دو کلمه حرف حساب با «عباسِ شیرازیِ دوران ها» و آنان که شیرازی ها را «تنبل» می دانند!
دستگاه دیپلماسی فعال شد اما برخلاف اظهارات آقای وزیر سابق خارجه اعتراض ایران کار به جایی نبرد و نتیجه رایزنی های دیپلماتیک نیز مطلوب واقع نشد، تنها راهی که میشد از برگزاری کنفرانس جلوگیری کرد نا امن نشان دادن شهر بغداد بود که صدام به امنیت آن خیلی افتخار میکرد، آنجا بود که نیروی هوایی با ماموریت نا امن نشان دادن بغداد برای جلوگیری از برگزاری اجلاس سران غیر متعهدها پا به میدان نهاد.
عملیات انجام شد، پالایشگاه «الدوره» بغداد بمباران شد و دیوار صوتی در شهر بغداد هم شکسته شد اما تو به لحظه انتخاب رسیدی ، تو با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای فانتوم (اف۴) صدمه دیده ی خود را که در آتش میسوخت، با هدف نا امن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبیدی و مانع از برگزاری این اجلاس در کشور عراق شدی، آری این تو بودی.
تو همانی که در طول 22 ماه حضور در جنگ 120 پرواز عملیاتی داشتی. آن هایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است. شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار بر آید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بودی و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بودی که عراقی ها آرزو داشتند تو را اسیر کنند و برای سرت هم جایزه تعیین کرده بودند. تو همانی که وقتی قرار شد به پاس کاردانی های و جانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یافته و در ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کنی، همسرت فوق العاده خوشحال شد و تو را تشویق کرد تا هرچه زودتر برای انتقال اقدام کنی اما تو در دفتر یادداشتت کوتاه نوشتی: باید با زبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من ، چون پشت میز نشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است. اما مظلومیت تو هنگامی آشکار می شود که همین چند ماه پیش آقای وزیر سابق خارجه در تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری، لغو نشست سران غیرمتعهد ها در عراق را حاصل دیپلماسی خود دانست و یادش رفت از تو حتی نامی ببرد . و چه خوب کاندیدای دیگری در مناظره ای که 40 میلیون بیننده داشت پاسخش را این گونه داد: "من شنيدهام شما گفتید در غیرمتعهدها کاری کردم که فلان کار در بغداد نيفتاد اما اين تلاش رزمندگان بود که جانشان را گذاشتند و ربطی به ديپلماسی ندارد، بلکه ايثارگری آنهاست، شما گفتید اين قدر رابطه نزديک با ميتران داريد که می نشينيد با هم قهوه میخوردید، زمانی که شما با ميتران قهوه می خوردید ما در جبهه داشتیم موشک های ميراژه ميتران را می خورديم"، اما باز هم یادشان رفت و نامی از تو نبردند!
اما عباس، تو همانی که نیروی هوایی عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود، تو همانی که صبح روز ۳0 تیرماه ۱۳۶۱ پس از بمباران پالایشگاه بغداد، هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها کوبیدی و با شهادت خود، کاری کردی که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود. پیکر پاک تو به همراه ۵۷۰ شهید دیگر در روز دوم مرداد ماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت. تو سر لشکر خلبان شهید عباس دوران در ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشودی ، تو برای من عباسِ شیرازیِ دوران هایی و من به تو افتخار می کنم.
اگراینجوریه چرا اینهمه عزیزان ازسایرنقاط کشور دست وپا میشکنند که بیان شیراز وبعدشم به یه شاهی صنار نه به دیار خودشون برمیگردن نه بیرون میرن
حالو ماشدیم شیرازیهای مقیم شیراز کاکو