کد خبر: ۵۴۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۱ - ۳۱ فروردين ۱۳۹۳
گفتگو با مادری که کلکسیون ایثار است

خانم شیبانی مادر شهید، خواهر شهید، همسر جانباز و مادر شش حسین است

مادر شهيدامیر حسین رعیتی فرد، با اين كه داغ پسر و برادر خود را بر دل دارد، از چنان روحيه اي برخوردار است كه انسان را تحت تاثير قرار مي دهد.

به گزارش سرویس شهرستان‌های شیرازه، مادر شهيدامیر حسین رعیتی فرد، با اين كه داغ پسر و برادر  خود را بر دل دارد، از چنان روحيه اي برخوردار است كه انسان را تحت تاثير قرار مي دهد.

طوفان فتنه ها و بازي هاي روزگار هيچ خللي در باورهايش ايجاد نكرده و چون كوه به پاي آن چيزي كه عزیزانش  را برايش فدا كرده ايستاده است.

اين ها كه گفتم شعار و انشاء نبود، كافي است يك بار ايشان را ببينيد و چند كلمه اي هم صحبتش شويد تا باور كنيد اين حماسه سرايي ها مي تواند مصداق داشته باشد.

طنین پاسارگاد نوشت: خانم رعیتی فرد از گذر زمان خسته است اما براي يك لحظه در گذشته اش ترديد نكرده ندارد. تمام سعي خود را كردم كه او را در موقعيتي عاطفي قرار دهم و حداقل آهي از دل برآورد و بار احساسي مصاحبه را بيشتر كند اما ميسر نشد.

راستي از كسي كه به هنگام شنيدن خبر شهادت پسرش  گریه و زاری نکرده است چه انتظار ديگري مي رود. طنین پاسارگاد بابت افتخار مصاحبه با اين بانوي ارجمند خداوند را شاكر است و متن كامل آن را تقديم مي دارد.

ابتدا خودتان را معرفی کنید:

گل افشان شیبانی مادرشهید امیر حسین رعیتی فرد، خواهر شهید صفادارشیبانی، همسر محمد طاهر رعیتی فرد  جانباز 20 درصد هشت سال دفاع مقدس، مادر  محمد حسین رعیتی فردجانباز 35 درصد و خاله هدایت الله کوچکی جانباز 40 درصد و متولد قصرالدشت شهرستان پاسارگاد هستم.

مادر چند فرزند هستید؟

11فرزند دارم که 8 پسر و سه دختر می باشند و نام پسرهایم امیر حسین، علی حسین، محمدحسین ، عبدالحسین، حسین، حسین علی، سلمان و امین می باشد.

چرا نام حسین را برای شش فرزندتان انتخاب کردید؟

فرزند اولم محمد حسین در روز عاشورا به دنیا آمد و نام مبارک حسین را برای او انتخاب کردیم و با توجه به ارادتی که خود و همسرم به امام حسین(ع) داریم تصمیم گرفتیم در تمامی نامها اسم حسین وجود داشته باشد و مطمینا برکاتی مثل شهید شدن فرزند و براردم و همچنین جانبازی پسر و همسرم نیز از همین نام حسین است.

از ازدواجتان با حاج آقا بگویید؟

حاج آقا پسر عموی من هستند و آشنایی مان به خویشاوندی مان مربوط می شود و در  قصرالدشت و طی یک مراسم  سنتی ازدواجمان انجام گرفت.

مهریه شما چقدر است؟

مهریه ما 50 تومان می باشد.

اولین فرزندتان کجا وکی به دنیا آمد؟

اولین فرزندم که محمد حسین می باشد در سال 1346 و در شهرستان جهرم به دلیل اینکه عشایر بودیم در آنجام متولد شد.

از اعزام پسرها، برادر و همسرتان به جبهه برای ما بگویید.

برادرم صفا دار که دانش آموز بود اوایل جنگ به جبهه رفت و دلیل خودش برای رفتن به جبهه را دفاع از ناموس و خاک کشورش بیان می کرد و در سال 60 هم شهید شد و همیشه می گفت من به جبهه می روم و شهید می شوم که به آرزویش هم رسید.

محمد حسین فرزند بزرگترم که جانباز 35 درصد می باشد در سال 62 به جبهه اعزام شد و در عملیات خیبر و در همان سال جانباز شد. همسرم که دو سال و در سالهای 63 و 64 به جبهه رفت و او نیز جانباز 20 درصد شد. در آن سالها امیر حسین که فرزند شهیدم می باشد همزمان هم درس می خواند و هم کار می کرد و می گفت: حالا که پدرم در جبهه می باشد من باید کار کنم تا خرج زندگی مان را در آورم.

مادر شهید رعیتی فرد می گوید: در آن سالها محمد حسین به علت جانباز بودنش نمی توانست کار کند و امیر حسین مجبور بود کار کند تا بتوانیم امورات زندگی خود را اداره کنیم.

مادر شهید رعیتی فرد گفت: شهید امیر حسین طی دو مرحله به جبهه اعزام شد برای اولین بار همزمان با برادرش محمد حسین در تابستان سال 62 و برای دومین بار سال 66 به جبهه  غرب رفت و در روز 24 اسفند ماه و در حالی که منتظر بودم تا بیاید و آب و جارو برای آمدنش می کردم شهید شد.

از آن ایام  بیشتربرای ما بگویید؟

یادم هست که خبررسید فرزندم به همراه دوستانش از جبهه  به خانه  می آیند. دقیقا چند روز مانده به عید نوروز بود و من هم بی تاب آمدنش بودم. خواهرش می خواست برای عید لباس بخرد و علاقه مند بود که با امیر حسین لباس عیدش را بخرد، چون می گفت سلیقه برادرم خیلی خوب است او باید برایم لباس انتخاب کند.

 این مادر ایثار گر گفت: شبی که فردایش بنا بود امیر حسین به خانه بیاید دمپزی را که آن شب پخته بودم بالای سرم گذاشتم که اگر امیر نصف شب آمد برایش گرم کنم تا نوش جان کند. همان شب خواب دیدم که امیر حسین می گوید دانشگاه قبول شده ام و به من گفت بیا مادر تا دانشگاهم را نشانت بدهم. دست مرا گرفت و به یک دشت وسیع و سر سبز و رنگارنگ  برد و گفت: مادر اینجا دانشگاه من است.

 مادر شهید رعیتی فرد می گوید: صبح آن روز تلویزیون جبهه غرب را نشان می‌داد که عده ای داشتند در کوهها اجساد شهدا را جابه جا می کردند و من با خودم گفتم: امیر حسین من وزنش سنگین است اگر شهید شده باشد نمی توانند در این برفها آن را جابه جا کنند و این خیالات من یک واقیت بود و بعدها فهمیدم که دقیقا یکی از همان اجساد، جسد شهید من بوده است.

خاطره ای از آن زمان برای ما بگویید.

در همان اوائل که امیر حسین شهید شده بود ، یکی از همسایگان ما (خانواده شهید حمزوی) جسد فرزند شهیدشان مفقود شده بود که همه همسایگان از این موضوع به شدت ناراحت بودند. یک شب خواب امیر حسین رادیدم و در عالم خواب دربین دو کوه و در دشتی سرسبز بودم و صدا می زدم امیر، امیر ،حمزوی راندیدی و او گفت مادر بغل دستت است و بعد از دو روز جسد شهید حمزوی پیدا شد.

قسمتی از وصیت نامه شهیدامیر حسین را برای ما بگویید.

امیر حسین قبل از شهادت و همچنین در وصیت نامه اش می گفت: مادر اگر من شهید شدم گریه و زاری نکنید وصبور باشید و من هم در تمامی ایام چه شهادت و پس از شهادتش هیچگاه گریه وزاری نکردم و همیشه پدر شهید را هم به صبور بودن توصیه کردم.

شهادت فرزندتان، برادر و خواهر زاده شما و همچنین جانبازی همسر و فرزندتان شمار اناراحت کرد؟

همانطور که فرزند شهیدم وصیت کرده بود هیچگاه بی تابی و گریه وزاری نکردم چرا که اعتقاد دارم این عزیرانی که از خانواده من شهید شده اند خواست خدا بوده و ناراحتی ندارد. خدا این بچه ها را به ما داد و خودش نیز آنها را ازما گرفت پس چرا ناراحت باشم و در این راه همیشه حضرت زهرا (س) کنارم بوده است.

چطور می شود این چنین مادری عزیزانش را فی سبیل اله در راه اسلام می گذارد؟

من این برکات را اثرات نان حلال میدانم و لقمه حلال بسیار برکت آور است.

فرزندانتان هم اکنون کجا مشغول هستند؟

علی حسین که دکترای مدیریت شهری دارد هم کنون فرماندار شهرستان جهرم می باشد.محمد حسین پاسدار بازنشسته می باشد. عبدالحسین کارمند دادگستری و رئیس شورای شهر سعادتشهر است. حسین در نیروی انتظامی خدمت می کند. حسین علی نیز پاسدار می باشد. سلمان کارمند دادگستری و امین هم دانشجو می باشد. دو دخترم نیز فرهنگی هستند و دیگری خانه دار می باشد.

فرزندتان علی حسین که فرماندار شهرستان جهرم است هر چند وقت یکبار به دیدن شما می آید؟

علی حسین با اینکه مشغولیت کاری زیادی دارد ولی هر هفته به دیدن ما می آید.

 

 

 

 

 

 

 

نظرات بینندگان