کد خبر: ۵۴۳۹۹
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۰ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۳
پنجشنبه ها با شهدا

شهیدی که «مـادری» بود و وصیت کرد تا زمان مرمت بقیع، سنگ قبر برایش نگذارند

وقتی وارد گلزار شهدای کازرون شدیم همه چیز عادی بود اما دلم آروم و قرار نداشت. مزار شهدا بصورت منظم و یکسان باز سازی شده بودند. احساس عجیبی داشتم ...

به گزارش سرویس قطعه شهدای شیـــرازه، این روزها که بازار تبریک و دادن هدیه به مناسبت روز مادر داغ داغ است، پنجشنبه ها با شهدای این هفته نیز به برکت نام مادر شهیدان رنگ و بویی متفاوت دارد.

شهید میرشکاری متولد کازرون، قبل از شهادتش به من خبر داده بود که وقتی شهید میشه جسدش قابل شناسایی نیست گفته بود یه نشونه از بدنش بردارند تا بعد از شهادتش قابل شناسایی باشه، شهید میرشکاری شهید شد و جسدش با تعدادی دیگر از اجساد را داخل ماشین گذاشتم و به عقب بردم درحین رانندگی یاد آن جریانی افتادم که به من گفته بود که جسدش شناسایی نمی‌شه، پیش خودم گفتم اینکه جسدش شناسایی شده پس چطور میشه که حرف آن درست درنیومد در همین فکرها بودم که خمپاره ای به ماشین خورد نگاه که کردم دیدم اجساد شهدا متلاشی شده و قابل شناسایی نمی باشد همان طور که گفته بود از روی نشانی جسدش را شناسایی کردیم. این خاطره ای است که یکی از همرزمان شهید میرشکاری می‌گوید.

وقتي وارد گلزار شهداي کازرون شديم همه چيز عادي بود اما دلم آروم و قرار نداشت. مزار شهدا بصورت منظم و يکسان باز سازي شده بودند. احساس عجيبي داشتم ... يک حسي که نميتونم بيانش کنم.

روز بعد از يادواره شهداي کازرون قرار شد به همراه جمعي از حماسه سازان فتح سوسنگرد مزار شهداء را زيارت کنيم. زيارت قبور مطهر شهداء در کنار شهداي زنده حال و هواي قشنگي داره. رزمنده هاي ديروز، چشماي غريبشون خيس و قرمز شده بود. شايد خاطره همسنگرهاي قديم براشون زنده شده بود و شايد هم آتش يک آرزو، تو دلشون شعله مي کشيد.

بي اختيار شعر عليرضا غزوه تو ذهنم تکرار مي شد ...

گل اشکم شبي وا مي شد ايکاش شهادت قسمت ما مي شد ايکاش...

تو همين حال و هوا بودم که يک مرد، از اهالي کازرون اومد پيشم و از راز يکي از قبرها حرف زد... از مزاري که سنگ نداشت.

ديگه رمقي تو پاهاي من نمونده بود ولي با زحمت خودم رو رسوندم کنار مزار شهيد محمد حسين ميرشکاري.

دکتر پديدار(مسئول هيأت رزمندگان اسلام شهرستان كازرون) يکي از همرزم هاي شهيد براي ما گفت: محمد حسين وصيت کرده تا زماني که قبرستان بقيع مرمت نگرديده قبر مرا به حال خاکي بگذاريد...

نميدونم چي شد که حال همه تغيير کرد.

بياد قيصر ادبيات ايران افتادم که مي گفت:

چو گلدان خالي لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ايم ...

چند دقيقه بعد بدون برنامه ريزي قبلي، نواي زيارت عاشورا، جشنواره اشک و توسل بپا کرد ...

پديدار از تقواي شهيد مير شکاري سخن گفت ... از دل پاکش ... و از پيکر بي سر شهيد. بله محمد حسين ميرشکاري پاسدار کازروني سپاه خميني(ره) سر بدار عاشقي سپرده بود تا بي سر و ساماني دين و ميهنش را نبينه ... وقتي فهميدم که معراج اون شهيد عمليات کربلاي 5 تو شلمچه بوده ديگه پرسشي تو ذهنم نموند...

کاش روزي برسد که بقيع مرمت گردد ... محمد جان حتماً آن روز براي مزارت سنگ تهيه خواهيم کرد ...

نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
محمد حسین پازش
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
پنجشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۳
0
خدا رحمتش کنه .برای شاد شدن روحش صلوات .
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
پنجشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۳
0
عطر نامشان دائم بر مشام جانمان