کد خبر: ۱۶۹۸۱
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۵ - ۰۸ آبان ۱۳۹۰

گزیده سرمقاله برخی روزنامه های8آبان 1390

 

روز‌هاي سخت اقتصاد ايران

 

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: پايان عمليات نظامي غرب در جهان اسلام، اعتراضات اخیر مردمی در کشورهای غربی و آینده پژوهی، اخلاق سياسي و روابط دولت و مجلس و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

 

كيهان:

 

پايان عمليات نظامي غرب در جهان اسلام

 

«پايان عمليات نظامي غرب در جهان اسلام» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي خوانيد:

 

آمريكا پس از حدود هشت سال اشغال نظامي و اطلاعاتي عراق و بعد از آن كه نتوانسته است توافق مسئولان اين كشور را براي اعطاي مصونيت قضايي - كاپيتولاسيون- براي 20 هزار نظامي بدست آورد، رسما اعلام كرد كه - براساس توافقنامه سال 2007 واشنگتن- بغداد- تا پايان سال جاري مسيحي، همه نيروهاي نظامي خود را از عراق خارج مي كند.

 

رئيس جمهور آمريكا همزمان اعلام كرد كه به زودي نظاميان اين كشور از افغانستان نيز خارج مي شوند.

 

پنج شنبه گذشته شوراي امنيت نيز اعلام كرد كه ماموريت نظامي ناتو در ليبي به پايان رسيده و فرماندهي ناتو نيز اعلام كرد كه 9 آبان ماه پايان عمليات نظامي ناتو در ليبي است و اين در حالي است كه مقامات ارشد غربي از تحولات ليبي ابراز نگراني كرده و اظهارات مصطفي عبدالجليل رئيس شوراي انتقالي حكومت در ليبي در روز آزادي رسمي اين كشور- يكشنبه گذشته- مبني بر حاكميت شريعت اسلامي در ساختار آينده ليبي را خطرناك دانستند.

 

بدون كمترين ترديدي خروج اشغالگران از عراق و نه خروج آنان از افغانستان و ليبي اقدامي داوطلبانه و در چارچوب سياست هاي امنيتي غرب نيست كما اين كه تا چند روز پيش از به بن بست رسيدن مذاكرات مقامات آمريكايي با نخست وزير عراق، فرماندهان نظامي آمريكا از ابقاء حداقل 20 هزار نيروي نظامي آمريكا در عراق سخن مي گفتند و معاون رئيس جمهور آمريكا- جوزف بايدن- از حضور نظامي طولاني مدت ناتو در افغانستان حرف مي زد و هنري كيسينجر- يكي از سياستمداران كليدي پشت صحنه آمريكا- مي گفت نظاميان ما تا 100 سال آينده هم افغانستان را ترك نخواهند كرد. راسموسن فرمانده ناتو نيز مي گفت حضور نظامي و عمليات ناتو در ليبي تا مدت نامعلومي ادامه پيدا مي كند.

 

در واقع از آنجا كه عقب نشيني نظامي غرب از عراق، افغانستان و ليبي در حالي صورت مي گيرد كه قطعا هيچكدام از اهداف غرب از اين لشكركشي هاي نظامي تحقق نيافته است، يك شكست كامل و كاملا عيان به حساب مي آيد و از اين رو بسياري از مراكز سياسي و اطلاعاتي غرب به اين شكست تصريح كرده اند.

 

به عنوان مثال روزنامه واشنگتن پست يك روز پس از آن كه اوباما- در روز يكشنبه اول آبان- در نامه اي رسمي به سفارت آمريكا در عراق اعلام كرد تمام نظاميان آمريكا تا پايان سال به كشور خود بازمي گردند، در سرمقاله خود نوشت: «اعلام خبر خروج نظاميان آمريكايي از عراق، خيلي غيرمنتظره بود، اعلام اين عقب نشيني اين تحليل را تقويت مي كند كه همه دستاوردهاي نظامي آمريكا در عراق از بين رفته است و اين به قدرتمند تر شدن نقش ايران در عراق منجر مي شود و قدرت ايران را در رويارويي با آمريكا بيشتر مي كند.»

 

اين روزنامه تاكيد مي كند «بيشتر فرماندهان نظامي آمريكا با تصميم خروج كامل از عراق مخالفند» كاملا واضح است كه خروج نظامي از اين سه كشور، حيثيت و ابهت نظامي غرب را از بين مي برد.

 

شكست غرب در عمليات نظامي، فرضيه توسل به جنگ براي رسيدن به اهداف را از بين مي برد، اگر زماني نظريه پرداز اتريشي- كارل فون كلازويتس، 1831، 1780م- معتقد بود جنگ مقدمه صلح-سيطره بر دشمن- است و اين نظريه همواره راهنماي عمل نظاميان ناتو بوده است، تجربه 10 سال اخير كه توام با پنج جنگ در لبنان، فلسطين، افغانستان، عراق و ليبي بود، بطلان اين نظريه را به اثبات رساند و از اين رو غرب چاره اي جز تغيير اساسي در بنيان هاي سياست نظامي خود ندارد و از اين منظر مي توان با قاطعيت زيادي گفت زمان اقدام نظامي غرب در خاورميانه سپري شده و از امروز غرب فقط مي تواند در عرصه رسانه از جنگ با جهان اسلام حرف بزند.

 

غرب در حالي به جنگ عليه افغانستان، عراق، لبنان و فلسطين - در سال هاي 1380، 1382، 1385 و 1387- دست زد كه سايه ماجراي 11 سپتامبر هر صدايي را در جهان اسلام خفه كرده بود و حكام وابسته كشورهاي عرب و غيرعرب براي بقاء خود حاضر به پرداخت هر مبلغي به غرب بودند.

 

رژيم سعودي بدون درخواست هيچ توضيحي يا ديدن هيچ سندي، عربستاني بودن عاملان حادثه برج هاي دوقلو را پذيرفت و هر شهروند مورد درخواست آمريكا را به ارتش آمريكا تحويل داد و بعدا هم علي رغم آن كه ساختگي بودن ماجرا ثابت شد، رژيم وابسته سعودي سراغي از شهروندان خود كه در گوانتانامو تحت شكنجه شديد بودند، نگرفت.

 

 

 

رژيم علي عبدالله صالح به آمريكا اجازه داد كشورش را به بهانه تعقيب القاعده آماج حملات سنگين هوايي كند و صدها كشاورز يمني را از بين ببرد.

 

رژيم پاكستان طي موافقتنامه اي رسمي قبول كرد پاكستاني هاي متهم به دست داشتن در ماجراي 11 سپتامبر را به آمريكا تحويل دهد و تحت اين پوشش نيروهاي خط مقدم مخالفت با استيلاي آمريكا بر پاكستان را روانه زندان گوانتانامو كرد و هرگونه تسهيلاتي را براي حمله مستقيم نظاميان آمريكا به شهروندان پاكستاني در اختيار آنان قرار دهد.

 

در اين دوره اكثر رژيم هاي عرب به جاي مخالفت با عمليات نظامي رژيم صهيونيستي با دفاع مظلومانه حزب الله مخالفت كرده و امكانات خود را براي سركوب مقاومت لبنان در اختيار تل آويو قرار دادند.

 

اما امروز اين فضا كاملا دگرگون شده است. با وجود آن كه مصر در آغاز راه تحولات قرار دارد اما قطعا اگر جنگي عليه حزب الله دربگيرد، در كنار مقاومت لبنان خواهد بود كما اين كه در تونس و ليبي هم همين چرخش به وجود آمده است و مردم يمن، اردن، عراق و بسياري ديگر از كشورهاي اسلامي تماشاچي باقي نخواهند ماند بنابراين، وقتي در شرايط انفعال و سرسپردگي جهان اسلام سرنوشت هر پنج جنگ گذشته به ضرر غرب و به نفع مقاومت اسلامي رقم خورده است به آساني مي توان نتيجه گرفت كه در شرايط حاكميت انقلاب ها بر جهان اسلام غرب به خود اجازه فكر كردن به تهديد نظامي واقعي ندهد و حرف زدن از اين كه «همه گزينه ها روي ميز است» مسخره تر از هميشه است.

 

همين روزها آمريكايي ها در ذيل سناريو «منصور ارباب سير» از وجود همه گزينه ها روي ميز اوباما عليه ايران حرف زدند اما هم زمان با اين تبليغات اوباما و سوزان رايس از مذاكره با ايران هم حرف زدند و دو هفته بعد وزير خارجه آمريكا در مصاحبه با شبكه فارسي بي بي سي گفت «آمريكا آماده گفت وگو با ايران است».

 

بنابراين كاملا واضح است كه توسل به «جنگ» نه فقط درباره ايران بلكه حتي درباره كوچكترين نقطه جهان اسلام نيز از بين رفته و فقط سخن گفتن از آن باقي مانده كه هدف از آن هم تاثيرگذاشتن بر روي اراده مسئولاني است كه ضعف تحليل داشته و يا اراده ضعيفي دارند.

 

غرب در جهان اسلام كاملا قافيه را باخته است. غرب از 1333 تا دي ماه 1389 همه ظرفيت خود را براي غلبه بر مردم مسلمان تونس به صحنه آورد، نتيجه انتخابات چند روز پيش تونس نشان داد كه 36 سال تلاش آمريكا و اروپا به جايي نرسيده و امروز قطعا بايد به قدرت رسيدن اسلام در اين كشور را نظاره كند و حال آن كه در سال 1333 اساساً موضوعي بنام تشكيل حكومت اسلامي در تونس مطرح نبوده است.

 

غرب از 1354 سكولاريزه كردن حكومت مصر را آغاز كرد و با شدت تمام تا 22 بهمن 89 ادامه داد، امروز ثمره آن جوانه زدن اسلام انقلابي در اين كشور است. اين حكايت در فلسطين، لبنان، ليبي، يمن و عراق هم هست و دير نخواهد بود روزي كه اين حكايت در عربستان، اردن، كويت و... هم تكرار شود.

 

در واقع محصول اصرار بر جدا كردن مردم منطقه از اسلام، سر برآوردن حكومت هاي اسلامي بوده است حال بگذريم كه آثار بيداري اسلامي امروزه به چند قدمي كاخ هاي سفيد، اليزه و... هم رسيده است.

 

غرب در طول ماه ها تلاش نظامي، اطلاعاتي و سياسي در ليبي تلاش كرد تا يك رژيم وابسته به خود را جايگزين رژيم قذافي كند از اين رو محمود جبريل را تا سطح رئيس دولت انتقالي ليبي بالا برد ولي به جايي نرسيد و جبريل ضمن استعفا از نخست وزيري دولتي كه هرگز شكل نگرفته بود! اعلام كرد كه در آينده هم حتي عهده دار پست وزارت نخواهد بود كما اين كه «عبدالحفيظ قوقه» از شخصيت هاي موثر انقلاب ليبي هم اعلام كرد جبريل در دولت آينده هم پستي نخواهد داشت و حال آن كه غرب اميدوار بود حداقل او را در پست وزارت خارجه حفظ كند.

 

پروژه محور كردن تركيه در ليبي هم به شكست انجاميد و امروز شاهد به آتش كشيدن شدن پرچم تركيه در ليبي هستيم و اين در حالي بود كه غرب با تكيه بر تركيه كه حدود 16000 نيروي كار در ليبي دارد، در صدد بود اقتصاد ليبي را به چنگ آورد.

 

تركيه طي هفته هاي اخير 5000 نفر از نيروهاي خود را از ليبي خارج كرده و تمام قراردادهاي اقتصادي آن در هاله اي از ابهام قرار گرفته است.

 

ورود غرب از دريچه عربستان به ليبي هم در حال مسدود شدن است. عربستان طي ماههاي گذشته هزينه زيادي كرد تا جريان وهابي «المقاتله الاسلاميه» را به نيرويي موثر در ليبي تبديل كند.

 

اين جريان وهابي براي رد گم كردن نام خود را عوض كرد و رهبر آن، بلحاج در تلويزيون الجزيره اعلام كرد كه ميانه اي با عقايد وهابيت و روش المقاتله ندارد ولي اين تلاش نتوانست كمكي به عربستان بكند.

 

جريان المقاتله- كه امروز خود را مجلس العسكريه طرابلس مي خواند- اوايل امسال با 1800 نيروي مسلح آموزش ديده وارد ميدان شد ولي امروز تعداد آنان به حدود 500 نفر رسيده و بقيه از اين گروه جدا شده اند.

 

در واقع موقعيت عربستان در ليبي حتي به نسبت دوره قذافي ضعيف تر شده و با توجه به جو شديداً ضداسرائيلي ليبي و متهم بودن آل سعود به همدستي با رژيم صهيونيستي، عربستان هم مانند تركيه در ليبي منفعل شده و به انزوا گرائيده است البته نفرت مردم ليبي از تركيه بيش از عربستان است چرا كه مردم ليبي از يك سو خاطرات بسيار تلخي از دوره عثماني دارند و معتقدند سلطان عثماني كشورشان را به ايتاليا بخشيده و به اشغال آن كمك كرده است.

 

مردم ليبي دولت اردوغان را متحد قذافي مي دانند و واقعا هم اين دو اتهام وارد است بنابراين كاملا واضح است كه غرب نه از طريق تركيه- و معادله اسلام ميانه رو- و نه از طريق عربستان -معادله اسلام سلفي- نمي تواند رژيم آينده ليبي را تحت تاثير قرار دهد.

 

جالب اين است كه در نقطه مقابل اين دو كشور، مردم مصر، تونس، ليبي، يمن، بحرين و ساير كشورهاي منطقه هيچ خاطره تلخي از ايران ندارند در هيچكدام از اين كشورها ايران شريك جرم رژيم هاي وابسته نبوده و اين يك بستر مناسب براي نقش آفريني جمهوري اسلامي فراهم كرده است.

 

سيطره غرب و رژيم هاي وابسته به آن در طول 100 سال گذشته جايي براي نفوذ آينده آنان نگذاشته است. مردم دنبال حكومت هاي جديدي هستند كه از منافع آنان در برابر طمع ورزان خارجي و از حيثيت و هويت آنان در برابر ديكتاتورها صيانت كند.

 

مدل هاي وابسته به غرب نظير نظام هاي ليبرال دموكراسي و مدل هاي همگرا با غرب نظير آنچه در تركيه جريان دارد، قطعا مورد توجه انقلابيون قرار نمي گيرد و اين در حالي است كه مدل تجربه شده اي پيش روي آنان است كه 32 سال پيش بر مبناي اسلام به وجود آمد و بارها غرب را به عقب نشيني واداشت و مانع دست اندازي ديكتاتورها به نظام سياسي گرديد.

 

 

 

اين مدل دستاوردهاي عظيمي در همه حوزه هاي موردنياز «انسان مسلمان» امروز به دنبال داشته و علي رغم گذشت 32 سال از پيدايي، از طراوت و شادابي و سرزندگي زيادي برخوردار است يعني «جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد».

 

 جمهوري اسلامي:

 

تونس جديد و رسالت سنگين رهبران مسلمان

 

«تونس جديد و رسالت سنگين رهبران مسلمان» سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي به قلم «ج - حسني» است كه در آن مي خوانيد:

 

بسم‌الله الرحمن الرحيم

 

پيروزي حزب اسلامي «النهضه» تونس به رهبري راشد الغنوشي، سياستمدار مسلمان و انقلابي اين كشور در انتخابات مجلس مؤسسان سرانجام رسماً اعلام شد.

 

اين حزب با كسب 90 كرسي از 217 كرسي، نزديك به 42 درصد آرا را به خود اختصاص داد و با اين نتيجه حق تشكيل دولت را برعهده خواهد داشت.

 

روز جمعه، مقامات تونسي رسماً كسب اكثريت توسط حزب النهضه را اعلام كردند و هزاران نفر از هواداران اين حزب جشن پيروزي گرفتند. با اينحال، اين حزب اسلامي هنوز در اول مسير است و مسئولان آن با دشواري‌هاي زيادي روبرو هستند.

 

نخستين مسئله، تشكيل دولت جديد است كه راشد الغنوشي و هم حزبي‌هاي وي مأمور تشكيل آن هستند.

 

دومين مشكل، سياست‌ها و ماهيت روش‌هايي است كه اين جريان با توجه به وجود گرايش‌هاي سياسي متنوع در تونس جديد بايد اتخاذ كند.

 

سومين نكته، نحوه تعامل دولت جديد با خارج، به ويژه دولت هاي غربي است كه با توجه به تحولات چند ماه گذشته و حمايت‌هايي كه اين دولت‌ها از مخالفان كرده‌اند طبعاً انتظار خواهند داشت دولت آينده خود را مديون آنها بداند!

 

كسب 42 درصد آرا توسط حزب «النهضه» تا حدود زيادي قدرت مانور را از اين حزب سلب مي‌كند و اين حزب ناچار است براي پيشبرد كارهايش نظرات 58 درصد ديگر را لحاظ كند.

 

به عبارت ديگر اگر دقيق‌تر گفته شود اكثريت درحال حاضر در اختيار النهضه است و قطعاً آنها از اين فرصت استفاده خواهند كرد.

 

بي دليل نيست كه راشد الغنوشي در اولين مصاحبه‌اش پس از اعلام رسمي پيروزي، تاكيد كرد اين حزب حاضر است با همه احزاب حتي غيرمذهبي‌ها، به جز حزب نزديك به ديكتاتور سابق، ائتلاف كند.

 

از سوي ديگر حزب ارشد الغنوشي براي خنثي كردن حساسيت دولتهاي خارجي، به ويژه غربي‌ها و گرفتن بهانه از دست آنها، مكرراً تاكيد كرده است اين حزب يك جريان معتدل و پايبند به دمكراسي است.

 

مسئولان حزب «النهضه» براي اطمينان دادن به غربي‌ها و متحدان داخلي آنها حتي اعلام كرده‌اند نوشيدن مشروبات الكلي و يا پوشيدن لباس‌هاي شنا در شهرهاي ساحلي براي جهانگردان را ممنوع نخواهند كرد! با اينحال روشن است كه غربي‌ها با اين كوتاه آمدن‌ها راضي نخواهند شد، زيرا آنها به دنبال اهداف خاص خود هستند.

 

بسياري از رسانه‌هاي غربي طي چند روز گذشته هشدار داده‌اند كه تونس درحال حركت به سوي يك جامعه اسلامي راديكال است. اين محافل با لحني طلبكارانه مدعي شده‌اند كه اسلام‌گرايان موقتاً خود را زير نقاب مصلحت پنهان كرده‌اند و در موقع مقتضي وارد ميدان خواهند شد.

 

واقعيت اين است كه غرب از روند تحولات تونس، همچون ديگر كشورهاي منطقه و گرايش مردم به احزاب اسلامي خشنود نيست ولي به دليل اينكه خود را مدافع دمكراسي جلوه مي‌دهد نمي‌تواند اين ناخشنودي خود را علني كند.

 

اين يك واقعيت است كه در كشورهاي منطقه جريان‌هاي مذهبي از پايگاه مردمي قدرتمندي برخوردار هستند و هر جا انتخابات آزادي برگزار شود، اين گروه ها پيشتاز خواهند بود كه نمونه‌هاي آن در انتخابات سال 1370 الجزاير و همچنين در انتخابات گذشته فلسطين مشاهده شد. هر چند در هر دو مورد، دولت‌هاي غربي با اعمال نفوذ و دخالت‌هاي غيرقانوني، اين احزاب را در ادامه كار ناكام گذاشتند.

 

با اين حال، تحولات اخير و وقوع قيام‌هاي عمومي در كشورهاي منطقه شرايط را دگرگون كرده و دست غرب را براي جلوگيري از تغييرات سريع در اين كشورها بسته است.

 

در چنين شرايطي، غربي‌ها تمام تلاش خود را صرف اين كرده‌اند كه بر موج ايجاد شده سوار شوند و تونس نيز از اين، موضوع مستثني نيست. درست به همين دليل است كه چنين شرايط حساس وظيفه و رسالت حزب الغنوشي را بسيار سنگين مي‌سازد.

 

فارغ از گرايشات سنتي اسلام خواهي در جامعه تونس، عوامل ديگري كه رأي دهندگان را به استقبال از حزب «النهضه» ترغيب كرده، ارزش‌هائي است كه زمامداران گذشته تونس فاقد آن بوده اند، اموري همانند قابل اعتماد بودن، به دور از فساد مالي ماندن و سلامت اخلاقي. اين موارد مولفه‌هايي هستند كه مي‌توانند در آينده پايگاه حزب النهضه را تضعيف و يا قدرتمند سازند.

 

جريان اسلامي تونس اگر طالب آن است كه در موقعيتي قرار گيرد كه ابتكار عمل را در آينده تونس دردست داشته باشد بايد كارنامه درخشاني از عملكرد خودش در نخستين دولت تونس آزاد بر جاي بگذارد تا راي خود را حداقل به بيش از 80 درصد برساند البته در اين زمينه رسالت مجامع مذهبي و علماي اسلامي تونس سنگين خواهد بود.

 

دست يابي به چنين هدفي، فقط درصورتي ميسر است كه رهبران مسلمان تونس اعم از جريان‌هاي سياسي و علماي دين در تمام مراحل تصدي قدرت، همان روحيه اسلامي، ساده زيستي، سلامت اخلاقي و مردمي بودن را حفظ كنند و اجازه ندهند شيريني قدرت و زرق و برق مقام و منصب، آنها را از مسير حق دور نمايد.

 

براي رهبران مسلمان تونس، كه اكنون در آستانه به دست گرفتن قدرت هستند، اين يك درس بزرگ است كه بسياري از سران كشورهاي منطقه كه اين روزها توسط ملت هايشان از اريكه قدرت به زير كشيده شده‌اند و يا ملت‌ها از آنها نفرت دارند، در آغاز به دست گرفتن قدرت، چهره‌اي مردمي و حتي انقلابي داشتند اما به تدريج و با سرگرم شدن به جلوه‌هاي فريبنده قدرت، از مردم فاصله گرفتند و به ديكتاتورهاي خون آشامي تبديل شدند كه مردم با سرنگوني آنان به جشن و شادماني پرداختند.

 

رهبران مسلمان تونس، بايد از همين آغاز كار به اين لغزشگاه خطرناك توجه داشته باشند و تلاش كنند خود را از در افتادن در پرتگاه ديكتاتوري حفظ نمايند.

 

رسالت:

 

سهم نهاد تعليم و تربيت از نوسازي نظام اسلامي

 

«سهم نهاد تعليم وتربيت از نوسازي نظام اسلامي» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي ‏است كه در آن مي خوانيد:

 

ظرفيت تحول‌پذيري ونوگرايي نظام اسلامي ،از جمله مباحث جديدي بود كه رهبر دورانديش انقلاب در كرمانشاه مطرح كردند واشاره فرمودند كه : «اولا نوسازي نظام اسلامي ممكن است اما به معناي تجديد نظر در آرمانها نيست زيرا اين آرمانها فطري است.دوم نوسازي به معناي تغيير نظامات، تغيير ساز وكارها،تغيير سياستها عملي است، ممكن است،در مواردي  هم لازم است ومانع از تحجر است،منتها بايد برطبق اصول باشد».

 

اينك اذهان صاحبنظران وفرهيختگان جامعه به اين رهنمود مشغول شده است.

 

چرا كه با تعمق دراين موضوع، راه ها وراهكارهايي تازه براي حل بسياري از مشكلات جامعه، در نظرها جرقه مي زند و كليد گشايش بسياري از درهايي كه بسته به نظر مي رسيد،شناسايي مي شود.

 

پيش از ورود بيشتر به اين بحث، اشاره به چند نكته مهم، ضروري است و مي تواند به عنوان الگو درمسير تفكر انديشمندان ،مورد توجه قرار گيرد.

 

نكته نخست ،روشن بيني وآينده نگري مقام معظم رهبري و رصد كردن افق‌هاي دور دست و محدود ومحصور نماندن در مسائل و مشكلات روز، در عين عدم غفلت از آنهاست كه پشتوانه در آگاهي از تجربيات انقلاب ها و نظام هاي حكومتي خصوصا در دوران معاصر دارد.

 

نكته دوم شرح صدر و نگرش عميق ايشان ‌در تفكيك اصول ثابت وضوابط متغير نظام اسلامي است كه موجب شفافيت بيشتر ونيز تثبيت جايگاه لايتغير اصول مي شود و در عين حال گستره پهناور تغييرات و نوآوري‌ها را در ساير زمينه‌ها ،نشان مي دهد و ريشه در اجتهاد وفقه پوياي شيعه دارد.

 

همچنين شايسته است موضوعاتي نظير عوامل پيري يك نظام حكومتي و علائم پيري و راه هاي پيشگيري آن ، مورد توجه و پژوهش صاحبنظران قرار گيرد.

 

به هر حال باگشايش باب جديد اصول ثابت و ضوابط متغير نظام اسلامي،برداشتي كه سريعتر به ذهن ها متبادر شد، ضرورت بازنگري در قانون اساسي است كه پيش ازاين يكبار هم تجربه شده است.

 

هر چند در اين ميان ‌دشمنان هم براساس اقتضاي طبيعت وعادت ديرين خويش ،به فضا سازي وسياه‌نمايي البته در پوشش دفاع از حقوق مردم، مشغول  شده اند وموضوع نظام پارلماني ،اگر چه در بسياري از كشورهاي خودشان رايج وحاكم است، نگران شان ساخته است اما دوستان انقلاب ودلبستگان به نظام اسلامي كه وجود كاستي ها همواره آزرده خاطرشان مي كند و دغدغه مرتفع ساختن آنها رادارند وگاه شدت مشكلات، كريمه متي«نصر الله» را بر زبانشان جاري مي سازد ، با فتح باب جديد شور و نشاطي تازه يافته‌اند و هر كس براساس دغدغه‌ هايي كه آنها را از همه مهمتر مي شمارد،پيشنهاد وراهكاري ارائه مي دهد تا در روند بازنگري در قانون اساسي، مورد توجه قرار گيرد.

 

نگارنده نيز به عنوان معلمي ساده به خود اجازه مي دهد ارتقاي سهم تعليم وتربيت نسل آينده را در اين رويكرد تحولي، مطرح ومطالبه كند:خلاصه مطلب آنكه ضروري به نظر مي رسد دستگاهي كه متولي آموزش وپرورش نسل آينده مي باشد به عنوان يك دستگاه حكومتي و نه دولتي!قلمداد گردد و جايگاهي باثبات تر و فراتر از يك وزارتخانه ، براي آن درنظر گرفته شود وازباب تقريب به ذهن،به عنوان نهادي مطرح گردد كه نظير سازمان صداوسيما،رهبري بر روند برنامه‌ريزي كلان ونيز مديريت كلان آن اشراف دارند و ذيلا به برخي از دلايل اين ضرورت اشاره مي شود:

 

1-امر تعليم ‌و تربيت مهمترين هدف انبيا(ص)بوده است و طبعا هدف اصلي نظام اسلامي نيز تربيت انسان خليفه ‌الله مي باشد وتشكيل جامعه اسلامي وامت اسلامي كه رهبري نيز به آن اشاره فرمودند،جز با تربيت «انسان‌تر‌از» نظام اسلامي،ممكن نمي باشد.بنابراين ،تربيت كودكان ونوجوانان ،سنگين‌ترين مسئوليت نظام اسلامي و رهبري است.

 

2-تعليم و تربيت ذاتا امري دير بازده ودر عين حال نامحسوس در عرصه ارزيابي است ،حال آنكه ساختار كوتاه مدت و چهار ساله دولت‌ها و مجلس‌ها ، طرفدار برنامه‌هاي كوتاه مدت ورود بازده و قابل مشاهده و ارائه مي باشد تا به مردم عرضه و آراي آنان جلب گردد.

 

3-اعمال روش حدس وخطا در امر تعليم وتربيت‌وتغييرات شتابزده و غير كارشناسي و پي‌درپي ،آسيب‌هاي عظيم و غير قابل جبراني به نسل آينده و آينده كشور وارد مي‌سازد و به عنوان مثال مواردي نظير ايجاد و حذف دوره پيش ‌دانشگاهي ،ايجاد معاونت پرورشي و حذف واحياي مجدد آن ،احياي مراكز تربيت معلم وتضعيف درحد حذف آنها ،تغييرات بدون پشتوانه منطقي روشن و محكم درساختار اداري و ايجادها و ادغام‌ها ،تغييرات گسترده در ساختار نظام آموز‌شي و نه محتواي آن! از قبيل4ـ3ـ5 يا 3ـ3ـ6 يا تقويت آموزشكده ها و واگذاري آنها،نامشخص بودن نظام تربيت و جذب معلم،كه كليدي ترين نقش را در فرايند تعليم وتربيت ايفا مي‌كند و جاافتادن فرايند «فشار» براي استخدام دراين دستگاه ،نامشخص بودن نظام انتصاب دهها هزار مدير صف و ستاد وموارد متعدد ديگر ، نوعي سردر گمي وناباوري در زمينه امكان حل مشكلات اين نهاد پديد آورده است.

 

4ـ همگان بر اين واقعيت، اتفاق نظر دارند كه براي رفع تمامي كاستي‌هاي جامعه و ريشه كن ساختن آنها ، بايد از كودكي، انسان ها را تربيت كرد و به آنان براي مقابله با مشكلات و مفاسد و نابساماني ها توانايي و مصونيت بخشيد وطي 32 سال گذشته علي رغم آنكه تلاشهاي فراواني در دستگاه آموزش وپرورش به عمل آمده است ،حاصل اين كوشش‌ها نتوانسته است اهداف نظام اسلامي را در عظيم ترين وموثرترين بازوي تعليم وتربيت كشور،نهادينه سازد به‌طوري كه برون داد اين دستگاه هر روز به «انسان تر‌‌از»نظام اسلامي نزديك‌تر شود.

 

5ـ به دليل عدم سنخيت قالب وزارت با نهاد تعليم‌ و تربيت، نگاه دولت‌ها و مجلس‌ها  به وزارت آموزش و پرورش ، نگاهي سياسي يا اقتصادي بوده است و نه فرهنگي و تربيتي!

 

كلام آخر آنكه اميداست با ارتقاي جايگاه نهاد تعليم وتربيت درساختار نظام اسلامي وكمرنگ‌تر شدن نقش دولت ها و افزايش نقش حكومت ومردم در اين نهاد،بستر ايجاد تحول بنيادين در دستگاه آموزش وپرورش فراهم آيد.

 

 ابتكار:

 

فاصله‌ها را کم کنيم

 

«فاصله‌ها را کم کنيم» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا کمالي‌پناه است كه در آن مي خوانيد:

 

فرهنگي‌مردي در تبيين ترکيب «ولايت مطلقه فقيه» مي‌گويد: «ولي» در لغت به معناي يار است؛ ياري که ميان او و مردم هيچ فاصله‌اي نباشد؛ بنابراين «ولي مطلقه فقيه» همان «يار ناب دانا»ست که با مردم به‌گونه‌اي پيوند خورده که هيچ‌چيز ميان او و ملت نگنجد.

 

چنين تعبيري را براي اولين‌بار شنيده‌ام، آن‌هم از شخصي که دغدغه اصلي او نه مسائل سياسي، بلکه موضوعات فرهنگي ناب است. اگر به ُنه مطلب دقت شود، از ژرفاي آن مي‌توانيم دستاوردهاي مفيدي را داشته باشيم.

 

 

 

اکنون در رأس نظام سياسي کشور «ولي فقيه» نشسته است و چون اين ولايت شعبه رحمانيت الهي است؛ پس ساختار سياسي ايران منحصربه‌فرد و تنها مدل حکومتي است که قابليت ارائه به جهانيان را دارد، البته به شرط اينکه تصوير، درست و آن‌چنان که هست، ارائه شود.

 

در اين کشور بيش از هفتادميليون نفر زندگي مي‌کنند که نگاه و تصميمات و هدايت‌هاي رهبري در سرنوشت زندگي آنان تأثير دارد. اگر کسي ترديد کند که تصميمات برخلاف منافع ملي است، بهتر است در قضاوت خود بيشتر تأمل نمايد.

 

شتاب‌زدگي و سطحي‌نگري جز زيان حاصلي نخواهد داشت. در اينکه سلايق و روش‌ها متفاوت است، ترديدي نيست؛ اما نبايد توقع داشت هرکسي ساز خود را بزند يا هر روز مردم به يک سازي برقصند.

 

اين سخن فشرده و باريک از اين جهت گفته مي‌شود که گروهي دوست‌نما، ان‌شاءالله از روي غفلت نه تعمد، آن‌چنان فاصله‌اي را ميان ولي فقيه و بخشي از مردم در جامعه القا مي‌کنند که گويي آنان حواريون و ياران خاص رهبري هستند و بخش وسيعي از مردم با رهبري فاصله گرفته‌اند.

 

بي‌شک اين القائات همراه با تبليغات وسيع، حاصلي جز شکاف نخواهد داشت. کساني که پيوند و اتصال را گسسته‌ و خود حايل گشته‌اند و البته خود را بصير و عليم و مخلص جا مي‌زنند، نه براي وصل کردن، بلکه براي فصل کردن آمده‌اند.

 

اينکه هر روز يک اسم براي بخشي از مخالفان خويش وضع مي‌کنند و فعالان سياسي و نخبگان جامعه را به نامي گزنده مي‌خوانند و تابلويي رمنده بر پيشاني آنان مي‌چسبانند و هر روز گروه‌هاي منتقد و مخالف خويش را بسته‌بندي نموده و در دره هولناک سقوط سياسي مي‌اندازند، اينان بي‌شک نقطه‌هاي افتراق و جدايي‌افکن ميان رهبري و مردم هستند.

 

اگر اينان به‌واقع دوستداران ولي فقيه و خواهان تحکيم رابطه مردم و رهبري هستند، ابتدا بايد خودخواهي و منفعت‌طلبي‌هاي شخصي را کنار بگذارند.

 

از خودشان بپرسند که رهبري را براي خويش مي‌خواهند يا خود را براي رهبري؟ دلسوزان نظام اجازه دهند همه سلايقي که قانون اساسي را قبول دارند، خود را زير چتر ولايت قرار دهند و در جاذبه حداکثري رهبري قرار گيرند. رهبري متعلق به يک گروه يا جريان خاص نيست. او متعلق به همه آحاد جهان اسلام، به‌خصوص تک‌تک ايرانيان است.

 

چندي پيش يکي از نمايندگان شاخص مجلس گفته بود که «ما عزت اين دنياي خويش را از ولايت فقيه گرفته‌ايم». اين درست است، بايد از اين نماينده محترم و دوستانش پرسيد که آيا شما نيز «قدرشناس رهبري» بوده‌ايد؟ خداوکيلي اين‌همه جنجالي که به پا کرده‌ايد و اين‌همه کوبندگي و رمندگي پاسخگوي آن‌همه لطفي است که به اعتراف خودتان از «ولي فقيه» دريافت کرده‌ايد؟ شما که خود را پرده‌دار حريم حرم ناميده‌ايد و براي ديگران هيچ‌گونه اصالت و حقي قائل نيستيد، هيچ فکر کرده‌ايد باعث پراکندگي «مقيمان درگاه» مي‌شويد؟ اصلاً چه اشکالي دارد همگان باشند؟

 

بي‌گمان مردم خواهان کم شدن فاصله‌ها هستند و هرکس و هرچيزي که ميان ملت و رهبري ممکن است «فاصله» ايجاد کند، بهتر است کنار رود. بهتر است سنگي را که بر سينه مي‌زنيد، بر سر مردم و مخالفان نکوبيد، بلکه از آن تاجي بسازيد براي عزت همگان، وگرنه پدربزرگ دانا، سعدي، با حکايت خود دامن شما را هم خواهد گرفت.

 

در گلستان آمده: شخصي با صداي ناموزون و آزاردهنده در مسجدي به قرآن خواندن مشغول بود. اهل محل با صداي او ناراحت مي‌شدند.

 

آدم دانايي به آن قاري گفت: چند مي‌گيري ديگر قرآن نخواني. آن شخص گفت: من به‌خاطر خدا قرآن مي‌خوانم. دانا به او گفت: به خاطر خدا قرآن نخوان.

 

گر تو قرآن زين نمط خواني/ ببري رونق مسلماني

 

مردم سالاري:

 

 آينه عدل

 

«آينه عدل» سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي خوانيد:

 

تاريخ، جلوه گاه رفتارها و آينه اعمال ماست و بازتابش هماني است که از ما مي بيند: 

 

به چشم خويش ديدم بر گذرگاه               

 

که زد بر جان موري مرغکي راه

 

هنوز از صيد، منقارش نپرداخت               

 

که مرغي ديگر آمد کار او ساخت

 

سپهر، آيينه عدل است، شايد               

 

که هر چه از تو بيند وانمايد

 

خواندن تاريخ را فايده آن است که از تجربه هاي تلخ و شيرين و خوب و بد گذشتگان درس زندگي بياموزيم و با پرهيز از خطاهايشان رفتارهاي بهنجارشان را سرمشق کار خود کنيم. 

 

به قول استاد زرين کوب فقيد در کتاب ارزنده «تاريخ در ترازو» تاريخ به انسان کمک مي کند در قياس با ديگران خود را بشناسد و رسالت خويش را ارزيابي کند و در ارتباط با ديگران به مسئوليت خود عمل کند.

 

در هر ورق کتاب تاريخ بشر، حکايت هاست. در يک روي هر برگش، نمود رفتارهاي نيک و زندگي سراسر خدمت به بندگان خداست و عاملانش به نيک نامي زيستند و به نيک نامي مردند و در مرگشان چشم ها گريست و نام نيکشان نه به  سراي زرنگار که بر دلها مانده است و خواهد ماند و خاک مرقدشان سرمه بصيرت مشتاقان است چه سنگ قبري باشد و چه نباشد که حاکمان بلامنازع روح و دل اند نه چهره  تحميلي زر و زور و تزوير و فرمان ها و مرگشان هم حکايت ديگري است: 

 

نشان مرد حق با تو بگويم                      

 

که چون مرگش رسد خندان بميرد 

 

و روي ديگر ورق تاريخ، نمود چهره کريه سفاکان تاريخ است و روايت خودکامگي و کيش شخصيت و کبر و مردم آزاري و خودمداري و بي اعتنايي به حق و پيشگاه عدل الهي! اما روزگار خوش اينها چند صباحي بيش نيست و نتيجه بد و خوب اعمال خود را به وزن مثقالي هم باشد مي بينند و اين حکم صدق خداوندي است و تاريخ از اين نمونه ها خاطرات بسيار دارد:

 

 کسري و ترنج زر ، پرويز و به زرين                         

 

بر باد شده يکسر، با خاک شده يکسان 

 

چندين تن جباران کاين خاک فروخورده است            

 

اين گرسنه چشم آخر، هم سير نشد ز ايشان 

 

ديکتاتور بي رحم و گرفتار ذهن بيمار و مغز معيوب، در خيزش مردمي ليبي بيش از چهل هزار نفر را کشت تا دمي بيشتر بر اريکه جور بنشيند اما روزگار هميشه بر وفق مراد نيست و تاکنون هيچ نيرويي بر اراده متحدانه ملتي پيروز نشده است چنان که شاه هم نشد.

 

وقتي که ضجه هاي ملتمسانه ديکتاتور را از صفحه  سيما شنيدم که چگونه از جان خود بيمناک بود و عملکرد فرعونانه پيشين وي را به خاطر آوردم اين بيت در نظر آمد که:

 

 سختي کشي ز دهر چو سختي دهي به خلق               

 

در کيفر فلک، غلط و اشتباه نيست 

 

آن روز که صدام بعثي عراق را به خاک سياه نشاند و به فرمان اربابانش بر انقلاب نوپاي ما حمله آورد و عرض خود برد و زحمت ما را فراهم کرد و مثل شاه، با سينه ستبر مي ايستاد و لاف قدرت مي زد و به زمين و زمان فخر مي فروخت و سرها به فرمانش به دار مي رفت و خانواده محترم و مظلوم حکيم را قلع و قمع مي کرد، روزگار به فرجامي رساندش که در حفره اي يافتند و دهانش را براي شمردن دندان هايش گشودند.

 

 وي را همان گونه يافتند که قذافي را در کانال فاضلاب! و آن حقارت ها... گويي اينان بر جايگهي که لياقتش را داشتند ساکن شده بودند! 

 

از نسيمي دفتر ايام بر هم مي خورد                  

 

از ورق گرداني ليل و نهار انديشه کن

 

عاقبت تمامي بيدادگران سفاک و ستمگر آل خليفه، آل سعود، بن علي، عبدالله صالح و حاکمان ريز و درشت پيرامون ما و آن دوردست ها همين خواهد بود که کلوخ انداز را پاداش سنگ است و آن که باد مي کارد، طوفان درو خواهد کرد.

 

همه زکرده پشيمان شدند و در مثل است                

 

کسي که بد کند از بدهمي برد کيفر 

 

آري اين سرنوشت محتوم همه  خودکامگان تاريخ است. 

 

سرنوشت همه کساني است که رضاي حق و خلق را فداي مطامع دنيوي خود کردند و بي شرمانه، کوس اناالحق کوفتند و از قصه «نمرود» عبرت نياموختند و وقيحانه بر جاي خدا نشستند: 

 

خواست تا لاف خداوندي زند                  

 

برج و باروي خدا را بشکند

 

پشه اي را امر فرمودم که خيز                

 

خاکش اندر ديده خودبين بريز

 

تا نماند باد عجبش در دماغ                   

 

تيرگي را نام نگذارد چراغ... 

 

در اينجا از همه خوانندگان اهل ذوق و ادب پارسي تقاضا دارم شعر «لطف حق» زنده ياد پروين اعتصامي را بخوانند و ناسپاس الطاف خداوندي نباشند و بدانند که استمرار عنايات خداوندي به عمل بنده بستگي دارد. 

 

حمايت: اعتراضات اخیر مردمی در کشورهای غربی و آینده پژوهی

 

«اعتراضات اخیر مردمی در کشورهای غربی و آینده پژوهی» عنوان يادداشت امروز روزنامه حمايت است كه در آن مي خوانيد:

 

طی روزهای اخیر موضوع اعتراضات مردمی در ایالتهای مختلف آمریکا ونحوه برخورد نیروهای پلیس این کشور با معترضین وهم چنین بروز یا استمرار برخی اعتراضات دیگر در کشورهای انگلیس ایتالیا،یونان،اسپانیا و... در سطح رسانه های جهانی موضوع بحث وگفت و گوهای بسیار قرار گرفته است وهم چنان این انعکاس ادامه دارد.

 

رسانه های داخل کشور نیز طی این مدت به بازتاب وسیع تحولات پرداخته اند وحتی برخی از شبکه های سیما از جمله شبکه پرس تی وی هر روزه مصاحبه های مستقیم با شخصیت های فعال آمریکائی نیز انجام و در اختیار مخاطبان قرار می دهد.

 

برخی از کنکاشگران سیاسی نیز در کشورمان با صدور بیانیه یا اعلام نظر عمومی همبستگی خود را با معترضین آمریکائی یا انگلیسی اعلام داشتند وخواهان رعایت حقوق انسانی آنها توسط مقام های دولت های ذیربط شدند.

 

سوای این زاویه از بررسی ها و اقدامات، به نظر می رسد ابعادی هم چنان مغفول مانده است که البته از منظر عدالت خواهی شایسته اهتمام می باشد فلذا چند نکته در این خصوص به شرح زیر تقدیم می شود.

 

امید است برای مخاطبان ارجمند مفید باشد و موجبات تامل اهل فکر و صاحبنظرات برای تولید فکر در این حوزه را دامن زند.

 

نکته اول اینکه تحولات اخیر اعتراضی در کشورهای غربی به خصوص آمریکا این واقعیت را نمودار ساخت که هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند که از حیث حکمرانی و پاسخ دهی به مطالبات مردم خود به موفقیت کامل نائل آمده و مشکلی ندارد، بلکه معلوم شد که حتی پرادعا ترین دولت ها نیز در پاسخ دهی به مطالبات برحق مردم خویش در سطح داخلی دچار مشکلات متنوعی هستند که یا ریشه در نوع نگرش نادرست و اشتباه آنها در حیطه های نظری اداره جامعه دارد و معلوم می سازد که از حیث مکتب فکری دچار مشکل هستند و سئوالات بسیاری را نمی توانند پاسخ دهند یا اینکه در عرصه عمل واجرای مبانی نطری مورد پذیرش خود دچار مشکلات ونارسایی های مختلف می باشند.

 

مشکلات عملی ممکن است به عملکرد نامناسب مجریان یک حکومت مربوط شود تا اینکه سازوکارهای قانونی کارکرد مناسبی نداشته باشند یا اینکه مردم مشارکت مناسب در اداره امور را کسب نکرده باشند.

 

بهر صورت مشخص شدن این واقعیات عریان برای جامعه جهانی بسیار حائز اهمیت است ومی تواند فرصتی تلقی شود که مکاتب فکری مختلف جهان از جمله آنها که به علل مختلف همواره تحت فشار سیطره غالب بوده و هستند، دیدگاه های خود را عرضه بدارند تا بشر معاصر امکان انتخاب درست تری داشته باشد.

 

هم چنین فرصتی است تا در عرصه عمل واجرا نظام های مختلف جهان کارامدی خود را نشان دهند تا معلوم شود که کدام سیستمها برای حل مشکلات انسان ها راهکارها و فرمول های عملی بهتری می توانند ارایه کنند.

 

این مهم هم چنین باید مورد توجه غربزدگان در سراسر عالم از جمله در کشور خود ما قرار گیرد که بی جهت غرب را بعنوان الگوی ایده آل مطرح نکنند ویا اگر مطرح کردند بدانند که مخاطبان آنها موارد نقیض متعددی را هم اینک در اختیار دارند که ادعای آنها را رد می کند.

 

نکته دوم اینکه تا چند سال قبل هیچکس یا کمتر افرادی فکر می کردند که طی این دو سال اخیر این تحولات شگرف در صحنه جهانی بوقوع خواهد پیوست.

 

 

 

تحولات اخیر در کشورهای اسلامی که سالها حاکمان آنها نوکری اربابان غربی را کرده بودند وسپس شیوع نحوه مقاومت واعتراض مردم در برخی کشورهای اسلامی به مردم غرب واخیرا آمریکا انصافا برای افراد نادری قابل پیش بینی بود.

 

با وقوع این رویدادها قطعا تحولات آتی به شکل دیگری متفاوت با گذشته رقم خواهد خورد وهمین امر ضروری می سازد که دائما نسبت به مطالعه وتامل در آینده اهتمام بیشتری بورزیم.مطالعه جدی وتخصصی تحولات آینده را امروزه در مراکز علمی، آینده پژوهی می نامند وخود موضوع رشته علمی با همین نام شده است.

 

جامعه ما نیز طی سالهای اخیر مخصوصا پس از تدوین سند چشم انداز و اجرای آن از سال 1384 علی القاعده باید به مطالعات آینده پژوهانه اهمیت زیادی می داد چنانچه در همین رابطه برخی مراکز علمی به صورت جدی در این زمینه ورود کرده اند معهذا هم چنان در گام های آغازین بررسی های جدی وکاربردی قرار داریم.

 

اعتراضات اخیر در کشورهای غربی بیش از پیش این ضرورت را آشکار ساخت که لازم است ما نسبت به تحولات آینده تاملات عالمانه معمول داریم مثلا بدانیم که با توجه به وضعیت موجود، تحولات هنجاری وکاربردی آینده در حیطه مردم سالاری،در حیطه مشارکت مردم، در حیطه بهره مندی از آزادی های عمومی مردم، در حیطه نحوه انتظام بخشیدن به امنیت داخلی کشورها،در حیطه شفاف سازی امور ، در زمینه ضوابط دادرسی عادلانه ونحوه برخورد پلیس با مردم ودهها زاویه دیگر به چه کیفیتی خواهد بود؟ سهم ما در تحولات آتی به چه میزان است؟ تا چه حد خود را برای تاثیر گذاری آماده کرده ایم؟ تا چه حد آسیب پذیری داریم و آسیب ها کجاست ودر قبال آنها چه باید کرد؟ برای آینده پژوهی ودرک پاسخ درست در هر حوزه قطعا از رویکردهای شعاری و احساسی وبی پشتوانه قویا باید اجتناب کرد چرا که اگر دیده بانی آینده با آنچه صرفا دلمان می خواهد، توام باشد که همان را به عنوان نمود آینده بدون مستند برشماریم، در واقع خود را گول زده ایم وفرصت ها را از دست داده ایم.

 

نکته سوم اینکه در تحولات اخیر جهانی نقش قواعد حقوقی یا بهره مندی از قواعد حقوقی هم در سطح مردمان مطالبه گر و هم در سطح دولتهای مواجه با اعتراضات مردمی و هم در سطح ناظران بیرونی به طور جدی مطرح می باشد مثلا معترضان از استانداردهای حقوق بشر و آزادی بیان وآزادی تجمعات برای توجیه اعتراضات خود بهره مند می شوند و متقابلا حاکمان برای برخی برخوردها به موازین حقوقی دیگری استناد می کنند که اختیار حفظ نظم را بر عهده آنها گذاشته است وناظران بیرونی، چه سازمان های فعال مدنی و چه حکومت های دیگر برای بیان دیدگاه خود از قواعد حقوقی بهره مند می شوند.

 

این وضعیت نشان می دهد که سیر فرایندهای حقوقی بین المللی را بهتر باید شناخت ودر قبال آنها حضور قوی تر وموثرتری باید داشت.

 

صرف رویکردهای انکاری، مشکلی را از هیچ کشوری حل نمی کند بلکه در درجه اول باید فرایندها را شناخت، سپس درون هر فرایند حقوقی جزئیات قواعد واصول حقوقی مربوط را باز شناسی کرد وآنگاه نسبت خود یا نظام حقوقی داخلی را با این فرایندها وقواعد واصول سنجید تا معلوم شود که در چه نقطه ای هستیم ودر آینده آیا آسیب پذیری متوجه ماست یا بالعکس فرصتهای خوبی برای اثرگذاری فراهم آمده است.

 

سخن آخر:

 

تحولات جاری در سطح جهانی مدخل ورود به تحولات مهم آینده جامعه بشری است.برای حضور جدی در تحولات آتی از رویکردهای عجولانه وسطحی وتبلیغی صرف آنهم به شکل کلیشه ای، قویا باید اجتناب کرد و درست  و عالمانه به مطالعه آینده پرداخت ومبتنی بر بررسی همه جانبه معلوم کرد که چه فرصتها یا چالش های فراروی کشورماست و برای حرکت شایسته در هر دو حیطه نظر و عمل چه باید کرد.

 

افقهای مقرر در سند چشم انداز ایران 1404 اعلام داشته که ما در آینده نه چندان دور (یعنی 14 سال دیگر) باید الهام بخش برای جهان و در نقطه اول اقتصادی اجتماعی وفرهنگی در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (میان 25 کشور رقیب) باشیم.

 

بیایید از هم اینک بررسی کنیم که تا چه حد در این افق حرکت می کنیم وبرای آینده از هم اینک چه باید انجام دهیم.

 

 

 

مطمئن باشیم که جامعه ای آینده را می سازد که درک درست تری از ظرفیت های خود و فرصت ها وچالش ها داشته ودر رقابت به شدت فشرده جهانی لحظه ای را از دست ندهد.

 

امید است با اتکال به عنایات الهی جامعه ایران یکی از پیشگامان تحولات آینده جهانی و بهینه ساز وضعیت بشر و تامین حقوق وآزادی های او در مسیر رشد وتعالی باشد.

 

تهران امروز:

 

 اخلاق سياسي و روابط دولت و مجلس

 

«اخلاق سياسي و روابط دولت و مجلس» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي خوانيد:

 

در اكثر نظام‌هاي فلسفي و فكري جهان مقوله‌اي به عنوان اخلاق سياسي جايگاه ويژه‌اي دارد، گرچه تعاريف فيلسوفان و انديشمندان علم سياست از اخلاق سياسي متفاوت و گاه متناقض است اما در رعايت اصول اخلاق سياسي از سوي سياستمداران، شك و ترديدي وجود ندارد حتي در مكتب ماكياوليسم، اخلاق سياسي به‌گونه‌اي تعريف و تبيين مي‌شود كه اقتضاي حكومتداري و دولتمردي است. گرچه انديشه‌هاي ماكياول مورد مذمت بسياري قرار گرفته اما بررسي كتاب «شهزاده» او، مي‌تواند در رسيدن به اصول اخلاقي درست راهگشا باشد چه لقمان را گفتند: «ادب از كه آموختي، گفت از بي‌ادبان!»

 

در نظام جمهوري اسلامي، اخلاق سياسي مبتني بر دو اصل اسلامي بودن و انقلابي بودن، تعريف و تبيين مي‌شود.

 

در اصول اخلاق سياسي در نظام جمهوري اسلامي، زد و بند، تطميع، تهديد، پروپا گاندا بدون مبناي واقعي، تخريب شخصيت افراد و تمجيد و چاپلوسي از افراد ناشايست و...راه و جايي ندارد.

 

متاسفانه خبرهايي شنيده مي‌شود حاكي از آن كه تقريبا تمامي نيروهاي دولت بسيج شده‌اند تا مانع از اجرايي شدن استيضاح وزير اقتصاد و دارايي شوند.

 

در همين زمينه خبرگزاري مهر به نقل از يكي از اعضاي هيات رئيسه مجلس از تلاش و تكاپوي شماري از استانداران ، مسئولان بانك‌هاي دولتي و معاونان پارلماني وزرا براي مذاكره با امضاكنندگان استيضاح وزير اقتصاد براي اعلام انصراف از طرح و منتفي شدن استيضاح گزارش مي‌دهد.

 

اگر نقل قول از عضو هيات رييسه مجلس درست بوده و اين گزاره با واقعيت انطباق داشته باشد، بايد بر ضعف اخلاق سياسي در شماري از مسئولان و سياستمداران اذعان كرد. 

 

 وزارتخانه‌ها و دستگاه‌ها و سازمان‌هاي وابسته به دولت از امكانات متعدد و گوناگوني برخوردارند كه گاه مي‌توانند با بهره‌گيري از امكانات و ابزارهايي كه در دست دارند، نمايندگان مجلس را زير فشار بگذارند و با تطميع و اگر نشد با تهديد كاستن از خدمات عمراني در حوزه‌هاي انتخابيه، نمايندگان را وادار به پس گرفتن امضاي خود كنند.

 

تقريبا همان گونه كه در بازپس گرفتن امضاهاي شماري از نمايندگان مجلس در طرح سوال از رئيس‌جمهوري رفتار شد.

 

گويي گونه‌اي از رفتار مبتني بر رانت‌هاي سياسي و اقتصادي در برخي از سياستمداران و دولتمردان، احيا شده است.

 

انقلاب اسلامي بدين رو درگرفت كه هرگونه مناسبات غيراصولي و غيراخلاقي را نه تنها از صحنه سياست و حكومت كه از صحنه جامعه نيز بزدايد و به جاي آن اصول اخلاقي اسلام و اخلاق سياسي انقلابي را جايگزين سازد.

 

مرحوم شهيد بهشتي نمونه همين اخلاق اسلامي بود و در برابر سختي‌ها و دشواري‌هايي كه مخالفانش بر وي تحميل و اتهاماتي را بر وي وارد مي‌كردند، صبر و شكيبايي را پيشه كرد تا جايي كه پس از شهادتش، حضرت امام خميني (ره) درباره ايشان فرمودند: «بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد.»

 

اما گويا راه روشن بهشتي‌ها، رجايي‌ها، باهنرها، مفتح‌ها و مطهري‌ها را گم كرده‌ايم كه امروز به خاطر دنياي ديگران، آخرت خود را ارزان مي‌فروشيم.

 

فقدان اخلاق سياسي در نزد شماري از مسئولان دستگاه‌هاي اجرايي يا گروه‌ها و جناح‌هاي سياسي يا نمايندگان ملت، مي‌ تواند آفت بزرگي براي نظام جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي باشد.

 

البته گفت‌وگو و مذاكره در صورت رعايت اخلاق سياسي، هيچ اشكال و ايرادي ندارد اما اگر از روش‌هاي غير اخلاقي بهره‌گيري شود تا به هدف دست يابيم، اين روش مذموم و مطرود است، به هوش باشيم مردم ما را زيرنظر دارند.

 

دنياي اقتصاد:

 

 روز‌هاي سخت اقتصاد ایران

 

«روز‌هاي سخت اقتصاد ایران» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است كه در آن مي خوانيد:

 

پرونده 3000 میلیارد تومانی که یکی از بدترین نمونه‌های فساد مالی در ایران است و صدمه زیادی به باورها و اعتماد مردم وارد کرده است، قبل از آنکه نمونه‌اي از نارسایی سیستم نظارتی و ناکارآمدی نظام تامین مالی بنگاه‌ها باشد، نشانه ضعف‌هاي ساختاری در اقتصاد ایران و سیاست‌هاي پولی ناکارآمد است.

 

در این میان نرخ تورم بنا به اظهار ریيس کل بانک مرکزی در شهریور ماه سال جاری به 17.3 درصد رسیده است و براساس اعلام صندوق بین‌المللی پول، نرخ بیکاری در سال جاری 15.3 درصد است.

 

غول نقدینگی نیز با رشدی شتابان و با رسیدن به رقم 306 هزار میلیارد تومان و برای یافتن فرصت‌هاي سودآوری هر بار به بازارهای مختلفی از بورس گرفته تا طلا و ارز یا آهن و مس یا مسکن روانه است.

 

در این میان حرکت‌هاي سوداگرانه بازار ارز از همه مخرب‌تر بوده و دامن زدن به خروج سرمایه از کشور یکی از ده‌ها صدمه‌اي است که به اقتصاد ملی وارد می‌کند.

 

نرخ بیکاری و تورم واقعیتی تلخ از شرایط رکود تورمی است که دامنگیر اقتصاد کشور شده است.

 

در این میان فعالان اقتصادی هم شرایط خوشایندی ندارند. واحد‌هاي تولیدی برای یارانه‌هاي خود و پیمانکاران بخش خصوصی به‌دنبال مطالبات خود به هر دری می‌زنند.

 

بانک‌هاي کشور به‌دنبال فساد مالی اخير سخت در لاک خود فرورفته‌اند، مدیران برخي از آنها عوض شده‌اند و روال کاری آنها توام با احتیاط‌هاي دوصد چندان شده است. بنا به اخبار رسانه‌ها برخي تغييرات ديگر هم محتمل است.

 

دو وزیر هم پای استیضاح هستند و معلوم نیست که رای اعتماد می‌گیرند و ابقا می‌شوند یا جابه‌جا خواهند شد. بقیه وزارتخانه‌هاي اقتصادی هم هنوز مرکب تصویب ادغام آنها خشک نشده است.

 

همه این تحولات در اولین سال اجرای برنامه پنجم توسعه بوده وچند ماهی هم بیشتر به پایان سال نمانده است. به راستی چه باید کرد؟ صاحب این قلم به سختی کار اذعان دارد، ولی معتقد است حداقل وظیفه دولت و مجلس در چنین شرایطی قبل از هر چیز اعتمادزایی در جامعه است.

 

ایجاد اعتماد مستلزم ثبات سیاست‌گذاری، ثبات روش‌ها و رویه‌ها و درگیر كردن تشکل‌ها و نهادهای غیردولتی در فرآیند برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری و اجرا است.

 

تنها در چنین شرایطی است که تهدیدات ناشی از تورم رکودی در داخل کشور و رکود اقتصاد جهانی را می‌توان کم اثر یا بی‌اثر کرد تا شاید فرصت‌های رشد و توسعه فراهم شود. چاره اندیشی برای این روزهای سخت در اقتصاد ایران را باید جدی گرفت.

نظرات بینندگان