کد خبر: ۶۱۱۶۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۳ - ۰۷ مهر ۱۳۹۳

آتش نشانی که به مراسم «عقد» خود نرسید

اما با همه تلاش ها داماد ما زمانی به محضر رسیده بود که مراسم عقد به دلیل غیبت داماد لغو شده و به زمان دیگری موکول شده بود اماعملیات آن روز ما نیز تا ظهر ادامه داشت.
 به گزارش شیرازه،  آتش نشان یکی از گروههای جامعه است که همیشه خاطره ای برای گفتن دارند، موج ما به مناسبت روز ملی آتش نشان پای صحبت دو تن از آتش نشانان شیراز نشسته است.

مسعود طلایی یکی از آتش نشانان شیراز گفت: آتش نشان ها در طول روز کارهای مختلفی را انجام می دهند و پس از انجام چند عملیات امدادی در طول شب نیز در کنار استراحت و تجدید قوا باید حالت آماده باش خود را حفظ کنند.
طلایی ادامه داد: به همین منظور آتش نشانان تا صبح به نوبت بیدار می مانند و درکنار بیسیم، نگهبانی می دهند.
وی خاطرات جالب دوران خدمت خود را اینطور باز گو می کند: تاریخ 15شهریور91 شیفت کاری من در ایستگاه14 بود، ساعت 9 و نیم شب با چند تن از همکاران گرم صحبت از گذشته ها بودیم، ناخودآگاه به ساعت نگاه کردم و از دوستان خداحافظی کردم و به طرف خوابگاه رفتم، در همان لحظه زنگ حریق به صدا درآمد و همه به سمت خودروها دویدیم.

این آتش نشان خاطر نشان کرد: صدای بیسیم وقوع حادثه آتش سوزی انبار کاه در یک روستا واقع در حاشیه شیراز را خبر می داد که به سرعت خود را به محل حادثه رساندیم و آتش سوزی خیلی وسیع را مشاهده کردیم.

آتش نشانی که به مراسم «عقد» خود نرسیدطلایی ادامه داد: با مشاهده آتش سوزی سریع لوله و اتصالات را راه اندازی کردیم و مشغول اطفاء شدیم اما آتش در میان انبوه کاه نفوذ کرده بود و پیش می رفت، ساعت 6 و نیم صبح شده بود و ما همچنان مشغول مبارزه با آتش بودیم که ناگاه دیدم یکی از آتش نشانان با نگرانی به ساعت خود نگاه می کند اما چیزی نمی گوید.
به مراسم عقدم نرسیدم
وی افزود: مدتی او را زیر نظر داشتم و بالاخره طاقت نیاوردم و علت را که جویا شدم که در پاسخ گفت: صبح امروز و مراسم عقدم هست و من به مراسم نمی رسم، من هم  موضوع را به فرمانده عملیات گفتم اما هنوز مشغول اطفاء حریق بودیم و امکان بازگرداندن او با خودروهای عملیاتی وجود نداشت لذا به ناچار با استفاده از مینی بوس روستا که به شیراز مسافرکشی می کرد او را با همان لباس های آغشته به دود و آب راهی شیراز کردیم اما با همه تلاش ها داماد ما زمانی به محضر رسیده بود که مراسم عقد به دلیل غیبت داماد لغو شده و به زمان دیگری موکول شده بود اماعملیات آن روز ما نیز تا ظهر ادامه داشت.

خودرو ها به سختی در کوچه های باریک عبور می کردند
احسن الله زارع مؤیدی آتش نشانانی است که کوله باری به بزرگی 18سال خاطره را به دوش می کشد، خاطره ای که او بازگو می کند یکی از سختی های کار آتش نشان هست که جدا از خطرات موجود در حوادث آنها را تهدید می کند.

این آتش نشان گفت: در تاریخ 8خرداد 91 در ایستگاه 3 مشغول به کار بودیم که زنگ حریق به صدا درآمد و همه ما به سرعت به سمت خودروهای اطفایی دویدیم.

آتش نشانی که به مراسم «عقد» خود نرسید

زارع مویدی ادامه داد: بیسیم حادثه آتش سوزی در یک منزل مسکونی را اطلاع داد، مسیر مربوط به منزل مورد نظر بسیار باریک و سخت بود و خودروهای ما به سختی از کوچه عبور کردند؛ تا خاموش کردن آتش در آن عملیات یک ساعت و نیم طول کشید و فرمانده عملیات در پایان کار به خودروی من دستور بازگشت به ایستگاه را داد.

وی خاطر نشان کرد: به علت باریک بودن کوچه مجبور بودم مسیر طولانی را با دنده عقب حرکت کنم و خودروهایی که وارد کوچه می شدند راه را برای خودرو آتش نشانی باز می کردند اما دو جوان موتورسوار با دیدن خودرو راه را باز نکردند و شروع به فحاشی نمودند، من که آمادگی و انتظار مواجه  با چنین برخوردی نداشتم از خودرو پیاده شدم و قضیه را توضیح دادم و درخواست کردم که راه را باز کنند اما یکی از آنها با چاقوی بسیار بزرگی به سمت من حمله کرد و مورد ضرب و شتم قرار داد و سپس هر دو به سرعت محل را ترک کردند.

ضربات چاقو بسیار عمیق بود
این آتش نشان افزود: ضربات چاقو بسیار عمیق بود و با اینکه تا ایستگاه فاصله زیادی نبود به سختی رانندگی کردم و در مسیر با ستاد فرماندهی تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم، وقتی به ایستگاه رسیدم دیگر توان ایستادن هم نداشتم، نیروهای اورژانس در ایستگاه حاضر شدند و پس از معاینه و تلاش جهت کنترل خونریزی، من را به بیمارستان منتقل کردند و پزشکان نیز بلافاصله اتاق عمل را آماده کردند و پس از انجام عمل جراحی نیز تا چند روز بستری بودم که این حادثه برای همیشه در ذهن من و همکارانم باقی ماند.

نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
حمیدرضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
دوشنبه ۰۷ مهر ۱۳۹۳
0
چقدر ان دو جوان بیشعور ونفهم بودند اجر شما آتش نشانان به خداوند متعال