کد خبر: ۴۹۵۲۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۴ - ۱۳ دی ۱۳۹۲
مدیر مؤسسه قرآنی بیت‌الأحزان حضرت زهرا(س):

حرف یک روستایی مسیر زندگی مرا تغییر داد/ نخستین جایزه‌ام یک عبا بود/ اخذ مجوز مؤسسه قرآنی از وزارت ارشاد دولت اصلاحات 5 سال طول کشید

در فاصله سال‌های 75 تا 80 نیز در روستاهای شهرستان استهبان هشت شعبه دایر کردیم و سال 80 که به عنوان روحانی طرح هجرت به استهبان برگشتم، نخستین شعبه شهری در شهرستان استهبان فعالیت خود را آغاز کرد.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی شیرازه، حجت‌الاسلام علیرضا شاهسونی حافظ کل قرآن و بنیان‌گذار مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) یکی از فعالان قرآنی است که برای رسیدن به مطالبات رهبری در این حوزه همواره پیش‌قدم بوده است، تا جایی که تأسیس این مؤسسه را نیز در راستای تحقق مطالبات ایشان می‌داند.

این حافظ قرآن در سال 1379 با وجود کارشکنی وزارت ارشاد وقت، با یاری خداوند متعال و کمک‎های مردمی و با شعار «ما از نیست‌ها، هست‌ها می‌سازیم» اولین مؤسسه قرآنی را با مجوز رسمی از وزارت ارشاد در روستایی تأسیس کرد، اما همواره در تلاش بود تا بتواند این مؤسسه را گسترش دهد. وجود سختی‌ها و مشکلات موجود او را در رسیدن به مقصودش راسخ‌تر کرد. گرچه مؤسسه قرآنی بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) از بدو تأسیس تاکنون با رشد و بالندگی قابل قبولی همراه بوده اما به گفته مدیر این مؤسسه، مدارس قرآنی هنوز در ابتدای راه هستند و تا دست یافتن به هدف نهایی که «فعالیت در کل جهان اسلام» است راه درازی در پیش دارند.

مؤسسه قرآنی بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) در ابتدای تأسیس با افرادی که حتی توانایی خواندن قرآن هم نداشتند اداره می‌شد، اما در حال حاضر با داشتن یک ساختمان مرکزی، پنج مدرسه شبانه‌روزی ویژه خواهران و برادران نزدیک به 130 شعبه در 9 استان کشور (استان‌های فارس، بوشهر، مشهد، کرمان، سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان شرقی، یزد و قم ) عمده فعالیت خود را بر نقاط محروم و روستایی متمرکز کرده است و توانسته با وجود منابع و بودجه‌های محدود، 850 حافظ کل قرآن تحویل جامعه دهد که هر کدام از این حافظان قرآن منشأ تحولاتی قرآنی در مناطق محروم کشور محسوب می‌شوند.

به گفته حجت‌الاسلام شاهسونی، گسترش مدارس حفظ قرآن یکی از بهترین راه‌های تشویق مردم به قرآن‌آموزی است، یعنی اگر بخواهیم به 10 میلیون حافظ قرآن برسیم باید صدها مدرسه شبانه‌روزی قرآن راه‌اندازی کنیم؛ بر همین اساس اگر مسئولان به این امر توجه بیشتری داشته باشند، به طور حتم رسیدن به 10 میلیون حافظ قرآن که مطالبه مقام معظم رهبری است، در بازه زمانی کمتری تحقق می‌یابد.

در همین راستا خبرگزاری فارس گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام شاهسونی بنیان‌گذار مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) انجام داده است.

در ابتدا خودتان را معرفی کنید؟

من علیرضا شاهسونی، متولد سال 1354 هستم. سال 68 مصادف با رحلت امام‌خمینی(ره) با تحصیلات سیکل وارد حوزه علمیه شدم؛ سال اول در حوزه علمیه شهرستان استهبان درس می‎خواندم اما سال 69 به حوزه علمیه قم رفتم.

پیش از اینکه دروس حوزوی را آغاز کنید، فعالیت قرآنی هم داشتید؟

نه من تا پیش از آن کار قرآنی انجام نداده بودم.

حرف یک روستایی مسیر زندگی مرا تغییر داد

چرا برای ادامه تحصیل حوزه را انتخاب کردید؟

پدر من روحانی نیست اما روستای محمدآباد در همان زمان هم به عنوان منطقه قرآنی و مذهبی شناخته می‌شد. من در مساجد بسیار فعال بودم و پای منبر علما می‌نشستم و علاقه بسیاری به طلبه شدن داشتم اما سوم راهنمایی که بودم علاقه‌ام نسبت به روحانیت کم شد و از فکر اینکه طلبه شوم منصرف شدم به همین دلیل پس از اخذ سیکل به خاطر اینکه در روستای ما دبیرستان نبود در مدرسه‌ای نمونه دولتی در شیراز با نام توحید امتحان دادم و چون مسیر دور بود باید برای تحصیل در دبیرستان در شهر خانه‌ای اجاره می‌کردم. روزی داشتم از شهر به روستا برمی‌گشتم، پیرمردی از اهالی روستا در ماشین نشسته بود و از من پرسید که کجا بودی؟ منم گفتم در استهبان به دنبال پیدا کردن خانه برای تحصیل بودم؛ ایشان چیزی به من نگفت اما به فردی که کنارش نشسته بود رو کرد و گفت: «اگر این پسر می‌رفت طلبه می‌شد خیلی خوب بود»؛ این حرف من را به خود آورد در لحظه اول به خودم گفتم کی حوصله درس‌های حوزه را دارد اما وقتی به خانه رسیدم به خانواده گفتم که دیگر به دبیرستان نمی‌روم و همین حرف مرا علاقه‌مند به تحصیل در حوزه کرد؛ در اوایل با سختی‌های بسیاری مواجه بودم چرا که مادرم علاقه بسیاری به ما داشت و دوری فرزندانش را نمی‌توانست تحمل کند با تمامی مشکلات و سختی‌ها رضایت خانواده را جلب کردم و وارد حوزه شدم.

نخستین جایزه‌ام برای حفظ جزء 30 قرآن یک عبا بود

چگونه به فعالیت‌های قرآنی به ویژه حفظ قرآن علاقه‌مند شدید؟

وقتی وارد حوزه علمیه شهرستان استهبان شدم به لطف خداوند در مسیر فعالیت‌های قرآنی قرار گرفتم. در آن زمان افراد زیاد به حفظ قرآن توجه نداشتند اما آقای ساداتی یکی از روحانیان حوزه به من پیشنهاد داد که قرآن را حفظ کنم. در آن زمان با یکی از دوستانم شروع به حفظ جزء 30 قرآن کردم و با تشویق آقای رحیمی امام‌جمعه وقت، حفظ جزء 30 را به پایان رساندم و به یاد دارم اولین جایزه‌ای که برای حفظ جزء 30 گرفتم یک عبا بود.

حفظ جزء 30 قرآن مسیر زندگی مرا تغییر داد

سال بعد به مدرسه علمیه الهادی در قم رفتم وقتی آقای مجید امینی یکی از دوستان تهرانی که 20 جزء از قرآن را حفظ بود متوجه شد که من یک جزء از قرآن را حفظ هستم برای حفظ کل قرآن تشویقم کرد. در آن زمان تعداد حافظان قرآن شاید به تعداد انگشتان دست هم نبود به همین دلیل ایشان که متوجه علاقه من به حفظ شد برای حفظ کل قرآن کلاس گذاشت، به طوری که من پس از حفظ جزء 30 به حفظ جزء اول قرآن پرداختم و با راهنمایی ایشان حدود هشت جزء از قرآن را در مدت چهار سال حفظ کردم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد.

نحوه آشنایی من با حجت‌الاسلام محمدمهدی طباطبائی عنایت خداوند به من بود

سال پنجم حوزه روزی در حرم حضرت معصومه(س) در حال خواندن قرآن بودم، مردی کنار من نشست و از من پرسید چه کاری انجام می‌دهی؟ من هم گفتم که در حال حفظ قرآن هستم. بعد گفت که شما آقای طباطبایی را می‌شناسید؟ گفتم نه و شروع کرد درباره فعالیت‌های قرآنی حجت‌الاسلام محمدمهدی طباطبائی توضیحاتی داد و در نهایت آدرس مؤسسه دارالتحفیظ که در قم به فعالیت‌های قرآنی می‌پرداخت را در اختیارم قرار داد من هم به آدرسی که داده بود رفتم و گفتم که می‌خواهم در کلاس‌های شما شرکت کنم؛ آقای طباطبائی هم گفت که ما کلاس‌ها را شروع کردیم و وسط برنامه قرآن‌آموز نمی‌گیریم پرسیدم که شاگردان شما چند جزء از قرآن را حفظ کردند؟ گفتند که حدود هشت جزء را پیش رفتند من هم با خوشحالی گفتم که این مقدار از قرآن را حفظ هستم سپس ایشان سؤالی از سوره مبارکه «نساء» از من پرسید و من هم جواب دادم و از فردا در کلاس‌های دارالتحفیظ شرکت کردم و از اینجا شد که من شاگرد آقای طباطبائی شدم و با روشی اصولی‌تر به ادامه حفظ قرآن پرداختم.

آشنایی ما با آقای طباطبائی شروع شد و من حفظ قرآن را تا جزء 20 در این مؤسسه ادامه دادم؛ البته دارالتحفظ به جامعةالقرآن تبدیل شد و پس از یک وقفه جامعةالقرآن توسط آقای طباطبائی تأسیس شد.

نحوه قبولی در مؤسسه امام‌خمینی(ره)

بعد از آن، من سال ششم حوزه یعنی سال 75 در مؤسسه امام‌خمینی(ره) که مؤسسه حوزوی-دانشگاهی محسوب می‌شود، امتحان دادم. این مؤسسه برای طلاب از اهمیت بسیاری برخوردار بود و قبولی در چنین مؤسسه‌ای آرزوی طلبه‌ها بود. آزمون کتبی را قبول شدم و منتظر جواب‌های آزمون شفاهی بودم وقتی که نتایج را پشت شیشه زدند من هر چه گشتم اسم خودم را ندیدم و تعجب کردم با وجود اینکه امتحانم را از نظر خودم خوب داده بودم چرا قبول نشدم؛ وقتی که اسمم را در لیست قبول‌شدگان ندیدم دیگر پیگیر نشدم و از رفتن به این مؤسسه منصرف شدم.

چند ماه از سال تحصیلی گذشته بود که برای گرفتن گواهینامه به راهنمایی و رانندگی رفتم به من گفتند که چند تا عکس باید بیاوری به ذهنم رسید که دیگر عکس نگیرم و همان عکس‌هایی که به مؤسسه امام خمینی(ره) داده بودم را بگیرم و به راهنمایی و رانندگی بدهم. به مؤسسه امام‌خمینی(ره) رفتم و خودم را معرفی کردم تا مدارکم را بگیرم؛ مسئول بایگانی به من گفت: اینجا چه می‌کنی الان باید سرکلاس باشی با کمال تعجب داستان را جویا شدم و بعد با خوشحالی سرکلاس رفتم و این چنین تحصیلات خود را به مدت پنج سال در این مؤسسه که در رشد علمی و علوم روز کمک بسیاری به من کرد، ادامه دادم.

در این مؤسسه کلاس حفظ قرآن هم برگزار می‎شد من تا 20 جزء از قرآن را در دارالتحفیظ حفظ کردم و نزدیک به 10 جزء باقیمانده را با آقای سبزواری که خودشان در 50 سالگی به حفظ قرآن نائل آمده بودند و همچنین آقای نصراللهی از اساتید مؤسسه امام‌خمینی(ره) همراه شدم.

این مؤسسه تنها جایی بود که به حفظ قرآن اهمیت بسیاری می‌داد به طوری که حتی یک مبلغی به عنوان هدیه هم به صورت ماهیانه به قرآن‌آموزان می‌دادند که تشویق بسیار خوبی بود که بتوانم حفظ قرآنم را به اتمام برسانم.

به هر حال با افت و خیزهای فراوانی توانستم قرآن را حفظ کنم. در این مدت تجارب بسیاری کسب کردم که در زندگی برایم اهمیت بسیاری داشت چرا که در این دوران با اساتید مختلف مخصوصاً حاج آقای طباطبایی سروکار داشتم و از زمانی که من در مؤسسه ایشان حاضر شدم همه برنامه‌ام این بود که طرح مؤسسه دارالتحفیظ را در محله و شهرستان خودمان یعنی محمدآباد(قرآن آباد) پیاده کنم. همین امر شد که من تصمیم به تأسیس مؤسسه‌ای قرآنی گرفتم.

در ابتدا تابستان‌ها که به روستای خودمان برمی‌گشتم کلاس‌های قرآنی برگزار می‌کردم پس از آن کلاس‌ها را پررنگ‌تر برگزار کردیم به طوری که پس از تابستان نیز یکی از اساتید اداره کلاس را بر عهده می‌گرفت.

10 سال برای حفظ قرآن تلاش کردم

چه سالی دقیقاً حافظ کل قرآن شدید و شروع به این فعالیت کردید؟

من همراه با حفظ قرآن این کار را انجام می‌دادم، اما حفظ من تقریباً سال 78 بود که تمام شد در واقع اگر بگویم که حفظ جزء 30 را سال 1368 شروع کردم، در حدود 10 سال طول کشید تا من کل قرآن را حفظ کردم.

مهم‌ترین هدفم از تأسیس بیت‌الاحزان تحقق مطالبات مقام معظم رهبری بود

شما سال 78 به فکر تأسیس مؤسسه افتادید؟

نه، من سال 73 فعالیت‌های قرآنی‌ام را در قالب کلاس‌های مهد قرآن در همان استهبان شروع کردم و ایام تعطیلی که طلاب برای تبلیغ به شهرهای خود می‌رفتند، من نیز به محمدآباد رفته و کلاس برگزار می‌کردم و بعد کلاس‌ها را به معلم‌هایی که محلی بودند واگذار می‌کردم تا مشکلی در برگزاری کلاس‌ها ایجاد نشود؛ اما سال 75 بود که به فکر یک تشکیلاتی افتادیم که اول گفتیم مجتمع قرآنی بیت‌الاحزان و بعد گفتیم مؤسسه قرآنی بیت‌الاحزان که انگیزه اصلی ما فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر مبارزه با تهاجم فرهنگی بود که تصمیم گرفتیم در مقابله با شبیخون فرهنگی با تأسیس مؤسسه قرآنی به نحوی در راستای تحقق مطالبات رهبری کاری انجام داده باشیم بنابراین من با چند تن از دوستان روحانی و پاسدار این مؤسسه را راه‌اندازی کردیم.

 

از اول همین نام را برای مؤسسه انتخاب کردید؟

در ابتدا با توجه به فرموده مقام معظم رهبری فعالیت قرآنی را در کانونی که نامش را پیام رهبر گذاشته بودیم، آغاز کردیم. البته فعالیت در این کانون کمتر از یک سال به طول انجامید و سپس به پیشنهاد آقای رضوی یکی از اساتید اخلاق حوزه علمیه و رئیس مدینةالعلم قم نام این کانون را تغییر دادیم، ایشان معتقد بود اگر می‌خواهید برای قرآن فعالیت کنید و رونق بگیرد نام بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) را برای این مؤسسه انتخاب کنید و ما نیز به پیشنهاد ایشان نام مؤسسه را به مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) برگزیدیم.

مجبور به تعطیلی کلاس قرآن بودیم/ ماجرای خواب معلم قرآن برای برپا ماندن کلاس‌ها

شما در قم مشغول به تحصیل بودید، با این وجود چگونه کلاس‌های قرآنی شهرستان استهبان را اداره می‌کردید؟

سال 75 به زحمت در پایگاه اولیه بیت‌الاحزان در روستای ماهفرخان شهرستان استهبان کلاس‌هایی را برگزار کردیم، اما من به دلیل ادامه تحصیل در حوزه نمی‌توانستم تدریس کنم، بنابراین از شهرستان استهبان با یکی از معلمان قرآن صحبت کردیم و قرار شد که ایشان هفته‌ای یک‌بار برای تدریس قرآن به روستای ماهفرخان بیاید. ما یک مینی‌بوس تهیه کرده بودیم که قرآن‌آموزان را به روستا بیاورد. من نیز هر هفته تماس می‌گرفتم و پیگیر روند کلاس بودم؛ جالب این بود که این استاد قرآن در دوران راهنمایی معلم من بودند و برایم سخت بود که از معلم خودم گزارشی بخواهم یک‌بار با ایشان تماس گرفتم، ایشان به من گفت که کلاس قرآنی که برگزار می‌شود نتیجه نمی‌دهد چرا که بچه‌ها به کلاس توجه خوبی ندارند و بهتر است که این کلاس‌ها را تعطیل کنیم و در تابستان خودتان شروع کنید تا نتیجه‌بخش باشد.

بعد از آن تماس، من خیلی ناراحت شدم و گفتم اجازه بدهید که کمی فکر کنیم؛ احساس می‌کردم که آسمان بر سرم خراب شده است با دوستان مشورت کردم و قرار شد هر جور که شده این کلاس‌ها را حتی ماهی یک‌بار برگزار کنیم وقتی با ایشان تماس گرفتم تا نتیجه مشورت و برگزاری کلاس‌ها را بدهم از من معذرت‌خواهی کردند و گفتند که من می‌خواهم طبق برنامه قبلی کلاس‌ها را ادامه دهم من تعجب کردم و علت را جویا شدم که ایشان گفت: «من دیشب خواب عجیبی دیدم؛ در عالم خواب شخصی را دیدم که با حالت عتاب و تندی سر من داد زدند و گفتند که با چه اجازه‌ای دستور تعطیلی کلاس قرآنی را دادی که با نام حضرت زهرا(س) است» و حالا بعد از این خواب تصمیم دارم که کلاس را ادامه بدهم؛ بعد از آن هم ایشان کلاس‌ها را ادامه داد و در تابستان که من خودم به روستا بازگشتم کلاس‌ها را پررونق‌تر برگزار کردیم به طوری که کلاسی که با مشقت‌های فراوان و به صورت هفتگی شروع شد حالا به یکی از مؤسسات پویا و مطرح کشور تبدیل شده است که اکنون با 130 شعبه در 9 استان کشور به ویژه در مناطق محروم فعالیت می‌کند.

شما سال 78 بعد از فارغ‌التحصیلی از مؤسسه امام‌خمینی(ره) فعالیت‌تان را در مؤسسه خودتان ادامه دادید؟

نه، من سال 78 فارغ‌التحصیل نشدم بلکه در این سال قرآن را به طور کامل حفظ کردم اما ادامه تحصیلاتم تا سال 80 به طول انجامید، چرا که از سال 76 تا 80 من در مؤسسه امام خمینی(ره) بودم. سال 80 که از این مؤسسه فارغ‌التحصیل شدم همزمان با شروع طرح هجرت حوزه علمیه قم بود و من نیز به عنوان روحانی طرح هجرت به محل خودمان یعنی شهرستان استهبان بازگشتم.

حدود پنج سال به دنبال اخذ مجوز مؤسسه قرآنی از وزارت ارشاد دولت اصلاحات بودیم

چه زمانی مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) به ثبت رسید؟

ما از همان سال 75 شروع به پیگیری ثبت مجوز کردیم وزارت ارشاد در آن زمان که دولت اصلاحات بود به مؤسسات قرآنی مجوز نمی‌داد در آن دوران ما تلاش بسیاری کردیم تا بتوانیم به عنوان یک مؤسسه قرآنی مجوز بگیریم اما مسئولان وزارت ارشاد وقت ادعا می‌کردند که فعالیت‌های قرآنی مربوط به وزارت ارشاد نیست و ما را به سازمان تبلیغات هدایت می‌کردند و می‌گفتند که موضوع اساسنامه ما مربوط به وزارت ارشاد نمی‌شود اما ما اصرار داشتیم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز بگیریم تا اینکه بعد از حدود پنج سال تلاش و پیگیری سال 79 موفق به اخذ مجوز مؤسسه قرآنی از وزارت ارشاد شدیم.

قبل از مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) مؤسسه قرآنی دیگری نیز از وزارت ارشاد مجوز گرفته بود؟

نه، فکر نمی‌کنم کسی تا قبل از آن مجوز مؤسسه قرآنی از وزارت ارشاد گرفته باشد. زمانی که من در دولت آقای احمدی‌نژاد گفتم که از وزارت ارشاد مجوز دارم، مدیرکل روابط عمومی ارشاد با افراد زیادی تماس گرفت و با تعجب خبر ثبت مجوز مؤسسه قرآنی‌ را می‌داد.

البته ما هم با سختی‌های بسیاری توانستیم مجوز بگیریم، چرا که در آن زمان بخشنامه زده بودند که مؤسسات نباید از نام ائمه استفاده کنند، به همین دلیل فشارهای بسیاری آوردند که ما نام مؤسسه را فرهنگی، هنری، قرآنی بیت‌الاحزان بگذاریم اما ما گفتیم که مؤسسه ما کاری به هنر ندارد این امر بار مسئولیت فراوانی دارد و می‌خواهیم در حوزه قرآنی فعالیت داشته باشیم تا اینکه با تلاش بسیار نام بیت‌الاحزان را پذیرفتند اما با نام بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) مشکل داشتند؛ زمانی که از ما آخرین اساسنامه را گرفتند ما مجبور شدیم که در آن اسم حضرت زهرا(س) را نزنیم، اما وقتی که نامه مهر شد و پیگیر کارهای ثبت برای دریافت مجوز نهایی بودیم با تعجب متوجه شدیم که به صورت اعجازانگیزی مؤسسه با نام مؤسسه فرهنگی، قرآنی بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) به ثبت رسیده است. البته پنج سال ما زحمت کشیدیم تا توانستیم این مؤسسه قرآنی را در وزارت ارشاد به ثبت برسانیم و فعالیت‌های رسمی خود را آغاز کنیم.

ماهفرخان مرکز فیزیکی و محمد آباد مرکز معنوی مؤسسه قرآنی بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) است

درباره فعالیت‌های مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) در ابتدای تأسیس بفرمایید.

ما در سال 75 با وجود اینکه در روستای محمدآباد بودیم، اما در این روستا فعالیت‌های قرآنی را آغاز نکردیم چرا که در آن زمان یک ساختمانی قدیمی در روستای ماهفرخان وقف شده بود که آن را در اختیار ما قرار دادند، بنابراین فعالیت‌های قرآنی از این روستا آغاز شد به همین دلیل است که در بسیاری اوقات معتقدیم که روستای ماهفرخان مرکز فیزیکی مؤسسه قرآنی بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) و همچنین محمدآباد مرکز معنوی این مؤسسه است، چون بیشتر افرادی که در مؤسسه کار می‌کنند از مردم محمدآباد هستند.

از همان زمان درصدد گسترش کلاس‌های قرآنی بودیم که این امر از عنایت‌های اهل بیت(ع) و قرآن بود، به طوری که در سال 76 نخستین شعبه رسمی مؤسسه بیت‌الاحزان حضرت زهرا(س) تأسیس شد و در فاصله سال‌های 75 تا 80 نیز در روستاهای شهرستان استهبان هشت شعبه دایر کردیم و سال 80 که به عنوان روحانی طرح هجرت به استهبان برگشتم، نخستین شعبه شهری در شهرستان استهبان فعالیت خود را آغاز کرد.

کلاس‌ حفظ قرآن را با دو نفر که توانایی خواندن قرآن نداشتند آغاز کردیم

نخستین شعبه رسمی مؤسسه در کجا بود و به چه صورت اداره می‌شد؟

اولین شعبه رسمی ما در روستایی به نام رونیز سفلا در شهرستان استهبان بود. مردم این روستا از من دعوت کردند و درخواست تأسیس کلاس قرآن در آنجا داشتند من نیز از آنها پرسیدم که معلم قرآنی دارید؟ گفتند بله داریم به روستا رفتم تا با معلم قرآن روستا صحبت کنم اما آنها گفتند اگر ما معلم قرآن داشتیم، سراغ شما نمی‌آمدیم. یک لحظه به ذهنم رسید که باید در این روستا به هر نحوی کلاس قرآنی تشکیل شود از آنها پرسیدم که آیا کسی دارید که استعداد اداره کردن کلاس قرآن داشته باشد ولو قرآن هم نتواند به خوبی بخواند؟ رفتند و یک خانم و یک آقا را آوردند و گفتند که این دو نفر می‌توانند بچه‌ها را اداره کنند، اما توانایی خواندن قرآن ندارند جالب بود می‌خواستیم کلاس حفظ قرآن راه‌اندازی کنیم، تحت نظر کسی که خودش توانایی تلاوت قرآن را ندارد یک کاغذ برداشتم و روش حفظ و اجرا و اداره کردن کلاس قرآن را در 10 بند نوشتم و به آنها گفتم که نواری از قم می‌فرستم و شما باید پنج خط از قرآن به خط «عثمان‌طه» را با نوار گوش داده و تمرین کنید تا به خوبی بتوانید آن را از رو بخوانید و با روشی که گفتم حفظ می‌کنید و وقتی که حفظ کردید سر کلاس می‌روید و آنچه یاد گرفتید با بچه‌های کلاس تمرین می‌کنید و با روشی که خودتان حفظ کردید به آنها حفظ قطعات قرآن را آموزش می‌دهید.

البته من خودم خیلی به این روش امید نداشتم و فکر نمی‌کردم که این روش نتیجه دهد، اما بعد از دو ماه که به روستا بازگشتم به کلاس قرآن رفتم و آنها گفتند که 100 آیه از سوره مبارکه «بقره» را حفظ کردیم در ابتدا باورم نمی‌شد، اما وقتی از آنها پرسیدم متوجه شدم که خیلی خوب حفظ کردند انگار که یک استاد درجه یک قرآن با آنها کار کرده است. این کلاس‌ها ادامه پیدا کرد تاکنون که حدود 25 حافظ کل قرآن و مربی توانمند در این روستا هستند و هرکدام منشأ تحولات چشمگیر قرآنی در مناطق مختلف کشور شدند.

هزینه اداره این کلاس‌ها را چگونه تأمین می‌کردید؟

تمامی این هزینه‌ها به وسیله کمک‌های مردمی تأمین می‌شد و هیچ‌گونه کمک دولتی به مؤسسه نشد و تنها از سال 86 به بعد بود که تا حدودی مؤسسات قرآنی مورد توجه قرار گرفتند.

ادامه دارد...


نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
محمد رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲
0
خدا قوت خوشا به حالتان