کد خبر: ۶۵۰۶۸
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۰ - ۱۸ دی ۱۳۹۳
پنج‌شنبه‌ها با شهدا؛

خاطره‌نگاری وسط کربلای 5/ "کمال، جمال و مهدی" سه ظل‌انواری که در یک روز به مُنَوِّرَ النُّورِ پیوستند

پنج‌شنبه با شهدای این هفته شیرازه تقدیم به روح ملکوتی سه برادر نورانی، جمال، کمال و مهدی ظل‌انوار که هر سه در یک روز به شهادت رسیدند.

به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه؛ 19 دی 1365 در شلمچه، عملیاتی با رمز یا زهرا(س) آغاز شد که بعدها میان این رمز و شیوه شهادت شهدا، رمز و رازی دیده شد؛ کربلای پنج معرکه ای بود که خیلی‌ها از پهلو تیر خورده بودند؛ السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س).

آن‌چه در ادامه می‌آید، یادداشت شهید جمال ظل‌انور از این عملیات است؛ او از 18 دی که عازم عملیات شده را نوشته تا ساعاتی قبل از شهادت در 19 دی. در اسناد جنگی، خاطره، عکس، فیلم و مانند این‌ها همیشه مورد توجه بوده‌اند اما این‌که یک رزمنده، در وسط میدان، دست به قلم شود، اعتبار دیگری دارد.

پنج‌شنبه با شهدای این هفته تقدیم به روح ملکوتی سه برادر نورانی، جمال، کمال و مهدی ظل‌انوار که هر سه در یک روز به شهادت رسیدند؛

ما تقريباً مي‌دانستيم که عملياتي در آينده نزديک صورت خواهد گرفت. شب بود، مشغول نماز جماعت بوديم و نماز عشا را هم خوانده بوديم و بين دو نماز به امام زمان (عج) متوسل شده بوديم. همگي بچه‌ها يک حال وصف نشدني داشتند‌. در پايان نماز بود که فرمانده گردان به مسجد آمد و اعلام نمود که همگي برادران غواص سريعاً وسايل خود را جمع نمايند و آماده حرکت شوند.

يک شور و شوق عجيبي در بچه‌ها به وجود آمد. من هم مانند آنها بودم و يک حالت وصف نکردني در من پيدا شده بود. خب اميد است و ممکن است اين شب‌ها آخرين شب‌هاي زندگي من باشد و اگر خدا من را لايق بداند به درجه شهادت برساند.

سريعاً همگي برادران وسايل خود را آماده نمودند و با اتوبوس به يک پادگان دیگری به خط اول جبهه آمديم. تقريباً تا ساعت 4 صبح روز در راه بوديم و صبح زود به خطي که بايستي عمليات خود را از آن جا شروع مي کرديم رسيديم. الان اين مطالب را در ساعت حدود 10 صبح مي‌نويسم. در يک سنگر اجتماعي بدون سقف جمع شده‌ايم و همه به علت اين که ديشب نخوابيديم، خوابیده‌اند ولي من خوابم نبرد و بهتر ديدم که اين مطالب را بنويسيم‌.

همگي برادران داراي روحيه بسيار عالي هستند به طوري که الآن زير رگبار گلوله‌هاي توپ و خمپاره و بمباران هواپيماها با خيال راحت خوابيده‌اند و مطمئن هستند که کارها در دست پروردگار است. همگي اين اميد را دارند که امشب شب حمله سرنوشت‌ساز باشد. همگي آماده جنگيدن هستند و خوب مي‌دانند که در شب عمليات بايستي تقريباً حدود 2 ساعت قبل از شروع با لباس غواصي به دورن آب بروند .

الان يک خمپاره، حدود 100 متري ما به زمين خورد ولي هيچ کس غمي نداشت. کار ما ابتدا غواصي بود و بايستي با لباس غواصي از دورن آب خود را به خط اول دشمن مي‌رسانديم. و همگي برادران با توکل به خداوند مطمئن بودند که اين خط خواهد شکست و سپاهيان محمد(ص) از اين راه به درون خطوط دشمن نفوذ کرده و آن‌ها را تار و مار مي‌نمايند .

ما فقط و فقط منتظر فرمان حمله از طرف فرمانده خود بوديم و اميدواريم که امشب با خواست خدا به دشمن کافر يورش بريم. البته اين ما نيستيم که کاري مي‌کنيم بلکه اين خداوند است که به وسيله فرشتگان خود ما را ياري مي‌دهد.

نظرات بینندگان