کد خبر: ۲۰۴۲۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۵ - ۰۵ دی ۱۳۹۰

5 دی ماه 82 ، خاطراتی از بم

آن صبح زمستانی که بم لرزید و فروریخت در آن همهمه ای که مرگ به راه انداخت عروسکها، اسباب بازیها، دفتر مشق و کتابهایی که کف کوچه ها پهن شده بود از غمی خبر می داد مرگ یک عده کودک و بی کس شدن عده ای دیگر. 

«بوتیانیوز»،زمين لرزه 5 ديماه 1382 بم در ساعت5:26:26  به وقت محلی  (ساعت 1:26:26 روز 26 دسامبر 2003به وقت بين المللی GMT)در  شهر تاريخی بم در جنوب شرقی کشور و در جنوب شرقی کرمان رخ داد . اين زلزله در ساعات آغازين بامداد که اکثر ساکنان بم خواب بودند اتفاق افتاد، که اين مساله را می توان به عنوان يکی از عوامل تشديد تلفات جانی در نظر گرفت.  آمار تلفات رسمی بيش از 25000 نفر و مجروحان حدود 50000 نفر اعلام گرديد. بيش از 100000 نفر نيز بی خانمان شدند. کانون زمين لرزه - بر اساس اطلاعات کسب شده از لرزه اصلی و پس لرزه ها توسط لرزه نگارها و شتابنگارهای   مستقر در بم -  در محدوده شهر بم واقع بوده است. بر اساس بررسی های انجام شده بخشی از گسل بم که از کنار شهر بم عبور می کند در اين زلزله فعال شده است.


 

 


منطقه زلزله زده بم در جنوب شرقی ايران در يک پهنه فعال لرزه خيز واقع است   از خود شهر بم هيچ زمين لرزه تاريخی تا پيش از 5/10/1382 گزارش نشده است. به سوی شمال غرب بم 4 زمينلرزه بزرگ با بزرگای بيش از 5/6 بين سالهای 1360 تا 1377 در ناحيه گلباف و سيرچ رخ داده است. روند عمومی گسلهای اصلی (از جمله گسل بم با طول کلی حدود 100 کيلومتر) شمالی – جنوبی با کمی تمايل به سوی غرب، و همچنين شمال غربی – جنوب شرقی است.  اين دو سامانه گسله در ناحيه غربی دشت لوت با هم تلاقی می کنند. گسلهای با روند شمالغربی جنوب شرقی (گسلهای کوهبنان و راور) با گسلهای با راستای شمالی – جنوبی (گسلهای گلباف ، نايبند، چهار فرسخ ، گوک، سروستان و بم) مرز غربی ناحيه لوت را مشخص می نمايند. گسل گوک در همين ناحيه در رخداد زمينلرزه های 1360 گلباف و سيرچ فعال گرديد. اين گسل زلزه های ديگری را در سالهای 1368 و 1377 موجب شد. سامانه گسلهای غرب دشت لوت موجب يک اختلاف ارتفاع ساختاری قائم در حدود 4000 متر ايجاد نموده اند.  اکثر زمين لرزه های یاد شده در فوق با گسيختگی سطحی نيز همراه بوده اند. سازو کار ژرفی اين زلزله ها به صورت راستالغز و فشاری گزارش شده است.

 

طبق آمار رسمی این زمین‌لرزه ۴۲ هزار قربانی، ۵۰ هزار مجروح و بیش از صدهزار نفر بی‌خانمان به جای گذاشت. این درحالی است که تعداد واقعی قربانیان به مراتب بیش از میزان اعلام شده بود. در اثر این حادثه ۹۰ درصد از سازه‌های شهر بم به کلی تخریب شدند. ارگ بم که با ۲۵۰۰ سال قدمت بزرگترین سازه‌ٔ گلی جهان بود، به کلی ویران شد. طبق برنامه‌ریزی مسئولان، بازسازی بم باید تا تابستان سال ۸۴ به پایان می‌رسید. اما ضعف مدیریت، ناهماهنگی میان نهادها، عدم استفاده بهینه از نیروهای متخصص خارجی، عدم آموزش صحیح امدادگران و سوء استفاده در کنار عوامل متنوع دیگر باعث شده تا بازسازی شهر به کندی انجام گیرد و هنوز به پایان نرسد.


 

آن صبح زمستانی که بم لرزید و فروریخت در آن همهمه ای که مرگ به راه انداخت عروسکها، اسباب بازیها، دفتر مشق و کتابهایی که کف کوچه ها پهن شده بود از غمی خبر می داد مرگ یک عده کودک و بی کس شدن عده ای دیگر.

صبح اولین جمعه دی ماه 82 را هنوز، هم صفحه های تقویم به یاد دارند، و هم کسانی که خبر فروریختن بم بر سر ساکنانش را شنیدند. یعنی غمی که زلزله بم بر دل گذاشت را نمی شود به این سادگیها فراموش کرد؛ حداقل برای کرمانیها که از نزدیک عمق فاجعه را لمس کردند، تا همیشه فراموش ناشدنی است.

اگر چه برای این بلای طبیعی با کُشت و کشتار و ویرانی که آن هم تنها در مدت چند ثانیه به راه انداخت واژه ای جز فاجعه نمی توان به کار برد اما وقتی ردپای آن در آرزو به دل ماندن و بیچارگی و بی کس شدن یک عده کودک دیده می شود، باید در توصیف بی رحمی اش واژ ه ای فراتر از فاجعه به کار بست.

آن روز که بم لرزید

آن روز که بم لرزید خیلی از کودکانی بودند که پنجشنبه شب را به هوای تعطیلی جمعه خود آسوده تر از همیشه سر بر بالش گذشاته بودند؛ خدا می داند آنهایی که زیر آوار ماندند و هیچ وقت طلوع خورشید 5 دی و خورشید بقیه بهارهای عمرشان را ندیدند، برای جمعه خود چه نقشه هایی در سر داشتند؛ بازی با بچه های محله در نخلستانها و کوچه های شهر کویری بم؟ گل کوچیک با هم سن و سالها؟ ادامه خاله بازی های روز قبل و یا جمعه هفته پیش؟ مهمانی؟ شیطنت؟ مشقهای ریاضی و فارسی و دیکته و انشا؟... فقط خدا می داند، اما هر چه که بود زیر سقف خانه ای که تا دیروزش، سرپناه آنها و عروسکها و دوچرخه ها و کیف و کتاب مدرسه شان بود، دفن شد.

در آن قیامتی که آن روز در بم به پا شد، چیزی نبود که نگرانش نباشیم؛ ارگ چند هزار ساله، نخلستانها، خانه ها، بیمارستانها، مدرسه ها و مهمتر از همه آدمها.  چند ساعت بعد از زلزله،  امدادرسانی شروع شد؛ آمار کشته ها لحظه به لحظه بالا می رفت، زخمی ها را برای مداوا به این سو و آن سو می بردند و همه جا ناله بود و ضجه؛ اما کسی، نه آن روز و نه امروز که هشت سال از آن فاجعه می گذرد، نمی تواند کتمان کند آنچه که بر زخمِ غمِ بزرگ بم نمک پاشید، دست و پاهای کوچکی بود که از میان خاک و خون بیرون آورده و در کفن پیچیده می شدند و نیز آن نگاههای اشکباری بود بر چهره های کودکانی که حالا، زیر بار سنگین این اندوه، سالها بزرگتر از سنشان می نمودند، کودکانی که در آن بحبوحه،کنار خانه های دیروز و خاطرات زنده به گور شده شان، مادر و پدرشان را با آه و ناله ممتد صدا می کردند ولی دریغ از یک جواب!
کودکان بمی در آن صبح سرد زمستانی دو دسته شدند اما نه برای بازی عمو زنجیر باف و یا خاله بازی، برای تقسیم غمها؛ یک عده شان تا همیشه کنار پدر و مادرهاشان ماندند، نه زیر سقف خانه هاشان بلکه در زیر سنگ قبر، کنار قبر پدر و مادر و خواهر و برادر. یک عده دیگر هم راهی کوچه پس کوچه های سرنوشتِ زلزله زده و آوار شده خویش رفتند.


آشیانه علی پناهی کودکان بمی

ما الان پس از هشت سال، از خیلی از کودکان زلزله زده بم و سرنوشتی که به آن دچار شدند، بی خبریم اما یک عده از آنها همین نزدیکی های ما آشیانه کرده اند؛ در آن روزهایی که خوابگاههای بهزیستی کرمان و شاید استانهای همجوار شد سرپناه کودکان بی کس شده بمی، خدیجه دهقان هم مثل خیلی دیگر از هموطنان، برای کمک رسانی به کرمان آمد اما هفت سال است که شده "مامانی" یک عده از بچه های تنهای شهر و استان ما که ده نفرشان هم از آوار بم 82 نجات یافتند. "آشیانه علی"حالا دیگر شده خانه 40 نفر بچه ای که یک عده شبانه روز در تلاشند تا آنها روی خوش زندگی را هم ببینند.

خدیجه دهقان کرمانی نیست؛ از تهران به اینجا آمده، بازنشسته وزارت آموزش و پرورش است و به گفته خودش30 سال (قبل و بعد از انقلاب) مدیریت مهدکودکهای وزارت را بر عهده داشته.

اما دلیل آمدنش به کرمان؛ دهقان می گوید: بعد از بازنشستگی سعی می کردم به خوابگاههای اطراف تهران بروم و هر کاری که از دستم بر می آید برای کسانی که آنجا نگهداری می شوند انجام دهم.

وی ادامه می دهد: بعد از زلزله بم با توجه به وضعیتی که پیش آمده بود به کرمان آمدم تا شاید کمکی از دستم بر بیاید.

دهقان می افزاید: یک هفته بعد از زلزله، با راهنمایی دوستان، به خوابگاهی که در چهار راه سمیه بود سر زدم؛ آنجا 17 نفر از دخترانی بودند که در زلزله، خانواده خود را از دست داده بودند.

وی با بیان اینکه واقعا از لحاظ روحی این بچه ها مشکل داشتند می گوید: مدام از طریق کارهای معنوی و قرائت قرآن و دعا کمک می کردم تا به آرامش برسند.

دهقان ادامه می دهد: درکنار این، امکاناتی فراهم کردم تا آنها فعالیت های هنری مانند کارگاه سفال و نقاشی را انجام دهند.

وی از وضعیت روحی دختران آن خوابگاه سخن به میان آورده و اظهار می دارد: خیلی اوضاع ناگواری بود؛ بچه ها شبها مدام گریه می کردند حتی وقتی خودرویی در خیابان عبور می کرد می ترسیدند چون فکر می کردند زلزله شده است.

وی ادامه می دهد: تا اینکه یک روز به همراه یکی از اقوام به یکی از خوابگاههایی که بچه های کوچک در آنجا نگهداری می شد رفتیم. تعدادشان خیلی زیاد بود؛ زلزله مصیبتی بود که همه شهر را به هم ریخته بود.

دهقان می افزاید: با دیدن این وضعیت تصمیم گرفتم خوابگاهی را در کرمان برای این بچه ها راه اندازی کنم.

وی با بیان اینکه آمار خوابگاههای این چنینی در کرمان خیلی بالاست اظهار می دارد: اما ما منظورمان خوابگاه به این شکل نبود بلکه می خواستیم خانه و خانواده ای برای این بچه ها ها تشکیل دهیم.

دهقان می گوید: سرانجام در اردیبهشت ماه 83 مجوز این موسسه را گرفتم و ده تا از بچه های سه تا چهار ساله را ازبهزیستی گرفتم و با خودم به "آشیانه علی" آوردم و خیلی دوست داشتم آنها را باب میل خودم تربیت کنم.

وی می افزاید: اول به سلامتی و بهداشت آنها رسیدیم بعد هم لباس و خوراک برایشان تهیه و آنها را در مهد کودکها ثبت نام کردیم.


خیرینی که هوای آشیانه را دارند

موسس آشیانه علی، هفت سال است که پا به پای این بچه ها روزگار گذرانده؛ قد کشیدنشان را به تماشا نشسته و برایشان مادری کرده؛‌ وی اظهار می دارد: بچه ها کم کم بزرگ شدند و به سن مدرسه رسیدند.

دهقان ادامه می دهد: دیگر وقت آن شده بود که برای پسرها خانه ای جداگانه بگیریم کما اینکه خانه ای هم در آن بودیم قدیمی بود و چندان شرایط مناسبی نداشت.

وی می افزاید: تا اینکه یکی از خیرین از تهران به کرمان آمد و مکان فعلی آشیانه علی را احداث کرد و در اختیار موسسه قرار داد علاوه بر این، یکی از خیرین کرمانی هم در کوچه شماره 20 جهاد خانه ای را تهیه و رایگان در اختیار ما قرارداد که پسرها را به آنجا بردیم.

وی با بیان اینکه در آن زمان 9 پسر و 18 دختر داشتیم، اظهار می دارد: گروهی از بچه های تحت پوشش بهزیستی هم هستند که در سن کم دچار معلولیت شده اند و یا مادرزادی معلول بوده اند؛ من معتقدم که اینها همه ایرانی هستند و اگر امروز از آنها دست گیری کنیم شاید فردا یکی از مسئولان و گردانندگان مهم کشور بشوند.

وی می افزاید: با همین دیدگاه بود که از یکی از خیرین کمک خواستم تا خانه ای را دراختیار من قرار دهند تا بتوانم تعدادی از این بچه ها را هم تحت پوشش خدمات "آشیانه علی" قرار دهم.

وی می گوید: این اتفاق هم رخ داد و در کوچه شماره 27 جهاد یکی از خیرین برای ما خانه ای اجاره کرد که ما در ابتدا 10 نفر بعد 15 نفر از این بچه ها را به این مرکز آوردیم.

مادرانه های خدیجه برای 40 فرزند

خدیجه دهقان برای بچه های "آشیانه علی" واقعا مادری می کند؛ می گوید: من همه این بچه ها را واقعا دوست دارم. اوایل که جوانتر بودم بچه ها را بغل می کردم، کولشان می کردم و هر کاری که یک مادر برای فرزندش انجام می دهد برای اینها انجام می دادم اما الان نمی توانم با بچه ها بازی کنم ولی مدام در آغوششان می گیرم و با آنها حرف می زنم و حتی خاطراتی که از بچگیشان دارم برایشان تعریف می کنم.

دهقان تمام هدفش این است که در بچه های آشیانه خود اعتمادی ایجاد شود و آنها بتوانند مثل بچه های دیگر که در کنار خانواده خود هستند زندگی کنند. وی به گفته خودش همیشه از خداوند برای این بچه ها، سلامتی و تربیت درست می خواهد.

وی می گوید: همیشه به بچه ها می گویم که باید ادامه تحصیل بدهند و ازدواج کنند؛ به آنها همیشه می گویم که داشتن و حفظ خانواده چه ارزشی دارد، و به بچه هایم تاکید می کنم که در مدرسه به همکلاسیهای خود که در درس ضعیف هستند کمک کنند.

رقیه ای که سه روز زیر آوار مانده بود

وی از خاطرات بودنش با بچه ها هم می گوید. دهقان اظهار می دارد: دخترم "رقیه" یک سال و نیم بیشتر نداشت که به آشیانه آمد؛ او سه روز زیر آوار مانده بود و وقتی دیدمش به سختی می توانست راه برود.

وی ادامه می دهد: روزهای اولی که رقیه به اینجا آمد را هیچوقت از یاد نمی برم؛ شب اول بعد از اینکه دو سه ساعت از ماندنش در آشیانه می گذشت، مدام بی تابی می کرد و لب به چیزی نمی زد.

وی می گوید: فردای آن شب هم، سر میز صبحانه ای که برای بچه ها آمده کرده بودیم رقیه جز خرما لب به چیزی نزد و ظهر هم که غذا ماکارونی بود به طرز جالبی رشته های ماکارونی را به صورت موازی کنار هم روی میز چید، بعد شروع به خوردن آن کرد و ما هیچوقت متوجه منظور او نشدیم.

بی تابی های ثریای چهار ساله

وی می گوید: چیزی دیگری که برایم ناگوار بود وضعیت ثریا بود؛ این دختر بچه 4 ساله هم اهل بم بود و یک بار که خواهر11 ساله اش برای دیدن او به آشیانه آمده بود، بعد ازرفتن خواهرش شب نمی خوابید و بی تابی می کرد وقتی مسئله را با خواهرش در میان گذاشتم گفت که چون مادرمان معتاد بوده، مواد مخدر را حل می کرده و به ثریا می داده و  او که معتاد شده، هنوز هم ترک داده نشده است.

دهقان می افزاید: سعید چهار ساله ما هم همین مشکل را داشت و از کودکی معتاد بود اما در شیرخوارگاه بهزیستی ترک داده شده بود.

وی بیان می دارد: این بچه ها را تحت درمان پزشک قرار ندادم بلکه وضعیت آنها را برای خواهر خودم که در لندن مطب دارد، درمیان گذاشته و داروهایی که وی تجویز می کرد به مصرف بچه ها می رساندم.

درسخوان هستند اما تمرکز ندارند

دهقان با بیان اینکه همه این بچه ها درحال حاضر مدرسه می روند و از دانش آموزان با استعداد هستند اظهار می دارد: اما متاسفانه بچه ها تمرکز لازم را ندارند.

موسس آشیانه علی ادامه می دهد: فروغ یکی ازبچه های آشیانه است که دانش آموز کلاس سوم دبستان بوده و بدون اینکه کوچکترین فعالیت درسی و آموزشی غیر از مدرسه برایش انجام داده باشیم در نمره درس ریاضی در کشور اول شد؛ دختر فوق العاده با استعدادی است و اگر کمی تمرکز پیدا کند فکر می کنم نابغه شود.

پرستوی کوچک و غمگین آشیانه

وی از وضعیت پرستو هم که دختر بچه ای بمی است سخن به میان آورده و می گوید: پرستو کلاس اول راهنمایی است و استعداد فوق العاده ای دارد اما متاسفانه در درس خواندن تمرکز ندارد.

دهقان به خاطره ای که از پرستو در ذهنش دارد هم اشاره کرده و اظهار می دارد: پرستو مادرش را بسیار تا بسیار دوست داشت؛ یک بار که مادرش برای دیدنش به آشیانه آمد گفت که مرا هم با خود ببر که مادرش در جوابش گفت من هیچ چیز، حتی خانه هم ندارم اما اینجا همه چیز داری؛ خانه، دوستان خوب و اسباب بازی.

وی ادامه می دهد: اما پرستو در جواب مادرش گفت که من می خواهم پیش تو باشم اما با خاک بازی کنم.

دهقان می گوید: پرستو بعد از فوت مادرش خیلی صدمه دید و در درون این بچه محال است که سوزش و ناراحتی نباشد.

وی از دخترش نرگس هم سخن به میان آورده و می گوید: او هم در زلزله بم ماردش را از دست داده و پدرش هم به دلیل اعتیادی که داشته هیچ کس از او خبری ندارد. وی ادامه می دهد: نرگس چندی پیش بود که به من گفت من نمی دانم بابایم کجاست و چه کاره هست؟ چرا به من سر نمی زند؟ و من هیچ پاسخی نداشتم به او بدهم.

 

بچه های آشیانه باید صادق باشند

 

دهقان در تربیت بچه هایش مثل یک مادر واقعی است؛ حتی بهتر از مادر؛ می گوید: البته عصبانی هم می شوم و تنبیهشان هم می کنم به خصوص در مورد درس خواندنشان خیلی جدی هستم و بارها در خیابان وقتی گدایان را می بینیم به بچه ها می گویم اگر بخواهید این گونه سرنوشتی نداشته باشید، باید درس بخوانید.

 

وی اظهار می دارد: برای من راستگویی خیلی اهمیت دارد و بچه ها باید هر کاری را که انجام می دهند به من بگویند؛ چند نفری مثل پرستو، رقیه و فروغ اصلا دروغ نمی گویند.

 

علی پدر بچه های یتیم بود

 

از موسس آشیانه علی درباره علت انتخاب این عنوان برای این موسسه پرسیدیم؛ دهقان می گوید: من به اهل بیت(ع) و کمکهایی که به ما می کنند، خیلی اعتقاد دارم؛ روزی که این نام را برای موسسه انتخاب کردم انگیزه خاصی نداشتم اما بعدها متوجه شدم که علی(ع) پدر بچه های یتیم بود شاید این بهترین مصداق برای فعالیت های این چنینی باشد.

 

هر کس می تواند یک آجر اهدا کند

 

موسس آشیان علی از اجرای طرح بزرگ اهدای یک آجر هم سخن به میان آورده و می گوید: من شش سال دنبال قطعه زمینی بودم برای احداث یک خوابگاه مناسب برای بچه های آشیانه.وی ادامه می دهد: تا اینکه اخیرا از سوی بنیاد بناهی ماندگار وابسته به شهرداری دو قطعه زمین در بولوار حجاج به ما داده اند و برای احداث خانه پسران از چهارم دی ماه جاری کار شروع شده که امیدواریم هر چه زودتر بچه های ما صاحب خانه خوبی شوند.

 

وی تصریح می کند: من در کرمان غریب هستم و مهمان کرمانیها هستم اینها هم همه بچه های خود کرمان هستند و در حال حاضر نیاز جدی به ک خانه دارند و از همه خیرین می خواهم که در ساخت خانه دست ما را بگیرند و حتی شده با اهدای یک آجر به ما کمک کنند.

دهقان نگران است اما امیدوار؛ می گوید: بچه های آشیانه همه چیز دارند و خیلی با محبت و با استعداد هستند؛ وابستگی چندانی هم با خانواده هایشان ندارند یعنی نشان نمی دهند اما درد و ناراحتی در دلهایشان هست.

یک مشکل حل نشده

کمبود اعتبار در پرحادثه ترین محور کرمان/ جاده ای که به مقصد نرسید-

جاده کرمان - بم که در زمین لرزه سال 82 به شدت آسیب دید در حالی تنها محور ارتباطی شرق کشور به استانهای مرکزی است که پس از گذشت سالها و بروز تصادفهای فراوان به دلیل کمبود بودجه همچنان در گیر و دار وعده های مسئولان است.

بم که یکی از پر تردید ترین راههای کشور محسوب می شود و در واقع راه ارتباطی استانهای هرمزگان و سیستان و بلوچستان به مرکز کشور نیز محسوب می شود و نقش تاثیر گذاری نیز در ارتباط شهرستانهای شرقی و جنوبی کرمان به مرکز استان ایفا می کند اما این جاده قدیمی به یکی از قدیمیترین پروژه های عمرانی در حال بهسازی استان کرمان نیز تبدیل شده است.

این جاده عملا تنها راه ارتباطی شهرستانهای نرماشیر، بم، فهرج، ریگان، جیرفت، کهنوج، قلعه گنج، منوجان، رودبار و عنبرآباد به مرکز استان است و نقش ترانزیتی در راستای ارتباط سه استان کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان را نیز برعهده دارد هر روز شاهد عبور و مرور هزاران خودرو از یک جاده کم عرض است.

ادامه بروز تصادفات دلخراش در جاده بم/ مردم در انتظار شکسته شدن طلسم پروژه عمرانی

مردم استان کرمان بارها شاهد بروز تصادفهای دلخراش و کشته شدن سرنشینان خودرو ها در این محور بوده اند اما گویی احداث باند دوم این محور که از مهمترین ضروریات استان کرمان و استانهای همجوار است به یکی از پروژه های طلسم شده کرمان تبدیل شده است و تنها چیزی که طی سالهای اخیر مردم کرمان در خصوص این پروژه شنیده اند وعده و وعید و اخبار وقوع تصادفهای دلخراش بوده است.

این محور ترانزیتی که در حادثه زلزله بم دچار خسارات بسیار سنگین شد امروز به دلیل کمبود اعتبار تقریبا متوقف شده است و هر از چند گاهی در سخنان مسئولان از آن یاد می شود.

 

اولویت بندی ساخت جاده ها ضروری است/ اول رفع نقاط حادثه خیز بعد توسعه راهها

اولویت بندی در پروژه های راه استان کرمان خلائی است که به نظر می رسد علیرغم صرف هزینه ها و زمان طی سالهای اخیر موجب نیمه کاره ماندن محورهای حادثه خیز کرمان شده است.

هم اکنون نیز کار در این محورها به کندی پیش می رود که دلیل اصلی آن نیز کمبود اعتبار لازم برای تکمیل است.

فرماندار بم در آخرین اظهار نظر در خصوص جاده کرمان - بم در کمیته برنامه ریزی شهرستانهای بم، ریگان و فهرج یکی از ضروریات این شهرستانها را تکمیل این جاده دانسته است.

حسین شایق که در این جلسه مهمترین مشکل این شهرستانها را این جاده دانسته است خواستار برنامه ریزی مسئولان برای حل این مشکل پس از سالها شده است.

فرماندار بم خواستار تسریع در اجرای این پروژه شد و گفت: زیر ساختهای انجام پروژه مهیا است و نباید در اجرای آن سسستی شود.شایق با اشاره به اینکه این محور پر تردد ترین جاده استان کرمان محسوب می شود و به خصوص در فصل برداشت محصولات کشاورزی با ترافیک بسیار بالایی مواجه است گفت: خواسته مردم سه شهرستان شرقی کرمان توجه ویژه به اجرای این طرح و تکمیل این پروژه پس از هشت سال است.

انتهای پیام/ص

نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
امین الله کریمی
Iran (Islamic Republic of)
دوشنبه ۰۵ دی ۱۳۹۰
0
تنها بازمانده از خانواده ۵ نفری از زلزله ۵ دی ماه سال ۸۲ بم ، دست تقدیر مرا از زلزله بم سه روز قبلش دور نمود چرا که حوادث آینده خواب می بینم و به احتمال زیاد با یک اشاره مانع میشدم یکسال قبلش در خواب در یک چادر چهار گوش سبزی نشسته بودم که خبر خرابی و فوت مردم و ویرانی بم به من داده بودن ولی تقدیر آنقدر مرا دور نمود بود وبی خبر از خانواده که در کمال ناباوری از جیرفت به بم آمدن و حتی یک روز قبل حتی نتوانستم تماس بگیرم شب زلزله من تو بیمارستان طالقانی بخش سی سی یو بودم و قرار بود و عمو و پدر خانم قرار بود عمل قلب بشود روز جمعه بهم خبر دادن که تا شب بم رسیدم ، اکنون وارد شانزدهمین سالگرد زلزله بم میشویم یاد جان باختگان گرامی باد ، امین الله کریمی