کد خبر: ۸۰۰۵۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۵ - ۰۶ آذر ۱۳۹۴
اتفاق خوب و قشنگی در راه است؛

ای عاشوراییان! مستضعفِ عالَم را بشناسید/ حضرت مهدی(عج): من همان حسینم!

ظهور پایان بخش جنگ بین حق و باطل است؛ جنگی که شفاف ترین تجسّم آن، در عاشورا رخ داد. امام مهدی علیه السّلام برای معرفی خود از فردی نام می برد که خوبی های او، برای غیر شیعیان نیز، شناخته شده است.
به گزارش شیرازه، صدای غریب نواز و ظلم ستیز مهدی علیه السلام به گوش جان ها می رسد که «ای اهل عالم! بدانید قطعاً جدّ من حسین علیه السلام را عطشان کشتند!» [على یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)، على عاشور، بیروت: مؤسسة الأعلمى، 1422ه.ق، ج 2، ص 233]

خدیجه همتیان پور فرد در سایت تبیان می نویسد: نمی دانم قصد امام عزیز ما، از این فرمایش چیست! آیا او می خواهد بفرماید من فرزند همانی هستم که برای او در دل غرب، نیویورک، روز حسین علیه السلام می گیرند؛ همان که به ظلم ستیزی و مظلومیت می شناسید همان که پاک بود و عاشق هدایت مردم؛ ولی سیاه دلان آزارش دادند و او را خارجی و خارج از دین، خواندند کسی را که تجسم دین بود و تمام حرکات و گفتارش آموزش دین! شاید منظور مولا از بیان این جمله، قوّت قلب مستضعفان عالم و ایجاد دلهره در قلب مستکبران عالم باشد.

طلبه ای نوپا به خواستگاری دختری رفت عالم زاده؛ وقتی پدر دختر از او پرسید چه باعث شد که تو با این مقام، به خواستگاری دختر من، جرأت یافتی؟! با زیرکی پاسخ داد: از عوامل معرفه شدن اسم، اضافه کردن او به عَلَم است؛ خواستم با اضافه شدن به شما، معرفه شوم. لبخندی بر لبان عالم نقش بست و به خواست او پاسخ مثبت داد.

مولای غریب ما برای بسیاری از جهانیان، معرفه نیست؛ برخی حتی اسمی از او نشنیده اند؛ و برخی با نیرنگ و سیاه دلی به ضد وجودش تعریفش کرده؛ پادشاه رحمت را پادشاه وحشت[ر.ک: فیلم پیشگویی های نوسترداموس، محصول 1981] لقب داده اند.

برای همین شاید منظور مولای ما از این جمله همین معرفه شدن باشد. زیرا هر کس به حضرت حسین علیه السلام اضافه شود معرفه خواهد شد.
خیلی ها امام حسین علیه السلام را شناخته، از او حاجت و شفا گرفته اند؛ سلمان حدادی [ر.ک: ماجرای شیعه شدن سلمان حدادی وهابی.]

یادتان هست؟! چگونه مجلس ذکر حسین علیه السلام مولای مخلصِ ما، قلبش را شکست و قطره های پی در پی اشک و جاری شدن آن از ریش بلندش به صراط مستقیم راهش داد؟!
مجال برای نام بردن از انواع مختلف شفا گرفتن جسمانی و روحانی از مولا نیست؛ کافی است به برخی هیئات سری بزنیم و از چند عزادار بپرسیم که از تجربیات خوش خود پس از بردن نام و یاد مولا بگویند.

من همان حسینم!
ظهور پایان بخش جنگ بین حق و باطل است؛ جنگی که شفاف ترین تجسّم آن، در عاشورا رخ داد. امام مهدی علیه السّلام برای معرفی خود از فردی نام می برد که خوبی های او، برای غیر شیعیان نیز، شناخته شده است. حضرت مهدی علیه السّلام پس از ظهور می فرمایند: ای مردم! ... هر که بخواهد حسن و حسین را ببینید من همان حسن و حسینم! ... [بحار الانوار، ج 53، ص 9]

مردمی که سال ها آرزوی دیدار قبر مولای غریبتان امام حسین علیه السّلام را داشته اید، مردمی که هر چند اهل دین و آیین او نبودید ولی وقتی از خوبی های او شنیدید شیفته ی مرامش شدید بیایید و مردی را ببینید که فرزند اوست؛ مردی که می فرماید من همان حسینم؛ یعنی همان گفتار، کردار، رأفت، شجاعت امام حسین علیه السّلام، در من است.
حاکمیت مستضعفان

دو بال سرخ و سبز حق، عاشورا و انتظار است. پرنده ی زیبا، مهربان و دل جهانی حق، به مقصد ظهور، خواهد رسید. سال های سال است که یا پرهایش کنده و با غذایی مسموم رهایش کرده اند یا در حین پرواز، به گلوله اش بسته اند و یا طوفانی فرستاده که مسیر گم کند و مخالف مقصد بال بزند؛ اما او مقاومت داشته و سپر ولایت فقیه را به تن کرده است. دست های قدرتمند و آرامش بخش امام مهدی علیه السّلام همیشه پشت و پناه او خواهد ماند و پس از ظهور نیز، در دستان صاحب خود قرار می گیرد. بال زخمی سرخ او مرهمی می خواهد از جنس انتقام از مظلوم.
پس از به خاطر آوردن سختی های گذشته بر مؤمنین، یاد روزی افتادم که چشمان معصوم و مهربان رسول رحمت، اشکان شد؛ روزی که به علی، حسن و حسین علیهم السّلام نگریست و به آنان فرمود: شما مستضعف بعد از من هستید. [معانى الاخبار، ص 79]

خوب است در این بین با معنای کلمه مقدس استضعاف بیشتر آشنا شویم:

این واژه؛ از نظر کلمات زبان عربی، مصدر است و در باب استفعال قرار گرفته است. استضعاف از ماده ی «ضعف» به معنای سستی و ناتوانی است و استضعاف به لحاظ هیئت خود دارای دو معنا است؛

یکی ضعیف شمردن[جوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق و مصحح: عطار، احمد عبد الغفور، ج 4، ص 1390] که این معنا دارای استعمال بیشتر است، و دیگری به ضعف کشاندن یا ضعیف کردن.[فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج 2، ص 362]

استضعاف در معنای اول به چند زیر شاخه می تواند تقسیم شود اگر بخواهیم پیرامون آن ها سخن بگوییم، سخن بسیار است اما در این مجال به اشاره ای مختصر می پردازیم:

1. استضعاف عقیدتی و ایمانی:
در آیات متعددی از قرآن کریم، کلمه مستضعفان در مقابل مستکبران استعمال شده است. در این آیات به پیروی مستضعفان از مستکبران اشاره شده است که مستکبران توانسته اند با انواع تبلیغات و امکانات مادی فراوانی که داشته اند، عقیده و باور خود را بر جامعه تحمیل کنند؛ لذا وقتی در قیامت خداوند این دو گروه را در مقابل یکدیگر قرار می دهد از مجادله آنان خبر می دهد و می فرماید: «....وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمونَ مَوْقوفونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِع بَعْضهمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقول الَّذینَ اسْتضْعِفوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَروا لَوْ لا أَنْتمْ لَکنَّا مؤْمِنینَ»؛[سبأ، 31] اگر ببینى هنگامى که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب و جزا) نگه داشته شده اند، در حالى که هر کدام گناه خود را به گردن دیگرى مى اندازد (از وضع آنها تعجّب مى کنى)! مستضعفان به مستکبران مى گویند: «اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم!».

بله، مستضعفان بهانه می آورند که اگر شما مستکبران نبودید ما مؤمن بودیم و این پیروی از عقاید شما بود که ما را دچار عذاب الهی کرد. امّا خداوند این بهانه را قبول نکرده و همان طور که به مستکبران، ظالم می گوید؛ به مستضعفان نیز ظالم گفته است.

2. استضعاف مادی:
در آیاتی از قرآن کریم، این دو گروه در مقابل هم نیستند و فقط اشاره به مستضعفان شده است، این گروه افرادی مانند مسلمانان صدر اسلام اند که بخصوص تا قبل از هجرت هیچ گونه امکانات مادی برای دفع ستم مستکبران نداشتند، خداوند از این واقعیت خبر داده و آنان را مستضعف می نامد، یعنی عده ای در جامعه ضعیف شمرده می شوند و در واقع ضعیف هم هستند، این معنا درباره کودکان و زنان نیز که دارای ضعف قوای جسمانی اند نیز، صادق است.

خداوند می فرماید: «وَ اذْکروا إِذْ أَنْتمْ قَلیلٌ مسْتَضْعَفونَ فِی الْأَرْض ..»؛[ انفال، 26] و (به یاد آرید) هنگامى که شما اندک و مستضعف در روى زمین بودید. در این آیه و آیات مشابه،[اعراف، 150؛ هود، 91] استضعاف باز هم به معنای اول آن آمده است.

3. استضعاف جسمی و عقلی:
در برخی از آیات به افراد ضعیف جامعه که احیاناً دارای قوای جسمانی ضعیف تری هستند و در اموری مانند جهاد نمی توانند شرکت کنند و این واجب الهی از آنان برداشته شده است، مستضعف اطلاق می شود.

خداوند می فرماید: «إِلاَّ الْمسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدان ...»؛[نساء، 98] مگر ناتوان شدگان از مردان و زنان و کودکان ... . در این آیه و آیات مشابه[نساء، 127] مستضعف به معنای اول یعنی کسانی که ضعیف شمرده شده اند، آمده است که واقعاً هم در زمره ی ضعیفان جامعه هستند.
معنای دوم استضعاف
معنای دوم استضعاف، به ضعف کشاندن است. این معنا در مقابل مستکبران، استعمال می شود، ولی مستضعف در این معنا به کسانی اطلاق می شود که در مقابل مستکبران از خود ضعف نشان نمی دهند (بر خلاف مستضعف عقیدتی) و تابع آنان نیستند امّا به هر دلیل توسط آنان به ضعف کشانده شده اند به طوری که توانایی مخالفت و ستیز با ظالمان، از آنان گرفته شده است.
این معنا هم در قرآن استعمال شده است.[مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن(4 و5)، راه و راهنماشناسی، بخش پنجم، ص 93] از جمله این آیات می توان به آیه ی «وَ نرید أَنْ نَمنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتضْعِفوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهم الْوارِثین»؛[قصص، 5] اشاره کرد، آیه می فرماید: «خواستیم کسانی که در زمین مستضعف شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم قرار دهیم و ایشان را وارث کنیم».

در این آیه استضعاف به معنای به ضعف کشاندن است؛ یعنی کسانی که به خودی خود می توانند قدرتمند باشند ولی عده ای آنان را به ضعف کشانده اند.

در روایات اشاره های زیبایی به مصداق این معنا از استضعاف شده است، امامان و پیامبران معصوم (علیهم السلام) در طول تاریخ از جمله ظلم ستیزانی بودند که با مشرکان و مستکبران مدارا نکردند اما همیشه هم شرایط اجتماعی و حمایت مردم به گونه ای نبود که بتواند در مقابل ستمگران، آشکارا قیام کنند و به نوعی توسط آنان و دیگر شرایط به ضعف کشانده شدند. در برخی از روایات از این بزرگان نیز به عنوان مستضعف یاد شده است.

در روایتی است که پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) به امام علی (علیه السلام) و حسنین (علیهم السلام) نگاه کرد، گریست و گفت: شما مستضعفان بعد از من هستید، سپس ایشان آیه «وَ نرید أَنْ نَمنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتضْعِفوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهمْ أَئِمَّةً ..» را قرائت کرده و فرمودند: این آیه تا روز قیامت درباره ما جاری است.[شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 79]
این مصداق از روایت با معنای دوم استضعاف سازگار است؛ یعنی کسانی که به خودی خود می توانند دارای قدرت باشند ولی توسط عده ای قدرت آنان سلب شده است.

در حقیقت مستضعف در این مقاله و در روایات کسی است که تمام راه های زمین و بیشتر از آن آسمان را، بلد باشد و آگاه باشد به تمام استعدادها و ضعف های انسانی و راه آرامش و رسیدن به بهشت را بداند؛ ولی دهانش بسته باشند و به دستانش زنجیر زده و وجودش را به عکس شخصیتش نشان دهند و نگذارند که بر جامعه ی انسانی، حاکم باشد.

آری، مصداق واقعی مستضعفان سیاسی، وجود مقدس امامانی است که با وجود قدرت و آگاهی به استضعفاف کشیده شدند و اجازه ی حکومت نیافتند که این حکومت، در ظهور، رخ می دهد؛ زیرا خداوند اراده فرموده و وعده داده است.

اما دلمان قرص است که این نورهای پاک، روزی از استضعاف درآمده و حاکم خواهند شد؛ زیرا اراده ی الهی به حاکمیت این مستضعفان سیاسی تعلق گرفته است [قصص، 5] و خداوندی وعده داده است [ نور، 55] که خلف وعده مرامش نیست. روزی آنانی که قادر و آگاه به حاکمیت الهی هستند بر روی زمین حاکم خواهند شد و همه مستضعفان عالم را شاد و همه ی مستکبران عالم را اگر از مسیر خود برنگردند، نالان خواهند کرد.

آری؛ همه ی مستضعفان عالم؛ همه ی بی گناهانی که ناخواسته در ظلم جهانی صهیونیسم نفس کشیده و گاهی تا آخر عمر نفهمیدند که به اسم رفاه، به زنجیر کشیده شده بودند و در ظلم غوطه ور! نه تنها انسان، که فرشتگان نیز منتظر این روز مانده اند؛ منتظرند، منتقمِ محبوب خود را، ببینند.[بحارالانوار، ج44، ص218، ح7] زیرا روزی که فرشتگان برای کمک به مولای غریب خود امام حسین علیه السّلام به کربلا آمدند، امام به آنان اجازه ی حضور ندادند [شیخ صدوق، امالی، محمد باقر کمره ای، ص 638] ولی در ظهور به کمک فرزند او خواهند آمد.

نظرات بینندگان