کد خبر: ۱۴۷۳۱۱
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۸ - ۱۳ خرداد ۱۴۰۰
آوای آرامش شیرازه؛ ۲۰-

دختری که نقص عضوش بهانه‌ای شد برای نقض معیارهای اخلاقی

من به چشم خود می ديدم كه خانواده ام به خاطر مشكل من از همه گريزانند، زندگی به همين ترتيب می گذشت و شادی را در زندگی هیچ وقت تجربه نمی كردم.
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، «آوای آرامش شیرازه» سلسله موارد دردودل‌ و مشاوره و تحلیل‌های مرکز مشاوره فارس است که تقدیم مخاطبان گرانقدر می‌شود.

دشمن، دوست نما 

ماجرای این شماره آوای آرامش ماجرای دختر جوانی است که نقص عضوش و خطایش در انتخاب باعث شد به راه کج قدم گذارد، اما خیلی زود متوجه این اشتباه شد و برای استمداد طلبی به مرکز مشاوره پلیس فارس مراجعه کرده است.

دختر جوان که از ادامه این مسیر به شدت هراسان شده بود به مرکز مشاوره پلیس فارس مراجعه و در خصوص مشكلش با کارشناس ارشد مشاوره این مرکز درد دل کرده و از او کمک می‌خواهد و ماجرا زندگی اش را چنین آغاز می‌کند: 4 ، 5 ساله بودم و هنوز نمي توانستم روي پاهايم بايستم، از همان زمان فهميدم كه با بچه هاي ديگر فرق دارم، بچه هاي هم سن و سال من هميشه در حال بازي، دويدن و جست و خيز بودند و من فقط بايد نظاره گر آنها می‌بودم، حسرت بازي به دلم مانده بود، بالاخره بعد از تولدِ 7 سالگی با انجام جلسات مداوم فيزيوتراپی و تجویز دارو توسط پزشک، با عصا روی پاهايم ايستادم و كم كم شروع به راه رفتن كردم.

 وقتی پا به مدرسه گذاشتم، در مقابل ساير بچه ها احساس حقارت می كردم. آن قدر مشكل پاهايم عذابم می‌داد كه فقط در گوشه ای از كلاس روی نيمكت می نشستم تا وقت كلاس تمام شود. 

دختری که نقص عضوش بهانه‌ای شد برای نقض معیارهای اخلاقی

با هيچ يك از بچه ها حرف نمی زدم و ارتباط برقرار نمی كردم. در كلاس يك دانش آموز كاملاً منزوی و گوشه گير بودم، البته احساس می كردم، بچه ها هم تمايل ندارند با من دوست شوند چون باعث زحمت آنها می‌شدم.

 در خانه هم وضعیتم بهتر از مدرسه نبود، پدر و مادرم هم مثل من منزوی شده بودند، با اين كه پدرم وضع مالی بسيار خوبی داشت، هيچ وقت خبری از ميهمانی كردن و ميهمانی رفتن نبود، شايد در كل سال 2 يا 4 بار عمه ها و خاله هايم را می ديدم كه آن هم با اصرار خود آنها بود.

 من به چشم خود می ديدم كه خانواده ام به خاطر مشكل من از همه گريزانند، زندگی به همين ترتيب می گذشت و شادی را در زندگي هیچ وقت تجربه نمی كردم، بالاخره دوران ابتدايی را پشت سر گذاشتم و وارد دوران راهنمايی شدم، در اين زمان راه رفتنم خيلی بهتر شده بود، ولی هنوز پاهايم كمی می لنگيد.

وقتی وارد كلاس اول راهنمايی شدم، باز همان وضعيت دوران ابتدايی وجود داشت و من سعی می كردم به هر طريقی از بچه های ديگر دور شوم.

 سال دوم راهنمايی يكی از همكلاسی هايم خيلي سعی می كرد، با من ارتباط برقرار كند، حتی گاهی اوقات هديه های كوچكی برای من می آورد، ولی من به او توجهی نمی كردم و همه رفتارهايش را ناشی از ترحم می دانستم، با اين حال مريم رفتارش با من خیلی خوب بود كم كم تحت تاثير قرار گرفتم و با هم دوست شديم. 

من فرد مهم و دوست داشتنی در زندگی مريم شدم، حسابی به او وابسته شده بودم، پدر و مادرم را مجبور می كردم، كاری بكنند كه من با مريم در يك كلاس باشيم. اميدم به زندگی بيشتر شده بود، در همه تصميم گيری ها بايد از مريم نظر می‌گرفتم.

پس از مدتی مريم رفتارش تغيير كرد و روز به روز پنهان كاری هايش بيشتر می شد تا اينكه يك روز متوجه شدم با پسري دوست شده و اكثر اوقات را با او سپری می کند، من حسابي ترسيدم و به او هشدار دادم كه اگر خانواده متوجه شوند، خيلي بد مي شود ولي او به من دلداري می داد كه مراقب است و مشكلي پيش نمي آيد. 

چند بار  با مریم سر قرار رفتم و دوست پسرش را می دید، يكي از دوستان آن پسر كم كم به من اظهار علاقه كرد، من كه اولين بار بود و چنين تجربه اي را نداشتم، حسابي به وجد آمده بودم و پيشنهادش را قبول كردم.

 بعد از مدتي ارتباط، براي من مشكلاتي ايجاد شد و آن پسر مرا مدام تهدید می کرد، هر روز از من پول مي خواست و مرتب مي گفت موضوع را با پدر و مادرم در ميان مي گذارد. 

کم کم پس انداز خودم تمام شد و مجبور شدم مقداري از طلاهاي خودم و مادرم را نیز به او بدهم، او دست بردار نیست و خیلی نگران هستم، دوست ندارم پدر و مادرم متوجه بشوند. کمکم کنید.

نظر مشاور : 

مرضیه خداهمتي کارشناس مرکز مشاوره پلیس فارس در خصوص مشکل این دختر جوان گفت: با توجه به ارزيابي و نتايج مصاحبه انجام گرفته، عوامل روانشناختي از عوامل مهم و زمينه ساز اين مشكل بوده است چرا که وقتي فرزندي در يك خانواده متولد مي شود، شور و نشاط را براي خانواده خود به ارمغان مي آورد، اما گاهي بنا به دلايل مختلف، فرزندان با برخي مشكلات جسمي يا ناتوانايي هاي ذهني متولد مي شوند، که اگر افراد خانواده و والدين نتوانند به خوبي با اين مساله كنار بيايند، كانون خانواده از هم می پاشد و افراد خانواده به خصوص خود فرزند، دچار انزوا مي گردد. 

همتی با بیان اینکه در چنين خانواده هايي افراد به تدريج از نزديكان و اطرافيان خود فاصله مي گيرند، اظهار کرد: واقعيت مساله اين است كه در خانواده و خود فرد نشانه هاي گوشه گيري و اعتماد به نفس پايين كاملاً مشاهده مي شود و زماني كه دختر پا به دوران نوجواني و دوران بلوغ مي گذارد ، نمي تواند هويت مثبتي كسب كند، از اين رو فردي سطحي نگر و منفعل بوده و توانايي كنترل احساسات خود را نداشته و وابستگي شديد به افراد جديد در زندگي خود پيدا كرده و در نهايت نيز دچار اين مشكل شده است.

وی ادامه داد:  آموزش به خانواده هايي كه داراي فرزندان با مشكلات جسمي و ذهني هستند و استفاده از گروه درماني جهت خانواده و فرزندان داراي ناتوانايي هاي خاص از جمله راهبردهاي آموزشي مي باشد که باید مورد توجه قرار گیرد.

سامانه تلفنی مرکز مشاوره آرامش پلیس فارس با شماره 096580 ، آماده ارائه خدمات مشاوره تلفنی در زمینه های مختلف خانوادگی، اجتماعی، ازدواج، تربیتی و... مي باشد. 

شهروندان عزيز مي توانند در صورت تمايل شماره 96580 را شماره گيري نموده و از خدمات مشاوره تلفنی استفاده نمایند. 

انتهای پیام/س
نظرات بینندگان