کد خبر: ۲۵۱۱۲
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۳ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۰

انقلاب در نمایی نو

اشاره:

پاسخ صحیح و جامع به پرسش از انقلاب، کدام پاسخ است؟ پاسخی که همه انقلاب راخلاصه در اقتصاد می کند؟ یا پاسخی که تفسیری روان شناسانه از انقلاب ارائه می دهد؟ یا شاید آن دسته از آن پاسخ های جامعه شناسانه؟ و یا ... اگر پاسخ های تک عاملی و تک بعدی را پاسخ های جامعی ندانیم، که نمی دانیم؛ ضرورت پاسخی جامع را بیش تر احساس خواهیم کرد پاسخ جامع قطعاً از نگاهی جامع بر می خیزد. «انقلابی به نام دین» را بیش تر و بهتر از هر نگاه دیگری نگاه دینی می تواند تفسیر و تحلیل نماید.

دین امری جامع است و نگاه دینی لاجرم نیز. آیا می توان بر مبنای این نگاه، مدلی تحلیلی برای انقلاب اسلامی فراهم آورد؟ و بر این اساس پاسخی جامع و متناسب به پرسش از انقلاب اسلامی داد؟ متن حاضر که حاصل قلم حجت الاسلام والمسلمین کتابی می باشد، تلاشی است در این راستا.

پوشیده نیست که تحلیل و نظریه پردازی در باب انقلاب ها و انقلاب اسلامی بر اساس یک مدل تئوریک و چارچوب نظری و علمی صورت می پذیرد و نظریاتی که فاقد این خصوصیت باشند دچار نقصان تحلیل بوده و مورد توجه قرار نمی گیرند.به میزانی که یک مدل تحلیلی بتواند از نظام مندی و جامعیت بیش تری برخوردار باشد و عوامل و شرایط بیشتری را مورد توجه قرار دهد و به سطوح، لایه ها و ریشه های عمیق تری اشاره نماید، بالطبع از دقت و عمق بیش تری بهره مند بوده و تحلیل دقیق و درخور توجهی را ارائه خواهد نمود.

هر مدل تحلیل دارای شاخصه ها و ویژگی های خاص خود می باشد که شناسایی و قضاوت نسبت به مدل تحلیل، توسط آن شاخصه ها صورت می گیرد. لذا مقدمتا و قبل از پرداختن به توضیح مدل تحلیلی به توضیح شاخصه های تحلیل می پردازیم.

1 ـ شاخصه های تحلیل

شاخصه های تحلیل، شناسایی و ابزارشناسی و ارزیابی مدل تحقیق می باشند و با توجه به آن شاخصه ها می توان نسبت به نظام مند بودن، دقت، قوّت، پویایی، جامعیت و کارآمدی مدل به قضاوت نشست و سطح آن را از دیگر تحلیل ها متمایز نمود. شاخصه های یک مدل جامع در تحلیل انقلاب اسلامی عبارتند از:

الف) توجه به همه شرایط: مدل تحلیل به میزانی که بتواند تمام شرایط، زمینه های مؤثر در شکل گیری و وقوع انقلاب را شناسایی و بررسی نماید از قوت و اتقان بیش تری برخوردار خواهد بود و دچار یک سو نگری و ارائه تحلیل های کم عمق و تک بعدی نخواهد شد.

ب) توجه به همه ریشه ها: انقلاب پدیده ای دفعی و ناگهانی نیست و در هر شرایط و در هر جامعه ای رخ نمی دهد؛ خصوصا انقلاب های کبیر و بنیادی که دارای ریشه های عمیق عقیدتی و فکری هستند، به سادگی اتفاق نمی افتد و از ریشه های عمیق تاریخی، فکری، ملی و... برخوردار است. ملاحظه و دقت  نظر در این ریشه ها و تشخیص درست آن ها، بیان گر نقطه قوت مدل تحلیل می باشد.

ج) توجه به سطوح مختلف: در تحلیل  بررسی پدیده انقلاب و ملاحظه شرایط و ریشه ها و عوامل نباید به سطح ملی و داخلی اکتفا نمود؛ بلکه بررسی این مجموعه از عوامل، شرایط و ریشه ها در بررسی آثار  و کارکرد انقلاب می بایست سطوح دیگری ـ مانند منطقه ای و جهانی ـ را نیز ملاحظه و بررسی نمود.

د) پرداختن به تمام عوامل و عناصر تأثیرگذار: در شکل گیری و بروز انقلاب، علاوه  بر عوامل و شرایط، افراد و عناصر نیز نقش کلیدی و مؤثری را ایفا می نمایند. بررسی رهبری انقلاب و نیروهای انقلابی و در مقابل نظام حاکم و نخبگان مؤثر در وقوع انقلاب به جامعیت و غنای تحلیل می افزاید.

هـ) توجه به پویایی انقلاب: نگاه دینامیکی و ملاحظه فرایند انقلاب و عدم نگرش استاتیک و توجه به پویایی، در حال رشد بودن و توسعه یاب بودن انقلاب، از شاخصه های یک مدل مطلوب است. نگاه پویا و دینامیکی به ما کمک می کند که انقلاب به گونه ای تعریف و تحلیل شود که قدرت ارتباط حوادث و عوامل شکل گرفته در مسیر شکل گیری انقلاب و آثار و نتایج انقلاب را با یکدیگر ملاحظه و بررسی نماییم. نظریاتی که معتقدند بررسی آثار دستاوردهای انقلاب ربطی به تحلیل آن ندارد از این شاخصه مهم بی بهره اند.

و) نظام مند بودن تحلیل: از شاخصه های یک مدل جامع و کارآمد، نظام مند بودن آن است؛ به نحوی که تمامی شرایط و عوامل و عناصر مؤثر در تحلیل انقلاب ملاحظه گردیده و جایگاه و واژه های کلیدی و تأثیرگذار در تحلیل در یک ربط منطقی و با اولویت گذاری میان آن ها مشخص باشد که این مجموعه منظم در واقع ماشین تولید تئوری و نظریه خواهد بود.

2ـ مدل تحلیل

پس از بیان شاخصه های تحلیل، اینک به بیان مدل تحلیل می پردازیم. این مدل در چهار بخش تنظیم گردیده است. در این مدل از لایه ها و برش های مختلفی به انقلاب اسلامی نگریسته می شود که ترکیب این لایه ها هویت کلّی مدل را شکل می دهند و براساس آن تحلیل جامعی از انقلاب اسلامی ارائه می شود. بر این اساس مدل تحلیل ما از یک دسته عوامل اصلی و سه دسته عوامل فرعی تشکیل شده است که به اجمال در پی خواهد آمد.

1/2 ـ «چرایی، چیستی، چگونگی» عناوین اصلی مدل

به نظر می رسد برای ارائه تحلیلی جامع از یک انقلاب عظیم، پویا و متحرک علاوه بر تحلیل چرائی، و عوامل پیدایش انقلاب، می بایست به بررسی چیستی و ماهیت و نیز چگونگی و فرایند تحقق و تثبیت و روند تکاملی آن هم پرداخت.

چرائی: منظور از تحلیل چرائی انقلاب، پرداختن به مجموعه علل و عوامل تأثیرگذار درشکل گیری انقلاب و بسترهای زمینه ساز پیدایش انقلاب می باشد.

چیستی: در تحلیل چیستی انقلاب، به مجموعه مفاهیم و تعاریفی که ماهیت و جنس انقلاب را معرفی می نمایند و باعث تمایز آن از دیگر انقلاب ها می گردند، پرداخته می شود.

چگونگی: مباحث مربوط به حوادث پی در پی و فرایند و توالی وقایعی است که در انقلاب اتفاق می افتد و مراحل تحقق و پیدایش و هم چنین روند تغییرات را در جهت تثبیت و تکامل انقلاب، رقم می زند.

2/2 ـ بسترها و زمینه های «تاریخی، جهانی، ملی» عناوین فرعی در تحلیل چرایی انقلاب اسلامی

در تحلیل چرایی انقلاب اسلامی می بایست ازتحلیل های تک بعدی و تک عاملی پرهیز نمود و تمام عوامل و زمینه های مؤثر در شکل گیری انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار داد. از این رو تحلیل چرایی انقلاب در سه سطح مورد توجه قرار می گیرد.

زمینه های تاریخی: در این بخش عوامل و بسترهای تاریخی که انقلاب در آن اتفاق افتاده است، مورد بررسی قرار می گیرد و با توجه به نوع نگاه و دیدگاه فلسفی ما نسبت به تاریخ در تحلیل انقلاب اسلامی به دو موضوع جایگاه انقلاب در درگیری تاریخی دو جبهه حق و باطل و نیز جایگاه انقلاب اسلامی در سیر تحولات و حرکت تکاملی جامعه شیعی پرداخته می شود و ریشه های تاریخی، عقیدتی، فرهنگی و هویتی انقلاب بحث می گردد.

زمینه های جهانی: بررسی شرایط و ویژگی های خاص جامعه جهانی و تأثیر آن ها در شکل گیری انقلاب اسلامی بسیار حائز اهمیت است و به عمق تحلیل می افزاید. از این رو در تحلیل زمینه ها و بسترهای جهانی به مسائلی چون جهانی سازی مادی تحت عنوان مدرنیته و تجدد و هجوم به هویت فرهنگ ملت ها خصوصا هویت دینی و مذهبی آنان و در کنار آن به سلطه همه جانبه و غارت منابع ملت ها و علاوه بر آن خلأها و بحران ها و پارادوکس های ناشی از این نظم نوین مادی پرداخته می شود.

زمینه های ملی: در تحلیل عوامل زمینه ساز و بسترهای داخلی وقوع انقلاب اسلامی سعی شده است در یک ساختار مجموعه عوامل ملی اعم از نامشروع بودن حکومت پهلوی از ابعاد مختلف استبداد، فساد، ناکارآمدی، سلطه بیگانگی، بی هویتی، مذهب ستیزی و عوامل شتاب زا بررسی گردد.

3/2 ـ «مبانی، اصول، اهداف» عناوین فرعی در تحلیل چیستی انقلاب اسلامی

ارائه تحلیل جامع از انقلاب در کنار تحلیل از چرایی و عوامل زمینه ساز وقوع انقلاب نیازمند تحلیل چیستی و ماهیت انقلاب است تا فهم و تحلیل عمیق تری از انقلاب به دست آید.

مبانی: هر انقلاب دارای یک مبنای نظری و مکتب فکری می باشد که اساس، ریشه و زیربنای انقلاب محسوب می گردد و درتعیین ماهیت، جهت گیری و هویت بخشی به انقلاب نقش اساسی را ایفا می نماید. با توجه به هویت شیعی انقلاب اسلامی برای تحلیل مبانی آن، نوع نگاه و مبانی اعتقادی و فکری تشیع و معارف اسلامی به هستی و جهان، انسان، جامعه، حکومت و تاریخ که در واقع یک مکتب فکری منسجم و هماهنگ را ارائه می دهد، مورد بررسی قرار می گیرد.

اصول: در کنار مبانی نظری و اعتقادی، اصولی وجود دارد که چهارچوب و اسکلت و در واقع نمای بیرونی انقلاب را شکل می دهد و راهبردها، برنامه ریزی ها و تصمیمات اساسی برای تعیین افق های پیش رو و جهت گیری های داخلی و بین المللی و طراحی الگوهای رشد و توسعه برای انقلاب براساس آن ها تنظیم می گردد. این اصول عبارتند از: اسلام محوری، ولایت مداری، عدالت محوری، استکبار ستیزی، عزت مداری و خودکفایی.

اهداف: از عوامل و مسائلی که چیستی و ماهیت انقلاب را بهتر نمایان می کند، آشنایی با آرمان ها واهداف و آرزوهای آن انقلاب و قله هایی است که انقلاب برای فتح آن ها خیز برداشته است.

4/2 ـ «پیدایش، تغییرات، تکامل» عناوین فرعی در تحلیل چگونگی انقلاب اسلامی

در کنار تحلیل از چرایی و چیستی انقلاب بحث از چگونگی و پرداختن به فرایند اتفاقات در وقوع انقلاب اسلامی و تحلیل مراحل پیدایش، تغییرات ورتکامل انقلاب، مکمل بخش های دیگر و تکمیل کننده مجموعه و ساختار تحلیل جامع خواهد بود.

پیدایش: پرداختن به مباحث مربوط به فرایند حوادث و وقایعی که منجر به ظهور و بروز و آغاز انقلاب می گردند و پیروزی انقلاب را تحقق می بخشند. معنای «پیدایش» در تحلیل چگونگی انقلاب است.

تغییرات: بعد از مرحله پیدایش و تحقق انقلاب، حوادث و اتفاقاتی رخ می دهد که پشت سر گذراندن آن وقایع و عبور از آن، منجر به تثبیت و پابرجایی انقلاب می گردد که از این مرحله با عنوان«تغییرات» نام برده می شود.

تکامل: انقلابات بزرگ اجتماعی توقف ناپذیرند و حرکتی تکاملی و رو به رشد و همواره نگاهی رو به جلو و آینده دارند. با شناسایی وضعیت مطلوب انقلاب و تعریف آرمان ها و اهداف و ابزارهای رسیدن به آن هدف ها، روند تغییرات را باید به گونه ای مدیریت نمود تا انقلاب به کمال خود دست پیدا کند. البته کمال هم نقطه توقفی ندارد و روند بهینه انقلاب هم چون چشمه جریان دارد. از این فرایند در تحلیل چگونگی انقلاب به عنوان «تکامل» یاد می گردد.

تحلیل چرایی پیدایش انقلاب اسلامی

بررسی بسترها و زمینه های تاریخی از آنجا ضرورت می یابد که تغییر و تحولات اجتماعی در بستر تاریخ اتفاق می افتد و با تکامل تاریخ است که تکامل جامعه معنا می یابد. اگر براساس نگاه فلسفه تاریخ اسلامی، شکل گیری جوامع در بستر تاریخ، محصول درگیری حق و باطل می باشد، تحولات انقلاب اسلامی هم در همین راستا قابل ارزیابی است. لذا در بررسی علل و زمینه های شکل گیری آن باید به جایگاه انقلاب اسلامی در درگیری تاریخی دو جبهه حق و باطل و هم چنین در سیر تحولات جامعه شیعی به عنوان دو محور اساسی توجه نمود.

جایگاه انقلاب اسلامی در راستای درگیری تاریخی دو جبهه حق و باطل

درگیری و جنگ دو جبهه حق و باطل و نور و ظلمت عمری برابر با تاریخ خلقت دارد. قرآن کریم در آیه الکرسی  به روشنی به وجود این دو جبهه تصریح می نماید و خدای متعال و مؤمنان را در یک جبهه و طاغوت و کافران را در جبهه مقابل جای می دهد. آنجا که خدای متعال می فرماید: الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات.

1) درگیری دو جبهه حق و باطل جامع و دائمی است. وسعت و دامنه این درگیری که تمام تاریخ را پوشانده است، از ابعاد مختلف قابل بررسی است. این رویارویی از ابتدای خلقت آغاز گردیده است و تا برپایی حکومت جهانی حق و محو باطل ادامه خواهد داشت و هیچ مقطعی از تاریخ فارغ از این نبرد نبوده است. از سویی دیگر مقابله دو جبهه نور و ظلمت محدودیت خاصی نداشته و همه ابعاد و شئون فردی، اجتماعی و تاریخی را شامل می شود و در واقع یک درگیری حداکثری است.

2) این درگیری همه جانبه است. مهم ترین موضوع درگیری و میدان اصلی این نبرد، تلاش برای در اختیار گرفتن سرپرستی انسان و جامعه می باشد و تسلط بر ابزار و امکانات و منابع فرع بر این موضوع اصلی است.

انقلاب اسلامی پرچم داری جبهه حق در این مقطع از تاریخ انقلاب اسلامی به تعبیر ظریف امام عزیز (ره) انفجار نور در ظلمت کده تمدن مادی و محصول مقاومت جبهه ایمان و حق در برابر هجوم همه جانبه باطل است و در این مقطع از تاریخ پرچم دار جبهه حق و در مقابل تمامیت طلبی جبهه باطل قد علم کرده است. این انقلاب با انگیزه های الهی و ایمانی و تلاش برای آزادی جامعه خود و مسلمین و در نهایت کل بشریت از یوغ بندگی تمدن مادی و جبهه باطل و مقابله با اهداف توسعه طلبانه آنان و نیز توسعه شعار لااله الاالله و توحید و بندگی خدای متعال به وقوع پیوست. انقلاب اسلامی با اعلام این پیام که می توان از گذرگاه اخلاق، دین و معنویت به آسایش، رفاه و امنیت رسید و با اثبات کارآمدی دین در عرصه حیات اجتماعی و ایجاد انقلاب عظیم اسلامی با انگیزه ها و راهبردهای دینی، دین را از انزوا و مهجوریت خارج ساخت و به کانون توجهات جهانی تبدیل نمود.

جایگاه انقلاب اسلامی در سیر تحولات جامعه شیعی

تکامل جامعه شیعی در دوران حضور امامان معصوم (علیهم السلام)

گام نخست و مهم امامان معصومعلیهم السلام در روند تکاملی جامعه شیعی، تلاش برای «رشد و توسعه ظرفیت های روحی و عاطفی» بوده است. در این زمینه تأکید فراوانی از ناحیه آن بزرگواران، بر داشتن محبت به خدای متعال و رسولان الهی و اهل بیت پیامبرعلیهم السلام و نسبت به دشمنان آنان، وجود دارد. این حبّ و بغض ها مهم ترین عامل در پرورش روحی شیعیان می باشد. به جرأت می توان عنصر محوری در این زمینه را قیام عاشورا دانست. چرا که این واقعه عظیم، ظرفیت تمایلات شیعه را بسیار بالا برد و برای همیشه عواطف و گرایشات جامعه شیعه را حول این محور مقدس جمع آوری و سازماندهی کرد.

گام دوم، اعتلای بعد علمی و فرهنگی شیعیان و تقویت قوه تفکر و بینش آنان بود. در این راستا حضرت امام سجادعلیه السلام چندین فعالیت را به طور هم زمان برای ایجاد ظرفیت های جدید در جامعه شیعه آغاز نمودند. از یک سو با ذکر مصائب پدر بزرگوارشان و گریه دائم بر آن حضرت، ظرفیت های عاطفی شیعه را نسبت به آن بزرگوار و اهل بیت عصمت توسعه بخشیده و از سوی دیگر با روش های گوناگون در قالب انتقال معارف عمیق اسلام و تشیع در قالب ادعیه و مناجات و خریدن برده و کنیز و آموزش علمی و عملی معارف به آنان و سپس آزادی آنان و نیز کمک به فقرا و مستضعفان به واقع به ایجاد ظرفیت سازی عاطفی و فکری و ایمانی پرداختند.

پس از شهادت امام سجادعلیه السلام حضرت امام باقر و امام صادقعلیهماالسلام با استفاده از فضای مطلوب ایجاد شده در اثر کشمکش بنی امیه و بنی عباس، پایه های تأسیس یک مرکز بزرگ علمی را در مدینه بنیان نهادند و از یک سو به نظام مند نمودن معارف شیعه و ارائه آن در حد یک مکتب و ایدئولوژی پرداخته و از سوی دیگر به تربیت شاگردان قوی در رشته های مختلف علمی همت گماشتند و آنان را در سرتاسر بلاد اسلامی پراکنده نمودند.

گام سوم و یا همان ظرفیت سازی «رفتاری و عملی» را می توان به عنوان تولی تام و صبر و بصیرت و انسجام رفتار و عمل جامعه شیعه در پذیرش ولایت و هم چنین موضع گیری، اقدام مناسب و آمادگی ایشان برای دوران جدایی و غیبت امام، تعریف نمود. چرا که بعد از تثبیت قدرت دولت بنی عباس، حضرات معصومینعلیهم السلام از این پس سعی نمودند تا شیعه را برای دوری از امام و غیبت آخرین ذخیره الهی آماده کنند به نحوی که بتواند با استفاده از ظرفیت های ایجاد شده به مقصد خود ادامه داده و قدرت دفاع از هویت جمعی و عقیده خود را داشته باشند.

در این راستا با بررسی سیر حرکت جامعه شیعی در می یابیم که انشعابات ایجاد شده در شیعه نظیر زیدیه، کیسانیه، فطحیه و اسماعیلیه و در آخر واقفیه به تدریج بعد از این ظرفیت سازی ها کم می شود به نحوی که بعد از شهادت امام رضاعلیه السلام، با این که امام جوادعلیه السلام کودکی نه ساله بودند، هیچ تفرقه و انشعابی در جامعه شیعی اتفاق نمی افتد و به اتفاق امامت ایشان پذیرفته می گردد و در ادامه نیز امامت امام هادیعلیه السلام و آقا امام زمانعلیه السلام نیز در کودکی مورد پذیرش قرار می گیرد. براین اساس پس از غیبت کبرای امام عصر «عجل الله تعالی فرجه الشریف»، جامعه شیعه در ولایت و عمر طولانی ایشان نیز تردیدی به خود راه نداد.

2-تکامل جامعه شیعی در دوران غیبت

دولت صفویه

در طی سال های متمادی جامعه شیعی از قدرت به دور بود و با احتیاط و تقیه به حرکت رو به رشد خود ادامه می داد. دولت صفویه اولین دولت شیعی بود که علمای شیعه در آن حضور پیدا کرده و در واقع نوعی حکومت دینی شیعی در قالب تعامل میان سلطان و فقیه محقق گردید. اگرچه دولت صفویه اولین دولت شیعی است که به قدرت رسیده است، اما امکان تحقق این دولت بدون پشتوانه و ریشه تاریخی گذشته و تلاش پی گیر گذشتگان ممکن نبود. به خصوص در این میان نقش عالمانی هم چون خواجه نصیرالدین طوسی و نیز محقق حلّی در ترویج مکتب شیعه در زمان ایلخانان و رشد مذهب تشیع در سرزمین ایران، بسیار مؤثر بوده است. از دیگر عوامل مؤثر در گسترش و نفوذ شیعه، وجود حکومت شیعه آل بویه و دیگر حکومت های شیعی می باشد.[1]

هجرت عالمان شیعه

پادشاهان صفویه به دلیل نیاز به علمای شیعه برای تثبیت بنیان های فکری و مشاوره در امور جامعه، از ایشان در کشورهای دیگر برای حضور در ایران دعوت به عمل آورده و آنان نیز که فضا را برای یک تحول و جهش آماده می دیدند، این دعوت را اجابت کرده و بدین ترتیب شخصیت های بزرگواری چون محقق ثانی(کرکی) و شیخ بهائی به ایران هجرت نمودند و همراه با بزرگانی چون علامه مجلسی در قدرت حضور یافتند.

محقق کرکی به همراه علمای کرکی و به طور کلی جبل عامل، از طریق تألیف آثار علمی و تربیت شاگردان ایرانی و تأثیر مستقیم بر روی شاه اسماعیل و شاه طهماسب، بستری مناسب برای گسترش تشیع در ایران از یک سو و تغییر رویه فکری حکومت از «تشیع صوفیانه» به «تشیع فقیهانه» ایجاد کردند.[2] بر این اساس نقش محقق ثانی در چهار جهت دارای اهمیت می باشد: 1ـ تقویت مذهب شیعه 2ـ مبارزه با تصوف و مظاهر آن 3ـ تقویت بنیه فقاهتی دولت صفوی 4ـ طرح مسئله ولایت فقیه و اعتبار رأی مجتهد زنده.[3]

سرانجام تلاش عملی برای ترویج فرهنگ ناب تشیع و ترویج فقه شیعه آن چنان مؤثر بود که در اواخر دوران صفویه، واژه صوفی که روزی قرین واژه صفویه بود، به یک واژه تحقیرآمیز تبدیل شده[4] و بدین ترتیب تصوف در ایران به طور کامل در تشیع ذوب شده و تابع آن گردید.نکته مهم دیگر آن که ولایت فقیه و اعتبار رأی مجتهد زنده از پیش در فقه شیعه مطرح بود، اما بازنمایی آن توسط محقق کرکی به عنوان یک فقیه برجسته، آن هم در دوره ای که یک حکومت شیعی مستقر شده بود، تعریف جدیدی از نفوذ و قدرت فقها به حساب می آمد. به ویژه آن که او نخستین کسی بود که در اعتبار رأی مجتهد زنده، رساله مستقل نوشته و پس از وی این بحث معرکه آراء میان فقها شد. [5]

نهضت مشروطه

نهضت مشروطیت که در آغاز نهضت عدالت خواهی بود، نشان گر مقطعی از بلوغ جامعه شیعی است که در آن قدرت ایجاد انقلاب و تغییرات اجتماعی در پرتو انگیزه های ایمانی توسط مردم و علمای شیعه به تصویر کشیده می شود. در واقع علمای شیعه اگرچه بعد از تثبیت دولت صفویه تأثیرگذار بودند، ولی در مشروطه مردم و عالمان شیعه خود اقدام به قیام نمودند و ظرفیت جدیدی بروز داده و در واقع فقه سیاسی شیعه در این نهضت، تجلی تازه و خاصی یافت.

در نهضت مشروطه، مردمی که از ظلم و ستم و استبداد، ناامنی، بی لیاقتی حاکمان و سلطه بیگانه به تنگ آمده بودند، به رهبری آیت الله طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی مبارزات خود را شروع کرده و خواسته خود را در قالب تشکیل عدالت خانه برای جلوگیری از ظلم و ستم، بیان داشتند. اما در این میان با هجرت رهبران نهضت به قم که به هجرت کبری مشهور شد،[6] انگلیسی ها به کمک فراماسون ها و روشن فکران و با تشویش افکار عمومی و بیم دادن مردم از ترس حمله روس ها، مردم را به سفارت انگلیس کشاندند و بدین ترتیب حدود 12000 تا 14000 نفر، در آنجا متحصن گردیدند. در سفارت انگلیس، سخنرانانی با بیان فوائد مشروطیت و تبلیغات، موفق شدند، متحصنین را متقاعد نمایند که خواهان حکومت مشروطه گردیده و عدالت خانه را که اصلی ترین درخواست آنان بود، به فراموشی بسپارند.[7] این پذیرایی یک ماه به طول انجامیده و در همین زمان و همین مکان درخواست تأسیس مجلس شورای ملی و قانون اساسی برای آن مطرح شد؛[8] بنابراین علما در بازگشت از قم با عمل انجام شده مواجه گشتند و نهضت عدالت طلبی مسیر دیگری در پی گرفت و سرانجام روشن فکران غرب گرا و فراماسون ها به تصفیه مخالفین پرداخته و آثار دین در مشروطیت زدوده شد و نظام مطلوب انگلستان مستقر گردید.[9]

دستاوردهای مشروطه

الف) نهضت مشروطه نشان گر مقطعی از بلوغ جامعه شیعه است که قدرت ایجاد انقلاب و دگرگونی های اجتماعی را توسط مردم و عالمان شیعه نمایان می سازد. در انقلاب مشروطه، علما، وعاظ و طلاب با مردم و بازاریان، پیوند نزدیک داشته و اگر علما از این نهضت حمایت نمی کردند در نطفه خفه می شد.[10]

ب) در جنبش مشروطه از یک سو قدرت ایمان و انگیزه ها و ارزش های دینی در ایجاد انقلاب و تحرکات اجتماعی نمایان و از سوی دیگر برای نخستین بار سخن از دخالت و حضور دین در عرصه قانون گذاری و امور اجتماعی مطرح گردید. نهضت مشروطه ابتدا نهضت عدالت طلبی بوده و تقاضای اصلی آن تأسیس عدالت خانه و به تعبیر جامع تر ایجاد عدالت در حکومت آن هم بر مبنای شرع مقدس بوده است. این انقلاب برخاسته از عمق خواسته ها، مطالبات، باورها و ارزش های جامعه ایرانی بود اما نظامی که به نام نظام مشروطه روی کار آمد چنین ویژگی هایی نداشت.[11] لذا این جریان در واقع آغاز حرکت تفکر دین حداکثری است که دین و شریعت اسلامی را جامع و کامل دانسته و معتقد است که دین مبین اسلام و احکام شریعت علاوه بر سرپرستی فرد، باید در تمام شئون زندگی اجتماعی جریان یافته و برنامه ریزی و قوانین اجتماعی بر آن اساس تنظیم گردد.

ج) روشن شدن ماهیت جریانات و گروه های دخیل در ماجرای مشروطه، دیگر دستاورد ذی قیمت مشروطه می باشد. اگرچه در مشروطه گروه ها و جریان های متفاوتی دخیل بوده اند و لیکن دو جریان روشنفکران و روحانیت، دارای نقش اصلی بوده اند. جریان روشنفکران و تجددگرایان، با تمنای کسب تکنولوژی فرنگی آغاز و با تلاش های افرادی هم چون میرزا ملکم خان به تولاّی ایدئولوژی فرنگی رسید.[12] این تولای ایدئولوژیک نسبت به غرب به آنجا منتهی گردید که برخی نمایندگان مجلس در مشروطه گفتند: اکنون عصر قرآن و مباحث دینی نیست؛ بلکه باید از طریق تفکر دموکراتیک و وضع قوانین جهان عرفی، راه پیشرفت و ترقی و مدنیت را پیمود.

اما روحانیت و عالمان دینی در جریان انقلاب مشروطه به دو دسته یا دو جریان تقسیم گردیدند: دسته اول شامل طباطبائی، بهبهانی و مرحوم آخوند خراسانی بودند که مشروطیت را بر پایه اصول شریعت اسلامی معنی می کردند. اینان مشروطه را مترادف با قانون و قانون را زاییده تفکر دینی می دانستند و از این حیث این نظم را مقدس می شمردند.[13] توجه بیش از حد این جریان به ساختار نظام استبدادی حاکم بر ایران و ضرورت تبدیل آن به یک نظام غیراستبدادی، قدر مقدور آن ها از حاکمیت اسلامی در عصر غیبت بود. این امر باعث شد از تأثیر نظام سیاسی جدید بر ارکان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و بافت جامعه، غفلت کنند.[14]

در این زمینه مرحوم نائینی صاحب کتاب «تنبیه الامه» فکر می کرد که اروپائیان اصول و تمدن و سیاست اسلامیه را از کتاب، سنت و فرامین امام علی علیه السلام اخذ و به آن عمل کرده اند و گرفتاری مسلمانان در غفلت از این اصول بوده است. این عالم بزرگوار فکر می کرد، از آنجا که اسلام کامل ترین دین است، نباید کمالی هم چون علم و فن آوری و دموکراسی در جهان وجود  داشته باشد که اسلام فاقد آن باشد.[15] بدین ترتیب جریان اخیر، همان رهبران اصلی در پیروزی انقلاب بودند، ولی در تأسیس نظام و تنظیم قوانین جدید، نتوانستند نقش مؤثر را ایفا نموده و بنابراین میدان در عمل به تجددگرایان روشن فکر، واگذار گردید.

دسته دوم موسوم به مشروعه خواهان و به رهبری شیخ فضل الله نوری، با هر دو جریان فوق مخالف بوده و مشروطه را سوغات غرب می دانستند. شیخ فضل الله تعابیر جریان دوم را با روش اصولی به نقد گرفته و آن ها را نامعقول و نامشروع تلقی می کرد و منور الفکران حامی مشروطه را لامذهب، بی دین و آزاد طلب که احکام شریعت را قید به حساب می آوردند، می خواند.[16] در دیدگاه شیخ و یارانش احکام شریعت، با اصول مشروطگی ناسازگار بوده و آن را یک تفکر انحرافی می دانستند و مشروطه را در کنار فرقه ها و تفکراتی هم چون آنارشیست، نیهیلیست، سوسیالیست، ناتورالیست و بابیت و در یک مجموعه ملاحظه می نمودند. چرا که همگی منکر ادیان و حقوق و حدود هستند.[17]

سرانجام دو جریان مشروطه طلب، مقاومت و نقد جریان مشروعه خواه را تاب نیاورده و در یک اتحاد تاکتیکی جریان سوم را درهم کوبیدند.[18] لذا بعد از اعدام شیخ فضل الله و ترور بهبهانی و تسلط روشنفکران غرب زده، علما از مشروطه به طور کلی مأیوس شده و گوشه گیر و بعضا متنفر از سیاست گشتند. حتی برخی گفته اند، میرزای نائینی، کتاب «تنبیه الامه» را جمع آوری کرده و در دجله انداخت و مراجع کم و بیش از عرصه سیاست، خارج شدند.[19]

عبرت های مشروطه

نهضت مشروطه دارای عبرت هایی است که نشان گر نقاط ضعف عمل و تفکر جامعه شیعی در آن مقطع خاص می باشد.

الف: اختلافات موجود در بین دو گروه مؤثر از روحانیت در مشروطه، بیان گر فقدان نظم فکری و انسجام رهبری از یک سو و نشناختن عمق تفکرات تجددگرایی است.

ب: ضعف در مدیریت بحران و عدم شناخت کافی از قدرت طراحی و توطئه دشمن بیرونی به ویژه رژیم انگلستان را نیز می توان در هجرت علما به قم و خالی گذاشتن صحنه اصلی درگیری ملاحظه نمود.

ج: مشروعه خواهان به رهبری شیخ فضل الله اگرچه ماهیت و باطن مشروطه و روشن فکران را به خوبی درک کرده و ناسازگاری تفکر و عمل آنان را با اسلام ناب، دریافته بودند؛ لیکن به گونه ای عمل کردند که شائبه حمایت از استبداد، از موضع گیری های آنان استشمام گردید و همین باعث اتحاد جریانات دیگر در مقابل آنان شد. به گمان ما سکوت در مقابل حمله به مجلس و سرکوب مشروطه خواهان و عدم موضع گیری از سوی آنان و تأکید بر اسلام خواهی و شریعت محوری می توانست جایگاه خاص آنان را حفظ نماید و این جریان دچار این سرانجام نگردد.

د: اما مهم ترین نقیصه و کمبود نهضت مشروطه که باعث هدر رفتن زحمات عالمان شیعه و مرجعیت گردید، نهادینه نشدن بحث ولایت فقیه و عدم درک ضرورت وجود ولی فقیه است که در ادامه رهبری نهضت را به روشن فکران سپرد و عملا بعد از پیروزی نهضت روحانیت، نتوانست بر انقلاب مشروطه مدیریت کند. بحث ولایت فقیه که مرحوم کرکی در عصر صفویه مطرح نمودند، در عصر مشروطیت به ثمر ننشسته و نظام سلطنتی به عنوان یک نظام پذیرفته شده و لازم الاجرا در ارتکازات عمومی وجود داشت. از این رو  بعد از سقوط محمد علی شاه باز هم نظام شاهنشاهی پابرجا مانده و فرزند 12 ساله او احمد علی شاه به سلطنت برگزیده می شود.

انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی نشانه بلوغ و تکامل نسبی جامعه شیعه در تمامی ابعاد است و این جریانی رو به رشد است که به سمت بلوغ تام در سطوح مختلف در حال حرکت است. از یک سو شاهد بلوغ روحی و عاطفی جامعه شیعه در اظهار برائت و نفرت از دشمنان داخلی و نظام سلطه جهانی و تبرّی از آنان و مقابله با فرهنگ دنیا محور آنان و عکس العمل در برابر تمدن دین ستیز حاکم بر جهان می باشیم. از سوی دیگر نیز می توان بلوغ فکری و علمی را در توسعه قدرت اجتهاد عالمان شیعه و نخبگان آن و رشد و قوت گرفتن ورود به مباحث حکومت اسلامی و دخالت شریعت در حکومت و تولید نظریه حکومت اسلامی از سوی حضرت امام(ره) مشاهده نمود. البته بلوغ فکری را در جریان شناسی و شناخت مبانی فکری جریانات التقاطی و الحادی و اتخاذ موضع صحیح در قبال آن تفکرات و هم چنین صیانت از انقلاب اسلامی، ملاحظه کرد. این نقطه قوت همان نقطه ضعف جنبش مشروطه بود که در آن عمق تفکرات روشن فکری و تجددطلبی و باطن تجدد و مدرنیته برای انقلابیون روشن نبود و لذا عملاّ مدیریت نهضت در دست جریانات روشن فکری قرار گرفت و از اهداف اولیه خود منحرف گردید.

بلوغ عملی و رفتاری نیز در انقلاب مشاهده می شود؛ چرا که در آن برخلاف انقلاب مشروطه یک رهبری و سازماندهی منسجم و واحدی حکم فرما بوده است که هم زمان توانایی مدیریت صحنه، حوادث و اتفاقات، شناخت دشمن خارجی و داخلی و خنثی سازی توطئه ها و کنترل بحران ها، سازماندهی عواطف، هیجانات و شور انقلابی مردمی و ایجاد انسجام در عمل و موضع گیری و سرانجام اقدام مناسب و مدیریت هوشمندانه را در تمامی صحنه های انقلاب، همراه با صبر و بصیرت به عهده دارد. اما عنصر ویژه و پررنگ در بلوغ عملی جامعه شیعه در انقلاب اسلامی که آن را با دیگر انقلاب ها و تمام ادوار دیگر جامعه شیعی متمایز می گرداند، وجود عنصر ولایت فقیه است.

تحلیل چیستی و ماهیت انقلاب اسلامی

مبانی انقلاب اسلامی

هر انقلابی مسبوق به نظامی از اندیشه و تفکر است که مبنای نظری و مکتب فکری آن را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر اندیشه ها و تفکرات، همواره بخشی از وضعیت پیش از انقلاب هستند و بدون آن ها انقلاب وجود نخواهد داشت.[20] مبانی یک انقلاب مکتب خاص و جهان بینی ویژه ای است که به رغم خود، قدرت جواب گویی و حل مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را دارد و به میزانی که آن مکتب و جهان بینی منطبق با واقعیت های جهان هستی باشد، به نسبت جامعیت و قدرت کارایی آن کم و زیاد می شود.[21]

انقلاب اسلامی ایران در یک جامعه شیعی و بر اساس نوع نگاه دریافت شده از معارف اسلامی و شیعی به هستی، جهان، انسان، جامعه و حکومت و نیز سیر حرکت تکاملی تاریخ شکل گرفته و ریشه در آن ها دارد و دقیقا این نوع نگاه و مبانی اعتقادی و فکری خاص است که مبانی نظری انقلاب اسلامی را با مبانی نظری تمدن جدید متفاوت می کند و راه آن ها را از هم جدا می سازد. بی گمان نظم و انسجام درونی، سرعت پیروزی، وحدت یکپارچه، هماهنگی تنظیمات و رهبری قاطع در انقلاب اسلامی نشانه کارآمدی این مبانی می باشد که قدرت هماهنگ سازی و به وحدت رسانی این کثرات مختلف را داشته است.

جهان بینی و هستی شناسی

اگر نوع نگاه ما به هستی و خلقت متأثر از مبانی ماتریالیستی دنیای مدرن امروز باشد و جهان را چون یک دهکده جهانی با اغراض و غایات و فرهنگ پوزیتیویستی تصور کنیم، با این رویکرد انقلاب اسلامی جز یک بازگشت مرتجعانه به عهد اسطوره ها چیز دیگری نمی باشد؛[22] اما اگر معتقد باشیم جهان هستی با هدف و برای غایتی خلق شده که آن جریان تعبد و بندگی خدای متعال در تمامی شئون و سطوح است؛ و این جهان تحت سرپرستی و ربوبیت حضرت حق است و رو به کمال می رود و کمال فرد و جامعه هم این است که خود را با روند حرکت خلقت هماهنگ نموده و در راه تحقق این هدف جهاد و تلاش کرده و موانع بر سر راه تحقق آن را زدوده و سهم تأثیر خود و جامعه خود را در روند حرکت تکاملی تاریخ بالا ببرد و سهم تأثیر بیش تری ایفا نماید، در این صورت انقلاب اسلامی به گونه ای دیگر تحلیل خواهد شد.

انسان شناسی

از دیگر مبانی مهم انقلاب اسلامی نگاه الهی، عمیق و جامع به انسان می باشد و شاید بتوان گفت این انقلاب با انقلاب درونی انسان ها آغاز گردید و به انقلاب در جامعه ختم شد. بر این اساس شناخت کامل انسان، در مکتب انسان ساز اسلام از مهم ترین مبانی شناخت انقلاب اسلامی می باشد. انقلاب اسلامی ریشه در نظام اندیشه و تفکری دارد که انسان را عبد و مخلوق خدای تبارک و تعالی دانسته و این عبودیت مصحح حرکت او در امور فردی و اجتماعی است؛ از این رو انسان خود را در مقابل خدای متعال دارای تکلیف می داند و تکلیف گرا است و نتیحه امور را به خداوند قادر متعال واگذار می کند که این بعد تکلیف گرایی و پیروزی و نصرت را از آن خدای متعال دانستن، در انقلاب و امام نمود عینی یافت.[23]

از این منظر انسان برای مقام خلیفه الهی[24] و جانشین خدا و جریان بندگی[25] خداوند متعال در زمین خلق شده است و طبیعت برای دست یابی به این هدف مبارک، مسخر بشر است و باید در جهت تعالی و رشد انسان و در خدمت او باشد. لذا از این زاویه نیاز انسان به دین و شریعت، امروز به مراتب شدیدتر از گذشته می باشد و انسان در هرگام و هر حرکت فردی و اجتماعی و در تمام تصمیمات خرد و کلان خود نیاز به هدایت و دستگیری دین دارد.

به این ترتیب تفاوت جوهری تعریف و نوع نگاه به انسان در جهان بینی الهی و معارف شیعی با اندیشه غربی آشکار می شود؛ اندیشه غربی در صورت های مختلف خود اومانیسم ـ لیبرالیسم، کمونیسم و سکولاریسم اساسا یک موج فرهنگی است که در آن لذت گرایی و خوش گذرانی و مصرف گرایی، مفاهیم اصلی یک زندگی خوب را تشکیل می دهند در حالی که طبیعت انسانی فراتر از آن است[26] و به قول امام راحل تربیت غرب، انسان را از خودش خلع کرده است.[27]

جامعه و حکومت

حضور دین در عرصه های اجتماعی به صورت کامل است و دین مبین اسلام با استفاده از احکام و قوانین متنوع، نظام کلی اجتماعی را به بشریت معرفی کرده و تمام نیازهای فردی و اجتماعی را در قالب یک نظام به هم پیوسته ارزیابی نموده و آن ها را در یک نگاه مجموعه نگر و بر پایه مبنایی واحد از طریق احکام فردی و اجتماعی پاسخ می گوید. در این نگاه جامعه دارای هویت مستقلی است که از ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی همراه با نهادهای اجتماعی و تنظیمات ویژه برخوردار می باشد. نوع تنظیمات هر یک از آن ها علاوه بر تأثیر در یک دیگر اثر مستقیمی در تربیت و هدایت شهروندان جامعه بر جای می گذارد. لذا به اعتقاد ما تنها اسلام و به ویژه معارف شیعه است که با توجه به همه ابعاد انسان و جامعه و توجه به تمام جهات می تواند برنامه هدایت و اداره را براساس نظام ارزشی خاص خود تنظیم نماید و مکاتب مادی به دلیل دیدگاه تک بعدی به حیات انسانی و توجه افراطی به حیات طبیعی از ارائه برنامه برای سعادت انسان و جامعه و پیوند معیشت با سعادت عاجزند.

نتیجه طبیعی این دیدگاه این است که دین باید سرپرستی انسان و جامعه را به دست گیرد و تشکیل حکومت دینی ضرورتی واجب است.[28] در این منظر حکومت و حاکمیت، حق خدای متعال است که به پیامبران الهی تفویض گردیده است و ولایت اجتماعی و در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام،هر قدرت اجتماعی نامشروع است، مگر به نیابت از امام معصومعلیه السلام[29] و از آنجا که می بایست حکومت و برنامه ریزی های اجتماعی، دینی صورت پذیرد و حجیت آن ها نسبت به شریعت و قول و فعل و تقریر معصومعلیه السلام اثبات گردد، لذا واجب است ولی اجتماعی از شرط فقاهت برخوردار باشد، تا نسبت تصمیمات و تنظیمات را با کتاب و سنت برقرار نماید.

4ـ فلسفه تاریخ

مبانی نظری تمدن موجود در قالب نظریه ترقی، تاریخ را در یک سیر ارتقایی خطی معنا می کند و طبق این تحلیل انسان از بدویت به سوی مدنیت و سپس تمدن تکنولوژیک تحول می یابد. در این بستر آنچه که چهره تاریخ را تغییر می دهد تکامل ابزار است که با تکامل آن ها تاریخ نیز متکامل می شود و لذا ادوار مختلف با عناوین مأخوذ از همین تصور نام گرفته اند؛ عصر حجر، عصر مفرغ، عصر برنز، عصر آهن و.... در این تحلیل دین امری تابع تاریخ طبیعی بشر و ظهور آن در زندگی انسان، بدوی، معلول خوف و ناتوانی او در برابر عوامل طبیعی است و با تکامل ابزار تولید و توسعه مدنیت تفکر دینی نیز تکامل می یابد و در واقع رشد معرفت دینی در سایه رشد ابزار تولید و تکنولوژی اتفاق می افتد.[30] نتیجه طبیعی این تحلیل این است که دین و مذهب و انبیاء الهی در رشد و ارتقای تاریخ هیچ گونه نقشی نداشته اند و امروز که عصر تکنولوژی و ارتباطات است، بشر نیازی به سرپرستی دین و اولیاء الهی نخواهد داشت. لذا هر کس که ابزارهای قوی تری دارد و نسبت به آن داناتر است باید سرپرستی جوامع را به عهده داشته باشد. نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما که پایان تاریخ را تسلط لیبرال دموکراسی معرفی می کند، از این آبشخور تغذیه می شود.

اما در دیدگاه اسلامی و شیعی تاریخ مانند دیگر مخلوقات خدای متعال مخلوق و به طور طبیعی محتاج ربوبیت و سرپرستی خالق متعال است. حرکت آن جبری نیست و رو به کمال و تکامل می رود. پیامبران عظیم الشأن برای هدایت بشر و پاسخ گویی به نیازهای مادی و معنوی او ارسال شده اند و دو جریان نور و ظلمت در طول تاریخ به سرپرستی خدای متعال و اولیاء الهی و در مقابل شیطان و پرچمدارانش در حال مبارزه هستند و عاقبت پیروزی با متقین و صالحین و مستضعفین است.[31] در واقع از این منظر، تاریخ با عصر بعثت آغاز گردیده است و وارد عصر غیبت شده است که در این دوران آخرین ذخیره الهی و وارث تمام پیامبران و اولیاء الهی در پس پرده غیبت و انتظار به سر می برد و پایان تاریخ عصر رجعت است که با ظهور آن بزرگوار آغاز می شود.

این نوع نگاه به تاریخ و خود را جزئی از جبهه نورانی حق و ایمان دانستن، به آرمان آن عشق ورزیدن و به پایان آن تقدیر تاریخی و فرج خوش امید داشتن و وقوع آن را وعده الهی و حتمی دانستن، جزم آفرین، شوق آفرین و حرکت آفرین است. انقلاب اسلامی محصول این نوع نگاه به گذشته و آینده تاریخ است و توسط مردمی با این اندیشه برای زدودن موانع ظهور آخرین ذخیره الهی و آماده کردن مقدمات آن و ویرانی بت کده های درون و بیرون و جریان کامل ولایت الهیه بر پا گردیده است.[32]

تحلیل چگونگی رخداد انقلاب اسلامی

فرآیند شکل گیری وتحقق انقلاب اسلامی

با آغاز حکومت محمدرضا شاه و ادامه روند حرکت استبدادی، ضد ملی و ضد مذهبی خاندان پهلوی، فعالیت ها و مخالفت ها و موج اعتراضات مردمی و علما تشدید می گردد. یک سوی این اقدامات و مخالفت ها، عملکرد طیف بازار و مذهبی است که در قالب نهضت فدائیان اسلام و هیئت های مؤتلفه اسلامی با چهره های شاخصی هم چون مرحوم آیت الله کاشانی و شهید سید مجتبی نواب صفوی اقدام به مبارزه سیاسی و فعالیت های زیرزمینی و قتل رهبران رژیم سلطنتی می نمایند. سوی دیگر این مخالفت ها جریان روشن فکری قرار دارد که در قالب جبهه ملی و به رهبری دکتر مصدق و نهضت آزادی به فعالیت می پردازد. در این ایام حضرت آیت الله بروجردی به عنوان مرجع تقلید شیعیان به حفظ بنیان حوزه، کادرسازی، تربیت شاگردان و ایجاد شبکه منظم حوزوی مشغول بوده اند و در قضیه اصلاحات ارضی با شاه مخالفت نمودند.[33]

در باب نقطه شروع انقلاب، دیدگاه های متفاوتی مطرح است. جبهه ملی نقطه شروع انقلاب اسلامی را خرداد 1356 و نامه سرگشاده سه نفر از رهبران وقت جبهه ملی می داند؛ به نظر حزب توده شروع انقلاب در فروردین 1356 و با اعتصابات کارگری واعتصاب غذای زندانیان سیاسی است و به نظر چریک های فدایی خلق، مبارزات خارج از محدوده با شهرداری و عوامل انتظامی در تابستان 1356 نقطه آغاز انقلاب اسلامی می باشد؛ اما از نظر نیروهای مذهبی فوت مشکوک و ناگهانی آقا مصطفی فرزند ارشد امام در آبان 56 و مقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات در 17 دی 1356 نقطه آغاز انقلاب اسلامی ایران است.[34]

تردیدی نیست که حضور گروه های غیر مذهبی در انقلاب اسلامی یک حضور بسیار کم رنگ و حاشیه ای است و این انقلاب در همه جای جهان با هویت اسلامی و شیعی و به رهبری حضرت امام خمینی(قدس الله نفسه الزکیه) و روحانیت شیعه شناخته می شود و با اعلام شعارها و آرمان ها و موضع گیری ها و حمایت مردم و حضور یک پارچه و قوی آنان دارای هویت مستقل می باشد. درست است که نقطه آغازین قیام یک پارچه ملت ایران که به سرنگونگی دودمان پهلوی  انجامید، 19 دی 1356و در اعتراض به چاپ مقاله توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات بود؛ اما انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام در یک روند 16 ساله اتفاق افتاده است و آغاز حرکت و نهضت امام علیه شاه و نظام حکومتی از سال 1341 و در پی تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بوده است.

پی نوشت :

[1] ـ علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، 59 ـ 61.

[2] ـ جعفریان ـ رسول، فصلنامه حکومت اسلامی ـ شماره 28

[3] ـ همان.

[4] ـ نیکی، آر، کدی، ریشه¬های انقلاب ایران، ص 33

[5] ـ الحسون، شیخ محمد، حیاه المحقق الکرکی وآثاره ج 2، ص 445 و 446.

[6] ـ کسروی ـ احمد، تاریخ مشروطه، ایران، ص 112.

[7] ـ حسن زاده، سید مجید، نقبی به مشروطیت، مجله پرسمان، شماره 23.

[8] ـ نیکی، آر، کدی، ریشه های انقلاب ایران، ص 134.

[9] ـ حسن زاده، سید مجید، نقبی به مشروطیت، مجله پرسمان، شماره 23.

[10] ـ حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ص 2.

[11] ـ نامدارـ مظفر، آموزه: مدرنیته و عصر مشروطیت، ص 109.

[12] ـ همان، صص 80 ـ 79.

[13] ـ همان، ص 110

[14] ـ همان، صص 112 ـ 111.

[15] ـ مددپورـ محمد، آموزه: مدرنیته و عصر مشروطیت، ص 58.

[16] ـ همان ـ ص 45.

[17] ـ اعلامیه متحصنین مخالف مشروطه در حرم حضرت عبدالعظیم رهبری شیخ فضل الله نوری که تصویب اصل دوم متمم قانون اساسی (نظارت 5 مجتهد بر قوانین مصوب مجلس) بعد از این جریان اتفاق افتاد. کسروی ـ احمد، تاریخ مشروطه ایران، ص 421.

[18] ـ نامدار ـ مظفر آموزه: مدرنیته و عصر مشروطیت، ص 113.

[19] ـ مددپورـ محمد، آموزه: مدرنیته و عصر مشروطیت، ص 50.

[20] ـ برینتون ـ کرین، کالبد شکافی چهار انقلاب، ترجمه محسن ثلاثی، ص58 و 59

[21] ـ حسین ـ سید حسین، روش تحلیل تفاوت¬های بنیادین دو واژه نهضت و انقلاب مجموعه مقالات (5)، حکومت و لایت و مرجعیت، ص79

[22] ـ آوینی ـ سید مرتضی، ماهنامه سوره، تیر ماه 1382

[23] ـ الگار ـ حامد، انقلاب اسلامی ایران، ص147

[24] ـ قرآن مجید ـ سوره مبارکه بقره، آیه 30

[25] ـ و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون : سوره مبارکه : الذاریات،  آیه 56

[26] ـ هانتینگتون ـ ساموئل، نظریه برخورد تمدنها، منتقدانش، ترجمه مجتبی امیری، ص166

[27] ـ خمینی ـ روح الله، کلمات قصار، تنظیم و نشر آثار امام ـ ص 169

[28] ـ خمینی ـ روح الله، شئون و اختیارات ولی فقیه ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع، صص 19 تا 33

[29] ـ قرآن کریم سوره مبارکه یوسف آیت 40 و 67 و سوره انعام آیه 57 و نساء آیه 58

[30] ـ آوینی ـ سید مرتضی، ماهنامه سوره ـ تیرماه 1382

[31] ـ سوره مبارکه نور، آیه 55

[32] ـ خمینی ـ روح الله، صحیفه نور، ج 21، ص108.

[33] ـ فراتی ـ عبدالوهاب ـ رهیافت¬های نظری بر انقلاب اسلامی ص 26

[34] ـ زیبا کلام ـ صادق، مقدمه¬ای بر انقلاب اسلامی ـ صص 131 و 132.

حجت الاسلام محمدرضاکتابی  

منبع : ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه شماره 48 و49

نظرات بینندگان