کد خبر: ۹۰۴۶۴
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۳ - ۱۰ تير ۱۳۹۵
یادداشت/

بررسی دلایل صهیونیستها برای تشکیل دولت در فلسطین

یکی از ادعاهای جالب و مورد تبلیغ صهیونیستها برای اشغال فلسطین و دادن حق به خود برای عدم برخورد با آنان، قضیه هلوکاست می باشد. صهیونیستها مدعی هستند که در طول جنگ جهانی دوم توسط حکومت نازی آلمان در حق آنها ظلم روا شده و میلیونها نفر از یهودیان به دستور هیتلر کشته شده اند و یا در اردوگاهها به کار اجباری گماشته شده اند.

به گزارش شیرازه به نقل از لامـــــرود - ادعاهای صهیونیستها برای تسخیر فلسطین و پشتیبانی قدرتهای بزرگ بهانه هایی واهی بیش نیست و فقط توجیه ای است برای پنهان کردن اهداف استعماری قدرتهای بزرگ برای داشتن پایگاهی در خاورمیانه در طول حیات سیاسی خود، همانند فرانسه در زمان ناپلئون، انگلستان بین دو جنگ جهانی اول و دوم و پس از آن و همچنین دولت آمریکا و دوباره انگلیس در برهه اخیر؛ چنانچه اکنون به گفته جرج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا، اسرائیل و غرب به سرکردگی آمریکا، تبدیل به یک روح در دو بدن شده اند.

در چهاردهم مه 1948 جهانیان شاهد بوجود آمدن دولتی شدند که به گفته بانیانش، پایان آوارگی قومی مظلوم است که قربانی اصلی جنگ دوم جهانی نیز هستند. اما این نه تنها سرآغاز آوارگی صاحبان اصلی سرزمین فلسطین است، بلکه کوچ تحمیلی یهودیان دنیا را نیز به دنبال دارد. باید برای باور کردن تحمیلی بودن مهاجرت پاره ای از یهودیان به فلسطین مقداری به عقب بازگشت. زمانیکه سرمایه داران یهود به پاس سرکوب هم کیشان خود پاداش به تزار روس دادند. یا زمانیکه در ایران، گروهکهای تروریستی صهیونیستی با ترور بزرگان یهودی آنان را ترغیب به مهاجرت به فلسطین اشغالی می کردند.

در این سطور ما ابتدا دلایل صهیونیستها را برای تصرف فلسطین و تشکیل دولت در آنجا بیان کرده و سپس به این ادعاها جواب داده و بیان خواهیم کرد که دلایل واهی صهیونیستها چیزی جز گمراه کردن مردم جهان نیست و دلیل اصلی آن چیزی دیگری می باشد که همان تلاش برای حفظ منافع قدرتهای بزرگ در این خطه زرخیز جهان است. منطقه ای در جنوب غرب آسیا موسوم به خاورمیانه که عمده ذخایر فسیلی دنیا را در خود دارد و لولای سه قاره آسیا، آفریقا و اروپاست.

در مجموع می توان چهار دلیل را برای تسخیر فلسطین از جانب صهیونیستها بر شمرد. دلیل اول آنها جنبه تاریخی داشته و دلیل دوم به لحاظ مذهبی مطرح شده است. هیتلر در جنگ دوم جهانی زمینه ساز شکل گیری ادعای سوم توسط آنان شده و دلیل چهارم را باید یک ادعای حقوقی و مالکیتی دانست که بیشتر در درون ایران مطرح    می شود. قبل از بررسی این ادعاها باید گفت که در این مقاله ما یهودیانی که بنیانگذار تشکیل اسرائیل شدند را صهیونیسم می نامیم تا بدین صورت تمایزی قائل شویم بین یهودیان راستین و کسانی که به نام یهود در حال ظلم به پیروان ادیان ابراهیمی هستند.

ا- ادعای مذهبی
 بسیاری از صهیونیستها مدعی هستند که از نظر مذهبی سرزمین فلسطین هدیه ای از جانب خداوند به آنان است و این وعده الهی است که باید محقق شود و ما (یهودیان) زمینه سازانی برای ظهور مسیح در آخرالزمان هستیم که باید با سکنی گزیدن در آنجا معبد هیکل را بر ویرانه های بیت المقدس بنا نهیم. این ادعا ریشه در تورات داشته که در آن چند آیه ای وجود دارد که خطاب به حضرت ابراهیم (ع) است. به این حضرت گفته می شود که ما این سرزمین را به فرزندان تو می بخشیم و یا اینکه این زمین از نهر مصر(رود نیل) تا نهر عظیم (رود فرات) را به نسل تو بخشیدیم.

 این آیات باعث شده است صهیونیستها بارها خود را مأموران تحقق وعده الهی معرفی کرده و در بیانیه هایی همچون بیانیه بیلو در سال 1882 این ادعا را مورد استفاده قرار دهند. همچنین آنان با این ترفند موفق شده اند پاره ای از مسیحیان اروپا و آمریکا را نیز با خود همراه کنند که با نام صهیونیسم مسیحی شناخته می شوند. دلیل مذهبی از جمله دلایل کمک فراوان غرب به ایجاد، گسترش و پایداری اسرائیل است، بطوریکه اغلب روسای جمهور آمریکا دفاع از اسرائیل را از وظایف دینی خود بر می شمارند. کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا می گوید:  "من نیز به سان سایر روسای جمهور سابق آمریکا، ایمان و اعتقاد کامل دارم که روابط ایالات متحده با اسرائیل بیش از روابط ویژه است، بی شک این روابط، روابطی بی همتاست چون از وجدان، اخلاق، دین و اعتقادات ملت نشأت می گیرد. هر یک از دو کشور (رژیم) اسرائیل و ایالات متحده را مهاجران مبلغ تأسیس کرده اند. بنابراین ما با هم میراث تورات را تقسیم خواهیم کرد."

 جالبست بدانیم که نام منتخب آنها برای دولتشان یعنی اسرائیل، کلمه ای کاملاً مذهبی است و ضمن اینکه نام حضرت یعقوب فرزند حضرت اسحاق می باشد؛ از نظر لفظی اسرا به معنای عبد و ئیل به معنای الله است که در مجموع معنایی معادل عبدالله را می رساند.

  نقد دلیل اول: فارغ از اینکه آیا محتوای تورات مورد ادعای آنها درست است یا دست خوش تعریف قرار گرفته است. از لحاظ تاریخی چند نقد به ادعای فوق وارد می کنیم. الف) همانطور که در تورات آمده این وعده برای فرزندان حضرت ابراهیم (ع) است و ایشان دارای دو فرزند به نامهای اسحاق که یهودیان خود را فرزند او می دانند و اسماعیل که پدر اعراب است، بوده اند که مسلماً باید ارث ناشی از وعده الهی میان هر دو تقسیم شود؛ نه اینکه یهودیان مدعی وراثت انحصاری بوده و اکنون در پی بازگشت و تصرف حق خود باشند. بلکه باید گفت که حق اعراب که فرزندان حضرت اسماعیل هستند بیش حتی در اولویت نسبت به دیگر مدعی باید باشد، زیرا در زمان دادن این وعده که در موقع قربانی کردن حضرت اسماعیل بوده، هنوز حضرت اسحاق به دنیا نیامده بودند.

 ب) نقد دیگری که وارد است این می باشد که اگر تورات این سرزمین خاصه به فرزندان حضرت ابراهیم داده شده است، این وارثان اکنون در اثبات خود دچار مشکل هستند و نمی توان این ادعا را پذیرفت که از اعقاب واقعی ایشان هستند. بر اساس نظرات کارشناسان همه یهودیان ساکن در فلسطین اشغالی جزء یهودیان سابق نبوده و  از مردمی هستند که بعدها به این دین گرویده اند مانند تعدادی از یهودیان ساکن در قفقاز که از قوم خزر هستند که بعد از تغییر دین خود از اسلام به مسیحیت، یهودی شدند و با شکست از مغولان به سمت کشورهای امروزی مانند مجارستان و لهستان مهاجرت نمودند.

ج) در ضمن بعضی از مورخین عقیده دارند که این وعده بعد از آزادی قوم یهود توسط کوروش محقق شده است و یهودیان با کمکهایی که کوروش به آنها کرده بود، موفق شدند به سرزمین فلسطین برگردند و حتی معبد هیکل سلیمان را نیز بنا نهند. اما به علت تفرقه، فساد و جهل قوم بنی اسرائیل این حضور آنان دوام و قوام نداشته است.

- ادعای تاریخی
 از دیگر دلایلی که صهیونیزم برای اشغال فلسطین می آورد، ادعای تاریخی می باشد. صهیونیزم مدعی است که از لحاظ تاریخی دارای حقی است که باید در این سرزمین تشکیل دولت بدهد. اینان می گویند که از ساکنین اولیه فلسطین می باشند و در آنجا تشکیل حکومت داده بودند که دولت آنها توسط بیگانگان در سال 586 قبل از میلاد از بین رفته است و آنان آواره شده اند لذا اکنون باید به سرزمین مادری خود برگردند و از آوارگی چندین ساله و رنج و خواریهای فراوان رهایی یابند. حتی عده ای پا را فراتر گذاشته و فلسطین را سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین می نامند.

در این ادعا یک حقیقت وجود دارد که نباید ما را از واهی بودن اصل این ادعا گمراه کند. آن حقیقت هم تشکیل دولت توسط یهودیان و ساقط شدن آن است، نه ساکن اولیه این سرزمین بودن. در زیر با بیان روایتی از تاریخ، این دلیل صهیونیزم که بر اسا آن از ساکنین اولیه و بنیانگذاران این سرزمین و تمدن بوده اند را زیر سوال  می بریم و بیان خواهیم داشت اجداد یهودیان در این منطقه مهاجرین و مهاجمینی بیش نبوده اند.

در حدود 3000 سال قبل از میلاد با ورود سومریها به جنوب بین النهرین و شروع تمدن در یونان، فنیقی ها به سرزمین فنیقه (لبنان، سوره و فلسطین امروزی) وارد شدند. این قوم با 1500 سال اسکان در این سرزمین و با بنا نهادن دو شهر اریحا و نابلس، تمدن فنیقی را بنا نهادند و بعدها به کنعانیها معروف شدند. حضرت ابراهیم(ع) حوالی 1900 سال قبل از میلاد به همراه برادرزاده خویش، لوط، از عراق هجرت کرده و در فلسطین و در بین کنعانیها ساکن شدند. پس از ایشان عبرانیها در قالب عشایر و دامپرور و در جستجوی آب و غذا به این منطقه آمدند و در میان مردمان این دیار به زندگی پرداختند. اینان با زیاد شدن تعداد و نیروهایشان، شروع به درگیری با میزبانان مهمان نواز خود کرده و موفق شدند بر پاره ای از مناطق و اماکن مقدسه چیره شوند.

 اوج اقتدار اینان در حدود 1000 سال قبل از میلاد و در زمان فرمانروایی حضرت سلیمان بوده که بعد از حکومت حضرت داوود تشکیل شد. بعد از مدتی اختلافات و دو دستگی ها شروع شد و در نهایت در سال 586 قبل از میلاد اورشلیم توسط بخت النصر بابلی تصرف شد و یهودیان اسیر شده و به بابل تبعید شدند. چندین سال بعد کوروش با تسخیر بابل یهودیان را آزاد کرد. دسته ای از اینان راهی فلسطین شدند، اما بر اساس شواهد نتوانستند دوباره قدرت سیاسی را در دست بگیرند، این اوضاع ادامه یافت و از تعداد یهودیان کاسته شد بطوریکه در اوایل قرن نوزدهم تعداد آنان در فلسطین از 5 هزار نفر بیشتر نمی شد.

یهودیان در طول دوره بالا در برهه ای به همراه حضرت یعقوب و با درخواست حضرت یوسف به مصر می روند و پس از سالها ماندن در مصر و بعدها زیر ظلم و ستم فرعون رفتن دوباره توسط حضرت موسی به سمت فلسطین امروزی رفتند و بعد از سالها آوارگی در صحرای سینا به سرزمین فنیقیها حمله کرده و در آنجا بود که حکومت خود (حضرت داوود) را بنا نهادند.


طبق مطالب بالا که در اسناد تاریخی موجود است ساکنین اصلی سرزمین فلسطین کنعانیها (اعراب) بوده اند و یهودیان (عبرانیها) فقط مهاجرینی بیش نبوده اند که سه بار به این سرزمین کوچ کرده اند و فقط در برهه ای بیش صاحب حکومت نبوده اند. از این رو ادعای تاریخی صحت ندارد و فقط بهانه ای برای اشغال سرزمین فلسطین است. در ضمن اگر این ادعا را درست بدانیم، نمایندگان قدرتهای باستانی را بر حق می دانیم که سرزمینهای سابق زیر سلطه خود را به این بهانه مجدداً به تسخیر در آورده و بر آنجا حکومت کنند و یا اقوام مهاجر همچون آریایی ها داعیه بازگشت و تشکیل دولت در سرزمین های مبدأ را داشته باشند.

- ادعای مظلومیت در جنگ جهانی دوم
    یکی از ادعاهای جالب و مورد تبلیغ صهیونیستها برای اشغال فلسطین و دادن حق به خود برای عدم برخورد با آنان، قضیه هلوکاست می باشد.  صهیونیستها مدعی هستند که در طول جنگ جهانی دوم توسط حکومت نازی آلمان در حق آنها ظلم روا شده و میلیونها نفر از یهودیان به دستور هیتلر کشته شده اند و یا در اردوگاهها به کار اجباری گماشته شده اند. لذا اکنون جامعه جهانی باید عدالت را در حق آنان اعمال کند و آرامش و امنیت را برای آنان فراهم نماید.

  در نقد این ادعا باید گفت: الف) هولوکاست به معنی همه سوزی است که طی آن انسانها را زنده زنده می سوزاندند. طبق تحقیقات بی طرفانه، هولوکاست واقعیت ندارد و در مورد تعداد 6 میلیون یهودی کشته شده در این ماجرا تردید جدی وجود دارد. این بی اساسی آنقدر واضح است که در غرب مدعی آزادی، حتی اجازه تحقیق در مورد آن داده نمی شود و هر کس که کوچکترین تردیدی را به آن وارد کند، محکوم می شوند. لذا برای عدم سست شدن این ادعا، آنرا بدیهی فرض کرده که نباید تحقیق پیرامون آن صورت گیرد.

 ب) اگر عینک خوشبینی به چشم زده و به هولوکاست بنگریم و آنرا باور کنیم، باز هم سوالاتی در ذهنمان پدید می آید. یکی از این سوالات را رئیس جمهور سابق از غرب پرسید که به علت منطقی و بجا بودن آن در یک هیاهوی سیاسی و فرافکنی رسانه ای دچار تحربف گردید. سوال این بود که اگر هولوکاست واقعیت دارد چرا مردم فلسطین باید تاوان ظلم و ستم اروپائیان به قوم یهود را دهند؟ چرا دولتهای پیروز در جنگ دوم جهانی قسمتی از اروپا را و یا خاک آلمان که دولتش مسبب اصلی هولوکاست است را به یهودیان برای اسکان نداده اند؟ و آیا این عدالت است که مردمی دیگر آواره شوند تا قومی دیگر از آوارگی خارج شده و دارای سرزمین شود؟

- ادعای خرید فلسطین
 در کنار ادله بالا باید به دلیل دیگری هم اشاره کرده که بر اساس آن بیان می شود، یهودیان غاصب نبوده و فلسطین را از صاحبان آن خریده اند. این دلیل آنقدر که در درون مرزهای اسلامی و خصوصاً ایران برای توجیه عدم مخالفت با اسرائیل و کمک به فلسطینها مطرح می گردد، در نزد صهیونیستها مطرح نیست. در جواب این ادعا باید گفت که اولاً فلسطین جزئی از امپراتوری عثمانی بوده است و همواره در آنجا عده ای یهودی در آرامش زندگی می کرده اند، فلذا داشتن زمین و املاک عادی بوده است. از سوی دیگر با برملا شدن نقشه های صهیونیستها برای خرید زمین در فلسطین، دولت وقت عثمانی طی قوانینی همچون  دستورالعمل 28 آوریل 1882 هرگونه اسکان یهودیان را در فلسطین ممنوع می کند و حتی سلطان عبدالحمید عثمانی در جواب درخواست خرید زمینهای فلسطینیها صراحتاً بیان می دارد که نمی تواند حتی یک وجب از این سرزمین را بفروشد، چون متعلق به همه مسلمین و جهان اسلام است و ملک شخصی او نیست. جالبست که حتی در بین خود فلسطینیها نیز فروش زمین به دیگران ممنوع می شود و طی یک قانون عمومی، هر کس چنین کاری را انجام دهد، به شدت با او برخورد شده و تنبیه می گردد، که نمونه هایی از اجرایی شدن این قانون مردمی نیز وجود دارد.

علی رغم این دستورات و کارهای برای عدم فروش زمین به یهودیان، اما زمینهایی به آنان فروخته می شود، از سوی دیگر دولت انگلیس به عنوان قیم فلسطین، زمینهایی را که در اختیار داشته  به صهیونیستها اعطا می کند. با این وجود میزان زمینها آنقدر کم است که نمی تواند هیچ دلیل قانع کننده برای تسخیر فلسطین باشد.  زیرا در سالهای قبل از ایجاد اسرائیل، فقط حدود 5/5 درصد زمینهای فلسطینیها در اختیار یهودیان بوده است، که این میزان از زمینها خریداری شده، اعطایی انگلیس و بومیان یهودی فلسطین است که نمی توان آنرا فروش بزرگ و خریداری سرزمین نامید. حتی قطعنامه 181 سازمان ملل نیز چنین ادعایی را ندارد و فقط طی یک رأی جهانی آنهم با 33 رأی موافق، تشکیل اسرائیل را در 55 درصد سرزمین فلسطین مجاز می شمارد، اما همچنان این دست اندازیها به زمینهای فلسطینی در مقاطع مختلف تاریخی ادامه پیدا می کند، که سرزمینهای دیگر نیز به تسخیر در می آید، که عنوان هایی تحت سرزمینهای 1948 و یا 1973 نمونه ای از این موارد است. 

 از سوی دیگر باید گفت که هیچگاه حاکمیت یک سرزمین قابل خرید و فروش حتی اعطایی توسط دیگران به یک قوم نبوده، چنانچه انگلیس با بیانیه وزیر امور خارجه خود بالفور، سرزمین فلسطین را به صهیونیستها اعطا نمود. همچنین نمی توان با خرید مقداری زمین در یک کشور، ادعای حاکمیت نمود. زیرا در همه جای جهان و حتی شهرهای بزرگ ایران زمین دارانی هستند که چند روستا و حتی مساحت زیادی از یک شهر را به صورت قانونی در اختیار دارند و ادعای آنان توسط دولت نیز به رسمیت شناخته می شود، اما این مالکیت به آنان اجازه وضع قانون و حکمرانی مستقل در زمینهای خویش را نمی دهد و همچنان همه این زمینها در زیر چتر حاکمیت حقوقی و سیاسی دولت مرکزی می باشد.

در پایان دوباره باید گفت که ادعاهای صهیونیستها و پشتیبانی قدرتهای بزرگ بهانه هایی واهی بیش نیست و فقط توجیه ای است برای پنهان کردن اهداف استعماری قدرتهای بزرگ برای داشتن پایگاهی در خاورمیانه در طول حیات سیاسی خود، همانند فرانسه در زمان ناپلئون، انگلستان ما بین دو جنگ جهانی اول و دوم و پس از آن و همچنین دولت آمریکا و دوباره انگلیس در برهه اخیر؛ چنانچه اکنون به گفته جرج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا، اسرائیل و غرب به سرکردگی آمریکا، تبدیل به یک روح در دو بدن شده اند.
نظرات بینندگان