کد خبر: ۱۳۶۱۸۰
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۹ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۸
یادداشت فرهنگی؛

آسیب‌‌شناسی فیلم‌های جشنواره فیلم فجر 98

محمدمهدی اسدزاده در یادداشتی به بررسی آسیب شناسی فیلم های جشنواره فیلم فجر 98 پرداخت.

به گزارش شیرازه، محمدمهدی اسدزاده، فعال فرهنگی و رسانه ای در یادداشتی به بررسی آسیب شناسی فیلم های جشنواره فیلم فجر 98 پرداخت. متن این یادداشت به شرح زیر است:

امروزه سینما، یکی از نهادهای مهم و مؤثر در فرهنگ‌سازی اجتماعی به شمار می‌رود. پس بر سینماگران است که بتوانند با تحلیلی درست به مسایل اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی، تاریخی و گاه سیاسی برسند تا علاوه بر بیان آن چه هست، نسخه‌های مناسبی را برای درمان معضلات اجتماعی بپیچند؛ که پاسخ به کنش‌های اجتماعی مهم‌ترین رسالت سینماگران است.

امسال جشنواره فیلم فجر، با تحریم سینماگران آغاز شد؛ آن جا که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واکنش به گستاخی ایالات متحده آمریکا، به بمباران مواضع این کشور در عراق پرداخت و خطای انسانی پدافند، منجر به ساقط شدن هواپیمای مسافربری شد. سینماگرانی که متأسفانه هیچ‌گونه اندیشه‌ای از خود ندارند، آن را بهانه‌ای کردند تا با تحریم جشنواره فیلم فجر به شهرت برسند. البته نه اکنون که هیچ‌گاه نیز پاسخی به این پرسش نداده و نخواهند داد که این تحریم دراعتراض به چیست؟

از این مسئله حاشیه‌ای که بگذریم، تهیه‌کنندگان فیلم‌های جشنواره در مقابل بازیگران و گاه کارگردانان ایستادند تا فیلم‌های خود را در جشنواره اکران کنند.

در یک نگاه کلی می‌توان فیلم‌های این دوره جشنواره را آسیب‌شناسی نمود.

در این دوره جشنواره، سه سبک سینمایی ایران را در موضوعات مختلف می‌توان دید: برگشت فیلم‌فارسی پس از گذشت چهار دهه، سینمای خانوادگی دهه هفتاد و شکسته شدن انحصار سبک فیلم مهدویان و بهره گرفتن کارگردانان دیگر.

فیلم‌فارسی در این جشنواره با خون شد مسعود کیمایی بیش از پیش خود را نشان داد. فیلمی به شدت سیاه، خون‌آلود، خشن و برگشت داش مشتی‌ها از محاق به سینما، نشان خوبی نیست. این پرسش را باید پرسید که بهره‌گیری سینماگران از صحنه‌های به شدت خشن، چه تأثیری جز رشد خشونت در جامعه خواهد داشت؟ آری نمی‌شود منکر این شد که جامعه ما از یک دهه پیش خشونت‌گراتر شده است؛ اما آیا رسالت و وظیفه فرهنگ‌سازانی که خود را روشنفکر و فرهیخته می‌دانند تنها بیان دردهای جامعه است؟ یا پاسخ و هدایت جامعه به سوی رستگاری و عبور از این دردهاست؟ آیا بیان دردها می‌تواند پاسخگوی جامعه باشد؟ هرچند معتقدم که این سیاهی‌ها تنها در گوشه‌ای کوچک از جامعه وجود دارد و در بطن جامعه، زندگی روشن و امیدوارانه‌ای وجود دارد که این فیلم‌ها می‌تواند آن زندگی‌ها را نیز به نابودی کشاند.

فیلم‌های خانوادگی دو دهه‌ شصت و هفتاد، به ویژه سال‌های پس از جنگ، از جامعه‌ای آرام حکایت داشت. فیلم‌هایی که در آن دوران به بحث معلولان نیز توجه می‌کرد و به دنبال فرهنگ‌سازی برای پاسخ مناسب به مشکلات مردم بود. در این جشنواره پس از سال‌ها فیلم‌هایی را دیدیم که با موضوع معلولان و همان دغدغه‌ها می‌پرداختند. در ابتدای این فیلم‌ها گمان می‌کنیم که قرار است فیلم‌ساز ما را با پاسخ‌های مناسبی همچون فیلم‌های گل‌های داودی، پرنده کوچک خوشبختی، به رنگ خدا، میم مثل مادر و یا حتی حوض نقاشی روبرو کند؛ اما در کمال ناباوری پاسخ فیلم‌ساز برای حل مشکلات، چیزی جز عبور از خط قرمزها و خشونت نیست. به نوعی سینمای خانوادگی و معلولیت ما خود دچار معلولیت اندیشه شده است. در واقع این سینما نیز دستخوش فیلم‌فارسی می‌شود.

این بازگشت به گذشته سیاه، براستی به نفع چه کسانی است؟ البته این نکته نیز قابل توجه می‌باشد که ای کاش حداقل همان ادبیات فیلم‌فارسی نیز رعایت می‌شد؛ چرا که ادبیاتی به شدت ضعیف و فرومایه، با واژگانی زشت و زننده، جامعه‌ای را پدید خواهد آورد که بی‌ادبی را از این فیلم‌ها خواهند آموخت.

در چند دوره اخیر جشنواره، رویدادهای تاریخی، دستمایه برخی سینماگران شده است. رویدادهایی که علی‌رغم اهمیت در بازه زمانی خود، سال‌ها به دست فراموشی سپرده شده بود.

شاید مهم‌ترین فیلم تاریخی این دوره جشنواره، فیلم لباس شخصی بود. فیلمی که پس از سه دهه، به بازخوانی ماجرای جاسوسی حزب توده برای اتحاد جماهیر شوروی می‌پردازد.

فارغ از محتوای کلی فیلم که موضوعی بکر به شمار می‌رود، بهره گرفتن کارگردان از سبک سینمایی محمدحسین مهدویان نشان از آن دارد که مهدویان، تأثیر سینمایی خود را گذاشته است و دیگر نمی‌توان او را از تاریخ سینمای ایران حذف کرد. مهدویان که در چند سال اخیر با بازسازی تاریخ و شخصیت‌های تاریخی حضور خود را در سینمای ایران تثبیت کرده است؛ امسال دیگر از شخص مهدویان فراتر رفت و سبک فیلم‌سازی او کارگردانان دیگر را نیز به وادی او کشاند. مهدویان هر چند خود با فیلم درخت گردو به بازسازی تصاویری از حمله شیمیایی ارتش بعث عراق به سردشت را در قاب دوربین نگارگری کرده است، اما سبکش در فیلم‌های دیگری همچون لباس شخصی، سینما شهر قصه و تا حدودی روز صفر هم کشیده شده است.

این سبک جدای از کش‌مکش‌های سیاسی دیروز و امروز، مبتنی بر سند به بیان تاریخ می‌پردازد. هر چند از دیدگاه نگارنده لباس شخصی بیش از فیلم خود مهدویان به سبک فیلم‌سازی او نزدیک است.

سینما شهر قصه نیز با همان سبک و البته پایه‌ای تر و با مونتاژ و تدوین ساده‌تر و سبک مهدویان را در موضوعی روشنفکرانه به تصویر می‌کشد که بزرگترین آسیب فیلم همان مونتاژ و تدوین فیلم است.

روز صفر البته پرداخت داستانی بیشتر و فاصله‌گذاری بیشتری با سبک مهدویان دارد و ما را بیشتر به یاد سبک فیلم‌تاریخی دهه شصت و هفتاد همچون تیرباران، تشریفات، روزشیطان و ... می‌اندازد. در واقع از دیدگاه سبک‌شناسی می‌توان این فیلم را برآیند سبک تاریخی مهدویان و سبک امنیتی افخمی دانست.

اما در این میان سه فیلم روز بلوا، خروج و خوب بد جلف 2 (ارتش سری)، را می‌توان متفاوت‌ترین فیلم‌های این دوره جشنواره دانست که بیشتر ما را به یاد سریال‌های تلوزیون می‌اندازد. این هر سه فیلم نیم‌نگاهی به سیاست دارند، و البته اعتراض‌هایی که هیچ‌کدام به سرانجام نمی‌رسند.

خروج و خوب بد جلف را می‌توان فیلم‌های طنز یا کمیکی دانست که اعتراض آشکار و پنهان جامعه را بیان می‌کنند. حلقه وصل روز بلوا و خروج در نشان دادن آشکار فساد و اعتراض به حاکمیت فاسد است. روز بلوا و خوب بد جلف نیز با داشتن صحنه‌هایی رودرویی‌ها به یکدیگر شباهت دارند.

در همه فیلم ها به نوعی از هم گسیختگی اجتماعی همراه با خشونت نیز دیده می شود. اگر بپنداریم که این موضوع درست باشد این وظیفه فرهنگوران و هنرمندان به ویژه سینماگران است که یکپارچگی عمومی و آرامش را به جامعه برگردانند نه آنکه خود بر آن دامن بزنند.

در پایان به چند نکته اشاره می‌کنم که امیدوارم مورد توجه سینماگران قرار گیرد:

1- سینما ابزاری فرهنگ‌ساز است. پس تنها سیاه‌نمایی و بیان مشکلات به معنای سینما نیست.

2- سینماگران به عنوان فرهنگ‌سازان جامعه امروز، می‌بایست تلاش کنند تا فرهنگ جامعه را رشد دهند نه آن که خود مرعوب کسانی شوند که از تربیت و ادب بی‌بهره‌اند و با این توجیه که باید مشکلات را بیان کنند از هر چیزی بهره گیرند.

3- بهره‌گیری از خشونت برای جذب جامعه، نه تنها هنر نیست، که عینیت بی‌هنری است.

4- باید این را بدانیم که جامعه امروز نیاز به آرامش دارد.

5- باید این را بدانیم که طنز و شوخی و کمدیک بودن به معنای لودگی نیست.

نویسنده :
فاطمه اسدزاده
نظرات بینندگان