مسئولین شیراز از 22 بهمن 57 می گویند؛ از درگیری دکتر ایمانیه با ساواکی ها در مسجد شکرالله خان تا له شدن دوچرخه رئیس سابق صدا و سیما
برخی از نسل دوم و سومی ها که در کودکی و نوجوانی با چشمان خود و بی واسطه، هیجان آن روزها را تجربه کردهاند امروز در فارس مسئولیتی را بر عهده گرفتهاند نیز خاطراتی دارند از روزهای انقلاب، خاطراتی زنده که همیشه همراهشان هست، هر روز که از خیابانها و گذرهای آن روزگار عبور میکنند، آن خاطرهها باز برایشان زنده میشوند.
در ادامه برخی از مسئولین فعلی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی دستی برآتش داشته اند از روزهای انقلاب در شیراز و فارس می گویند.
شهردار شیراز، انقلاب اسلامی ایران را در 18 سالگی تجربه کرده است. علیرضا پاک فطرت با گروهی از هم سن و سالهایش در شب به یادماندنی سقوط شهربانی حضور داشته و از نزدیک شاهد به شهادت رسیدن عدهای از شهروندان بوده است. او نیز مانند بسیاری از معترضانِ آن شب، وقتی به خانه باز میگردد، خانواده را غافلگیر میکند!
محمد باقر کشفی، 17 ساله، بچه محله تکیه نواب بین چهار راه مشیر و سه راه نمازی از دیگر نوجوانان انقلابی این گزارش است. او حالا مدیریت صدا و سیمای فارس را بر عهده دارد. کشفی با اشاره به این موضوع که محل سکونت و تحصیلاش در مرکز فعالیتهای انقلابی شیراز قرار داشته است، میگوید: روزی در مسیر مدرسه به جمع تظاهرات کنندگان اضافه شدم که با حمله ماموران رژیم فاسد، پراکنده شدیم، اما عینک من که نمره بالایی هم داشت، زیر پای ماموران خرد شد و چون تهیه عینک برایم سخت بود، روزگار دشواری را از سر گذراندم.
وی که یک بار دیگر نیز با دوچرخه در مسیر تظاهرات قرار گرفته است، اضافه میکند: مسیر اجتماع، آن روز از سر دوزک بود که انقلابیون با هجوم ماموران پراکنده شدند و دوچرخه من که همه داراییام بود، زیر چرخهای ریوی ارتشی اوراق شد!
کشفی با یاد آوری اینکه انقلاب اسلامی در روز 21 بهمن در شیراز به پیروزی رسید، ادامه میدهد: در روزهای 20 و 21 بهمن از شب تا صبح در محل شهربانی سابق(ارگ کریم خان فعلی) تجمع کردیم و خانوادههای ما که در زد و خورد این شبها حضور داشتیم، امیدی به بازگشتمان نداشتند.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز هم پیروزی انقلاب اسلامی را در 17 سالگی جشن گرفته است. دکتر محمد هادی ایمانیه در 21 بهمن ماه به همراه پسر عمویش در مسیر بازگشت از دبیرستان، میبیند که ماموران در مسجد شکرالله خان به جان مردم افتادهاند که تاب نمیآورد و وارد میدان میشود.
وی معتقد است: شکل مردمی بودن انقلاب فراموش نشدنی است. همه شهروندان درهای خانه شان را باز میگذاشتند تا هنگام هجوم ماموران رژیم، تظاهرات کنندگان بتوانند پناه گیرند و آسیب نبینند. تصورش را بکنید که این متخصص رئوف در آن روز مجذوب آبلیمو فروشهای خیابان زند شده که با در اختیار قرار دادن شیشههای خالی، در تولید کوکتل مولوتف دست داشتهاند!
دکتر ایمانیه در شب سقوط اداره شهربانی حضور داشته و خانواده او هم از اینکه به خانه بازگشته است، غافلگیر شدهاند!
علیرضا بیاتپور روزهای پیروزی انقلاب را تکرار نشدنی میداند و میگوید: محل زندگی من و خانوادهام در نزدیکی آستانه بود که در آن روزها یکی از مراکز رشد انقلاب بود، در نتیجه به همراه خانواده در راهپیماییها حضور داشتیم و از نزدیک شکل گرفتن یک انقلاب مردمی را مشاهده کردم.
استاندار سابق فارس که در روزهای انقلاب در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل بوده، در خصوص مبارزات خود علیه رژیم طاغوت گفت: ساماندهی و پیگیری مسائل مربوط به لارستان قدیم که در حال حاضر لامرد، مهر، اشکنان و دیگر شهرستانهای تابع بخشی از آن شده، در روزهای انقلاب بر عهده من بود.
سید محمد احمدی با یادآوری اینکه از همان ابتدای درگیریها جنوب فارس که بخشی از عسلویه امروز را تشکیل میدهد، در تکاپوی انقلاب بود، اضافه میکند: در روزهایی که درگیریها به اوج خود رسیده بود با همکاری جوانان منطقه نگهبانی میدادیم تا مردم در حملههای مسلحانه آسیب نبینند و طعم شیرین انقلاب به کامشان تلخ نشود.
فرمانده انتظامی فارس، آن روزها با شرکت در کنکور سراسری در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران با رتبه عالی قبول شده، اما با توجه به شرایط آن روزگار ایران و تعطیل شدن دانشگاهها و سپس شکل گیری انقلاب فرهنگی نتوانسته است ادامه تحصیل بدهد، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی با کسب بالاترین رتبه جذب دانشگاه انتظامی شده است.
سردار سرتیپ احمد علی گودرزی که در درگیریهای آن روزهای خاطره انگیز شرکت
میکرده است، در خصوص استثنایی بودن پدیده انقلاب میگوید: انقلاب اسلامی
ایران هم در نوع شکل گیری و هم در کیفیت مبارزه از باقی انقلابهای دنیا
متمایز است.
جعفر قادری نماینده مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی می گوید: من
در مدرسه ای در شهر شیراز مشغول به تدریس بودم و همیشه همراه با دیگر
دوستان و مردم از جمله اقای علوی وزیر اطلاعات فعلی در راهپیمایی های شرکت
می کردم، البته در شهر ما درگیری با نیروهای نظامی رخ نداد و من در ماه های
پایانی منتهی به 22 بهمن سال 57 به زادگاهم در لامرد رفتم.