کد خبر: ۱۴۵۵۸۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۶ - ۱۹ فروردين ۱۴۰۰
آوای آرامش «شیرازه»؛13-

سرگذشت دختر فراری که مهمان خانه مجردی شد/ در بُن بستی گیر کرده‌ام که هیچ راه فراری ندارد

در بن بستی گير كرده بودم كه هيچ راه فراری نداشتم، وقتی اين اوضاع را ديدم شروع به اعتراض كردم و آن دختر فقط گفت: من كه گفتم به خانه‌ات برگرد، خودت انتخاب كردی! ديگر فرصت انتخاب نداری اگر می خواهی زنده بمانی سخت نگير.
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، «آوای آرامش شیرازه» سلسله موارد دردودل‌ و مشاوره و تحلیل‌های مرکز مشاوره آرامش پلیس فارس است که تقدیم مخاطبان گرانقدر می‌شود.

تشنه محبت

پدر و مادرم آن قدر سرشان شلوغ بود كه هنگام تولد فرزند هشتم خود يعني من، نه تنها خوشحال نشدند بلكه نگراني شان بابت سير كردن شكم يك نفر ديگر بيشتر هم شد. 

بعد از من دو فرزند ديگر هم به دنيا آمدند و مشكلات بيشتري با خود به همراه آوردند. 

پدرم يك كارگر ساده و فردي بسيار بداخلاق و سخت گير است، خب هركس هم جاي او بود با آن همه نان خور و فكر سير كردن شكمشان آن هم با درآمد كارگري، اخلاق بهتري پيدا نمي كرد.

 پدرم سر هر مساله و بهانه كوچكي با مادرم درگير مي شد و دعوا به راه مي انداخت، گاهي اوقات آنقدر مادرم را مشت و لگد مي زد كه كارش به بيمارستان مي كشيد و ما بچه ها فقط در گوشه اي اشك مي ريختيم و نظاره گر اين داستان هميشگي بوديم.

 برادر بزرگم چندسالي است معتاد شده و ديگر تحمل اين وضعيت را ندارد و به دفاع از مادرم و ساير بچه ها با پدرم درگير مي شود، از درگيري آنها تنها چيزي كه نصیب ما شده اضطراب، نگراني و ترس است كه نكند يكي از آنها بلايي سر ديگري بياورد.

 محبت، علاقه، توجه و احترام مدت هاست كه در خانه ی ما گم شده و فكر مي كنم هيچ گاه جايي در خانواده ما نداشته است، انگار كه ما عضو يك خانواده نيستيم، هر كسي فقط خود و مشكلاتش را مي بيند.

 در اين شرايط آنقدر فشار روي من بود كه ديگر طاقت نياوردم و با فكر بهتر كردن اوضاع، سه بار از خانه فرار كردم، دو مرتبه اول خيلي زود به خانه برگشتم و مادر و پدرم به اجبار برادر بزرگم، مرا پذيرفتند ولي هر بار آنقدر شرايط را سخت تر مي كردند كه من مجبور مي شدم دوباره از خانه فرار كنم.

دفعه سوم كه مي دانستم ديگر راه بازگشتي ندارم، دوباره بي هدف سعي داشتم خود را در خيابان هاي شهر پنهان كنم، همين طور كه مي رفتم خود را به يك پارك رساندم، آنجا روي يك صندلي نشستم، هرچه هوا تاريك تر مي شد نگراني ام نيز بيشتر مي شد، فكر اينكه الان در خانه چه خبر است و مادرم دوباره به خاطر من زير مشت و لگدهاي پدرم قرار گرفته، حسابي مرا به هم مي ريخت.

 به همين دليل گريه كردم، در همين حال دختري به من نزديك شد و سعي كرد مرا آرام كند، ابتدا كمي مرا نصيحت كرد و گفت: با اين سن كم آسيب مي بيني، بهتر است به خانه برگردي ولي با پاسخ هاي منفي من و با توضيح شرايطم و اينكه اگر به خانه برگردم خانواده ام حتما مرا خواهند كشت قبول كرد و گفت خب تو نمي تواني در پارك بماني، من كمكت مي كنم.

 با او همراه شدم و پا به خانه اي گذاشتم كه همچون باتلاقي مرا در خود فرو برد. 

دختر گفت: آن خانه مجردي ولي امن است و كسي در آنجا مزاحم نخواهد شد، روزهاي اول نگران بودم ولي در كنار نگراني ام، فضاي به ظاهر آرام آنجا دل بسته ام كرد، ديگر داشتم به همه چيز عادت مي كردم كه اوضاع تغيير كرد. 

در بن بستي گير كرده بودم كه هيچ راه فراري نداشتم، وقتي اين اوضاع را ديدم شروع به اعتراض كردم و آن دختر فقط گفت: من كه گفتم به خانه ات برگرد، خودت انتخاب كردي! ديگر فرصت انتخاب نداري اگر مي خواهي زنده بماني سخت نگير. 

در مسير جديد زندگي ام، به تدريج قبح و ترس از هر چيزي را از دست دادم، در آن خانه با پسري بودم كه به مرور در خيلي از اعمال ناشايست او شريك شدم، يكي از كارهايي كه آن پسر از من خواست يك فقره سرقت بود كه من در حال حاضر متوجه شدم به نوعي سرقت مسلحانه بوده است.

 در حالي كه من به خيال خود و با توجه به صحبت هاي آن پسر، فكر مي كردم يك تسويه حساب شخصي است، البته خودم هم به اين وضعيت عادت كرده بودم و هيچ چيز برايم فرقي نمي كرد، چندين بار با خانه تماس گرفتم ولي هيچ صحبتي نكردم تا اينكه چند وقت پيش يك مامور به رفتارهاي من مشكوك شد و مرا دستگير كرد و از اينجا به خانواده ام اطلاع دادند و در حال حاضر مرا براي مشاوره به مرکز مشاوره نیروی انتظامی فرستادند.

نظر مشاور:

عوامل زيادي در بروز چنين مسائلي نقش دارند كه عمده ترين اين عوامل را مي توان در خانواده جست و جو كرد، برآورده نشدن نيازهاي عاطفي، امنيتي و رواني فرزندان در خانواده و عدم برقراري ارتباط مناسب اعضاي خانواده با يكديگر منجر به آسيب در بنياد خانواده مي شود. 

مشكلات خانوادگي، فقر مالي، بي سوادي، مهاجرت خانواده به شهر و... نيز از جمله مواردي هستند كه مي توان در بروز اين مساله مورد توجه قرار داد، همچنین

عدم نظارت مناسب والدين و بي توجهي به رفتار فرزندان مي تواند نظام تربيتي را در هم بريزد.

مشكلات و اختلاف خانوادگي، درگيري والدين با يكديگر و والدين با فرزندان منجر به وجود تنش در روابط خانواده و عدم ارتباط موثر والدين با فرزندان باعث تنش در روابط خانواده و عدم ارتباط موثر والدين با فرزندان می شود. 

ورود به سن نوجواني و پديده بلوغ جسمي، عاطفي و شناختي و عدم آگاهي والدين در مورد اين مرحله سني حساس فرزند و عدم درك متقابل از نيازهاي فردي نوجوان مي تواند به فرزند در اين سن آسيب بزند.

مرکز مشاوره پلیس فارس در زمينه های خانوادگی‌، اجتماعی، ازدواج، حقوقی، روانشناسی، تربیتی، مددکاری اجتماعی و ... آماده ارائه خدمات مشاوره ای به شهروندان می باشد.

انتهای پیام/س/ر
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۰
0
کاش اینایی که حرف از افزایش جمعیت میزنن این مطالب رو بخونن