کد خبر: ۹۲۳۳۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۴ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۵

واکنش رستم دستان به ماجرای مدیران نجومی بگیر دولت!

جعفر زارع (خوشدل) از شاعران ارسنجانی در قطعه شعر طنزی، واکنش رستم دستان به ماجرای فیش های حقوق نجومی مدیران دولت را سروده است!

به گزارش شیرازه جعفر زارع (خوشدل) از شاعران ارسنجانی در قطعه شعر طنزی، واکنش رستم دستان به ماجرای فیش های حقوق نجومی مدیران دولت را سروده است!


چو گند آب در چاه مدفون شوند...


چنین گفت رستم یل نامدار

که ای کاش بودم در این روزگار


در این روزگاری که در یک نگاه

یکی قعر چاه و یکی اوج ماه


خوشی می نمودم به رنگ و ریا

کنار یکی که نکرده خطا


کنار یکی که به اخلاص و علم

پر از وجهه هست و پر از شور و حلم


به تیر و کمان نه، به حرف و خطاب

به اینترنت و ثروت بی حساب


همه قول و تبلیغ ها با شعار

پس اندازی سکه ها با دلار


به بانک و به شرکت به مسوول ها

به تجمیع سرمایه ها پول ها


به تاثیر همیاری و رابطه

و تشکیل یک باند بی ضابطه


بسی دفتر دنج و خوب و شکیل

پر از کارمندان فرز و جمیل


که هر ماه گیرم حقوقی گزاف

ز هر مالیاتی بمانم معاف


نه می خواستم تیر و تیغ و کمان

نه رخش و نه شمشیر و گرز و  سنان


در آن کاخ زیبا، بزرگ و تمیز

میان نگهبان و منشی و میز


به تهمینه می گفتم ای همسرم

بگو آنچه را خواستی می خرم


به پرواز های روان و open

به دور از غبار بد خاک و شن


همین که به من فرصتی دست داد

و کردند مردم به من اعتماد


از این مغتنم استفاده کنم

و امیال خود را پیاده کنم


چو سهراب گوید به من ای پدر

برایم هیوندا و کوپه بخر


دهم پول بسیار و گویم پسر

برای خودت هرچه خواهی بخر


دهم دخترم را طلای گران

جهاز و گلوبند و انگشتران


چرا هفت خان جنگ و دعوا کنم

چرا سینه ی اژدها وا کنم؟


چرا زال و سیمرغ و اسفندیار

چرا آن همه جهد در کارزار؟


چرا قلب سهراب خود را درم

دل همسرم را به درد آورم؟


همه ترس، شاید شکست آیدم

مگر آخرش چی به دست آیدم؟


به یک شب سفرها کنم بی خیال

به دور از گرفتاری و قیل و قال


کنار گل و آب و  گلزار و کشت

خوشی ها کنم بهتر از هر بهشت


به من چه که دشمن تهاجم زده

به من چه که ضربه به مردم زده


به من چه که این خاک ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود!!!!!!


چو بی بازتاب است آئینه ها

به پیشانی مملو از پینه ها


به الطاف میلیاردها انتقال

کنم خورد و خوابی خوش و بی مثال


به ناگاه ازغیب آمد سروش

که ای رستم ای مرد میدان به گوش:


ترا عزتی هست برتر ز ماه

ترا عشق این خاک دارد نگاه


کسانی که با نام دین و وطن

ربودند با حیله هایی خفن


ز اموال این مردم بی ریا

و خوردند ازحق خلق خدا


پلیدند در نزد پروردگار

ندارند عزت در این روزگار


ترا نام نیک است ای نیک مرد

نگو، در پی مال دنیا نگرد


کسانی که با رشوه و اختلاس

بگیرند با مال مردم تماس


چو گند آب در چاه مدفون شوند

گرفتار تنبیه قانون شوند


اگر صاحب دستک و دفترند

ز خاک کف پای تو کمترند


و کمتر ز خاک سم رخش تو

زمین گیر از بوسه بر کفش تو


         جعفر زارع (خوشدل)

منبع: ارسن نیوز

نظرات بینندگان