کد خبر: ۶۹۶۵۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۳ - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴
شصت و هشتمین معجون وبلاگی شیرازه؛

کم خرج ترین ورزش از نگاه رهبر معظم انقلاب/ «غ» مثل «غنی سازی»/ پیامبر: من «یمنی ام»

در شصت و هشتمین قسمت از معجون وبلاگی، منتخبی از مطالب وبلاگ نویسان فارس در موضوعاتی از قبیل «لذت و عذاب عالم قبر»، «اندر احوالات بعضی راننده تاکسی ها!» و موضوعات دیگر منتشر شده است.
شیــــــرازه: وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر، شیـــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.

یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمی‌باشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخش ارتباط با ما ارسال نمایند.

وبلاگ ” گمشده شب ”  نوشت : لبخند فایده هم دارد؟!

 لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند؛ تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است



۱٫ لبخند جذابتان می کند
۲٫ لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد؛ دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید؛ لبخند به بدن حقه می زند
۳٫ لبخند مسری است؛ لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید
۴٫ لبخند زدن استرس را از بین می برد؛ وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرس تان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید
۵٫ لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند
۶٫ لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد
۷٫ لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند؛ تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است
۸٫ لبخند زدن چهره تان را جوان تر نشان می دهد؛ عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید
۹٫ لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید؛ به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند
۱۰٫ لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید؛ لبخند بزنید


وبلاگ چتر وارونه نوشت: کم خرج ترین ورزش از نگاه رهبر معظم انقلاب

ورزش کوهپیمایى و راهپیمایى در کوه کارى است که مى‏تواند عمومى، یعنى براى زن و مرد و بچه و بزرگ باشد؛ ازهمه‏ ى

ورزشهاى دیگر هم کم‏ خرجتر است.



علاقه وافر مقام معظم رهبری به پیاده روی و کوهنوردی ایشان در خاطراتشان از دوران جوانی می گویند: البته من از آن وقت، ورزش می کردم؛ الان هم ورزش می کنم. متأسفانه می

بینم جوان های ما در ورزش، سستی می کنند؛ که این خیلی خطاست. آن وقت ما کوه می رفتیم، پیاده روی های طولانی می

کردیم. من با دوستان خودم، چند بار از کوه های اطراف مشهد، همین طور کوه به کوه، روستا به روستا، چند شبانه روز

حرکت کردیم و راه رفتیم.از این گونه ورزش ها داشتیم. البته این ها تفریح های سرگرم کننده ای بود که خارج از محیط شهر

محسوب می شد.
حالا در تهران، این دامنه ی زیبای البرز و ارتفاعات به این قشنگی و خوبی هست؛ من خودم هفته ای چند بار به این ارتفاعات

می روم. متأسفانه می بینم نسبت به جمعیت تهران، کسانی که آن جا می آیند و از این محیط بسیار خوب و پاک استفاده می

کنند، خیلی کم است! تأسف می خورم که چرا جوان های ما از این محیط طبیعی و زیبا استفاده نمی کنند! اگر آن وقت در مشهد

ما یک چنین کوه های نزدیکی وجود داشت- چون آن وقت در مشهد، کوه های به این خوبی و به این نزدیکی نداشتیم- ماها بیشتر

از این ها استفاده می کردیم.
و اما چند نکته:
۱- رهبر عزیزمون در مواردی که موضوع اهمیت زیادی داشته باشه بارها خودشون هم عملا و هم زبانا تأکید دارند که از جمله

اونا ورزش کوهنوردی هستش که همین طور که در متن فوق مشاهده می نمایید سوالی مطرح می نمایند که:چرا جوان های ما

از این محیط طبیعی و زیبا استفاده نمی کنند.
۲-  همیت قضیه تا این حد هست که ایشان چند روز پس از عمل جراحی به ورزش کوهنوردی می پردازند.
3- کارهای خیلی مختصری به صورت موقتی در کشورمان در قالب پیاده روی خانوادگی انجام می شود ولی باید رواج یابد.

نمی‌دانم دقت کرده‌اید یا نه، اما روز به روز دارد بر تعداد روحانیونِ ملبس در فضای مجازی افزوده می‌شود. از وبلاگ‌ها که بگذریم، شبکه‌های مجازی پر شده از آواتارهای عمامه‌دار و اکانت‌های «آخوند»‌دار!

ورود جدی طلاب دینی به فضای اینترنت، گرچه که کمی دیر دارد اتفاق می‌افتد، اما اصل آن اتفاق، اتفاق خوب و مبارکی است که به نظر من از حداقل نکات مثبتش، خروج برخی طلاب از فضای محدود حوزه‌های علمیه و خصوصاً شهر قم است به فضایی رنگارنگ‌تر و متنوع‌تر از آدمیان.

گرچه که در حالت کلی، کمتر پیش می‌آید حوزویانِ طالبِ علمِ حقیقی، زمان و فرصتی که باید در کلاس درس و کتابخانه و مباحثه‌ها سپری کنند را صرف اینترنت‌گردی کنند؛ اما با برنامه‌هایی که سیستم حوزه یا بعضی نهادها به منظور آموزش طلاب و گسیل مبلغان به فضای مجازی در پیش گرفته‌اند، این اتفاق کمی به واقعیت نزدیک‌تر می‌شود.

آنچه که به نظر می‌رسد و البته معقول‌تر نیز هست، این است که طلاب آموزش دیده‌ای که به عنوان مبلغ وارد فضای مجازی می‌شوند، بیش از این که در شبکه‌های اجتماعی‌ای که عموماً فیلتر شده‌اند به تبلیغ مشغول شوند، به ایجاد وبلاگ و سایت‌های پاسخگویی به شبهات و احیاناً شرکت در فروم‌ها و شبکه‌های اجتماعی ایرانی می‌پردازند.

اما موضوع این نوشته طلاب مأمور به تبلیغ در فضای مجازی نیست؛ بلکه قصد داریم نگاهی بیندازیم به کیفیت فعالیت طلاب درشبکه‌های اجتماعی به عنوان اشخاصی حقیقی، اما در لباسی که صبغهٔ حقوقی دارد.

وبلاگ اردیبهشت هنر نوشت: الفبای انقلاب اسلامی
farhangnews_109425-309193-1420977692

وبلاگ کوثرانه نوشت: آخوندها در شبکه‌های اجتماعی

چرا فقط به شبکه‌های اجتماعی می‌پردازم؟ در شبکه‌های اجتماعی برخلاف سایت و وبلاگ یک ارتباط زندهٔ دو طرفه و تعامل پویا در میان کاربران برقرار است که سرعت انتقال اطلاعات در آن نسبت به بخش نظرات یک وبلاگ و یک فروم، بسیار بالاتر است و همین مسئله که موجب رفتارهای سریع‌تر و کمتر فیلتریزه شدهٔ کاربران می‌شود، فضا را به یک رابطهٔ متقابل در فضای حقیقی نزدیک‌تر می‌کند. واکنش‌های سریع، بیشتر از فضای وبلاگی، ظرفیت بروز برخوردها و عکس‌العمل‌های نابهنجار را موجب می‌شود.

talabeh

آیا پسندیده است که طلاب در فضای شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشند؟

پاسخ این سؤال را می‌توان گفت: آرمانی و با در نظر گرفتن بایدها و نبایدها. به عبارتی اگر سؤال را این‌گونه فرض کنیم که آیا طلاب «باید» در اینگونه فضاها حضور داشته باشند یا نه؟ پاسخ من به آن، مثبت است. در این فضا -که البته حضور آدم‌ها در آن باید و نباید برنمی‌دارد- طلاب یا مبلغان دینی مثل فضای حقیقی باید حضور داشته باشند. در این تعاملات هم، درست مثل زندگی واقعی، آدم‌ها با مسائلی برخورد می‌کنند یا موضوعاتی را طرح می‌کنند که پاسخ یا راه حل آن‌ها دست مبلغان دینی است. همچنین طلاب می‌توانند تعدیل کنندهٔ فضای بیش از اندازه باز این محیط‌ها باشند و با الگو قرار گرفتن در رفتار و گفتار و نحوهٔ تعامل با مخالفین در عقیده و نظر، کمی این فضا را تلطیف کرده، به اسلامی‌تر شدن آن کمک کنند.

البته در این حالت آرمانی، خود طلبه نیز از نظر علم، اخلاق، برخورد و گفتار، فعل و توانایی استدلال و مباحثه باید آرمانی باشد! یعنی یک نماد دینی کامل. که خب در حالت تکاملش اتفاق نمی‌افتد و باید به طلابِ در راه تکامل اکتفا کرد.

وبلاگ بی رنگی نوشت: اندر احوالات بعضی راننده تاکسی ها!

سومین باری بود که سوار آن تاکسی می شدم، راننده، طبق معمول در ابتدا، ضبط را روشن کرد و به راه افتاد…  موسیقی مبتذلی که خواننده اش خانم بود! پخش می شد. بنده نیز طبق معمول متذکر شدم که: «ببخشید لطفاً ضبط را خاموش کنید». راننده با شنیدن این حرف به شدت عصبانی شد و شروع کرد به داد و بیداد کردن! که: «وفاته؟؟ وفاته؟؟ شما هر دفعه سوار ماشین ما شدید گفتید ضبط رو خاموش کن،‌ مگه وفاته؟ من چهارده ساعت پشت فرمان میشینم جون میکنم و…. اگر اینطوریه از خونه بیرون نیاید و سوار تاکسی نشید!» و با ضربه ای محکم ضبط را خاموش کرد.

من که تا الان سکوت کرده بودم، با خونسردی گفتم «بله وفات است! دین برای بعضی ها مرده، غیرت مرده، حیا مرده! آقای محترم، بنده پول داده ام تا با آرامش به مقصد خود برسم، شما هم حق ندارید در تاکسی که یک وسیله عمومی است موسیقی بگذارید و حق هم با مسافر است.» و راه ادامه داشت، بد و بیراه های راننده به زمین و زمان را، پایانی نبود…

آری، این است اندر احوالات بعضی راننده تاکسی های این شهر.

پاتوق بچه شیعه ها نوشت: لذت و عذاب عالم قبر

خواب و مرگ


امام جواد علیه السلام در پاسخ به سؤال از مرگ فرمود: همان خوابى است که هر شب به سراغ شما مى آید، جز اینکه مدتش طولانى است و انسان از این خواب بیدار نمى شود مگر در روز رستاخیز. پس ، مرده کسى است که در خواب خود انواع شادى هاى بى شمار و انواع ترس و وحشت هایى که قادر به شمارش آنها نیست مى بیند. حال [بنگر ]چگونه است حال آنکه در خواب شاد است و آنکه در آن دچار ترس و هراس است؟ این است مرگ؛ پس خود را براى آن آماده سازید.

دقت داشته باشیم که لذت های و درد و ترس های ما در خواب بسیار شدید تر هستند از لذتها و رنج های دنیا

یعنی در عالم برزخ اگر خدایی ناکرده قرار باشه عذابی متحمل بشیم فشارهای اون مثل اون فشارهاییه که گاهی از خواب بیدار میشم و بعدش خدا رو هزار مرتبه شکر میکنیم که زود از خواب بیدار شدیم .

وبلاگ صداقت محور نوشت: پیامبر فرمود من یمنی هستم

پیامبر اکرم(ص) گاهی دربارۀ یمن می‌فرمودند: «من یمنی هستم» از بس که می‌خواستند تعلق خاطر و تأییدات خودشان را نسبت به مردم یمن اعلام بفرمایند.
 می‌فرمودند: ایمان، یمنی است و حکمت یمنی است(همان) پیامبر گرامی اسلام(ص) تعابیر عجیبی دربارۀ یمن دارند که کمتر دیده شده دربارۀ موارد دیگر ذکر شود.
این تعابیر امروز باید زنده شود.

(إِنَّ خَیْرَ الرِّجَالِ أَهْلُ الْیَمَنِ، وَ الْإِیمَانُ یَمَانٍ، وَ أَنَا یَمَانِیٌّ؛ الاصول السته عشر/۸۱-
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:.. بَلْ رِجَالُ أَهْلِ الْیَمَنِ أَفْضَلُ،‏ الْإِیمَانُ یَمَانِیٌ‏ وَ الْحِکْمَهُ یَمَانِیَّهٌ وَ لَوْ لَا الْهِجْرَهُ لَکُنْتُ امْرَأً مِنْ أَهْلِ الْیَمَن‏؛ کافی/۸/۷۰)

 وبلاگ از نسل سوم نوشت: یادش بخیر بچه بودیم…

دنیامون سرو تهش شده بود یه قهر و آشتی! ایقد پا بلندی میکردیم بشیم اندازه آدم بزرگا…

میگفتن ایشالا نوبت خودتونم میشه شما هم بزرگ میشین! میگفتیم اوه کو تا ما بزرگ بشیم.

میگفتن دنیا قد یه چشم رو هم گذاشتنه! ما هم تو دنیایی بچگیمون چشمارو  رو هم میذاشتیم و باز میکردیم ،میگفتیم پس چرا بزرگ نشدیم! این بزرگا همش بهمون دروغ میگن!… فک میکنن ما بچه ایم…

اره… گذشت و گذشت و گذشت…تا اینکه بزرگ شدیم…

الان میفهمیم معنی چشم رو هم گذاشتن چیه! الان میفهمیم که ادم بزرگا تمام حرفاشون دروغ نیست…

لابه لای بعضی حرفا یه عمر تجربه جا خوش کرده فقط خیلی از ماها توی دوران بچه گیمون جا خوش کردیم  و واقعیت اینه که ما بزرگ شدیم اندازه یه چشم به هم زدن…یادش بخیر

وبلاگ باربد نیوز نوشت: طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

مدتی است که بحث انتخابات در حال گرم شدن است و برخی افراد سیاست باز و سیاست زده به خاطر اینکه مانع از انتخاب یک فرد خاص(از هر طرف) شوند، خود را به طرف مقابلش نزدیک می کنند. خوب است این افراد یادشان باشد که نکند به خاطر ممانعت در انتخاب یک نفر، خود را همانند برخی افراد، برده و نوکر دیگری کنند و تمام هستی شان را وابسته به آن شخص کنند، حتی نفس کشیدنشان!

نکند روزی برسد که همچون معتادان نگون بختِ بیمار و بی اختیار، مجبور باشند برای دو روز کسب یا حفظ مقام و پست های حقیر دنیوی، همه چیز خود را به اراده دیگری محول کنند و هر تحقیری را برای رسیدن به "مخدر” قدرت و ثروت و پست و مقام های بی ارزش دنیوی به جان خود، خانواده و اطرافیان بخرند.

بنگرید به دنیای سیاست زده امروز که چطور برخی کشورهای به اصطلاح ثروتمند، قدرتمند و مدعی، برای بقای قدرت خود حاضرند همه چیز، حتی حیثیت، دنیا و آخرت خود را برای دو روز ریاست بیشتر و برای خوش آمد اربابانشان به بهای مفت بفروشند!

پس دقت کنید که شخصیت، اعتبار، هویت و داشته های خود را به خاطر مخالفت با یک نفر به تاراج ندهید. کافی است به اطراف خود بنگرید که چند نفر این کار را کرده اند و گند حقارتشان همه جا را برداشته است.

"یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند، طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم”

وبلاگ هنرستان نوشت:از اینترنت هم میشود به بهشت رسید

وبلاگ گردان ابوذر نوشت: خنده وسط میدان مین

صبح عملیات کربلای چهار بود. تو چولانها و نیزارهای ساحل اروند در حال سینه خیز بودم تا از تیر خلاصی عراقیها که به بچه های مجروح شلیک می کردند، برای لحظاتی هم که شده در امان باشم.

از سنگر عراقیها که شب قبل منهدم کرده بودیم بیرون می آمدم.  پشت سرم غلامعلی توحیدی و یکی از بچه های گردان فجر در حرکت بودند .تیربار دشمن ده – پانزده متری ما در حال شلیک به سوی نیزار بود. ناگهان تیر به کاسه ی زانوی راستم خورد و خونریزی شروع شد. بچه ها متوجه تیر خوردنم شدند، اما به روی خود نیاوردم و نمیدانم چه شد که خنده ام گرفت.

بلافاصله غلامعلی نیز که شب قبل مجروح شده بود، شروع به خندیدن کرد. پشت سر او رزمنده ی گردان فجر هم تیر به باسنش خورد!!! و خنده ی ما دوبرابر شد . اما وی نیز از خنده روده بر شد  . هرسه به رغم مجروحیت باهم می خندیدیم.

اصلا یادمون به تیر و ترکش نبود .همه وسط میدان مین و معبر افتاده بودیم و به همدیگه می خندیدیم. بعد از دقایقی که درد بیشتر حس کردیم خنده یادمون رفت و هرکدام در گوشه ای از نیزار مخفی شدیم. غلامعلی سالها مفقود بود تا این که تکه استخوان و پلاکی از او پیدا شد. از اون رزمنده هم دیگر خبری نشد. من هم بعد از سه شب از اون سوی اروند با کمک مراد رحمانی نجات پیدا کردم.

راوی مسعود فرشیدنیا

انجمن وبلاگی جهرم نوشت: یمن در اشک و غم و آه و دود می سوزد

img_pod_pod2109-yemen-clashes-RTR2RL37

یمن در اشک و غم و آه و دود می سوزد

به دست فتنه ی قوم ثمود می سوزد

دوباره زخم دوباره عطش دوباره بلا

دوباره شیعه به جسمی کبود می سوزد

خدا به خیر کند، آیه های ناب یمن

درون شعله های آل سعود می سوزد

اویس، داغ دلت را ببر به پیش علی

بگو چگونه دلت بی حدود می سوزد

بگو که قلب زمین گر گرفته همراه

دلٍ زنان پر از رود رود می سوزد

شاعر:امیر صادقی نقد علی


نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
سعید
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
دوشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴
0
عزیز دل برادر چندبار بگویم که بیشتر مطالبي که می گذارید سطحی است و از مطالب عمیق معرفتی خبری نیست چند بار وبلاگ دوست دانشجوی حزب اللهی و انقلابی ام را بهتان معرفی کردم و خواهش کردم حداقل به اون سر بزنید قطعا مطالبش قابل استفاده برای عموم دوستداران انقلاب اسلامی هست ولی ظاهرا شما خیلی به نقل مطالب با سطح معرفتی عمیق تر علاقه ای ندارید
لطف کنید به وبلاگ آسیاب آقای حمیدی دانشجوی کارشناسی ارشد رشته فقه دانشگاه شیراز سر بزنید و برای استفاده مردم عزیز مطالب خوبش را نقل کنید
mahdi-h.blogfa.com