کد خبر: ۹۶۰۸۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۹ - ۲۱ شهريور ۱۳۹۵
سخن‌روز مطبوعات کشور؛

چندبار از يك سوراخ گزيده مي‌شويم!

در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید.
به گزارش شیرازه، روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

شجره ملعونه
 
 دکتر محمد حسین محترم در کیهان نوشت:

«شجره‌ ملعونه» کلیدواژه‌ای از پیام حج رهبر انقلاب است که ایشان در دیدار خانواده‌های شهدای منا نیز تکرار و بر آن تاکید کردند. سرّ به کاربردن این واژه  و تاکید  و اصرار آن چیست؟ اولاً این یک کلیدواژه قرآنی است که خداوند وسیله‌ای برای امتحان مردم و شناخت فتنه طغیان‌گران قرار داده و به مردم هشدار داده که طغیانِ فتنه منافقین و منحرفین از اسلام نیز نتیجه وسوسه‌های شیطان است. «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَهًْ لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرهًْ الْمَلْعُونَهًَْ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً»( آیه ۶۰ سوره‌ اسرا). مرحوم علامه طباطبایی مفسر بزرگ قرآن کریم معتقد بودند منظور از شجره به معنای خاندان و دودمان است که در زبان عرب بسیار استفاده می‌شود. ثانیاً کلیدواژه «شجره خبیثه» هم در قرآن کریم به کار رفته از جمله در آیه ۲۶ سوره ابراهیم،ولی فرقش با کلیدواژه «شجره ملعونه » در این است که اصطلاح اول یک اصطلاح عمومی است و بر هر فتنه و نفاقی صدق می‌کند اما «شجره ملعونه» یک اصطلاح اختصاصی برای فتنه و نفاقی خاص می‌باشد که توسط یک خاندان خاص رخ داده است. لذا دقت و تامل و توجه بیشتری را می‌طلبد. براساس نظر مفسران قرآن و راویان احادیث منظور از این نفاق خاص، فتنه علیه ولایت امیرالمومنین و آل علی(ع) تحت پوشش و ظاهر اسلام و منظور از این خاندانِ منافق و فتنه گرِ خاص همانا آل بنی امیه می‌باشد.ثالثاً آنچه که از متن قرآن کریم و احادیث و روایات برداشت می‌شود این است که برخی از کسانی که از «شجره خبیثه» باشند، ممکن است یا به راه خبانث و نفاق نروند و یا موفق شوند دست از خباثت و ظلم و نفاق بردارند و بتوانند مشمول رحمت خداوند واقع شوند، یعنی باب بازگشت برای آنها باز است. اما کسانی که متعلق به «شجره ملعونه» باشند از ازل در راه خباثت و خیانت به خلق خدا گام بر می‌دارند و به خاطر ذات و طینت شان تا ابد هیچ‌گاه موفق به برگشت به راه سعادت نمی‌شوند و به همین دلیل مورد لعن ابدی خداوند واقع شده‌اند، همچون آل ابی سفیان از جمله معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه و ... که صحیفه و پیمان ملعونه را نوشتند و در کعبه پنهان نمودند. رابعاً فخر رازى در تفسیرخود از «ابن عباس» مفسّر معروف اسلامى روایت مى کند که عایشه به مروان گفت: «لَعَنَ اللّهُ اَباکَ وَ اَنْتَ فِى صُلْبِهِ فَاَنْتَ بَعْض مَنْ لَعَنَهُ اللّهُ - خدا پدر تو را لعنت کرد، در حالى که تو در صلب او بودى، بنابراین تو بخشى از کسى هستى که خدا لعنتش کرده است». مرحوم طبرسی هم در احتجاج روایت می‌کند در مجلس معاویه، امام حسن(ع) در جواب بی‌ادبی مروان بن حکم فرمود:«خداوند تو و پدر و خاندان و فرزندان و هر کسی را که از صلب پدرت تا روز قیامت خارج شود، مورد لعن قرار داد.... و تو و فرزندانت‌ای مروان! همان شجره ملعونه در قرآن هستید». از رحمن بن عوف نیز نقل شده وقتی مروان بن حکم به دنیا آمد، پیامبر فرمود: «هو الوزغ ابن الوزغ الملعون ابن الملعون-  او وزغ و وزغ زاده، و ملعون و ملعون زاده است.»علاوه بر این «شجره خبیثه» نیز طبیعتاً بنی امیه را نیز در برمی‌گیرد، اما به دلیل شمولیت « شجره ملعونه» بر آنها، دیگر درِ رحمت الهی بر رویشان بسته است. خامساً در ابتدای آیه ۶۰ سوره‌ اسرا که به رویای پیامبر(ص) اشاره شده،  حضرت رسول در آن خواب دیدند میمون‌هایی از منبر ایشان بالا و پایین می‌روند. مفسران شیعه و بسیاری از مفسران سنی مانند قرطبی در تفسیر الجامع و فخر رازی در تفسیر کبیر این خواب را دلالت بر روی کار آمدن خاندان بنی‌امیه، بعد از رحلت پیامبر(ص) دانستند. خاندانی که با اعمال خود موجب فتنه در جهان اسلام شدند و تاریخ اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف کردند. سادساً در آخر این آیه خداوند هشدار می‌دهد که نتیجه نفاق این شجره‏ ملعونه طغیان بزرگ است و «طغیان كبیر» هم تنها یك‌بار و در همین آیه به كار رفته است. سابعاً در قرآن، امور متعدّدى لعنت شده است، مثل ابلیس، یهود، مشركان، علمایى كه حقّ را كتمان كردند، امّا تنها منافقانند كه همراه مسلمانان در ظاهر اسلام، پیوسته عامل فتنه‌اند. ثامناً در آیات 205 تا 207 شعراء، در‌باره آینده «شجره ملعونه» بشارت داده شده: «ثمّ جائهم ما كانوا یوعدون - سپس عذابى كه به آنان وعده داده شده، سراغشان می‌آید ». حال:
 1- اکنون آنچه در منطقه در حال وقوع است، از یمن و بحرین و سوریه و فتنه تکفیریها گرفته تا دشمنی با ملت ایران در حقیقت طغیانِ فتنه و نفاق آل سعود با توطئه استکبار جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ آمریکاست. پیشنهاد جدید بزرگ‌ترین قرارداد فروش 115 میلیارد دلاری تسلیحات نظامی آمریکا به آل سعود در تاریخ روابط 72 ساله شجره ملعونه با شیطان بزرگ برای کشتار مردم منطقه بیانگر این طغیان کبیر است.
 2- به کار بردن کلیدواژه «شجره ملعونه» توسط رهبر معظم انقلاب بیانگر این است که آل‌سعود برآمده از همان «شجره ملعونه آل بنی امیه» و فتنه آنها نیز ادامه همان نفاق و انحراف از مسیر اسلام است که راه برگشتی برای آنها وجود ندارد تا به عذاب الهی گرفتار شوند.
3- هم پیمانی با آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه امت اسلامی، پشتیبانی تمام و کمال مالی و لجستیکی و سیاسی و رسانه‌ای از تروریستهای تکفیری در سوریه و عراق، کشتار مردم بی‌گناه یمن، اشغال بحرین و بی‌کفایتی در برگزاری مراسم حج  که سال گذشته موجب شهادت هزاران حاجی از سراسر جهان اسلام در منا و امسال موجب صدعن سبیل الله و المسجد الحرام و ممانعت از حضور زائران برخی کشورها از جمله ایران  شد، شکی باقی نمی‌گذارد که آل سعود ملعون زمانه است.
4- پیام و سخنان رهبر معظم انقلاب با تاکید بر کلیدواژه «شجره ملعونه» بیانگر همان سیاست قرآنی در آشکار کردن جبهه باطل و نفاق است که ماهیت آل سعود را برای امت اسلامی افشا کردند و موجب شکسته شدن سکوت بهت‌آمیز جهان اسلام در قبال جنایات این رژیم ملعون شدند. همان‌گونه که این «شجره ملعونه» طغیان و فتنه خود را به زشت‌ترین شکل با حمایت شیطان بزرگ عریان و همپیمانی خود را با سردمداران قوم یهود و رژیم صهیونیستی آشکار کرده و بی‌حجاب به میدان مبارزه با اسلام و مسلمانان وارد شده است.
5- از کلام خداوند در به کار بردن «شجره ملعونه» و استناد رهبرمعظم انقلاب به آن چنین بر می‌آید که مرگ بر آمریکا و مرگ بر آل سعود ریشه قرآنی دارد و کسانی که برای تعامل با دنیا خواستار به فراموشی این شعار قرآنی هستند، حقیقتاً هم خود درک درستی از مفاهیم و معانی قرآن ندارند، و هم بدنبال عدم درک مفاهیم قرآن از سوی مردم هستند.لذا این جریان را نیز که تحت عنوان مسلمانی و حتی در لباس پیامبر منافقانه در میان امت اسلامی فتنه می‌کنند، باید جزء همان« شجره ملعونه»دانست.
6- رهبر معظم انقلاب برای اولین بار نیست که از کلیدواژه «شجره ملعونه» استفاده می‌کنند. ایشان در اوایل انقلاب اسلامی و در سمت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی در 25 فروردین 60 نیز در نطقی مهم،  پیش از دستور جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، با نگاه تیزبین و عمیق خویش به ارائه تحلیلی دقیق از توطئه‌های «شجره ملعونه» علیه انقلاب اسلامی پرداختند. ایشان در آن نطق مهم تاکید کردند: « طوفان انقلاب بارها شاخ و برگهایی از شجره ملعونه توطئه را قطع کرد .اما از آنجایی که این شجره ملعونه ریشه در گنداب استکبار جهانی دارد، مشغول رشد است». ایشان در آن نطق مهم یکی از ابعاد توطئه‌های شجره ملعونه را ایجاد و تشدید تنش‌های مذهبی  - قومیتی به بهانه‌های سیاسی دانستند و تاکید کردند: «سعی می‌کنند اختلافات دیرین را دامن بزنند. در حالی که  ما هم بی‌بنیادی مبانی آن اختلافات را می‌دانیم وهم نیاز به وحدت و هم حضور دشمن اسلام را لمس می‌کنیم. کسانی که امروز متمسک به بهانه‌های مذهبی می‌شوند، عملا به اصل اسلام و قرآن اهتمام لازم را ندارند و ... همه بنیادهای وحدت را بر هم می‌ریزند.» رهبر معظم انقلاب بُعد دیگر توطئه «شجره ملعونه » را حمایت و سازماندهی گروههای معاند اسلام، « از قدرت‌طلبان بی‌مغز و پرمدعا تا قلم به مزدها و فرصت‌طلبان تملق گوی و جاسوسان، و از سنت اندیشانی که هر حرف نشنیده‌ای را همیشه بدعت می‌دانستند تا بدعت گذارانی که هر چیز را به عنوان سنت می‌شکستند و از دشمنان خونین دیروز و دوستان مصلحتی امروز» برشمردند که «منتظرند تا دستی از غرب بیرون آید و کاری بکند. بسیاری از این جریان‌ها جوی‌های از چشمه بریده و به لجن نشسته هستند، چیزی نیستند اما برای به وجود آوردن یک مجموعه دروغین که بتواند زمینه توطئه باشد، همیشه آماده‌اند». حضرت آیت الله خامنه‌ای بُعد سوم توطئه «شجره ملعونه» را فلج کردن اقتصاد و القای ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی دانستند تا مستضعفین جهان را از انقلاب اسلامی روی‌گردان کنند. ایشان در پایان آن تحلیل حکیمانه و روشنگرانه تصریح کردند: «از نظر توطئه‌گران جهانی این سه بُعد در کنار هم بر آورنده مقصود آنهاست. در این صورت چیزی برای دخالت خارجی کم نخواهد بود.... به نمایندگان و مسئولان دولتی و مدیران کشور عرض می‌کنم امام امت به همه ما توصیه کردند خودتان، خودتان را تضعیف نکنید.امام تأکید کرده اند... مسئولان در محدوده مسئولیتی که قانون اساسی برایشان معین کرده، اقدام کنند ولاغیر ». لذا درک و فهم عمق پیام و سخنان تاریخی رهبر معظم انقلاب در‌باره آل سعود یک وظیفه مهم است که موضع‌‌گیری امت اسلامی باید اول لعن و برائت و دوم صف‌بندی و مقاومت و ایستادگی در مقابل فتنه و طغیان کبیر این رژیم باشد. همان‌گونه که عاشورا کانون اصلی این لعن و برائت و صف‌بندی و ایستادگی بود.
 
 
«دلارهای سعودی» خون آلود است

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

یک سال از قربانی شدن حدود 7000 انسان بی گناه از جمله 465 هموطن عزیز ما در فاجعه منا گذشت، سال گذشته در چنین روزی که قرار بود زائران خانه امن الهی پس از رمی جمرات و قربانی کردن، لباس احرام از تن درآورند و آخرین اعمال حج را به پایان برسانند، بی کفایتی، خیانت و شاید اراده جنایت پیشگان آل سعود، فاجعه ای به بزرگی و جانگدازی جان باختن چند هزار انسان مومن و یکتاپرست را رقم زد و روزی را که قرار بود برای مسلمانان جهان و خصوصا ایرانیان عید بزرگ و هنگامه بروز و ظهور زیباترین جلوه های نشاط و شادمانی و بهجت دینی بین مردمان باشد به «عزا» یی بزرگ و جانسوز بدل کرد.درست در همان روز هایی که تعداد زیادی از خانواده های ایرانی منتظر بازگشت عزیزانشان از سفر معنوی حج بودند و مشغول مهیاکردن استقبال از زائران خانه خدا، خبر تلخ کشته شدن تعداد زیادی از این عزیزان دل نه تنها خانواده های آنان بلکه همه ایرانیان را داغدار کرد، این طواف کنندگان «بیت عتیق» در حالی که لباس سفید احرام، لباس «ضیوف الرحمان» بر تن داشتند، غریبانه و مظلومانه به دیدار حق شتافتند و با همان احرام سپید «مهاجر الی ا...» شدند، اما با زبان تشنه و کام های خشکیده. این زائران مظلوم خانه خدا در  زیر آفتاب سوزان منا چنان غریبانه جان باختند و پر کشیدند که ماجرای تلخ این جان باختن تا دنیا دنیاست و فطرت و وجدان انسانی پابرجا، دل هر انسان صاحب دل و اهل وجدانی را سخت می فشارد و بغضی مقدس در گلوی انسانیت به امانت می گذارد تا آن هنگام که در محکمه عدل الهی، مقصران این جنایت بزرگ در پیش چشم عالمیان رسواتر شوند و به سزای این جنایت و دیگر جنایت هایشان برسند اما تا آن هنگام که از نظر اهل ایمان چندان هم دور نیست باید ظالمان بی شرم و بی وجدان آل سعود و این جانیان خائن به اسلام و مسلمانان که به دروغ و ریا لباس خادم الحرمینی به تن کرده اند، در محاکم بین المللی این جهانی به پای میز محاکمه کشانده شوند، سازمان های عریض و طویل مدعی حقوق بشر و محاکم حقوقی بین المللی و سازمان کنفرانس اسلامی با این همه عدّه و عُدّه باید حاکمان آل سعود را به خاطر این فاجعه بزرگ و جنایت عظیم به محاکمه بکشانند، هرچند اکثر این سازمان ها و نهاد ها به دلایل گوناگون سیاسی، تطمیع، بده بستان های آن چنانی و دل بستن به دلار های نفتی سعودی چشم هایشان را بر واقعیت هایی به این آشکاری بسته اند همچنان که همین چندی پیش بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد با وقاحت تمام و در عین عجز و ناتوانی به خاطر فشار های سعودی و دلار های نفتی آنان پس از آن همه جنایت آل سعود در یمن و قتل عام چند صد کودک و حدود 9 هزار یمنی بی گناه نام این حکومت جانی و «کودک کش» را از فهرست «ناقضان حقوق کودکان» خارج کرد اما همه افراد، نهاد ها و سازمان ها و حامیان آشکار و نهان سعودی و دیگر ظالمان و جانیان جهان باید باور کنند که این عبرت تاریخ، گریز ناپذیر است که ظالمان و جانیان و حامیان آنان، سرانجام روزی به سزای اعمال خود خواهند رسید هرچند امروز چشم خود را بر واقعیت ها ببندند و زبان هایشان را از گفتن حقایق باز دارند و به سکوت مرگبار خود ادامه دهند اما دیر یا زود طعم بد و ناپاک دلار های خون آلود سعودی، به شدت کام هایشان را تلخ خواهد کرد.

وظیفه دولت و دیگر نهاد های حاکمیتی ایران
اما کوتاهی ها و چشم بستن های سازمان ها و نهاد های بین المللی نه تنها نباید در اراده مسئولان کشورمان برای پیگیری فاجعه منا خللی ایجاد کند بلکه باید عزم آنان را برای تداوم هرچه موثر پی گیری ها جزم کند، خصوصا آن که آل سعود حتی پس از گذشت یک سال از آن ماجرای جانگداز و کشته شدن 7هزار زائر خانه خدا، نه تنها مسئولیتی قبول نکرده و حتی از عذرخواهی نیز سرباز زده است و ریالی برای تأدیه دیه قربانیان این فاجعه به هیچ یک از کشور های اسلامی پرداخت نکرده بلکه از برخی کشور ها از جمله ایران طلبکار هم شده و سرانجام وقاحت و شقاوت را به آنجا رساند که از تشرف زائران ایرانی جلوگیری کرد و در نهایت ذلت خود را به مصداق عینی و عملی «اِنّ الّذین کَفَروا و یَصُدُّونَ عن سَبیلِ ا... و المسجد الحرام...» تبدیل کرد. به هر صورت آنچه روشن است این که کار های انجام شده توسط مسئولان تاکنون نتوانسته است رضایت مردم خصوصا خانواده های قربانیان مظلوم منا را جلب کند و تلاش مضاعف و موثر مسئولان مورد انتظار جدی مردم است.

رسانه ها دین خود را به قربانیان فاجعه منا ادا کنند
بی  گمان رسانه های دیداری، شنیداری، مکتوب و رسانه های فعال در فضای مجازی و فعالان این عرصه که می توانند از این فضای فراگیر جهانی برای رساندن پیام ها و روشن کردن زوایای اتفاقات، پدیده ها و جریان های گوناگون از جمله فاجعه منا استفاده کنند باید به وظیفه انسانی، اخلاقی، وجدانی و حرفه ای خود در مقابل کشته شدن چند هزار انسان بی گناه در منا به خاطر بی کفایتی و تقصیر های محرز سعودی ها در به وجود آمدن این فاجعه عمل کنند تا مهم تر از تاثیرگذاری بر ذهن و عمل مسئولان صاحب وجدان کشور های اسلامی و غیراسلامی، بتوانند برای افکار عمومی مردم جهان و خصوصا مسلمانان واقعیت های تلخ این فاجعه انسانی را روشن کنند و همچنین با مستند سازی این جنایت بزرگ حکام سعودی را در تاریخ و وجدان انسانی ثبت کنند. برای رسیدن به این هدف انسانی، اخلاقی و مقدس، می توانند با پی گیری و جدیت لااقل همان فیلم هایی که توسط مردم و حاضران گرفته شده و تاکنون دست سعودی ها از پاک کردن و محو آن ها کوتاه مانده را جمع آوری کنند، با شاهدان عینی حاضر در آن فاجعه مصاحبه های تصویری و مکتوب انجام دهند، پیگیر فیلم های ضبط شده دوربین های مدار بسته موجود در آن محدوده و اطراف آن منطقه باشند، از تصاویر، فیلم ها و مصاحبه های انجام شده با حاضران و شاهدان عینی این فاجعه گزارش های مستند تهیه کنند، اهل قلم می توانند درباره ابعاد این جنایت مطالب واقعی و مستند بنویسند و با ترجمه به زبان های مختلف در اختیار افکار عمومی جهان حال حاضر و آیندگان قرار دهند. رسانه های موثر تلویزیون و سینمای ایران وجهان می توانند فیلم هایی درباره فاجعه منا بسازند علاوه بر این ها با «دیپلماسی عمومی» آحاد مردم ایران و دیگر مسلمانان و حتی انسان های آزاده جهان می توانند با ارتباطات و فعالیت های مفید و موثر به پی گیری و روشن شدن ابعاد این فاجعه و حتی به مجازات رساندن مقصران این جنایت کمک کنند.

به هر صورت هیچ انسان منصف و اهل وجدانی نمی تواند در مقابل فاجعه ای که به کشته شدن چند هزار انسان مظلوم و بی گناه انجامید، بی تفاوت باشد و اجازه دهد این جنایت فجیع سعودی ها در منا مشمول مرور زمان و فراموش شود خصوصا آن که تعداد زیادی از این انسان های بی گناه که حالا نامشان در فهرست شهدا و جان باختگان قرار دارد اگر کمی به آنان رسیدگی می شد یعنی اگر ماموران بی رحم و شقی سعودی حاضر در آن صحنه های دلخراش، کمترین کاری فقط برای رساندن چند جرعه آب به مظلومان تشنه کام فاجعه منا می کردند و یا هلی کوپتر ها و ماشین های آتش نشانی و آب پاش مقداری آب روی پیکر خسته جان و آزرده و تف دیده این عزیزان می پاشیدند و یا پیکر های نیمه جان و بی جان را با هم به کانتینر های جمع آوری اجساد قربانیان منتقل نمی کردند، بسیاری از آن عزیزان امروز از سفر معنوی حج برگشته بودند و در کنار خانواده هایشان نفس می کشیدند و زندگی می کردند و در کنار مردم عید قربان را جشن می گرفتند اما... امید که سرانجام و لااقل کشور های اسلامی، کمیته ای حقیقت یاب تشکیل دهند و قبل از آن که بیشتر از این ها ننگ سکوت و حمایت از آل سعود در فاجعه منا بر پیشانی برخی سران کشور های عربی خودنمایی کند، به وظیفه انسانی، وجدانی و دینی خود در مقابل جان باختن چند هزار انسان بی گناه عمل کنند.

 
 کو حرکت؟!

عبدالله عبداللهی در وطن امروز نوشت:
 
در شرایطی که با توجه به عمق فاجعه غم‌انگیز سال گذشته در منا و جنایت تاریخی آل‌سعود در این واقعه، سالگرد این رویداد بار دیگر با موجی از مواضع انتقادی و اعتراضی ایرانیان و مسلمانان برخی کشورهای دیگر علیه حاکمان سعودی آمیخته شده بود، حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور این سالگرد را با یک پیام توئیتری عجیب، گرامی(!) ‌داشته و نوشته است: «عربستان پس از حادثه منا تحت فشار سیاسی و حقوقی دولت ایران قرار گرفت اما عده‌ای نادان و احساساتی در داخل، بازی را به نفع آنها تغییر دادند».

اشاره آقای روحانی به ماجرای حمله عده‌ای به سفارت عربستان در تهران است؛ در محکومیت حادثه سفارت عربستان تردیدی نیست اما درباره پیام توئیتری آقای روحانی می‌توان مختصراً به نکات ذیل اشاره کرد:
1-  مهم‌ترین کارکرد فوری همین پیام دو خطی آقای روحانی آن هم در شرایطی که یک اجماع حداکثری کم‌نظیر ملی با مشارکت مسلمانان برخی کشورها علیه آل‌سعود شکل گرفته، خارج کردن مجدد سعودی‌ها از یک فشار موثر افکار عمومی است. در حقیقت جناب روحانی در ظاهر از مساله‌ای انتقاد می‌کند که خود در همان لحظه به آن عامل است. در وضعیتی که همه اعتراض‌ها به سمت آل‌سعود همگرا شده و همین اتحاد و همسویی می‌تواند فشارها را به یک امر «موثر» تبدیل کند، بناگاه تلاش می‌شود دعوای اصلی به فراموشی سپرده شده و مساله‌ فرعی سفارت عربستان، جایگزین متن شود.

2-  فارغ از کارکرد پیام توئیتری آقای روحانی که آنچنان که گفته شد مهم‌ترین خروجی‌اش بیرون آوردن آل‌سعود از زیر فشار افکار عمومی است، سوال اصلی این است: اساساً آقای روحانی از کدام فشار سیاسی و حقوقی دولت ایران علیه آل‌سعود سخن می‌گوید؟
در این باره توجه به چند مساله می‌تواند کارگشا باشد.
اولاً فاجعه منا به تقویم شمسی در تاریخ 2 مهر 94 اتفاق افتاده و فاصله تاریخی حادثه سفارت عربستان(12 دی 94) با آن واقعه دقیقاً 100 روز است؛ دولت محترم حداقل خود را در زمینه‌ برنامه‌های 100 روزه متخصص می‌داند! بنابراین اگر درصدد آن بود که فشار سیاسی موثری به دولت عربستان وارد کند، 100 روز فرصت کاملاً مناسبی برای این موضوع محسوب می‌شود. سوال مشخص از جناب آقای روحانی آن است که دقیقاً در این فاصله از کدام فشار سنگین سیاسی و حقوقی خود رونمایی کردید که حادثه سفارت به شما اجازه تداوم آن را نداد؟
شخص آقای روحانی به‌رغم شدت و گستردگی این فاجعه حتی حاضر به بازگشت از نیویورک نشد!
از جناب آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه نیز اقدام عملی قابل توجهی مشاهده نشد. برخی اقدامات نیز به میزانی تحقیرکننده بود که تصویر نحوه درخواست وزیر امور خارجه کشورمان از امیر کویت برای وساطت میان ایران و آل‌سعود آن هم صرفاً به منظور اخذ ویزا برای اعزام تیمی از ایران به عربستان، باعث تشدید داغ ایرانیان شد.
اخیراً نیز خانواده برخی شهدای واقعه منا از جمله شهیدان حاتمی و اخوان و رکن‌آبادی در گفت‌وگوهای خود ضمن انتقاد شدید از عدم اقدام موثر دولت در پیگیری فاجعه، گفته‌اند برخی مواضع وزارت امورخارجه جگر آنها را سوزانده است!
ثانیاً مشخص نیست آقای روحانی از کدام فشار سیاسی و حقوقی به عربستان سخن می‌گویند، در حالی که به اذعان برخی مقامات مسؤول دولتی اگر نهیب رهبر حکیم انقلاب نبود سعودی‌ها حتی از تحویل پیکر شهدای ما نیز خودداری می‌کردند. سوال این است که واقعاً چه میزانی از فشار توسط دولت محترم به آل‌سعود وارد شده بود که حتی نمی‌توانسته ابدان مطهر را تحویل بگیرد، عذرخواهی و جبران مافات توسط سعودی‌ها، پیشکش! ناگفته نماند در همان دوران وقوع فاجعه منا برخی مدیران در بدنه دولت از جمله جناب آقای اوحدی، مسؤول سازمان حج تلاش‌های مهمی برای پیگیری وضعیت بازماندگان و شهدای ایرانی منا ترتیب دادند و نمی‌توان از این تلاش‌ها چشم‌پوشی کرد  اساساً مساله این متن نیز زیر سوال بردن تلاش‌های مجدانه این عزیزان نیست، بلکه موضوع محک ادعای مهمی است که جناب آقای روحانی درباره فشارهای سطح بالای سیاسی و حقوقی مجموعه دولت ایران علیه آل‌سعود مطرح کرده‌اند.

3- بر مبنای آنچه گفته شد، اساساً فشار موثر حقوقی و سیاسی از ناحیه دولت محترم علیه آل‌سعود وجود نداشت که حادثه سفارت عربستان بخواهد پیگیری آن را منتفی کند. چه بسا اگر فشار موثری صورت گرفته بود شهید آیت‌الله نمر به آن راحتی اعدام نمی‌شد و حادثه نامطلوب سفارت هم متعاقب آن رخ نمی‌داد!

4- آنچه در این بین بیش از هر چیز دیگر آزاردهنده است، ظهور پی‌درپی یک روحیه‌ در بخشی از دولت محترم است که از آن به «ریاکاری» تعبیر می‌کنیم. همچنانکه پیش از این در نوشته‌های دیگری درباره تظاهر غیرواقعی دولت درباره اهتمام به آزادی و آزادی ‌بیان استدلال کردیم، در موضوع حاضر نیز مساله اصلی همین برخورد متظاهرانه است.
درباره تجربه عملکرد دولت در فشارهای نامرئی به آل‌سعود مطالبی عنوان شد اما مبنای نظری دولت محترم نیز حتی احتمال تلاش موثر دولت برای فشار به آل‌سعود را منتفی می‌کند. خلاصه! چه دولت محترم بخواهد و چه نخواهد، چه تایید کند و چه انکار، ایده‌ای که درباره توسعه بدان معتقد است، اساساً پدیده‌هایی چون فشار به عربستان را نمی‌تواند در درون خود حل کند. طبق این تئوری- آنچنان که برخی مشاوران غیررسمی لکن ذی‌نفوذ دولت همچون جناب سریع‌القلم به آن تصریح کرده‌اند- هر امری که مخل توسعه از طریق روابط حداکثری بین‌المللی باشد، ضرورتاً باید به حاشیه برود. مشاور مورد اشاره رئیس‌جمهور، عربستان را در کنار ترکیه از نمونه‌های موفق توسعه در منطقه می‌داند و می‌گوید: «در حال حاضر ترکیه کشور مدل منطقه است و طبیعی است این کشور به نسبت کشورهایی که نتوانستند مدلی ارائه دهند، اعتبار بیشتری دارد. من فکر می‌کنم در نهایت قدرت سیاسی منطقه به عربستان و قدرت اقتصادی و دیپلماتیک به ترکیه منتقل می‌شود».  با این توصیفات اگر دولت بخواهد ـ که طبیعتاً می‌خواهد- به تئوری خود پایبند باشد، چگونه می‌تواند تنش با آل‌سعود را در قاموس عمل خود بگنجاند؟ از قضا اگر دولت بخواهد حقیقتاً به ایده حکمرانی خود پایبند باشد و الگوی وسوسه‌انگیزش در توسعه، کشورهایی مانند ترکیه باشند، حداکثر کاری که در عمل می‌تواند انجام بدهد تبریک به آل‌سعود برای برگزاری حج است! نه فشار سیاسی و حقوقی.
اتفاقاً آقای هاشمی به عنوان پدر معنوی دولت فعلی در امر توسعه، مواضع صادقانه‌تری اتخاذ کرده و اخیراً گفته است: اگر لازم باشد باید باز هم ما دست اول را به سوی عربستان‌سعودی دراز کنیم!
 
 

چندبار از يك سوراخ گزيده مي‌شويم!

حسين قدياني در جوان نوشت:

از يک سوراخ، دو بار گزيده نمي‌شود مؤمن! مثل معروفي است! آقايان! مگر به‌‌رغم عقل، شرع، پند بزرگان و نقد دلسوزان، پايتان را در يک کفش نکرديد که به مذاکره با شيطان بزرگ مي‌توان خوش‌بين بود؟! و مگر روز امضاي برجام، به من و ما طعنه نزديد که بفرماييد! اين هم لغو همه تحريم‌ها در همان روز اجرا؟! و مگر ناظر بر اين فتح‌الفتوح(!) خرده بر مردم نگرفتيد که چرا جشن ملي نيافريدند؟! و در سراسر کشور به نشانه شادي به خيابان نريختند؟! و مگر به اساتيد دانشگاه خرده نگرفتيد که چرا از در حمايت از برجام بلند نمي‌شوند؟! و مگر چند صباح بعد، خودتان نفرموديد که فلان بدعهدي امريکا، فقط ناقض روح برجام بوده؟! و مگر چند صباح بعدتر، اعتراف نکرديد که بدعهدي‌هاي مکرر يانکي‌ها، علاوه بر روح، اين بند و آن بند برجام را هم نقض کرده؟! و مگر چند ماه بعد، نگفتيد که امريکا دارد دبه درمي‌آورد؟! و مگر چند ماه بعدتر، اذعان نکرديد که از خلال برجام «تقريباً هيچ» سودي نصيب ايران نشده؟! و مگر همين چند روز پيش، بابت بي‌وفايي دشمن به قول و قرارهايش اظهار نداشتيد که بيش از اينها از سران کاخ سفيد توقع داشتيم؟! و مگر به جان‌کري زنگ نزديد که جان! کري يا داري صداي مرا مي‌شنوي؟! و مگر مستند به اين همه «مگر» با زبان بي‌زباني داريد نمي‌گوييد که حق با سيد و سالار خراساني ما بود که از همان اول گفته بودند به مذاکره با امريکا خوشبين نمي‌توان بود؟! و مگر جز اين است که از روز امضاي برجام، بسيار روز گذشته و از روز اجراي برجام، بسيار روز بيشتر، اما باز هم تحريم‌ها سر جاي خود باقي مانده؟! و مگر با وجود آفتاب تابان برجام(!) به فهرست تحريم‌هاي قبلي، تحريم‌هاي جديد اضافه نشد؟! و مگر با وجود برجامي که قرار بود شيطان را با آدم مهربان کند، 2 ميليارد دلار از اموال ايران توسط اعوان و انصار همين آقاي اوباما بالاکشيده نشد؟! و مگر به جان‌کري ايميل نزديد که «با ما به از اين باش که با خلق جهاني»؟! و مگر مستند به اين همه «مگر» با زبان بي‌زباني داريد نمي‌گوييد که حق با سيد و سالار خراساني ما بود که از همان اول گفته بودند به مذاکره با امريکا خوشبين نمي‌توان بود؟! و مگر نه آن است که شما خود را «مؤمن» مي‌خوانيد؟! پس گزيده شدن دوباره از سوراخ برجام چه صيغه‌اي است؟! آيا زلزله برجام بس نبود که حالا با ما سخن از پس‌لرزه آن يعني FATF مي‌رانيد؟! آقايان ! مؤمن از يک سوراخ، دو بار گزيده نمي‌شود! امريکا اگر قرار بود به وعده‌هايش عمل کند، من‌باب همان وعيدهاي برجامي و همان که خودتان به ما گفتيد، مي‌بايست بعد از انجام تعهدات ما که همه‌اش را هم انجام داديم، لغو مي‌کرد بالمره تحريم‌ها را! لغو کرد؟! لغو کرد يا با دبه FATF مترصد آن است که باز هم بگزد؟! آقايان! از يک سوراخ، اجازه ندهيد دشمن دوباره شما را بگزد! بدعادت مي‌شود، آن وقت همه‌اش مي‌خواهد بگزد!    برجام 2! FATF ثاني! «ما اين بار قول مردانه مي‌دهيم ارتباط بانکي شما با دنيا برقرار شود.

‌اگر وزارت بهداشت دولت اعتدال تضمين بدهد که تيغ جراحي را در قفسه سينه نيروهاي مجروح ژنرال سليماني در جريان نبرد شام جا بگذارد!» و حالا FATF سادس! «يک بخش کوچک تحريم را مرد و مردانه قول مي‌دهيم برداريم، به شرط آنکه قوه قضائيه جمهوري اسلامي، روزي پنج نفر از اصحاب سپاه قدس را بازداشت و البته چه بهتر که اعدام کند!» و باز حالا برجام شماره کوفت! «بانک زهرمار از نظر ما بلامانع است که با فلان بانک بين‌المللي يک ارتباطکي داشته باشد اما به اين شرط که هنگام عزاداري براي سيد و سالار شهيدان‌تان، همان يزيد سال 61 هجري قمري را بکوبيد و با ما حتي با اين فرض که يزيد زمانه باشيم، کاري نداشته باشيد!» و دوباره حالا FATF! يک سوراخ گشادتر از FATF! «ما قول مي‌دهيم تحريم وزارت دفاع حذف شود، به اين شرط که بني‌صدر با رأي بالاي نمايندگان مجلس بشود وزير دفاع! و اصلاً جمهوري اسلامي يعني چه؟! اگر مي‌خواهيد ارتباط بانک گودرز در ايران با بانک شقايق در سوئيس برقرار شود، راهش اين است که به جاي تجديد بيعت با آرمان‌هاي آيت‌الله خميني، با آرمان‌هاي يکي از اين چهار گزينه تجديد بيعت کنيد، آنهم در مقام چي؟! آفرين! در مقام عمل! گزينه يک: ملک عبدالله! گزينه دو: محمد بن راشد آل مکتوم! گزينه 3: عبدالله شاه اردن! گزينه 4: همه موارد!» آقايان! مؤمن از يک سوراخ، دو بار گزيده نمي‌شود والا با سؤالات چهار گزينه‌اي ابليس روبه‌رو مي‌شود! من اما در اين متن، يک جمله را دو بار تکرار کردم ليکن بار سومي هم مي‌خواهد؛ «و مگر مستند به اين همه «مگر» با زبان بي‌زباني داريد نمي‌گوييد که حق با سيد و سالار خراساني ما بود که از همان اول گفته بودند به مذاکره با امريکا خوشبين نمي‌توان بود؟!»

‌آقايان! ضرب‌المثل «مؤمن از يک سوراخ ...» فقط مال شما مؤمنين نيست! مال ما مؤمنين هم هست! اين ضرب‌المثل به ما مي‌گويد که ديگر صلاح نيست با دست‌فرمان شما حرکت کنيم والا باز هم استقلال کشور گزيده مي‌شود! يعني در زمانه‌اي که رئيس‌جمهور فيليپين هم اوباما را آدم حساب نمي‌کند، يعني در زمانه‌اي که هيچ خبري از «ژنرال پترائوس» در منطقه نيست ليکن سردار سليماني دارد چون نگين مي‌درخشد، يعني در زمانه‌اي که خود دشمن کرار اعتراف کرده که «اگر بحث توافق را مطرح نمي‌کرديم، خودبه‌خود داشت رژيم تحريم‌ها فرومي‌پاشيد و از قضا برجام، جاني دگربار به تحريم‌ها داد»، يعني در زمانه‌اي که محبوب‌ترين فرد جهان عرب، سيدحسن نصرالله عزيز، مفتخر به سربازي تحت اوامر ولي امر مسلمين جهان است، يعني در زمانه‌اي که اوباما از کاخ سفيد رفتني است اما بشار اسد هنوز بيرق مقاومت در شام را بالا نگه داشته، يعني در زمانه‌اي که امريکا تاب حمله حتي به کشور از همه طرف ويران سوريه را هم ندارد، يعني در زمانه‌اي که مردم امريکا، کشته‌شدگان دو جنگ عراق و سوريه را في‌الواقع قربانيان جاه‌طلبي و شعبده‌بازي سران کاخ سفيد مي‌دانند، يعني در زمانه‌اي که زير پاي شاه زپرتي سعودي هم فرش قرمز پهن مي‌شود اما اوباما را عين آب خوردن تحقير و مفتضح مي‌کنند، يعني در زمانه‌اي که شعار «مرگ بر امريکا» به شعار تمامي احرار عالم بدل شده، يعني در زمانه‌اي که بزرگ‌ترين اجتماع بشري در تمام طول تاريخ، اربعين حضرت اباعبدالله است و يعني در زمانه‌اي که آزادگان جهان، از هر دين و آييني دنبال يک منجي مي‌گردند که آدم را و آدميت را از شر اين بطالين روسياه نجات دهد، رئيس‌جمهور امريکا بايد براي بانک ما تصميم بگيرد که به کي پول بده و به کي پول نده؟! طيب‌الله آقايان! ليکن گزيده شدن از يک سوراخ براي بار دوم، يعني تشکيک در ايمان آدمي! اگر شما مؤمن به کدخدا هستيد و حفظ استقلال کشور اندک ارزشي برايتان ندارد، ايمان ما اما به خداوند منان است! چيست ريشه اين «حب وطن» که حاج‌قاسم و شيربچه‌هايش دارند، الا ايمان به خدا؟! خدا در قرآن فرموده «و‌اعدوا لهم مااستطعتم من قوه»! چيست ريشه اين حرف‌هاي ياوه که ما قدرت نظامي مي‌خواهيم چه کار، الا ايمان به کدخدا؟! و چيست ريشه اين نقشه شوم که سينه‌سپرکردگان جلوي توپ و تانک دشمن را با دست خودمان تحريم کنيم، الا ايمان به کدخدا؟! آقايان! از بس اصرار داريد که از يک سوراخ، دو بار گزيده شويد، بيم از آن دارم که ايمان‌تان هم مثل توافق کذا «حفره» داشته باشد!

با اين همه، اگر بخواهيد از پشت، خنجر به شيربچه‌هاي دلاور اين مردم در سپاه قدس بزنيد، ابتدا بايد سينه ما را بدريد! اگر قاسم سليماني بيرون خاک کشور براي ما مي‌جنگد، ما چرا درون خاک کشور براي او نجنگيم؟! اگر قاسم سليماني جلوي ورود گلوله اجنبي به سينه ما را مي‌گيرد، چرا ما جلوي ورود خنجر اجنبي‌دوستان به پشت او را نگيريم؟! من برخلاف آن نايب‌رئيس بي‌پرنسيب مجلس، FATF را به‌خوبي خوانده‌ام! اين چهار حرف انگليسي، في‌الواقع مخفف هيچ چيز نيست، الا آنکه استقلال کشور را تخفيف دهد! ما اما نخواهيم گذاشت! آقايان! همان «تقريباً هيچ» اول براي هفت‌پشت‌ اين کشور بس است! در آستانه مسلميه، چقدر زود پشت سفير حسين عليه‌السلام را خالي کرديد! کربلا درس چيست؟! درس تحريم کردن اصحاب آخرالزماني امام عاشورا؟! اين بود آن «درس مذاکره»اي که مي‌گفتيد؟! طيب‌الله! مذاکره با دشمن، نه با نيت لغو تحريم، بلکه با هدف مبارزه با دوست! مرحبا به اين اسلام رحماني! تحبيب دشمن و تحريم دوست! آفرين به اين اعتدال! خوب شد تاريخ، دولتمردي شما را هم ديد! ايضا شوراي محترم نگهبان! آقاي اوباما! نامزد انتخابات رياست جمهوري ما نمي‌شوي؟! باور بفرما اينجا بهشت اپوزيسيون است! يعني رسيده‌ايم به اين لحن! لحن ضجه‌هاي آخرالزماني! لحن جدايي‌هاي صاحب‌الزماني! بايد تن مسلم، جليقه ضد گلوله بپوشانيم! و تن آدم! «سفينه‌النجاه» کجاست؟! نوح کجاست؟! کجايي منتقم ثارالله؟! بيا و دست ما آدم‌نديد‌ها را بگير! در اين دست‌تنهايي ماه، هنوز وقت تابيدن آفتاب تو نشده؟! عاشوراييان غريب افتاده‌اند! زمان در محاصره است! کاش مي‌شد با همين «عاشورا» بيايي...
 
 
 آتش‌بس سوریه و الزامات آن

محمدرضا رئوف شیبانی در ایران نوشت:

توافق بر سر آتش‌بس هفت روزه  در سوریه در حالی به عنوان نتیجه ساعت‌ها مذاکره وزیران  خارجه روسیه و امریکا در ژنو اعلام شد که نگرانی‌های بسیاری درباره پایبندی طرف‌های درگیر به آن و نیز سوء استفاده‌های احتمالی گروه‌های تروریستی از این فرصت برای تقویت و تجهیز مواضع‌شان وجود دارد. با وجود این جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از کشورهای مؤثر در حل بحران سوریه و به عنوان کشوری که در تمام سال‌های عمر پنج ساله این بحران نگاه اصلی و اساسی‌اش به سوی راه حل سیاسی بحران سوریه بوده است؛ از این آتش‌بس و هر اقدامی که سبب توقف خونریزی در سوریه شود، حمایت می‌کند.

با این حال، در ماجرای آتش‌بس ملاحظاتی وجود دارد که باید از سوی نهادهای نظامی مؤثر در سوریه و بویژه کشورهای متولی برقراری آتش‌بس مورد توجه قرار گیرد. کشورهای متولی اجرای آتش‌بس باید مراقب و متعهد باشند که این فرصت چند روزه سبب تغییر موازنه قوا، سوء استفاده جریانات تروریستی و تقویت هر چه بیشتر آنها نشود. متأسفانه تجربه  موارد پیشین اعلام آتش‌بس نشان داده است که جریان‌های معارض و مقابل با متعهد نبودن به آتش‌بس و سوء استفاده از آن در عین تقویت مواضع خود به نقض آتش‌بس اقدام کرده و خسارت‌های قابل توجهی به طرف مقابل وارد کرده‌اند. به همین دلیل توافقی که اعلام شده است را  باید با احتیاط پذیرفت و از متولیان اجرای آن خواست که ضمانت‌های لازم را ایجاد کنند و تضمین دهند که جریان‌های مقابل و جریان‌های تروریستی از این آتش بس سوء استفاده نخواهند کرد. تضمینی که تعهد به آن قاعدتاً مکانیسم میدانی خاصی را می‌طلبد. اما عجالتاً بر اساس اعلام، قرار است کمیته مشترکی از سوی امریکا و روسیه تشکیل شود که هم بر اهداف نظامی که می‌خواهند مشترکاً مورد هدف قرار دهند و هم بر وضعیت آتش‌بس نظارت داشته باشد. علاوه بر این کمیته ، مشخص است که دولت و ارتش سوریه  و حتی طرف روسیه‌ای نسبت به جلوگیری از سوء استفاده جریان‌های تروریستی از فرصت آتش‌بس حساسیت ویژه‌ای دارند و آن را پیگیری می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران نیز این هشدار و ملاحظه را هم به دولت‌های سوریه و روسیه  به عنوان دولت‌های همپیمان منتقل می‌کند تا مراقبت لازم را داشته باشند. اما در نهایت همین که در این شرایط اقدامی انجام شود تا خون کمتری ریخته و خسارت کمتری به مردم سوریه تحمیل شود؛ مطلوب جمهوری اسلامی ایران است.

این در حالی است که امروز بیش از پنج سال پس از تصمیم جمهوری اسلامی ایران به حمایت از دولت قانونی سوریه به عنوان یک عنصر مؤثر در محور مقاومت؛ روند رویدادها و  مشخص شدن صبغه تروریستی اغلب گروه‌ها درستی این تصمیم را حتی به منتقدان نشان داده است. هر چند امروز سوریه به کانون رقابت قدرت‌های بین المللی تبدیل شده و خواست مردم سوریه که در ابتدای راه اصلاح سیاسی جامعه بود و اینک امنیت و آرامش است؛ تحت‌الشعاع خواست و منافع طرف‌های بین‌المللی قرار گرفته است؛ با این حال جمهوری اسلامی ایران همچنان بر راهکار سیاسی بحران سوریه، ضرورت احترام به حاکمیت ملی این کشور و تعیین سرنوشت سیاسی آن به دست مردم تأکید دارد. دیر نیست روزی که دولت و مردم سوریه با عبور از این بحران برساخته به جایگاه تأثیرگذار خود در محور مقاومت بازگردد.
 
قربانيان قربان در حج ابراهيمي

على‌اصغر شعردوست در اعتماد نوشت:

ولله علي‌الناس حج‌البيت من استطاع اليه سبيلا
حج همايشي عظيم و شكوهمند است كه تمام مسلمانان از مليت‌هاي مختلف در آن شركت مي‌كنند و حضور آنان بيانگر پيوند عميق بين اقوام و ملل گوناگون است كه تحت لواي دين مقدس اسلام گرد آمده‌اند و نمايشي از قدرت خويش را به معرض تماشا مي‌نهند.  حج بازگشت دوباره به پاكي و پارسايي و بيعت دوباره با ابراهيم حنيف است كه در پيمان خويش با خداوند آزمون‌هاي دشوار از سر گذراند و سربلند بيرون آمد. سعي ميان صفا و مروه حضور هاجر است بر بستر زمان. ميليون‌ها كس به تاسي از وي به هروله، فاصله بين صفا و مروه را طي مي‌كنند. در مراسم حج همه‌چيز در مقابل وحدت رنگ مي‌بازد. در اين موقف شريف بايد پاك و بي‌آلايش و ساده در پيشگاه حضرت باري ظاهر شد، چرا كه در اينجا شكسته دلي مي‌خرند و بس. ارباب سرمستي و غرور را بر درگاه بي‌نيازي او جايي نيست. رنگ‌ها به بي‌رنگي بدل مي‌شود، سفيد و سياه، سرخ و زرد، همه و همه در يك صف رو به «او» مي‌آرند. چشم‌ها در چشمخانه در طلب ديدار اويند، گام‌ها شتابنده و بي‌قرار سراغ از سرمنزل معشوق ازلي مي‌گيرد، قلب‌ها در سينه‌ها محبت او را دارد و نفس‌ها در هواي اوست. در شرايطي كه حج ابراهيمي با اين ويژگي‌ها بيانگر توانايي‌هاى موحدان در مقابل مشركان است، خاندان مزور و مزدور آل سعود با وجود داعيه‌دارى خادمين حرمين شريفين نه تنها از مديريت ميهمانان خانه خدا ناتوانند، بلكه ريخته شدن خون هزاران مسلمان در حال احرام حاكى از قصور و تقصير آنها در قبال جان‌ها و نفوس شريفى است كه لبيك‌گويان در حال اداى مناسك حج بودند. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، در همين ايام و در ديدار با خانواده‌هاي شهيدان منا و مسجدالحرام، حوادث دردناك سال گذشته را يادآورى كرده و فرمودند: «حادثه منا و جان باختن حاجيان ايراني در حال عبادت و با لبان تشنه و در زير آفتاب سوزان، حادثه‌اي عميقا غم‌انگيز و فراموش‌نشدني است، البته اين حادثه ابعاد گوناگون و روشنگري از لحاظ سياسي، اجتماعي، اخلاقي و ديني دارد كه اين ابعاد نبايد فراموش شوند.»

ايشان، سكوت دولت‌ها و حتي علما، فعالان سياسي، روشنفكران و نخبگان جهان اسلام در قبال شهادت ۷ هزار زاير بي‌گناه را، «بلاي بزرگ امت اسلامي» خواندند و افزودند: حساس نبودن در قبال مسائلي نظير حادثه سخت و جانكاه منا، مصيبت واقعي جهان اسلام است. رهبر معظم انقلاب، خودداري حكام سعودي از يك عذرخواهي زباني را اوج وقاحت و بي‌شرمي آنان برشمردند و افزودند: حتي اگر تعمدي در كار نبوده باشد، اين همه بي‌تدبيري و بي‌كفايتي براي يك مجموعه حاكميتي و سياسي، جرم محسوب مي‌شود. ‌معظم‌له فرمايشات خود را در جمع خانواده‌هاي داغدار شهداي منا با طرح يك سئوال مهم ادامه دادند: وقتي يك رژيم، حتي از اداره ميهمانان خدا كه براي او درآمدزا نيزهستند عاجز مي‌ماند، چه تضميني وجود دارد كه در اوقات مشابه، حوادث مشابه منا روي ندهد؟ به هر روى در اين ايام شريف كه همه موحدان به ياد شهداى سال گذشته سوگوارند، ايرانيان از اداى فريضه حج بازمانده‌اند، حكام نالايق غاصب حرمين شريفين از درك اين حقيقت عاجزند كه جلال و جمال خداوند در حج متجلي است. حج سفر به ژرفاي تاريخ است. بوي عبيرآميز وحي را مي‌توان از فضاي مدينه و مكه به دماغ جان استشمام كرد. چكاچك شمشيرهاي مجاهداني كه مكه را فتح مي‌كنند و در ايام خوف و خطربه دفاع از مدينه برخاسته‌اند مي‌توان شنيد. نخلستان‌هاي اطراف مدينه هنوز راز دردناك تنهايي پيشواي پرهيزكاران، علي مرتضي(ع) رادر خلوت خود نجوا مي‌كنند. قبرستان بقيع هنوز از خون گرم سربازان پاكباخته لاله‌گون است. هنوز ناله‌هاي دردناك فاطمه(س) را مي‌توان از پس ديوارهاي مدينه شنيد. شرح غربت غمناك او از زبان شب‌هاي مدينه شنيدني است.

حج روايتگر همه تاريخ اسلام است. از آن هنگام كه رسول خدا با بار سنگين رسالت خويش از غار حرا فرود آمد و بر زمان و مكان خويش شوريد و جهان را و عصرها و نسل‌ها رادر معرض نفحات رحماني قرار داد، تا روزي كه مسلمين دوباره اسيرپنجه اشرافيت زرمند و زورمند گرديدند.
مأذنه‌هاي مسجد رسول هر سحر و ظهر و غروب بار ديگر مسلمين را به فلاح و رستگاري مي‌خوانند؛ پيام با بزرگي خداي آغاز مي‌شود و نفي خدايان دروغين را در پي دارد.  صداي روح‌بخش بلال هنوز بر فضاي مسجدالحرام طنين‌افكن است؛ هنوز سرود فتح مكه كه مجاهدان پاكباز به شور و گرمي مي‌خواندند خون را در رگان مومنان به حركت درمي آورد. صداي شكستن اصنام جاهلي در فضا طنين افكن است.

دست‌هاي نوراني پيامبر خاتم محمد مصطفي(ص) را كه در حال نصب حجرالاسود است مي‌توان ديد. حج تجليگاه اشراق است. براي ايرانياني كه پس از انقلاب اسلامي به حج مشرف شده‌اند، اين مراسم معناي راستين خود را بازيافته است؛ مراسم برائتي كه هر سال توسط حجاج ايراني و غير ايراني برگزار مي‌شود، برائت و بيزاري از همه مظاهر شرك و بت‌پرستي وجاهليت است كه قلمرو اسلام را در معرض هدم و تباهي قرار داده است.

خون حجاجي كه براي معنادادن به حج بر سطح خيابان‌هاي مكه ريخته شده است، رسالتي را بردوش همه مومنان و حج‌گزاران مي‌گذارد؛ از اين رو به فرموده امام راحل و تاكيد مقام معظم رهبري برگزاري اين مراسم در زمره اعمال هر ساله حجاج درآمده است. طراحي و شكل‌دهي نخست اين برنامه را، حجاج ايراني صورت دادند و با خون خويش به آن هويت بخشيدند. هرسال اين مراسم گستردگي و وسعتي تازه مي‌يابد و همين امر از سويي، اميد به فرداي بهتر رادر دل مومنان جهان زنده كرده است و از جانب ديگر، رعب و وحشت نگهبانان ظلمت و زنجير رازيادتر كرده است.
خود آگهان كه ز خون گلو وضو كردند  
حيات را زدم تير جست‌وجو كردند
دل‌شكسته به ميقات دوست آوردند
درستي سفر عشق آرزو كردند
ز شوق وصل گريبان صبر چاك زدند  
سپر فكنده به ميدان عشق رو كردند


عدالت جنسیتی و قانون اساسی
 
بهمن کشاورز در شرق نوشت:

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با عنوان زن در قانون اساسی، مطالب مفصلی آمده است، در قسمتی از این بیان به این عبارت‌ها مواجه مي‌شويم: «... طبیعی است که زنان به‌دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شده‌اند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود...» و در انتهای همین قسمت از مقدمه‏ قانون اساسی می‌خوانیم «...زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت شیء‌بودن و یا ابزارکاربودن در خدمت اشاعه مصرف‌زدگی و استثمار خارج شده است و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پرارج مادری در پرورش انسان‏های مکتبی، پیشاهنگ و خود هم‌رزم مردان در میدان‏های فعال حیات می‏باشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود»؛ با این بیانات تردیدی باقی نمی‏ماند که جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اولین اعلامات خود در قانون اساسی و براساس آرمان‏هایی که در پی تحقق آن است، جز استیفا و ایفای حقوق زنان هدفی و روشی نباید داشته باشد به‌ویژه اینکه وقتی به اصول قانون اساسی می‌رسیم، به قسمتی که مربوط به حقوق ملت است؛ یعنی در فصل سوم، اصل نوزدهم، می‌خوانیم: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوی برخوردار هستند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود» و در اصل بیستم آمده است: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردار هستند» و بالاخره اصل بیست‌و‌یکم به‌ویژه و به‌طورخاص به موضوع خانم‏‌ها اختصاص داده شده و در آن تصریح شده است: «دولت موظف است حقوق زنان را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تدوین نماید و امور زیر را انجام دهد: ١- ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او، ٢- حمایت مادران به‌خصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بی‌سرپرست، ٣- ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده، ٤- ایجاد بیمه خاص بیوه‌‌ها و زنان سالخورده و بی‌سرپرست، ٥- اعطاي قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه‏ آنها در صورت نبودن ولی شرعی».

با این مقدمات گمان نمی‌رود مسئله‏ حقوق زنان و تساوی آنان با مردان مسئله‏ای مناقشه‌برانگيز باشد؛ اگر چنین باشد گویا انحراف از قانون اساسی لازم خواهد بود، زیرا تا آنجا که ما می‏دانیم - و البته اظهار نظر دقیق در صلاحیت متخصصان و علمای اعلی‌قدر- زنان از صدر اسلام در موضع اجتماعی والایی قرار داشته‌اند و مهم‌ترین نمونه‏ای که می‏توان ذکر کرد حضرت خدیجه کبری (س)، همسر پیامبر گرامی و حضرت فاطمه‏ زهرا (س)، دخت گرامي‏ ایشان بودند و موارد فراوان‏ دیگر را نیز می‌‏توان ذکر کرد که خانم‌ها در امور اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی تصمیم‌گیرنده و اثرگذار بوده‌اند. با این اوصاف تردیدی نیست خانم‏‌های ایرانی با توجه به آثاری که در این سی‌وچند سال از خود نشان داده‌اند و قابلیت‌هایی که عرضه کرده‌اند و مواضعی که بدون اینکه به آنها ارفاقی بشود، با همت خود به دست آورده‌اند، در شرایطی هستند که می‌توانند در همه امور همپای مردان فعالیت كنند.

درباره داشتن حقوق و مزایای مساوی نیز پروتکل شماره ١٠٠ مربوط به شورای عالی کار و سازمان ملل در ایران از پیش اجرا می‏شده است و هم‌اکنون نیز باید اجرا شود و شاید هم اجرا مي‌شود و بنده اطلاع دقیقی ندارم...

... و به‌موجب آن خانم‌ها باید در مشاغل مشابه، دستمزد مشابه با مردان دریافت کنند و این چیزی است که از پیش وجود داشته و دلیلی ندارد امروز وجود نداشته باشد.  در بعضی مسائلی که گاهی درباره برخی از حقوق خاصه‏ خانم‏ها و آقایان مطرح می‌شود و افراد با استناد به عبارت «با رعایت موازین اسلام» در اصل بیستم و موارد دیگری یا «رعایت موازین اسلام» در صدر اصل بیست‌ویکم به آنها تمسک می‌جویند، دو بخش وجود دارد؛ مواردی که جزء ضروریات دین محسوب می‌شوند؛ این موارد البته مواردی نیستند که درباره آنها اتفاق نظر وجود داشته باشد، ازاین‌رو اول باید حل شود که آیا موارد مطرح‌شده از ضروریات دین محسوب می‌شوند یا خیر و بعد درباره اینکه اختصاص آنها گاهي به مردان و استثناکردن زنان آیا همان موازین اسلامی است که مورد‌نظر قانون‌گذار بوده یا خیر. از باب تمثیل می‌توانم به میراث زوجه در قانون مدنی اشاره کنم؛ سال‏‌های زيادي از زمان تصویب این قانون تا چند سال پیش، خانم‏ها صرفا از اعیانی ماترکه همسرشان ارث می‌بردند و در مقام بحث و مناقشه گاهي شنیده می‌شد که این موضوع را از ضروریات دین اعلام می‏کردند؛ ملاحظه شد در اصلاح قانون مدنی، این روش که به‌ظاهر مبتنی بر یکی از برداشت‏ها و دیدگاه‌های موجود در این زمینه بود، تغییر کرد و خانم‏ها اینک از کل ماترک شوهر اعم از اموال منقول و غیرمنقول عرصه و اعیان ارث می‏برند و شبهه‏ مخالفت با ضروریات دین نیز وجود ندارد. تا آنجا که بنده می‏دانم مواردی که به‌طور قطعی درباره آنها توافق وجود دارد، اگر معدوم نباشد، نادر است، به عبارت دیگر در همه‏ مواردی که محل بحث است، مناقشه وجود دارد و افرادی از نظر مخالف طرفداری می‌کنند كه لزوما افراد عادی و غیرمجتهد نیستند؛ براي نمونه درباره بحث مخالفت با قضاوت خانم‌ها در محاکم، موضوع همین‌گونه است؛ یعنی نظر يا نظرهای مخالفي وجود دارد که قضاوت خانم‏‌ها را جایز می‌داند و در عمل نیز در نظام قضائی ما حتی بعد از انقلاب خانم‌هایی به مسند قضا تکیه زده‌اند و اتفاقا خوب هم کار کرده‌اند؛ بنابراین گمان می‌رود به قضایای مربوط به حقوق خانم‌ها از هر قبیل باید با دیدي باز و به‌گونه‌اي نگریست که در صدر اسلام نگاه مي‌كردند، آن‌گونه که در تاریخ خوانده‌ایم و قطعا علمای دین بیش از ما بر آن احاطه دارند؛ اگر چنین شود، چیزی به اسم تبعیض جنسیتی یا حتی هماهنگی جنسیتی و تفاوت حقوق ناشی از جنسیت، اصولا یا معدوم خواهد بود یا بسیار بسیار استثنائی و نادر، گمان می‌رود با توجه به تعداد خانم‌‏های محترمی که اكنون در قوه‏ قانون‌گذاری حضور دارند و همین‌طور خانم‌های محترمی که در قوه ‌مجریه و حتی گاهي در قوه‏ قضائیه حاضر هستند، می‌‏توان امیدوار بود تحول در جهت رفع این مشکلات تصریح و تعمیق شود.

 11 سپتامبر، پیمان زر و زور

در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:

از حادثه رازآلود 11 سپتامبر 15 سال گذشت. حادثه ای که از نخستین روزهای وقوع، افکار عمومی مردم جهان را با سوالات بی شماری درباره دلایل و نحوه این بزرگ‌ترین نمایش آمریکا در آستانه هزاره جدید روبرو کرد. در این سال‌ها هیات حاکمه آمریکا بسیار کوشید تا پرد ه‌ای ضخیم بر دستان پنهان در این نمایش بکشد و در عوض انگشت اتهام به سوی جهان اسلام و مسلمانان بگیرد؛ بدون اینکه مهم ترین شریک خود یعنی عربستان سعودی را در این ماجرا متهم سازد و جالب آنکه 15 نفر از 19 نفر هواپیماربایی که در حمله به برج های تجارت جهانی شرکت داشتند، تبعه عربستان سعودی بوده اند. اینک اما سوالات افکار عمومی‌، هم‌پیمانان آمریکایی رژیم تروریست پرور سعودی را واداشته تا گوشه ای از این پرده ضخیم دروغ و تزویر را بالا بزنند و از نقش سردمداران سعودی در اجرای 11 سپتامبر بگویند.طراحی ها و همفکری های دولتمردان ملک فهد با میدان داری شاهزاده بندر بن سلطان در دوران ریاست جمهوری جورج بوش، موضوعی است که در گزارش 28 صفحه ای کنگره آمریکا به بخش هایی از آن اشاره شده است. اما آیا حاکمیت زر و تزویر اجازه می دهد این افشاگری‌ها ادامه یابد!؟ خبر بزرگترین قرارداد خرید تسلیحات نظامی دنیا میان عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا پاسخی روشن به این سوال است.
نظرات بینندگان