کد خبر: ۵۳۸۱۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۸ - ۱۶ فروردين ۱۳۹۳
یازدهمین «معجون وبلاگی» شیرازه

ویژگی های یک ساپورت خوب!/ آنچه که از دید و بازدید امسال به نظر من رسید...

خدایا «دختران امت پدرم، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن! طوری که هیچ چشم و ابرویی ناز و کرشمه ای پول و مکنتی نتواند جایگزین آن شود!

شیــــرازه: وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر، شیـــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.

یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمی‌باشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخش ارتباط با ما ارسال نمایند.

*******

وبلاگ عطر محبوب نوشت: این که زن باشی

اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد، اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی، اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی، اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی، اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی، اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو در پوشش بودن های تو ارزشی قائل نباشند، اینکه جوری حرف بزنی، قدم برداری و پوشش داشته باشی که همکارت، استادت، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد؛ اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی پایت گران هم تمام شود؛ همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا «دختران امت پدرم، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن! طوری که هیچ چشم و ابرویی ناز و کرشمه ای پول و مکنتی نتواند جایگزین آن شود!

******

وبلاگ سورنا نوشتمردم ما خوب مردمانی هستند در دوران نامردی بشر
مردم ما خوب مردمانی هستند در دوران نامردی بشر؛ در دورانی که همه به دنبال لذت های مادی هستند نگاهشان رو به آسمان است و کم و بیش از زمین دل کنده اند. با یا حسین دم می گیرند و به عشق مولا علی از زمین بلند شد و کمر همت می بندند. روزگار سختی است کرکس های عالم زخم میزنند بر پیکر این مردم به زعم این که بمیرد و دلی از عزا در اورند . زهی خیال باطل .

غافل اند از این که مردم بی صاحب که نیست، صاحب دارد این مملکت. ولی نعمت و روزی رسان این ها خود صاحب نعمت است. نمی شود که قانون خدا را نقض کرد. این ها به کنار بحثم سر دزدان رفیق قافله است. خنجر از پشت هایی که نه به دست کرکس ها که به دست کفتارهای داخلی است. همان که از آب گل آلود ماهی می گیرند و منتظر فرصت هستند تا بزنند ریشه اعتقادی را که باعث شده مردم من بایستند بر سر مردانگی خویش و در دنیای کنونی نام وننگ بشر صلای مردانگی سر بدهند.

روزنامه زنجیره ای راه می اندازند . تجلیل می کنند از دهن کجان به خدا و مکتب و انقلاب. ژست منور الفکری میگیرند و ادعای همراهی با رهبری و مردم را هم دارند. یادشان رفته همین چند وقت پیش بهمن ماه را که همین مردم محکم ایستادند بر سر هرآنچه که سی و چند سال است بر سرش ایستاده اند . 9 دی و ... را که دیگر نمیگویم.

اصلا چرا من بگویم؟ خدا با این ها حرف بزند بهتر است! منتظر باشید همانا ما نیز از منتظرانیم.

******

وبلاگ پیشگامان حجاب نوشت: آسمان رفتن...

گردان پشت در بهشت صف كشيده بود، آخه حاج احمد گفته بود خیلی زود چند تا داوطلب ميخوايم براي شكستن معبر برن روي مين، بنده خدا حاج احمد نميخواست خودش انتخاب كنه ، اما فرصت تنگ بود، يكدفعه يكي از برادرا از بين همه داد زد: من میرم! چون دست و پاگيرم، حداقل اين كار بهتر از عهده ام برمياد اون وقت از ميان جمعيت جلو آمد، يك دستش از مچ قطع بود و يك پايش مصنوعي، در حالی که جلو می رفت گفت:

" آسمون رفتن که دست و پا نميخواد، بال و پر عشق ميخواد ... "

******

وبلاگ مرصاد نامه نوشت: الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایم

بسم رب الزهرا

روز اول فاطمیه بود و علی محمودوند هم طبق معمول در حال تفحص بود. یکی از ویژگی های علی محمودوند این بود که ادم تو داری بود.

اما ناگهان صدای گریه های بلند علی رو شنیدیم. به دنبال صدا رفتیم دیدیم علی محمودوند پیکر شهیدی رو پیدا کرده که روی پیراهنش حک شده بود

الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایم

******

وبلاگ هسته مقاومت نوشت: این الفاطمیون ؟؟؟

فاطمیه است و در سوخته ویاد کوچه و فرزندان یتیم و حریم ولایتی که شکسته شده...

حریمی که پیامبر(ص) از آغازین روزهای نبوتش سعی در پاسداشت آن داشت ولی با وفات ایشان همان طور که خدا در قرآن فرموده بود بازگشتند به ماقبل آنچه پیش از اسلام بود و این بازگشت چقد برای مسلمین سنگین و زیانبار بود و البته در این بازگشت خود مسلمانان دخیل و صد البته مقصر بودند.

حالا هزار و چهار صد و اندی سال بعد از آن روزها بازهم فاطمیه است و باز هم حریم ولایت و وباز هم مسلمینی که قدر ولایت را خواسته یا ناخواسته نمی دانند و این بار امام امت فرموده اگر اسلام بر زمین بخورد دیگر بلند شدنش دست مسلمین نیست.

حریم ولایت باز فدایی میخواهد. باز مجاهد پیش قدم در صحنه دفاعی جهادی میخواهد. باز بصیرتی فاطمی میخواهد با کلامی نافذ که رسوخ کند در جان هرچه صم و بکم و عمی است.

******

وبلاگ کتاب مقدس نوشت: آنچه که از دید و بازدید امسال به نظر من رسید...

نوروز امسال هم کم کم داره تمام میشه، من یکی از مهمترین چیزهایی که امسال همش ذهنم رو مشغول کرده بود، مخصوصا با رفتن به خونه یکی از اقواممون که یه پیرمرد و پیرزن سالخورده و از کار افتاده هستند، این بود که...

در خانه ی ما رونق اگر نیست صفا هست

آنجا که صفا هست در آن نور خدا هست

******

وبلاگ گوهر ناب نوشت: ساپورت پوشها به بهشت می روند

ساپورتی خوبه که بدن نما باشه، ساپورتی خوبه که خوشکل و زیبا باشه وترجیحا براق، ساپورتی خوبه که وقتی می پوشی اونقدر تنگ باشه که نفست در نیاد، آره..همینطوره:" اینا ویژگی یک ساپورت خوبه"، همیشه تو اونو دوست داشتی، وقتی می پوشیدی انگار زیباتر از همیشه می شدی، اونقدر تنگ بود که حتی قطره آبی نمی تونست نفوذ کنه به تنت، تمام تار وپودش اونقدر به هم گره خورده بود که تنت در نفست حبس کرده بود، با اون لباس نفس که نمی کشیدی، بلکه هر دم تو زندگی بود، عشق که نمی کردی تو، بلکه هر لحظه تو تمنا بود، زیبا ترین نفس..عشق وتمنا در تو یک جا جمع بود، وقتی به قلب آب می زدی، وقلبت از دیدار عشقت لبریز بود، بی تاب تر می کردی آب را، انگار به این جمله ایمان داشتی، آب مایه حیات است، تو آب را حیات می دیدی و ممات، وقتی تو به دل آب می زدی، خدا تملق گویان تورا به رخ زلالی آب می کشید، چه زیبا می خرد خدا، رب جلالت به لبیکت مهربانانه جواب داد، خدا در تک تک نفسهایت جاری بود وقتی به آب می زدی، لباس تو افتخار تو بود..لباست معراج عروجی شدنت بود، لباست دست وپا گیر بود اما بال پروازت هم شد، عزیز معراجی من، تازگی ها در ویترین های چشم های مردم این دنیا مد شده است، ساپــــــــــورت غواصی، ولی تو چند صباح قبل تر این را به گونه ای دیگر برایمان معنا بخشیدی، تناقض عجیـــــــــــبی است، این کلمه ساپـــــــــــــــــــورت غواصی، همین لباس، تو را به عـــــــــرش برد، همین لباس، دختران سرزمین مرا به فــــــــــرش خانه های پوچ کشاند، همین لباس تو، خریدارش خدا بود، اما همین لباس این روزها خریدارش بی فرهنگ ترین بنده هایند، آری برادر معراجـــــــــــــــــــی من، می دانم حرف توهم همـــــــــین است، ساپورتی بپوشیم که لایق ساپورت (حامی) انبیا باشیم، بگذاریم خدا وقتی ساپورت می پوشیم، ساپورتمان کند، زیباترین ســــــــــــاپورت نگاه مهربان خداست، این را به یاد داشتـــــــه باشیم.

نظرات بینندگان