کد خبر: ۲۱۱۹۰
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۴ - ۱۷ دی ۱۳۹۰

تفرقه و تشتت با اقتضائات اصولگرایی نسبتی ندارد

شمارش معکوس برای انتخاباتی که قرار است 60روز دیگر سرنوشت مجلس نهم را رقم بزند آغاز شده است. اینکه مسئولیت اصولگرایان در صورت بندی انتخابات چیست، موکول به چشم اندازی است که ناظران از بلندای آن به صحنه می نگرند. انتخابات پیش رو از چند منظر قابل نظاره و ارزیابی است. 1- موقعیت ایران در جهانی که دستخوش انقلاب و جابه جایی ژئوپولتیک قدرت است. 2- فشارها و دشمنی قدرت های استکباری ناشی از احساس «بی آیندگی» 3- فتنه سال88 که استعداد خیانتگری برخی گروه ها و طیف های سیاسی داخلی را آشکار کرد 4- آرایش سیاسی طیف های حاضر در ماراتن انتخابات 5- نحوه تعامل طیف های گوناگون اصولگرا (از وحدت و ائتلاف تا تمایز و رقابت و چالش با یکدیگر) 6- نقش انتخابات مجلس در ترسیم تعاملات سیاسی بعد از آن 7- فرصت ها، موقعیت ها، نیازها و اقتضائات، چالش ها و تهدیدهای عمومی کشور.
از متن این ارزیابی و جمع بندی مجموعه تحلیل هاست که می توان به مسئولیت ها و تکالیف اصولگرایان نزدیک شد و الگویی برای رقابت طیف های سیاسی در آینده و موضوع وحدت یا کثرت، تحت عنوان هندسه تعاملات سیاسی اصولگرایان استخراج کرد.
1- مهندسی معقول و مشروع تعاملات اصولگرایان، جدا از شناسایی دو جبهه اصلی و موقعیت ویژه جمهوری اسلامی در تحولات شتابان جهانی نیست. رهبر معظم انقلاب 21مرداد 1388 در جمع شماری از اعضای سپاه ولی امر(عج) بر لزوم این موقعیت سنجی تأکید کرده و می فرمایند «بنده بارها این جبهه های سیاسی و صحنه های سیاسی را مثال می زنم به جبهه جنگ. اگر شما در جبهه جنگ نظامی، هندسه زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست. برای همین هم هست که شناسایی می روند. یکی از کارهای مهم در عمل نظامی، شناسایی است؛ شناسایی از نزدیک که زمین را بروند ببینند دشمن کجاست، چه جوری است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسی این شناسایی را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت می بیند که دارد خمپاره اش را، توپخانه اش را آتش می کند به طرفی که اتفاقاً این طرف، طرف دوست است نه طرف دشمن. عرصه سیاسی عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت می بینید آتش توپخانه تبلیغات شما و گفت وشنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند نه دشمنان. در شناخت دشمن خطا نکنیم...»
2- اگر دشمنی با جمهوری اسلامی را در چهره آمریکا و رژیم صهیونیستی مجسم بدانیم، باید گفت سال میلادی مصیبت باری برای این دو گذشت. آمریکا و اسرائیل، ضربات اساسی در سال 2011 میلادی خوردند که سقوط تونس و مصر سرآغاز آن و خروج اجباری اشغالگران از عراق سرانجام آن بود. 17اردیبهشت ماه گذشته فرید زکریا در مجله تایم نوشت «با سقوط حسنی مبارک، سومین ستون امپراتوری آمریکا در خاورمیانه فرو ریخت. آمریکا از زمان پایان جنگ سرد، قدرت مسلط و بی رقیب در خاورمیانه بود اما طی 10سال اخیر آمریکا ظرفیت حفظ این موقعیت شبه امپراتوری را از دست داده است... معنای تحولات انقلابی جدید برای آمریکا چیست؟ برژینسکی به من گفت که اگر به سال 1975 برگردید می بینید آمریکا متحد نزدیک 4 کشور اصلی منطقه یعنی ایران، مصر، ترکیه و عربستان سعودی بود. امروز همه این روابط دچار اختلال و مشکل شده اند.» 8ماه پس از این تحلیل، روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت یادآور می شود «وضعیت امنیتی اسرائیل در سالی که گذشت، سیاه تر از آن چیزی شد که تصور می رفت. اکنون به مدد موشک های ایران، حزب الله، سوریه و حماس در غزه، دیگر نقطه ای در اسرائیل باقی نمانده که در تیررس نباشد... اخباری هم که از پیشرفت های هسته ای بدون توقف ایران می رسد، ناامیدکننده است... جهان عرب نیز تغییرات شگرفی را تجربه کرد، تغییراتی که باعث شد اسرائیل در وضعیت بی ثباتی قرار گیرد و نتواند افق پیش روی خود را ببیند. وضعیت مصر بسیار بدتر از پیش بینی هاست. بحران اقتصادی که بازتاب آن در تظاهرات خیابان های تل آویو دیده شد چالش دیگری است. در این سال نقش ایالات متحده کاهش یافت و به تبع آن، اسرائیل در انزوای جهانی و منطقه ای فزون تری قرار گرفت.»
3- در شرایطی که آمریکا وضعیت سقوط آزاد از موضع ابرقدرتی را تجربه می کند و اسرائیل با واقعیت زوال دست به گریبان است، اقتدار الهام بخش و موج آفرین ایران به مثابه خاری در چشم حاکمان واشنگتن و تل آویو است. بنابراین، استخدام همه ظرفیت ها و فرصت های دشمنی- از جنگ امنیتی در قالب خرابکاری و اخلال و ترور تا جنگ تمام عیار اقتصادی درحد هدف قرار دادن حوزه معاملات بانکی و نفتی ایران، و از جنگ تبلیغاتی بین المللی تا هجمه به افکار عمومی ایران- طبیعی ترین اتفاق در جبهه آمریکایی- صهیونیستی است. با این وجود دشمن به کندی و ناکارآمدی اغلب این حربه ها یقین کرده و لااقل اثرگذاری آنها را متوقف به فعال شدن برخی فرصت ها در داخل- نظیر سازمان فتنه ای که از هم پاشید- می داند. آنها معتقدند جنگ مؤثر از داخل مرزهای ایران و به واسطه فعال کردن گسل اختلافات سیاسی آغاز می شود. به زعم رصد گران اطلاعاتی غرب و براساس تجربه، فرصت انتخابات- همچنان که جشن مردم سالاری و موعد نشاط سیاسی عمومی است- می تواند به تحریک گسل های اختلاف کمک کند و در فرآیند تعمیق شکاف ها، نقاط کور و خارج از محدوده حساسیت را برای چالش های ضدامنیتی جریان های نفوذی فراهم سازد.
از این زاویه نگاه، هر انتخابات در ایران فرصتی برای تصاعد و عبور دادن رقابت ها از مرزهای مجاز شرعی و قانونی است. به تلقی دشمن اگر چنین شد، برخی دوستان سابق به نام رقابت چنان پنجه بر سیمای یکدیگر می کشند که آثار و خاطرات آن تا مدت ها بعد باقی بماند و رقابت رفقا به ساحت عداوت ماندگار و فاز رفتارهای گلادیاتوری وارد شود. در این مدل مطلوب دشمنان خارجی و بدخواهان داخلی، انرژی و ظرفیت طیف های اصولگرا باید صرف «مراقبت»، «افشاگری»، «تخریب»، «مهار و تضعیف» و احیانا حذف یکدیگر شود. معنای هدر رفت منابع قدرت اصولگرایان هم- که اصالتا متعلق به ملت و نظام است- این خواهد بود که به مقدار این هزینه ها، از سبد منابع اختصاص یافته برای تکالیف اصلی در دو مقیاس ملی و بین المللی کاسته شود. یقینا دشمنان به موازات حسابی که روی محافل فعال در فتنه- آشوب 88 باز کردند، روی رقابت ضد کارکردی اصولگرایان نیز سرمایه گذاری کرده اند. آنها که در فتنه 88 لغزیدند یا برخی رفتارهای آنها بوی قدرت طلبی و قبیله سازی می دهد، مورد طمع ویژه هستند هر چند که اصولگرایان معترض به این لغزش ها نیز- اگر مراقب نباشند- معاف از طمع و طراحی دشمن نخواهند بود.
4- دو عنوان در مقابل راهبرد «وحدت» دیده می شود؛ یکی «تفرقه» و دوم «کثرت». وحدت در مهندسی سازمان اصولگرایان و تعامل طیف های حاضر در جبهه اصولگرا، راهبرد همیشگی است که هرگز و با هیچ بهانه ای نمی تواند مورد خدشه قرار گیرد (جذب حداکثری و دفع حداقلی با اقتضائات آن، روش عملیاتی وحدت و الفت است). بنابراین تفرقه و تشتت و تزاحم و تضاد، مطلقا با اقتضائات اصولگرایی نسبتی ندارد. اما «کثرت» و «تنوع» و به رسمیت شناختن تفاوت های سلیقه ای- و نه اصولی- چه؟! آیا نمی توان به مدلی از مهندسی تعاملات اصولگرایان رسید که بنیاد آن وحدت و هماهنگی گروه ها در عین به رسمیت شناختن تفاوت ها و تنوع ها باشد؟ بلافاصله باید گفت که این پیشنهاد، به معنای رسمیت بخشیدن به «سهم طلبی» محض برخی محافل سیاسی بی ثبات و معلق زن نیست.
مدل «وحدت در عین کثرت» و «کثرت در عین وحدت» ضمن اینکه از نگاه عقلی مطلوب به نظر می رسد، اقتضای دوران جدید انقلاب- پس از قیام الهی 9 دی و تدفین فتنه آن روزگار- هم هست. به این معنا که اولا؛ با آشکار شدن نفاق و خیانت های پیاپی شاکله جریان موسوم به اصلاح طلبی و ثانیا پدیداری ظرفیت های فراوان جبهه پردامنه اصولگرایی، می توان مدل تازه ای برای مسابقه و رقابت های سیاسی قاعده مند در چارچوب نظام تعبیه کرد مشروط بر آن که مدل تازه منتهی به اعوجاجات و انحرافات و کاستی ها و خسارت های مدل پیشین نشود و کثرت گروه ها و احزاب و طیف ها، غفلت از اولویت ها و فرصت ها و تهدیدها را تحمیل نکند. حقیقت آن است که برداشت گروه پرشماری از اصولگرایان درباره سازمان وحدت و انسجام، محدود به سقف کوتاه انتخابات و ائتلاف های فصلی معطوف به آن است. به همین دلیل هم طی دهه گذشته که با انبوهی از چالش ها و فشارهای خارجی و نفاق داخلی مواجه بوده ایم، جبهه اصولگرایی آن چنان که باید و شاید- و با شفافیت و صراحت- صاحب سازمان جامع و مانع نشده است. نتیجه طبیعی این روند نیز مجادلات لفظی فصل انتخابات است که مثلا ترکیب جبهه متحد چه کسانی و چند به علاوه چند باشند؟ یا مثلا نسبت جبهه پایداری با جبهه متحد چیست؟ و قس علی هذا. موضوع انتخابات پیش رو و ارائه فهرست واحد یا چند گانه مستثنای بحث ماست و باید آن را به تناسب اقتضائات تک تک حوزه های انتخابیه (حضور یا عدم حضور عناصر منحرف) سنجید اما ضرورت دارد از هم اکنون استارت مهندسی سازمان جدید اصولگرایان زده شود.
5- همه اضلاع جبهه اصولگرایی نسبت به وحدت راهبردی و مراقبت از رفتارهای ابهام آفرین و اتهام برانگیز که در ذات خود نفاق پرور و فتنه انگیز است، مسئولیت دارند. مشروح بیانات ولی امر مسلمین در دیدار اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی (21 دی ماه 1388) همچنان که آسیب شناسی تعاملات طیف های اصولگراست، یک دنیا حرف ناگفته هم از جمله با صاحبان منصب و مسئولیت دارد. خوب است این بیانات و بیانات مشابه دست به دست اصولگرایان بگردد و نقشه راه ما باشد. ایشان در آن ملاقات ضمن تکریم تکلیف گرایی در حوزه امر به معروف و نهی از منکر، بر لزوم پافشاری و پایداری بر اصول، و شاکر بودن به خاطر این ایستادگی تاکید می کنند و سپس می فرمایند «یک مطلب کلی را ما باید همیشه در نظر داشته باشیم و آن این است که توقع کم گذاشتن در کفه حق را از همه کس باید داشت... باید یک مقداری آماده بود برای آنچه که انسان آن را کوتاهی و جفا و بی وفایی بنامد. بالاخره واقعیت عالم این است... شماها تذکرات تان را بدهید. اگر منکری می بینید نهی از منکر کنید، اگر چنانچه معروفی زمین مانده امر به معروف کنید اما این موجب نشود که آدم این منکر را یا این نقطه منفی را بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند یا فرض کنید که فاصله ایجاد شود یا تعارض کند یا تخریب کند، کما اینکه بعضی ها همین جورند... سعی کنید بیش از آن مقداری که حد و حق این اشکالات است، حساب باز نکنید... راه حمل بر صحت را به کلی و در مواردی نبندید... وحدت مهم است. این را باید حفظ کرد ولو با اغماض هایی. بعضی اغماض ها ممکن است اعتراض برخی دیگر را متوجه انسان بکند. خوب، بکند ولی آدم باید ببیند حق چیست. یک جاهایی باید برخی اغماض ها را برای یک مصلحت بزرگتری انجام داد که حالا در این مورد بحث ما مصلحت، اتحاد و اتفاق و یک حرف زدن و یک صدا داشتن و اینهاست.»

منبع:کیهان
نظرات بینندگان