کد خبر: ۲۲۳۶۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۸ - ۲۹ دی ۱۳۹۰

گردابی که خانه‌ی سینما را در خود فرو می‌کشد!

علیرضا قبادی؛ خانهی سینمای ایران با رویکرد فعالیت صنفی از سال 1372ه.ش. به صورت رسمی آغاز به کار نمود. ضرورت پیدایش چنین مجموعهای به عنوان سندیکایی برای فعالیتهای صنفی صنوف مختلف سینمایی اواسط دههی 60 توسط مسؤولین وقت سینمایی و فرهنگی احساس شد. پس از شکلگیری ساختار این مجموعه، عوامل این نهاد در گیر و دار مطالعات سازمانی، تعاریف و برنامهریزی بودند و طبعاً انتظاری برای انجام فعالیتهای اجرایی نمیرفت. با روی کار آمدن دولت اصلاحات و میدان یافتن عناصر غرب زدهی روشنفکر مآب پای این جماعت به این مجموعهی «صنفی» باز شد و نیروهای ارزشی و انقلابی با مسموم شدن فضا، خانهی سینما را محیط مطمئنی برای فعالیت ندیدند.

 
در سال فتنه اما، چهرهی حقیقی خانهی سینما از پس پرده بیرون آمد و از همان زمان، تقابل رسمی و بیپردهی این نهاد به ظاهر صنفی که پایههای آن به وسیلهی مدیران نظام پیریزی شده بود در بحرانیترین شرایط آغاز گردید؛ البته مدیران خانه از چند ماه قبل با ایجاد تغییراتی در اساسنامه برای رودرویی با انقلاب خیز برداشته بودند. برای بررسی ورطهای که خانهی سینما بدان گرفتار آمده است، بازخوانی فهرست وار رفتار این مجموعه طی حداقل 2 سال گذشته تا کنون میتواند راهگشا باشد.
 
در سال 1387ه.ش. مدیران خانهی سینما بدون در نظر گرفتن مفاد اساسنامهی اولیه که طبق آن هرگونه ایجاد تغییر در اساسنامهی خانهی سینما را با تصویب شورای فرهنگ عمومی معتبر و قانونی میدانست اقدام به تغییر در اساسنامه میکنند. این تغییرات هم البته خود محل اشکال و شک برانگیز است. مواردی مانند: «رسیدن به سینمای مطلوب جمهوری اسلامی، همسو بودن آثار با شئونات اسلامی و اعتقاد و التزام به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی، دارا بودن تقوا، تعهد و صلاحیت حرفهای سینماگران و حتی عدم اشتهار به فساد» از اساسنامهی خانهی سینما حذف میشود. این اقدامهای عجیب و تأمل برانگیز خانهی سینما باعث به وجود آمدن جوّ بی اعتمادی میان نهادهای دولتی و سینماگران متعهد نسبت به خانهی سینما میشود. مدیران این نهاد به ظاهر صنفی گویا با انجام این اقدامهای نامتعارف هدفی جز سکولاریزه کردن محیط سینمایی کشور ندارند. این مجموعه که در ابتدای کار قرار بود به عنوان سندیکای سینماگران فعالیت نماید، تبدیل به محفلی برای عقده گشایی جماعتی خاص و معلوم الحال گردید.
 
در طول این سالها، خانهی سینما مطالبات صنفی خود را با ادبیاتی دو پهلو، سیاست زده و طلبکارانه از وزارت ارشاد خواسته است و گویا مطالبات صنفی ابزاری برای عربده جوییهای سیاسی شده است. خانهی سینما مار ماهی را مانند است، نه این تمام نه آن . در پیگیریهای امور صنفی سینماگران، صرفاً معاونت سینمایی را مسؤول و خانهی سینما را فاقد ابزارهای لازم برای فعالیت صنفی میداند در عین حال وقتی به خاطر فعالیتهای سیاسی مورد عتاب قرار میگیرد خود را به کسوت سندیکای صنفی در میآورد و معارضانش را پایمال کنندگان حقوق سینماگران مینمایاند اما شکوههای اهالی سینما را از عدم پیگیری پروندههای صنفیشان توسط مسؤولین خانهی سینما نمیتوان، نادیده گرفت مگر آن عدهای که همپیالهی سیاسی کاریهایشان بوده باشند.
 
در سال 1387ه.ش. مدیران خانهی سینما بدون در نظر گرفتن مفاد اساسنامهی اولیه که طبق آن هرگونه ایجاد تغییر در اساسنامهی خانهی سینما را با تصویب شورای فرهنگ عمومی معتبر و قانونی میدانست اقدام به تغییر در اساسنامه میکنند، مانند: «رسیدن به سینمای مطلوب جمهوری اسلامی، همسو بودن آثار با شئونات اسلامی و اعتقاد و التزام به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی، دارا بودن تقوا، تعهد و صلاحیت حرفهای سینماگران و حتی عدم اشتهار به فساد» از اساسنامهی خانهی سینما حذف شد! 
 
پس از جریان فتنه، خانهی سینما با در پیش گرفتن استراتژی مظلوم نمایی سعی کرد برای خود جایگاه ویژهای را نزد سینماگران وابسته به غرب دست و پا کند اما این آغاز راه بود. بعد از دستگیری «جعفر پناهی» که به همراه گروهی در حال ساخت فیلمی در ارتباط با فتنه و بر ضد جمهوری اسلامی بود، مدیران خانهی سینما با بیانیه و نامه پراکنی به حمایت از پناهی شتافتند. شواهد حاکی از آن است که جعفر پناهی طی یک اقدام برنامهریزی شده در راستای فتنه، مدتی قبل از انتخابات، شروع به فیلمبرداری فیلمش کرده است که بخش اعظم این فیلم هم در خانهی او فیلمبرداری شده است. با توجه به جایگاه پناهی در رسانههای خارجی، ساختن فیلمی توسط او برضد انقلاب میتوانست دستآورد بزرگی در جهت پیشبرد اهداف تبلیغاتی ضد انقلاب باشد اما خانهی سینما بیتوجه به مصالح ملی همچنان به سر دادن نالهی وا مظلوما در جهت حمایت از جعفر پناهی ادامه داد.
  
برگزاری جشن خانهی سینما نیز افزون بر حاشیههای همیشگیاش از بیمبالاتی برگزار کنندگان در حفظ حریم شرعی و ارزشهای انقلابی، این بار و پس از جریان فتنه تبدیل به یک میتینگ سیاسی در دفاع از ضدانقلاب خارج نشین گردید. برخی از مدعوین به تمجید و تجلیل از عناصر روشنفکر مآب مطرود ملت پرداختند و بعد از آن وقتی اعتراضها به نحوهی برگزاری و اتفاقهای جشن خانهی سینما صورت گرفت، این خانه نشستی برگزار کرد و این دوره را یکی از بهترین دورههای جشن خانهی سینما اعلام کرد.
 
مدیر عامل خانهی سینما در پاسخ به معترضین گفت: «طی یک یا چند سال گذشته همه چیز حتی رنگ لباس افراد شائبهی سیاسی بودن ایجاد میکند. حتی عدهای معتقد بودند که گردن بند طبی بنده هم قرار است، پیامی سیاسی داشته باشد. به هر صورت ما باید این دوره را بگذرانیم و من نمیدانم چه زمانی قرار است دست از سر حوزهی فرهنگ بردارند و ما کمی راحتتر در کنار هم زندگی کنیم.»
 
عادی دانستن تمام آن جریانهایی که در جشن خانهی سینما رخ داد. از مچ بند و لباس سبز «رخشان بنی اعتماد»، «باران کوثری» و دیگران تا حمایت از «محسن مخملباف» که چند سالی است با افکار مالیخولیایی خود به جمع ضد انقلاب خارج از کشور پیوسته، «امیر نادری»، «بهرام بیضایی»، «جعفر پناهی» و سایرینی که مردم و انقلاب هرگز از دست و زبان آنها ایمن نبودهاند دهن کجی این مجموعه به دلسوزان انقلاب بود.
 
در تابستان سال جاری و پس از نمایش فیلم سخیفی در ارتباط با رهبر معظم انقلاب در شبکهی «بی.بی.سی» و در پی آن دستگیری تعدادی از مستند سازان مرتبط با این شبکه باز هم خانهی سینما شتاب زده و بیپرده به دفاع از مستند سازان شتافت. گو این که از وظایف تعریف شدهی این نهاد «صنفی» است که به دفاع از هر آن کس که با انقلاب اسلامی دشمنی میکند، برخیزد. نگارنده بر این عقیده نیست که سینماگران نباید در مسایل سیاسی وارد شوند، ورود در سیاست بخشی از کار هنرمند متعهد است اما پوشاندن رخت بیقوارهی اپوزیسیونی بر تن یک تشکل صنفی سینما که اتفاقاً در مسایل اقتصادی نیز چشم به دست دولت جمهوری اسلامی ایران دارد، بیشتر برهنه نمایی است. آنچه گفته شد صرفاً برخی از رفتار خارج از چارچوبهای قانونی خانهی سینما بود.
 
عادی دانستن تمام آن جریانهایی که در جشن خانهی سینما رخ داد. از مچ بند و لباس سبز «رخشان بنی اعتماد»، «باران کوثری» و دیگران تا حمایت از «محسن مخملباف» که چند سالی است با افکار مالیخولیایی خود به جمع ضد انقلاب خارج از کشور پیوسته، «امیر نادری»، «بهرام بیضایی»، «جعفر پناهی» و سایرینی که مردم و انقلاب هرگز از دست و زبان آنها ایمن نبودهاند دهن کجی این مجموعه به دلسوزان انقلاب بود.
 
سرانجام معاونت سینمایی وزارت ارشاد تصمیم به برخورد با این مجموعهی ناهنجار و فرزند ناخلف گرفت و پس از تذکرهای متعدد، اقدام به اخطار نمود اما چنان که انتظار میرفت، خانهی سینما، همان خانهی سینمایی بود که تمام قد به دفاع از فتنهی 88، به دفاع از جعفر پناهی، به دفاع از جشن سیاسی سینما و مستند سازان دست پروردهی انگلیس میپردازد و در هیچ یک از این موارد برخورد روشن و قاطعی از جانب مسؤولین نمیبیند، این بار با جسارت بیشتری در مقابل قانون میایستد و این بار با نفی و تکذیب، تمسخر و حتی تهدید معاونت سینمایی، وزارت ارشاد میپردازد که اوج آن را در تحریک برخی صنوف به تحریم جشنوارهی فیلم فجر شاهد بودیم که با توجه به حساسیت افکار عمومی نسبت به واژهی «تحریم» و واکنش به این موضوع بلافاصله عقب نشینی نمودند.
 
نامهنگاری به مسؤولان و بیانیه نویسی برضد وزارت ارشاد، دستور کار روزانهی خانهی سینما است. نامهها و بیانیههایی که آشکارا همراه با هتاکی، پرده دری و بیاحترامی است. البته نه این که خواسته باشیم وزیران و مدیران را ورای دست رسیدن بدانیم و ساحت قدسی برای آنها ترسیم کنیم که احدی حق کوچکترین انتقاد همراه با تندی نسبت به آنها ندارد؛ اما از شروط انتقاد، عادلانه و عاقلانه بودن آن است و البته خوشتر آن است که معطوف به ادب باشد. اگر نه هوچیگری و هیاهوی یاغیانه نه جایی در نقد دارد و نه از آن اولیتر جایی در فرهنگ و هنر که خانهی سینما خود را متولی آن میداند.
 
افزون بر تمام نامهها، بیانیهها، نشستهای خبری و گفتوگوهای مطبوعاتی، رسانهی ملی هم آتش تهیه خانهی سینما را فراهم میکند. برنامهی «هفت» که با ساختار چالشی و انتقادی سعی در بررسی اوضاع سینمای ایران دارد، تبدیل به تریبونی برای خانهی سینما شده است. از سخنرانی «مریلا زارعی» عضو هیأت مدیرهی خانهی سینما برضد «فرج الله سلحشور» و همچنین «حمید رسایی» عضو کمیسیون فرهنگی مجلس که هر دو از منتقدین خانهی سینما هستند گرفته تا برنامهی هفتهی گذشته که با «احمدرضا درویش» ابتدا به بهانهی بیان خاطرهای از خانوادهی شهید «جهان آرا» تماس تلفنی برقرار شد و کار به سخنرانی مطول او در حمایت از خانهی سینما انجامید. حمایت از یک مجموعهی غیرقانونی حتی توسط مجری برنامهی زندهی تلویزیون موضوع قابل اغماضی نیست. غرض نقد رسانهی ملی نیست که آن خود مجالی میخواهد به قدر مثنوی هفتاد من. اما فراموشمان نشود که رسانهی ملی لانهی محفلی نیست. برنامههای چالشی و نقادانه نباید به جایگاهی برای عقده گشایی جریانهای سیاسی معلوم الحال تبدیل شود. 
 
 
در آخرین واکنشها به انحلال خانهی سینما «عطا الله مهاجرانی» نیز از خانهی سینما حمایت کرده است و وزارت ارشاد را ناکام این جریان دانسته است. با توجه به قاعدهی دشمن شناسی مبادا رسانهی ملی هم به واسطهی یک برنامهی خاص در زمین ضدانقلاب بازی کند. اما در این میان موضوع و نقش معاونت سینمایی و بالاتر از آن وزارت ارشاد نیز قابل بحث و بررسی است. رویکرد وزارت ارشاد به این موضوع دارای 2 بخش است. اول عملکرد وزارت ارشاد در موضوع سینما و دوم عملکرد وزارت ارشاد در برخورد با خانهی سینما. بحث اول را به دلیل گستردگی به مجالی دیگر میسپاریم اما در موضوع برخورد وزارت ارشاد با خانهی سینما مطالب زیر قابل ذکر است.
 
معاونت سینمایی وزارت ارشاد دولت دهم از ابتدای شروع فعالیت که همزمان با بلبشوی سال فتنه بود، نسبت به خانهی سینما موضعی فروتنانه اتخاذ کرد و تا جایی پیش رفت که شاید بتوان واژهی فروتنانه را مترادف با مرعوبانه دانست. هر چند همین برخورد فروتنانه نیز عذر موجهی نداشت. عدم دعوت از معاونت سینمایی در جشن خانهی سینما یکی از برخوردهای قلدر مآبانهی مدیران خانه با معاونت سینمایی بود و بعد از آن نشست خبری و صدور بیانیه که عادت مألوف مدیران این مجموعه است هرگز با پاسخی روشن و قاطع از جانب مدیران دولتی مواجه نشد. در تمام موضعگیریهای خانهی سینما در حمایت از مخالفین و مطرودین انقلاب هرگز شاهد برخورد مناسب و مقتدرانهای از طرف وزارت ارشاد با این نهاد صنفی نبودهایم. شاید همین تساهل و تسامح مفرط و نامتعارف باعث فربهی وهم آلود مدیران خانهی سینما شد و بر لجاجت و پرده دری خود افزودند. اگر وزارت ارشاد بنا نداشت با این غول حبابی سرشاخ شود، کاش حداقل به مثابه ماساژور هم با آن روبهرو نمیشد.
 
بلوایی که خانهی سینما در حمایت از فیلم «جدایی نادر از سیمین» برپا کرد و به سیاسی بودن آن دامن زد تا همزمانی اکران آن با فیلم «اخراجیها» باعث کمتر دیده شدن فیلم اخراجیها شود، گویی بر معاونت سینمایی هم تأثیر گذاشت تا بیتوجه به مفاهیم ضد دینی و ایرانی آن به حمایت و دفاع از این فیلم بپردازد. اظهارنظر معاون سینمایی وزارت ارشاد در اجرای وظایف مدیریتی خود دچار دوگانگی شده بود. از یک سو درگیر شهرت سینمایی خود در کسوت کارگردان و از سوی دیگر پست اجرایی دولتی خود به عنوان معاونت سینمایی وزیر ارشاد و در واکنشهای خود باید ملاحظهی روی کارگردانی سکهاش را هم مینمود و همین موضوع باعث تعلل او در برخورد با خانهی سینما میشد و مدیران خانه نیز به هوای این که همآوردی ندارند، هیاهو میکردند. موضوع عملکرد وزارت ارشاد و خاصه معاونت سینمایی قابل نقد و بررسی است که در فرصت مقتضی به آن پرداخته خواهد شد.
نظرات بینندگان