کد خبر: ۹۵۹۹۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۱ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۵

شهید آیت الله مدنی افتخاری برای ممسنی

تنها دو سال تبعید آیت الله مدنی به نورآباد ممسنی کافی بود تا جریان انقلاب و فرهنگ ایثار و شهادت در این شهرستان نهادینه شود.

به گزارش شیرازه آیت الله مدنی در 20 شهریور ماه دهه 60 به شهادت رسید این شهید محراب ، مبارزات گسترده ای در مناطق مختلف کشور در دوران پیش از انقلاب داشته است.

شهید بزرگوار آیت الله مدنی ،مبارزه سیا سی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم، شهر قیام و شهادت، آغاز کرد و در اولین فعالیتهای خود ،به ستیز با بهائیت بعنوان ابراز تفرقه و انحراف در منطقه آذر شهر پرداخت.


آیت الله مدنی همچنین در نجف اشرف و همدان و بویژه در خرم آباد به فعالیت های زیادی دست زد و همواره یکی از یاران امام خمینی(ره) مطرح بود و به همین دلیل ساواک از سال 46 اجازه سخنرانی به آیت الله مدنی را نداد؛ اما با این وجود در چنین جوی آیت الله مدنی با شهامت و شجاعت ،مرجعیت امام را مطرح و به نفع ایشان تبلیغ می کرد.

به گونه ای که ساواک و رژیم شاهنشاهی را وادر به واکنش های بیشتری می کند. و ساواک طی گزارشی در تاریخ 31/  5/49  اعلام می دارد: ((نامبرده (آیت الله مدنی )در همدان به نفع-امام- خمینی فعالیت وبیش ازیک سوم اهالی همدان را مقلد –امام- خمینی کرده است ودر هر محفل و مجلسی از -امام- خمینی تمجید می کند و وی را اعلم مجتهد -مجتهد اعلم- قلمداد می نماید.))

از این تاریخ به بعد اقدامات رژیم علیه آیت الله مدنی بالا می گیرد و یکی از از اقدامات آنها تبعیت ایشان در سال 1354 به نورآباد ممسنی است، اما آیت الله مدنی در تبعید نیز مبارزات خود را ادامه می دهد و با حفظ ارتباط با نیروهای انقلابی خرم آباد ،آنان را به ادامه’ مبارزه فرا می خواند.

وی در دیدار های مختلف، توصیه می کردند؛ « مساجد و حوزه’ علمیه را حفظ کنید . مجتهد تربیت کنید . اسلحه شما تبلیغ است. در مقابل ظالم وستمگر، تبلیغ ، از بمب اتم هم مؤثر است»

آیت الله مدنی در اواخر سال 54 ، از کشور ممنوع الخروج می شود، ایشان نور آباد را به پایگاه مبارزه علیه رژیم تبدیل می کند، به نحوی که مردم نقاط مختلف از جمله ، شیراز ، کازرون وشهرهای دیگر استان فارس ولرستان از نقاط دور و نزدیک به حضور می رسند و پیام انقلاب ومبارزه را دریافت می دارند.

ساواک از مو قعیت جدید آیت الله مدنی در نور آباد به هراس افتاد ،دستور می دهد در محل تبعید نیز از ملاقات مردم با وی ممانعت به عمل آید، اما از این تصمیم هم طرفی نمی بندند . از این رو در پایان سال دوم تبعید ،محل تبعید ایشان را به گنبد گاووس تغییر می دهند .

اما همین دو سال کافی بود که عطر انقلاب و احکام اسلام در ممسنی بیش از پیش فراگیر شود و مردم ممسنی را به مبارزه با رژیم شاهنشاهی بسیج کند و شاید بتوان گفت که بسیاری از فعالیت های پیش از انقلاب در ممسنی را مدیون شهید مدنی هستیم و شاید همین اقدامات ایشان باعث رواج فرهنگ مبارزه، ایثار و شهادت در منطقه شد.

هنوز هم تاثیر آن تبعید آیت الله مدنی در شهرستان ممسنی جریان دارد و هنوز در نورآباد به یاد این شهید محراب یادواره های شهدا برگزار می کنند، برخی از بلوارها و خیابان های شهر مزین به نام آیت الله مدنی است.

 آیت الله مدنی خود پل ارتباطی مردم با روحانیون بود و علاوه بر قوت گرفتن حوزه علمیه امام صادق علیه السلام نورآباد ، عاملی شد که بسیاری از مردم متدین شهرستان با علمای بزرگ کشور آشنا شوند به گونه ای که آشنایی و ارادت اهالی یکی از روستاهای منطقه ماهور میلاتی با  آیت الله طالقانی باعث شد تا نام روستای قلعه گچی در روز شهادت این روحانی برجسته و مبارز یعنی 19 شهریور ماه 1358، به روستای ایت الله طالقانی تغییر نام داده شود.

حکمیه منفرد تنها بانوی جانباز ممسنی در خصوص این شهید محراب می گوید: منزل آیت الله مدنی در خود مسجد جامع شهر نورآباد بود اما در محدودیت شدید قرار داشت و ژاندارمری اجازه سخنرانی نمی داد و مردم تنها پس از نماز می توانستند چند دقیقه ایشان را ملاقات کنند. اما با این وجود بسیاری از برنامه های انقلاب در نورآباد از طرف خود آیت الله مدنی برنامه ریزی می شد.

سردار سرتیپ پاسدار جعفر اسدی در مرور خاطرات خود در خصوص آیت الله مدنی نیز می گوید: زمانی که نورآباد بودیم، ایشان هر روز می بایست مسافتی را می رفت و دفتر ژاندارمری را امضا می کرد، با وجود زانو درد و مشکل ریوی که داشت، هر روز این کار را می کرد.

وی ادامه داد: عموماً ساعت یازده، یازده و پنج دقیقه راه می افتاد و می رفت به سمت ژاندارمری، در بین راه، هر از گاهی به ستون برق تکیه می داد و لحظاتی توقّف می کرد، چند بار به او اصرار کردم که اجازه بدهد با ماشین به ژاندارمری برسانمش، قبول نمی کرد، یک بار سماجت زیادی به خرج دادم، گفت : «من به عمد این ساعت را انتخاب کرده ام و پیاده می روم. در مسیری که به ژاندارمری می روم، چند تا مدرسه هست که موقع رفتن من، آن ها تعطیل می شوند، کم کم برای دانش آموزان و جوانان سوال می شود که این پیرمرد کیست که هر روز این مسیر را طی می کند، بعد از مدتی، آن ها از این ور و آن ور متوجه می شوند که مرا تبعید کرده اند، برایشان سوال پیش می آید که چرا من تبعید شده ام؛ به این ترتیب، این جوانان توجیه شده، از این مسائل آگاه می شوند، ما باید این جوانان را بیدار و آگاه کنیم همان طور که وقتی دزدی به خانه می آید، از من پیرمرد و آن پیرزن نمی ترسد از کودک توی گهواره هم نمی ترسد او همه حواسش به جوان های درون خانه است و ما باید این جوانان را آگاه کنیم.»

منبع:  نورآنلاین


نظرات بینندگان