کد خبر: ۲۹۹۹۶
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۸ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۱

روابط نامشروع جنسی؛ پیامد منفی فمینیسم در روابط زن و مرد

فمینیست ها با التزام به ضرورت نادیده انگاری تفاوت های جنسی و طبیعی میان زنان و مردان، از آزادی روابط زن و مرد و حتی اختلاط آزاد جنسی آنان در مدارس، حمایت و به آن توصیه کرده اند. جوامع غربی این توصیه را مانند توصیه ی پیشین (فرصت های برابر شغلی برای زنان و مردان) تحت تأثیر جنبش های فمینیستی پذیرفتند و دقیقاً اجرا کردند و جامه ی عمل پوشاندند، به گونه ای که مدارس و ورزشگاه های مختلط از نماد های برجسته ی آن است، اما این تمام داستان نیست.

ناگفته پیدا است که روابط آزاد جنسی، بستری مناسب برای رشد و گسترش تمایلات جنسی است. نظریات روان کاوی در مورد رفتار جنسی مؤید این واقعیت است، برای مثال، می توان به نظریه ی «هورنای» درباره ی تمایلات جنسی اشاره کرد. هورنای معتقد است علت این که گاه نیاز به محبت به صورت تمایلات جنسی در می آید، عوامل مختلفی از جمله اوضاع و احوال فرهنگی و تربیتی است. در اجتماع هایی که روابط جنسی آزاد است، بسیاری از احتیاجات روانی شکل تمایلات جنسی پیدا می کنند و به صورت عطش جنسی در می آیند.(1)
مطالعات و تحقیقات اجتماعی که جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی در آمریکا و کشور های اروپایی انجام داده اند، نیز مؤید نظریه ی فوق است. «هانت» نتایج تحقیقات خود را درباره ی رفتار های جنسی در مردان و زنان در مقایسه با تحقیقات «کین» در سی سال گذشته در کتابی به نام رفتار جنسی نگاشت که در اوایل دهه ی 1970، موسسه ی play boy آن را منتشر کرد. نتیجه ی مقایسه ی تحقیقات هانت و کین در 24 ایالت از ایالات متحده انجام شده، بیانگر آن است که در دهه های اخیر، آمیزش جنسی قبل از ازدواج بر اثر آزادی های جنسی افزایش یافته است، اما آمریکاییان سعی داشته اند که نتایج تحقیقات هانت را اشتباه جلوه دهند تا خود را از مشکلات مربوط به آن برهانند.(2)
گزارش نشریه ی آمریکایی ریدرز دایجست در سپتامبر 1996 نیز نظریه ی«هورنای» و نتایج تحقیقات «هانت» را تأیید کرد. طبق این گزارش، هر ساله 350 هزار دختر نوجوان آمریکایی در سنین بین 15 تا 19 (دوره ی دبیرستان) به سبب ارتباط های نامشروع آبستن شده و فرزندان غیر قانونی خود را به دنیا می آورند که این آمار در دهه های اخیر، سال به سال در حال افزایش است. این دختران با رویایی چون ازدواج با دوستان پسرشان، اتمام تحصیلات، شروع یک زندگی ایده آل و دست یابی به یک شغل مناسب، به این ارتباط غیر قانونی روی می آورند، ولی بسیار زود پرده های سراب گونه ی این اوهام به کنار رفته و واقعیت زندگی روی خود را نشان می دهد و متأسفانه این بیداری درست در زمانی به دست می آید که این دختران نوجوان دیگر شأنی برای برخورداری از یک زندگی سالم و ایده آل ندارند.
این نشریه در ادامه ی گزارش خود، با اشاره به چگونگی آشنایی و برقراری ارتباط این دختران نوجوان با هم کلاسی های پسرشان، طی گفتگویی با برخی از این دختران به نقل از یکی از آن ها می نویسد:
«ای کاش زمان به عقب بر می گشت! ای کاش من به عنوان عضوی از خانواده در میان والدینم جای داشتم! ای کاش هنگامی که زمینه های ایجاد یک ارتباط نامشروع برایم فراهم شده بود، کمی هم به زندگی آینده ام می اندیشیدم و این گونه به پایان خط نمی رسیدم!»(3)
آمار های نگران کننده ی فراوان در این زمینه ارائه شده است که برای رعایت اختصار از بیان آن صرف نظر می کنیم، اما از آنچه گذشت، می توان نتیجه گرفت که: اولاً: روابط نامشروع و خانواده های پیش از ازدواج، در آغاز پدیده ای رایج اما ناخواسته و زیانبار نزد افکار عمومی غرب بوده است و ثانیاً: رواج این پدیده از نظر جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی غربی، ارتباط و همبستگی مستقیم اجرا و تحقق گزاره های فمینیستی، به ویژه آزادی روابط زن و مرد، دارد، اما قضیه به همین جا ختم نمی شود.
برای آگاهی دقیق از پیامد های اجتماعی اجرای مفاد گزاره های فمینیستی، به ویژه آزادی روابط و اختلاط زن و مرد، در غرب باید جاده ی روابط نامشروع را تا پایان بپیماییم، به بیان دیگر، نانی که دیدگاه های فمینیستی بر سر سفره ی غربی ها گذاشته اند، در ظاهر به گسترش روابط نامشروع ختم می شود، ولی واقعیت پنهان آن سقط جنین، موالید نامشروع، خشونت و تجاوز به زنان، خانواده های تک والدینی (مادر و فرزند)، بیماری های عفونی، واخوردگی جنسی و گرایش به همجنس بازی، روسپی گری و فروپاشی بنیاد خانواده است که از آن به بحران اخلاق و خانواده در غرب یاد می کنند.(4)
در این جا از نمایی نزدیک، با گوشه ای از ارقام و آمار موجود درباره ی پیامد های روابط غیر رسمی در غرب آشنا می شویم:

روابط نامشروع جنسی؛ پیامد منفی فمینیسم در روابط زن و مرد

یک-دو. نوزادان ناخواسته
 

بی شک موالید نامشروع بدیهی ترین پیامد روابط غیر رسمی در غرب است. به گفته ی «اندره میشل» در ایالت متحده آمریکا درصد متولدین کودکان نامشروع سفید پوست و غیر سفید پوست در یک دوره ی سی ساله بالا رفته است، از سال 1940 تا 1969 از صد کودک به دنیا آمده ی غیر سفید پوست، هفده کودک نامشروع بوده و در سال 1969 این درصد به 31 رسیده است و برای سفید پوستان در دوره ی یاد شده افزایش از 2 درصد به 5/3 درصد می باشد.
امروزه یکی از بزرگ ترین معضلات جامعه ی آمریکا حاملگی دختران نوجوان و زایمان های نامشروع آنان است. طی سال های 1982 تا 1988 نسبت دختران 15 تا 19 ساله آمریکایی که سابقه ی آمیزش جنسی داشتند، از 47 درصد به 52 درصد افزایش یافت و با توجه به این که اکثر آنان از وسایل پیشگیری از بارداری نیز استفاده نمی کردند، آمار موالید نامشروع نیز افزایش چشمگیری یافت.(5)

نوزادان نامشروع، عقده های روانی و فشار های زندگی
 

حال که جریان بحث، به میزان فزاینده ی موالید ناخواسته در غرب رسید، بد نیست به واقعیتی تلخ در این باره اشاره کنیم. موالید نامشروع در کشور های غربی، سرنوشت شومی پیش رو دارند. آن ها محکوم اند که در کنار مادر (خانواده های تک والدینی)، اقوام و بستگان مادر یا در پرورشگاه ها زندگی سخت و پر مشقتی را سپری کنند و از آن بدتر، عنوان تحقیر آمیز و شکننده ی «بچه سر راهی و نامشروع» را تا پایان عمر بر دوش کشند. موالید نامشروع به سهم خود عامل بسیاری از بحران ها، ناامنی ها و انحراف ها در جوامع غربی بوده و هستند که امروزه قتل های خیابانی و خودکشی های جوانان و ...معلول همین علت است.

دو-دو.سقط جنین
 

روابط غیر رسمی و آبستنی های ناخواسته راهی است که در پایان به موالید نامشروع یا سقط جنین می انجامد، به بیان دیگر سقط جنین در کنار تولد موالید نامشروع، آخرین ایستگاهی است که روابط آزاد بدان منتهی می شود، از این رو، در کنار شمار روز افزون موالید نامشروع آمار سقط جنین در کشور های غربی به ویژه دانش آموزان همواره رو به افزایش بوده است:
بنابر آمار های منتشر شده در سال 1993 هر ساله حدود یک میلیون زن نوجوان آمریکایی حامله می شوند که 40 درصد آنان داوطلبانه و 13 درصد آن به علت بیماری، اقدام به سقط جنین می کنند و 47 درصد باقی، فرزند نامشروع خویش را به دنیا می آورند. نرخ سقط جنین های قانونی که در سال 1991 در آمریکا صورت گرفته 1/388/937 مورد بوده است، به سخن دیگر، در این سال در مقابل هر هزار نوزادی که متولد شده، 339 مورد سقط جنین صورت گرفته که رقم بسیار بالایی است. (6)
این پدیده ی ناهنجار که معلول روابط آزاد جنسی به ویژه اختلاط دختران و پسران دانش آموز است، خطری است که جان شمار زیادی از زنان را تهدید می کند، از این رو، همان کسانی که دیروز از روابط آزاد و اختلاط دختران و پسران دانش آموز (که زمینه را برای روابط نامشروع و آبستنی های ناخواسته فراهم کرده اند) حمایت می کردند، امروزه فریادشان به آسمان برخاسته است. در ماده ی 96 از اعلامیه ی پایانی چهارمین کنفرانس جهانی زنان (پکن 1995) آمده است:
سقط جنین های ناایمن جان شمار زیادی از زنان را تهدید می کند و بیانگر مسئله ای خطیر در بهداشت عمومی است، زیرا عمدتاً فقیرترین و جوان ترین افراد در معرض بیشترین خطر ها قرار می گیرند.
سپس در بند دال از ماده ی 106 با عنوان «اقداماتی که باید اتخاذ شود» برای جلوگیری از این پدیده ی شوم آمده است:
بررسی و بازنگری قوانینی که دربردارنده ی اقدامات جزایی علیه زنان است که به سقط جنین غیر قانونی دست زده اند، در پرتو مفاد بند 8/25 برنامه ی عمل کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه می باشد که بیان می دارد: تحت هیچ شرایطی نباید سقط جنین به عنوان روش تنظیم خانواده مطرح گردد و از دولت ها و سازمان های ذی ربط بین الدولی و غیر دولتی مصراً درخواست می شود تعهد خویش را به بهداشت زنان تحکیم بخشند و با پیامد های سقط جنین ناایمن به منزله ی یکی از نگرانی های عمده ی بهداشت عمومی برخورد نمایند.

سه-دو.گسترش روسپی گری و شیوع بیماری های مقاربتی
 

گسترش روسپی گری و بیماری های عفونی و مقاربتی را باید از ضلع های دیگر مثلث شوم روابط آزاد جنسی برشمرد، به بیان دیگر، روابط آزاد جنسی نقطه ی عزیمت و سکوی پرش به سوی روسپی گری و بیماری های مقاربتی است. این پدیده به ویژه در بین دختران جوانی که به طور ناخواسته، آبستن و صاحب فرزند (یا فرزندان) نامشروع شده اند، شایع است، زیرا بدین وسیله فرصت های اشتغال و تحصیل را از دست می دهند و برای تأمین هزینه های زندگی و رهایی از فقر به خودفروشی رو می آورند. ارتباط و همبستگی واقعی میان سه پدیده ی یاد شده به گونه ای است که حتی مراکز رسمی بین المللی که مروج روابط آزاد دختران و پسران بوده اند، نتوانسته اند آن را انکار کنند، بلکه به اشاره آن را تأیید کرده اند. اعلامیه ی جهانی پکن (1995) در ماده ی 122 ضمن تأیید روابط و همبستگی میان روابط آزاد و آمیزش نامشروع، پیامد های روابط آزاد دختران و پسران (آبستنی های ناخواسته و بیماری های مقاربتی) به ویژه در مدارس و آموزشگاه ها را هشدار می دهد و برای کنترل این عواقب زیانبار، طرح ها و برنامه های آموزش جنسی را توصیه می کند، از سوی دیگر، همین اعلامیه خطر های مادر شدن زود هنگام دختران جوان و پیامد های آن (ترک تحصیل و از دست دادن فرصت های اشتغال) را که به فقر شدید آنان ختم می شود، گوشزد می کند:
دختران نوجوان، هم از نظر زیست شناختی و هم از نظر ویژگی های روانی ـ اجتماعی در برابر سوء استفاده و خشونت جنسی و روسپی گری و نیز پیامد های روابط جنسی بی محافظه و پیش از بلوغ آسیب پذیرند. روندی که هم اینک به راستای تجربه ی زود هنگام جنسی پیش می رود، همراه با فقدان اطلاعات و خدمات، احتمال خطر آبستنی های ناخواسته و بسیار زود هنگام، آلودگی به ایدز و دیگر بیماری هایی که انتقالشان از طریق دستگاه جنسی است و نیز سقط جنین های ناایمن را افزایش می دهد. فرزند آوری زود هنگام همچنان یکی از موانع بهبود منزلت آموزشی، اقتصادی و اجتماعی زنان در همه ی نقاط جهان است. 

روابط نامشروع جنسی؛ پیامد منفی فمینیسم در روابط زن و مرد

چهار-دو. افول ازدواج و تشکیل خانواده
 

برای بررسی پیامد های روابط جنسی آزاد در غرب، اینک بر اساس آخرین گزارش، به سقوط آمار ازدواج و تشکیل خانواده در غرب می پردازیم.
خانواده یکی از کهن ترین، گسترده ترین و کارآمدترین نهاد های اجتماعی است. قدمت این نهاد به آغاز زندگی بشر باز می گردد. گستره ی خانواده به یک منطقه یا قبیله اختصاص ندارد، بلکه چتر جغرافیایی آن همه ی جوامع، ملل، قبایل و نژاد ها را در بر می گیرد. اگر چه دنیای مدرن و فرهنگ مدرنیته، بسیاری از عناصر و مؤلفه های سنتی زندگی اجتماعی را ناکارآمد و از صحنه خارج کرد، کارکرد های متنوع، متعدد و انکارناپذیر این درخت کهن به گونه ای است که سازمان های بین المللی در سال های اخیر برای حفظ، احیا و گسترش آن در مقابل امواج سهمگین و خانمان برانداز فرهنگ مدرنیته سالی را به نام «سال خانواده» تعیین کردند.
ضعف و رخوت این نهاد کهن و مبارک را هیچ جامعه ای بر نمی تابد. این در حالی است که فرهنگ مدرن در کشور های صنعتی غرب سر ناسازگاری با ازدواج و تشکیل خانواده گذاشته و آمار ازدواج و تشکیل خانواده در این گونه جوامع در دهه های اخیر سیر نزولی شدیدی داشته است. گزارش اداره کل غرب اروپا ـ وزارت خارجه ـ از آخرین شاخصه های جمعیتی اروپا خبر داده است. طبق این گزارش در سراسر اروپا ازدواج قانونی در خطر انحطاط قرار دارد. نرخ ازدواج که در سال 1980 به میزان 6/3 در هر هزار نفر بوده، اینک به 0/5% کاهش یافته است.
گزارش یاد شده که به آمار و گزارش های «یورو استارت» (اداره ی آمار کمسیون اروپا) مستند است، در جایی دیگر اعلام می کند که میزان ازدواج در اروپای مرکزی و شرقی در فاصله ی سال های 1980 تا 1997 به طور فاجعه آمیزی به نصف و حتی کم تر سقوط کرده است.
امروزه با توجه به کاهش شدید ازدواج در آمریکا، ساختار خانواده در این کشور ها با مشکلات متعددی رو به رو شده است. در مورد کاهش میزان ازدواج در این کشور همین بس که 12 درصد از زنان 35 تا 39 ساله در سال 1991 هرگز ازدواج نکرده بودند. این میزان در سال 1998 تنها 6/2 درصد بود و در طی 10 سال تقریبا دو برابر شده است.(7)

علت رکود ازدواج و تشکیل خانواده در غرب
 

اکثر قریب به اتفاق کارشناسان و نظریه پردازان علوم اجتماعی، علت اساسی این پدیده را گسترش روابط آزاد و نامشروع جنسی پیش از ازدواج دانسته اند. ناگفته پیداست که غریزه ی جنسی و نیاز به محبت و عاطفه، از جمله علل و انگیزه های اصلی گرایش انسان به ازدواج و تشکیل خانواده است، از این رو، جوامع انسانی در طول تاریخ برای پاسخ گویی به نیاز های جنسی و عاطفی بیشتر ـ نوعاً ـ به ازدواج و تشکیل خانواده روی آورده اند.
حال اگر نیاز های مذکور از راهی آسان تر، کم هزینه تر، متنوع تر، با کم ترین مسئولیت فردی و اجتماعی تأمین و تدارک شود، بدیهی است که ازدواج و تشکیل خانواده حداقل در بدو امر مطلوبیت خود را از دست می دهد. روابط آزاد جنسی زن و مرد در غرب پدیده ی جدیدی است که به سبب تنوع، تعدد و کم ترین مسئولیت قانونی طرفین، با استقبال عمومی رو به رو شده و توانسته است رقیب دیرینه ی خود (خانه و خانواده) را از صحنه خارج کند. یکی از جامعه شناسان معاصر ضمن تأیید نظریه ی فوق می گوید:
«خانواده که در غرب یکی یکی این ابعاد را که در گذشته داشت و امروز دارد از دست می دهد، اصلی آن را فقط ارضای نیاز جنسی تشکیل می دهد. حالا اگر این نیاز با توجه به بی بند و باری و انحطاط فرهنگی حاکم بر غرب، به راحتی قابل دسترسی باشد و فرد هر وقت و هر گونه که خود خواست این نیاز را ارضا کند، دیگر چه ضرورتی دارد ازدواج کند؟ یعنی واقعاً فلسفه ی تشکیل خانواده به دلیل وجود مؤسسات بیرونی که نیاز ها را به راحتی برطرف می کند، دارد از بین می رود ...»(8)
گزارش مقایسه ای اداره کل غرب اروپای وزارت خارجه نشان می دهد به همان نسبت که آمار روابط آزاد و نامشروع جنسی در کشور های غربی رو به افزایش است، آمار ازدواج و تشکیل خانواده سیر نزولی دارد. در این گزارش که مربوط به سال 1998 میلادی است، آمده است:
بر اساس گزارشی که از سوی یورو استارت ـ اداره ی آمار کمیسون اروپا ـ منتشر شده، تقریباً یک چهارم نوزادان در اتحادیه ی اروپا خارج از چهارچوب های زناشویی متولد می شوند. این تناسب در سال 1980 کم تر از 10 درصد بوده است. ... به گزارش «یورو استارت»، زندگی در شرایط غیر زناشویی به طور فزاینده ای در حال رشد است. این ارزیابی به خصوص در کشور های اسکاندیناوی (که مصداق برابری زن و مرد در آن سامان، بیش از دیگر کشور هاست) مصداق بیشتری دارد. در ایسلند از هر سه کودک متولد شده، دو نوزاد و در دانمارک رستونی، نروژ و سوئد نیمی از نوزادان خارج از پیمان های زناشویی متولد می شوند. ... این در حالی است که، همان طور که بیان شد، در سراسر اروپا ازدواج قانونی در خطر انحطاط قرار دارد، نرخ ازدواج که در سال 1980 به میزان 6/3 در هر 1000 نفر بوده، اکنون به 005% کاهش یافته است.
فرانسیس، کاری و کریستین کوری در مقاله ی «ساختار های جدید خانواده» که مجله ی پیام یونسکو به چاپ رسیده است، این وضعیت (رواج و گسترش روابط آزاد جنسی و از هم پاشیدگی خانواده) را در غرب به صراحت از پیامد ها و امتیاز های نهضت برابری زنان اعلام کرده اند و می نویسند: «نهضت زنان در ارتقای مقام زن تا حد برابری او با مرد در به دست آوردن حق سقط جین و استفاده از وسایل جلوگیری از آبستنی و آزادی عمل و آوردن خواسته های زن بیرون از کانون خانواده و دایره ی زناشویی پیشرفت کرده و موقعیت او را تحکیم کرده است. با این شیوه ی آزاد زندگی، زنان دیگر مکلف نیستند به شیوه ی محدود و انعطاف پذیر گذشته، میان زوج بودن، مادر بودن و شغل داشتن یکی را برگزینند.»(9)

پنج-دو.همجنس گرایی
 

شیوه ی روابط آزاد و تعدد آن از علل عمده ی پدیده ی واخوردگی جنسی و گرایش به همجنس بازی در کشور های صنعتی به شمار می آید. در حقیقت همجنس بازی و پیامد های آن مانند ایدز اولین بار در کشور های صنعتی به ویژه در آمریکا مشاهده شد، کشوری که روابط زن و مرد و ارضای نیاز های جنسی در متنوع ترین، متعددترین و افراطی ترین شکل آن، آزاد و متداول است، تنها 65 درصد از آمریکاییان با همجنس بازی مخالف بوده و طبق آخرین آمار بیش از 80 درصد از مبتلایان به ایدز در قاره ی آمریکا و اروپا زندگی می کنند.(10)
برخی از فمینیست های معاصر، این گونه روابط جنسی را جایگزینی برای «خانواده ی سنتی» در عصر برابری زن و مرد دانسته و از آن به عنوان «خانواده ی شاد» یاد کرده اند.(11)

سه-خشونت جنسی علیه بانوان
 

در جوامعی که با ندید انگاری تفاوت های زیستی و طبیعی، روابط آزاد و برابر زنان و مردان تشویق و ترویج و بر آن پافشاری می شود، روابط ناسالم و خشونت جنسی دو روی یک سکه اند، به بیان دیگر، در روابط آزاد زن و مرد اگر تمایل آنان به یکدیگر دو سویه و متقابل باشد، به پیوندهای مشروع و نامشروع ختم می شود، اما اگر تمایل یک طرفه باشد و زن علاقه و تمایلی به ایجاد رابطه نداشته باشد، در بسیاری موارد پدیده ای با نام تجاوز و خشونت جنسی و در مواقعی آزار جنسی رخ می نماید. این پدیده در کشور های صنعتی غرب در دهه های اخیر همواره رو به افزایش بوده است. در این جا نیز جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی علت اساسی این پدیده را رابطه ی آزاد زن و مرد و به ویژه تحریکات زنانه معرفی کرده اند. 

روابط نامشروع جنسی؛ پیامد منفی فمینیسم در روابط زن و مرد

دانیل سیلورمن (1978) از مشاوران بحران تجاوز درباره ی زنانی که مورد خشونت و تجاوز جنسی قرار گرفته اند، می گوید: «چنین زنانی پس از مدت کمی دچار پشیمانی شده و خود را سرزنش می کنند و پیوسته این جملات را بر زبان جاری می کنند: ای کاش آن لباس را نپوشیده بودم تا جلب توجه کنم! ای کاش به او لبخند نزده بودم! ...»(12)
واقعیت های موجود نیز فرضیه ی فوق را تأیید می کند. بررسی ها و تحقیقات اجتماعی در کشور های صنعتی غرب نشان می دهد در این گونه جوامع که روابط زن با مرد آزاد است و زنان از پوشش مشابه مردان برخوردارند و هیچ محدودیتی ندارند، آمار خشونت جنسی و تجاوز به عنف رو به افزایش است. 
«میشل اوبرمن» در مقاله ای در نشریه ی حقوق زنان برکلی به این نتیجه می رسد:
«اگر سقط جنین به صورت قانونی متوقف شود، زنان اصلاً نمی توانند زنده بمانند. علتش این است که فرهنگ آمریکا فرهنگ تجاوز است، فرهنگی که در آن زندگی زنان به خاطر ترس از خشونت جنسی همه جا حاضر، محدود شده است ... همه ی زنان با خطر تهاجم جنسی مردان زندگی می کنند و با خطر حاملگی ناخواسته.»(13) 
طبق آمار های سال 1992 در هر شش دقیقه یک بار یک تجاوز جنسی در آمریکا صورت می گیرد. در برخی شهر های آمریکا همچون «سنت لوئیز» آمار تجاوز گزارش شده به زنان نسبت به هر 100/000 نفر از جمعیت در سال 1992، 1733 مورد بوده است که آمار بسیار بالایی است. در شهر هایی همچون والاس، هرستون و نیویورک نیز آمار جنسی نسبت به دیگر ایالات بسیار بالا بوده است.(14)
از پیامد های ناگوار خشونت و تجاوز جنسی برای فرد و جامعه همین بس که زنان قربانی تجاوز، از فشار روانی، عصبانیت و احساس گناه شدیدی رنج می برند. «بورکس» و «لیندا هلموستروم» که در این زمینه به مطالعه و تحقیق پرداخته و اثر تجاوز را با عنوان «سندرم ضربه ی تجاوز» مطرح کرده اند، واکنش قربانی را در اثر تجاوز به دو مرحله تقسیم می کنند:
1. مرحله ی حاد 2. مرحله ی تجدید سازمان؛ در مرحله ی حاد، حالتی از گسیختگی و بی نظمی روانی در شیوه ی زندگی زن مورد تجاوز بروز می کند و احساساتی از قبیل ترس، شوک، نگرانی و احساس گناه شدید دیده می شود. حادترین واکنش قربانی در برابر تجاوز، سردرگمی است. زنان پس از تجاوز، خود را کالای صدمه دیده ای می دانند که از جامعه اخراج شده اند و جایی برای رفتن ندارند. در مطالعه ی وسیعی که در آمریکا صورت گرفت و در سال 1990 گزارش شد، «ینفیلد» و همکارانش بین تهاجم جنسی و افسردگی رابطه ی معنادار 12/93 درصد یافتند. اما در مرحله ی تجدید سازمان، زن می کوشد آنچه را بر او گذشته است، فراموش کند و برای تحقق این هدف، خود را به کار های عادی مشغول می نماید. مهم تر آنکه نگرش جامعه و به ویژه مردان به این گونه زنان تغییر می کند و با آنان به عنوان یک کالای آسیب دیده برخورد می کنند. عکس العمل پدران با دختران خود که مورد تجاوز قرار گرفته اند، این است که آن ها را باید از خانه اخراج کرد یا اینکه برای مدتی در منزل زندانی شوند. «سیلورمن»، در این باره می نویسد: اغلب این زنان مورد تنفر و سرزنش همسران واقع شده اند و از نظر شوهرانشان زنانی سهل انگار و بی اراده اند.(15)
پیامد دیگر آن بر جامعه ی زنان به گفته ی جامعه شناسان و آسیب شناسان غرب، ایجاد فضایی از ترس، نگرانی و اضطراب بر جامعه ی زنان کشور های صنعتی است، به همین سبب، کشور های صنعتی غرب به ویژه آمریکا از شعار های اولیه ی خود درباره ی حضور فیزیکی آزاد و برابر زنان در اماکن عمومی دست برداشتند و برای مصونیت و حفاظت از زنان، تدابیر و محدودیت های اجتماعی را وضع و توصیه کردند. آنچه در زیر می آید، فهرستی از «باید ها و نباید ها» برای زنانی است که سعی دارند خطر تجاوز جنسی را کاهش دهند.
این فهرست را یکی از سازمان های زنان در ایالات متحده آمریکا منتشر کرده است:
1. خانه ی خود را تا آن جا که ممکن است ایمن کنید، قفل ها، پنجره ها، و در ها باید در وضع مناسبی باشند، اگر به آپارتمان یا خانه جدیدی نقل مکان کردید، قفل ها را عوض کنید. واحد پیشگیری جنایت پلیس محلی می تواند در مورد ضرورت ضد دزد کردن محل سکونت، و در نتیجه ضد تجاوز کردن آن، شما را راهنمایی کند.
2. اگر تنها زندگی می کنید:
الف ـ چراغ ها را روشن بگذارید تا تصور شود که بیش از یک نفر در خانه زندگی می کند.
ب ـ هنگامی که به زنگ در جواب می دهید، وانمود کنید که مردی در خانه است (با صدای بلند بگویید: «من نمی بینم چه کسی زنگ می زند.»)
ج ـ نام کوچک خود را روی زنگ در یا دفتر تلفن ننویسید، در عوض از حرف اول آن استفاده کنید.
3. به طور کلی، از غریبه ها دوری کنید و هرگز در را به روی یک غریبه باز نکنید. همیشه از مأموران تحویل اجناس یا کارگران خدمات کارت شناسایی بخواهید (کارت شناسایی آن ها می تواند از زیر در به داخل انداخته شود) اگر بچه ها در خانه زندگی می کنند، مواظب باشید که آن ها در را به روی غریبه باز نکنند.
4. اگر در یک خانه ی آپارتمانی زندگی می کنید، تنها وارد یک زیرزمین متروک، گاراژ، یا اتاق رختشویی نشوید یا تنها در آن جا نمانید. 

نگاهی دیگر:
 

اگر به روابط زن و مرد از دیدگاه قرآن و اسلام بنگریم:
1. شخصیت و حقوق زن قابل احترام است. (ر.ک: سوره ی نساء، بقره)
2. روابط دختر و پسر قانون مند است و روابط نامشروع زن و مرد جایز نیست.(ر.ک: سوره ی نور و قصص)
3. حریم خانواده محترم است.
4. اسلام به ازدواج و تولید نسل تشویق می کند.
5. شغل متناسب با روحیه و وقت خانم ها با توافق شوهر جایز است.
در نتیجه، در جوامع اسلامی مشکلات فوق (رشد منفی جمعیت و مشکلات جنسی و ...) یا اصلا وجود ندارد یا کم تر پدید می آید، و معمولاً در مواردی که زن آزاری و مشکلاتی از این قبیل وجود دارد، در اثر عدم رعایت قوانین و اخلاق اسلامی است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. رفتار هاي جنسي انسان، علي اسلامي نسب، ص 87.
2. همان، ص 20.
3. فمينيسم جهاني و چالش هاي پيش رو، عبدالرسول هاجري، ص 57.
4. همان، ص 58.
5. سيماي زن در جهان ـ آمريکا، ص 34 ـ 40.
6. فمينيسم جهاني و چالش هاي پيش رو، عبدالرسول هاجري، ص 62 ـ 63.
7. Barringeh, F; NewYork Times, 1992, p. 2.
8. رفتار هاي جنسي انسان، ص 161.
9. جامعه شناسي، آنتوني گيدنز، ص 443.
10. سيماي زن در آمريکا، ص 221.
11. خانواده در گذشته و حال، اندره ميشل، ص 36.
12. فمينيسم جهاني و چالش هاي پيش رو، ص 83.
13. زنان، جنون و پزشکي، ص 164.
14. جنگ عليه زنان، ص 326.
15. رفتار هاي جنسي انسان، ص 158.
 

منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.

انتهای مقاله/ص

نظرات بینندگان