کد خبر: ۵۳۷۴۳
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
پنجشنبه‌ها با شهدا

خاطرات همسر شهیدی که در عملیاتی با رمز «یا زهرا» در شب شهادت حضرت زهرا پهلویش شکست+ تصاویر

همین طور که محوش شده بودم دیدم که دستش خونی است، خون هم تقریبا تازه بود. دیدم حاجی با دستش، لباس‌هایش را بالا گرفته و جای تیری که به پهلویش خورده و باعث شهادتش شده را به من نشان داده است.

به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه؛ عشق و ارادت رزمندگان اسلام در طول سال‌های دفاع مقدس به حضرت زهرا(س) نه افسانه است و نه تخیل؛ عین واقعیت است؛ واقعیتی که با «گمنامی» و «پهلو» در عملیات‌هایی که رمزشان «یازهرا» بود، قابل مشاهده است. سردار شهید محمدجواد روزی طلب یکی از این مریدان بانوی بی‌نشان است که در شب شهادت حضرت زهرا، از پهلو زخمی شد آن‌هم در عملیاتی که رمزش یا زهرا بود. او در 28 مرداد 1342 در شیراز متولد شده بود و در شب 25 دی 65 در مرحله دوم عملیات کربلای 5 با پهلویی شکسته به دیدار معبودش و مادر پهلو شکسته‌اش شتافت. او و بسیاری مثل او، نه فقط در شهادت شبیه مادرش بودند،‌ که در زندگی این دنیایی‌اش هم از همان سیره و منش پیروی کردند. به قول همسرش؛ «او حتی بعد از شهادتش هم به قولش عمل کرد».

آن‌چه در ادامه می‌آید، خاطراتی خواندنی از همسر این شهید فاطمی است که در روز شهادت فاطمه الزهرا(س) به شما تقدیم می‌شود.

سه درس شهید برای بااعتقادها و بی‌اعتقادها

وقتی میخواست با محسن خداحافظی کند، محسن را گرفت توی بغل، محکم گرفتش، اینقدر محکم که گفتم الان بچه یک جایش می‌شکند. به آقاش گفت: «نگاه چقدر خوشگله، من هر چه نگاش کردم نفهمیدم چشاش چه رنگیه». همین طور که داشت صورتش رو می‌بوسید، یک‌دفعه بچه را انداخت توی بغل آقاش. دقیقا لحظه‌ای که محسن از بغلش کنده شد و افتاد تو بغل آقاش، من احساس کردم ازش دل کند؛ دیگر نگاهش نکرد. بچه‌ها خیلی اصرار می‌کردند که پدرشان را از زیر قران رد کنند. من هردویشان را بغل کردم و حاج جواد از زیر قران رد شد. رفتیم تا انتهای حیاط. همین طور گریه می‌کردم. من هیچ وقت برای رفتن حاج جواد گریه نکرده بودم، هیچ وقت. ولی آخرین باری که داشت می‌رفت، از موقعی که از زیر قرآن ردش کردیم گریه کردم تا دم در حیاط. سوار ماشین شد، دوباره پیاده شد. سه تا حرف آخری که حاج جواد به من زد برای هر زندگی از معتقدترین آدم‌ها تا بی‌اعتقادترین آدم‌ها درس است. آمد در گوشم گفت: «هیچ وقت جلوی بچه‌ها گریه نکن. هیچ وقت ناراحتی‌هایت را به بچه‌ها منتقل نکن. یکی هم این که دور اندیش باش، همیشه نیمه پر لیوان را ببین، جنبه‌های مثبت سختی‌ها را نگاه کن. دیگری هم این که زیاد قرآن بخوان چون تحمل سختی‌ها را آسان می‌کند».

وعده‌ای که داد ...

یک روز کسی آمده بود خانه و به پدرم گفته بود: «ترکشی که حمید(برادرم شهید عبدالحمید حسینی) خورده باعث شهادتش نشده! حمید از پشت، از نیروهای خودی هم تیر خورده! » ولی همچین چیزی نبود. خیلی پدرم و خانواده از این حرف ناراحت شده بودند. با حاج جواد می‌رفتیم دارالرحمه، موقع برگشتن، حاجی گفت: چرا ناراحتی؟ گفتم: خیلی کار بدی کردند همچین حرفی را زدند. گفت: «حالا ناراحت نباش! من وقتی شهید شدم، خودم نشانت می‌دهم کجایم تیر خورده!» من هم بهش گفتم: «چقدر خوب دل‌داری می‌دهی، دستت درد نکند!»

... وعده‌ای که عملی شد

زمان گذشت. خبر شهادت حاج جواد را برایم آوردند. صبح زودتر از همه از خانه بیرون رفتم تا با جنازه حاج جوادم خلوتی کنم و او را ببینم. وقتی که بالای سرش رسیدم در تابوت را باز نکرده بودند تا من برسم. در تابوت را که باز کردند، حاج جواد را دیدم که سر و رویش خیلی تمیز بود، مثل اینکه تازه از حمام آمده بود. روی صورتش شبنم نشسته بود. همین طور که محوش شده بودم دیدم که دستش خونی است، خون هم تقریبا تازه بود. دیدم حاجی با دستش، لباس‌هایش که اورکت و لباس و زیرپیراهنی‌اش بود را بالا گرفته و جای تیری که به پهلویش خورده و باعث شهادتش شده را به من نشان داده است. یادم حرفش افتادم که گفته بود: «من وقتی شهید شدم، خودم نشانت می‌دهم کجایم تیر خورده». او حتی بعد از شهادتش هم به قولش عمل کرد. من هم با دستمال خون بین دستش را پاک کردم و آرام لباس‌هایش را پایین کشیدم تا کسی خبر از راز ما نداشته باشد.

نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
fasaei
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
0
http://fasaei.com/news/show/1573/%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%B3-%D8%A8%D9%86%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4
داراب عزیز
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
0
خدایا سایه شهدا وامام شهدا ورهبر شهدا بر سر ما مستدام بدار
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
0
خوش به سعادتش
ناشناس
Germany
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
0
شهدای زیادی همچون این شهید عزیز است چرا عکس انها را نمی زنید
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
0
یا زهرا
کسی که آن زمان شهادت را نشناخت
Iran (Islamic Republic of)
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳
0
خدایا هرچه زودتر حضرت مهدی را برسان خدایا باب شهادت رابر روی مسلمین نبند امتی که خدا دارد ولایت دارد چهارده معصوم دارد وشهید دارد نباید نکران زندکی این دنیا و آ ن دنیا را داشته باشد چون همین شهدا با وساطت بامادر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) در عالم برزخ وقیامت کمک خواهند کرد به شرطی که بسیجی بمانیم مخاطبین عزیز من خودم کسی هستم که آن زمان با همین شهد بزرکوار در تی 35 امام حسن شیراز جبهه بودم به علت نداشتن تجربه شهادت را به اندازه یک مرگ میشناختم زمانی به خود آمدم که سفره پذیرایی جمع شده بود شرمنده شهدا هستم خدایا مرگمون را در راه شهادت قرار بده