته به اپوزيسيون با اشاره به سلب اعتماد نظام از فتنه گران نوشت: در دوره قبل اصلاح طلباني متشكل از ميرحسين موسوي، مهدي كروبي، سيدمحمد خاتمي، موسوي خوئيني ها و... در آن هنوز از ساخت قدرت اخراج نشده بودند و ارتباطات، ظرفيت ها، نهادها و وضعيت هايي داشتند كه با امروز قابل مقايسه نبود. نظام نيز اگرچه در آن دوره نيز حسب تجربيات پيشين خود به آنان اعتمادي نداشت اما غلظت اين بي اعتمادي آنچنان نبود كه آنها را مانند امروز رسماً، علناً و عملاً از دايره اخراج كند. بي اعتمادي ديروز اصولگرايان به تنفر رسيده است. حتي خوش بين ترين افراد نيز اميدي به پذيرش دوباره خاتمي در حاكميت ندارند.
گويانيوز مي افزايد: اصلاح طلبان اكنون نه توان سازماندهي دارند، نه توان تصميم گيري و نه توان برنامه ريزي. يك نيروي سياسي كاملاً عقيم هستند. دعوا با آنها شرط بندي بر سر اسب مرده است، مجادله با آنها دردي را دوا نمي كند، نيازي را پاسخ نمي دهد. اختلافات در درونشان آنقدر رو به تزايد و بي سابقه ادامه دارد، كه بعيد نيست موجب ريزش ها و رخداد پيامدهاي خاصي در صفوفشان شود كه حاميانشان نيز مصون اين عواقب نخواهند ماند.
در همين حال سايت گروهك ملي مذهبي در خبري نوشت: «محمد خاتمي در ديدار با جمعي گفته است احتمالاً در انتخابات شركت نمي كند، مگر آنكه شرايط تغيير كند. وي افزوده است بعيد مي دانم شرايط عوض شود. اما نبايد حرف آخر را اول زد. وي در اين ديدار همچنين گفته است شايد موسوي و كروبي سرنوشت منتظري را پيدا كنند. ولي من از حمايت از آنها دست نخواهم كشيد. وي احتمال تكرار تجمعات خياباني را بعيد تلقي كرده است.»
انتهاي پيام/20

نظرات بینندگان