کد خبر: ۲۶۶۰۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۳ - ۱۰ اسفند ۱۳۹۰

اسكار جايزه نظام يك درصدي

 «حقيقت اين است كه كسب توفيق در جشنواره هاي خارج از كشور، ارزشي را اثبات نمي كند. آنها به تكنيك محض جايزه نمي دهند و راهشان نيز با ما متفاوت است. تكنيك و محتوا را نيز نمي توان از يكديگر تفكيك كرد و چون اين چنين است، پر روشن است كه آنها كدامين فيلم ها را مي خواهند.»
شهيد سيد مرتضي آويني
نمي دانم بايد تبريك گفت يا تسليت وقتي ذائقه مسئولين سينمايي جمهوري اسلامي ايران با ذائقه سينمايي نظام سرمايه داري هماهنگ شده است. «جدايي نادر از سيمين» فيلمي كه جوايز متعددي از جشنواره بيست و نهمين فيلم فجر را به خود اختصاص داد، امروز از جانب سينماگران نظام سلطه بر صدر مي نشيند و تقدير مي شود، اين يعني ماحصل تلاش مسئولين فرهنگي و سينمايي ما در سي و دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي همان مي شود كه آمريكا و متحدانش مي پسندند. اما كاش به همين جا ختم مي شد! چيزي كه دل مردم مؤمن و انقلابي را مي سوزاند لبخندهاي كش دار و نامه هاي تبريك برخي از مسئولين به مناسبت اين جوايز است درست همان اتفاقي كه پس از دريافت جايزه صلح نوبل توسط شيرين عبادي افتاد. واكنش هايي اين چنين پيش از آن كه غفلت و خوابزدگي مسئولين را نشان دهد وارونگي ارزش گذاري در سياست هاي فرهنگي مان را به رخ مي كشد. هم ما و هم شخص اصغر فرهادي بهتر از هر كس ديگري مي دانيم كه فيلم او متأسفانه مورد حمايت ويژه دولت و دولتمردان قرار گرفته و باز هم متأسفانه نماينده وزارت ارشاد دولت دهم هم در مراسم اسكار بوده است، پس بهتر است آقاي فرهادي بيش از اين ژست استقلال، فراجناحي و غيرسياسي بودن را نگيرند كه اين قبيل سخنان از زبان ايشان بيشتر به يك لطيفه خنده دار شبيه است و موجب انبساط خاطر مي گردد.
برخلاف برخي مسئولان فرهنگي ما كه هميشه ژست روشنفكري(!) مي گيرند، تكنيك را از محتوا جدا مي كنند و در نتيجه سياه ترين فيلم ها را با بودجه هاي دولتي مي سازند، فقط به اين بهانه كه كارگردان و عوامل آن را افرادي حرفه اي تشخيص مي دهند، نظام سرمايه كار خود را خوب بلد است. آنها خوب مي دانند تكنيك از محتوا جدا نيست نشان به آن نشان كه چارلي چاپلين را از سال 1953 به ايالات متحده راه ندادند فقط به اين دليل كه معتقد بودند او ايده هاي كمونيستي دارد. تكنيك از محتوا جدا نيست اگر چنين بود سازمان CIA در دوران موسوم به «مكارتيسم» كميته هراس (نامي كه هنرمندان آمريكا بر اين كميته گذاشتند) تشكيل نمي داد و صدر تا ذيل هاليوود را شخم نمي زد فقط به اين بهانه كه در هاليوود ايده هاي كمونيستي نفوذ كرده است؛ اگر چنين بود «برتولت برشت» بازجويي نمي شد و دست آخر 10 تن از دوستان و همكارانش به زندان نمي افتادند فقط به اين دليل كه در فيلمنامه شان نظام سرمايه داري را به چالش كشيده اند.
تكنيك خوب در خدمت ذهن بيمار، همچون شمشيري است در كف زنگي مست؛ اتفاقي كه براي اصغر فرهادي افتاد تا قوت و قدرت فيلمنامه نويسي و كارگرداني او در اختيار ذهن بيمارش قرار گيرد. ذهني كه از غرب سراسر توحش و دروغ، سرزمين رؤياها بسازد؛ سرزمين راستگوها؛ سرزمين صداقت و درستي! ارزش اين بهشت آنقدر هست كه براي رسيدن به آن مجاز به ترك همسر و طلاق هستي پس حفظ نهاد خانواده در درجه دوم قرار مي گيرد؛ اينها نتيجه ذهن بيماري است كه در تحجر غرب زدگي پوسيده است و البته ذهن بيمار اصغر فرهادي تا زماني مورد حمايت غرب است و جوايز آنان را دريافت مي كند كه زبان نظام سرمايه داري در ايران باشد يعني داخل ايران و براي ايرانيان فيلم بسازد در غير اين صورت مانند دستمال كهنه اي به سطل زباله فرستاده خواهد شد صحت اين ادعا را او مي تواند از گلشيفته فراهاني بازيگر فيلم «درباره الي» ساخته قبلي آقاي فرهادي كه با حمايت ويژه دولت در جشنواره قبلي فجر نيز جوايز ويژه اي را دريافت كرد سؤال كند!
بياييد با هم به عنوان يك شهروند اروپايي يا آمريكايي، مردم ايران را از دريچه دوربين اصغر فرهادي نگاه كنيم؛ چه مي بينيم؟ مردمي كه دروغگو هستند، شخصيت هاي داستان همگي دروغ مي گويند به جز سيمين و سيمين همان كسي است كه همه كار مي كند براي اينكه به اروپا يا آمريكا پناهنده شود چون از سرزمين دروغگوها خسته شده و مي خواهد به سرزمين راستي و درستي پناه ببرد. پس از تماشاي اين فيلم، يك شهروند اروپايي يا آمريكايي به خود افتخار مي كند چون ساكن چنين سرزميني است كه سيمين آرزوي رسيدن به آن را دارد و البته براي مردم ايران متأسف مي شود كه چقدر راحت دروغ مي گويند. حالا ساكنان سرزمين هاي هميشه ابري غرب و دستان هميشه خون آلود نظام سرمايه داري غرب چرا نبايد به فيلم فرهادي جايزه بدهند؟! فيلمي كه آنها را نماد راستي و درستي نشان مي دهد و مردم ايران را تماماً دروغگو و رياكار؛ راستي! اين روزها ايالات متحده چقدر تلاش مي كند كه ايرانيان را در مسائل سياسي (از جمله هسته اي) دروغگو جلوه دهد و حالا يك ايراني اين كار را انجام داده است. بهتر از اين هم مي شود...؟!
اين بود هديه اي كه آقاي فرهادي پس از گرفتن جايزه نظام سرمايه داري- همان يك درصدي كه مردم دنيا عليه اش شوريده اند- آن را به مردم كشورش تقديم كرد. حال پس از تحقير ملت شريف ايران به دست اصغر فرهادي بايد از برخي مسئولين و رسانه ها كه بعد از دريافت جايزه اسكار دچار افت فشار خون شده و لبخند بر لبانشان ماسيده است، پرسيد: اين نيش هاي تا بناگوش باز شده به سمت غرب براي چيست؟
سيدمحمد عماد اعرابي

نظرات بینندگان