حالت تاریک
چهارشنبه, 12 شهریور 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری تحلیلی شیرازه هستید؟
زندگی فقط برای رضای خدا
وصیت شهید «عبدالمهدی مغفوری»؛

زندگی فقط برای رضای خدا

شهید «عبدالمهدی مغفوری» در وصیت خود می‌نویسد: بعد از من انتخاب زندگی با خود توست منظورم ازدواج است که اختیار داری ازدواج نمایی یا ننمایی ، ولی هرکجا که بودی سعی کن که فقط رضایت خداوند متعال در زندگی‌ات مطرح باشد.

 به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، از این پس هر روز را با یاد و خاطره شهیدان عزیزمان، پرچم‌دار آزادی و عزت ایران اسلامی خواهیم ساخت و در پرتو فداکاری‌های آنان، راه صدق و ایثار را برای نسل‌های آینده روشن‌تر خواهیم کرد.

شهید «عبدالمهدی مغفوری» در خانواده‌ای متدین و تنگدست در کرمان متولد شد و پدرش برای دل مردم روضه می‌خواند و مخارج زندگی را از پشت‌دار قالی‌بافی فراهم می‌کرد. از ویژگی‌های شخصیتی او عارف بالله، فرمانده‌ای لایق و متواضع، به گفته نوید شاهد، دمخور با عرفان و قرآن و عشق الهی بود.

عبدالمهدی در سایه چنین خانواده‌ای رشد کرد و تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در کرمان به پایان برد. آنچه در این دوران او را از دیگر هم سن و سالانش متمایز کرد پایبندی به دین‌داری بود و پس از پایان دوره دبیرستان در دانش‌سرا پذیرفته شد و در رشته برق فوق‌دیپلم گرفت. در همین زمان بود که به خدمت سربازی فراخوانده شد.

عبدالمهدی در این دوران سخت به مبارزات خود ادامه داد و پس از پیروزی انقلاب به کرمان بازگشت با اینکه در دانشگاه پذیرفته شده بود با پوشیدن لباس سبز سپاه را ترجیح داد و مدتی در کردستان بود، بعد از آغاز جنگ تلاشش برای حضور در میدان‌های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از او چهره‌ای مخلص و دلپذیر ساخته بود.

عبدالمهدی در موقعیت مختلف فرماندهی در سطح لشکر ۴۱ ثارالله و بسیج قرار گرفت و بیش از بیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد. عملیات کر بلای ۴ آخرین عملیاتی بود که عطر نفس‌های این پیرو حقیقی ائمه اطهار علیه‌السلام و امام راحل را به جان می‌خرید.

عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ در جزیره‌ام الرصاص پاداش جهاد اکبر و اصغر خود را گرفت و ساکن کوچه پروانه‌ها شد.

وصیت‌نامه شهید عبدالمهدی مغفوری

بسم‌الله الرحمن الرحیم همسر عزیزم زهرا خانم سلام؛ امیدوارم در راه انجام وظایف و تکالیف شرعی و الهی خودت موفق موید باشی. بنده اعتراف می‌کنم که در این مدت زندگی شوهر خوبی برای تو نبوده‌ام و اینک امیدوارم که از خطاهایم درگذری و اشتباهاتم را نادیده بگیری و از خداوند بزرگ برایم درخواست آمرزش بنمایی.

و تو خود می‌دانی، برایت در این مدت روشن شد که آنچه برای بنده مهم بوده عمل به تکلیف شرعی و انجام‌وظیفه بود، اگرچه در انجام آنها کوتاهی می‌کردم؛ ولی حداقل در صحبت‌هایم این مطلب واضح و روشن بود و لذا تنها چیزی که از تو می‌خواهم این است که به وظایف شرعی‌ات عمل نمایی.

و آن گونه باشی که خداوند متعال و نبی مکرم اسلام «ص» و ائمه معصومین سلام‌الله‌علیه اجمعین خواسته‌اند و بکوش که بچه‌ها هم همین‌گونه بار بیایند و البته این سفارش بنده حقیر به تمام خواهران و برادران ایمانیم هست.

چند مطلب است که لازم است با تو در میان بگذارم:

۱-اگر از وسائل و پاکت‌ها و نوارهای مربوط به سپاه و همچنین جزوه‌های مربوط به سپاه چیزی در خانه هست آنها را به سپاه برگردان.

۲- بنده از مال دنیا چیزی نداشتم و اگر مختصر چیزی که هست، هرچه شرع مقدس در مورد آنها حکم کند باید انجام شود؛ ولی مایلم که دو عدد قالیچه ماشینی به‌عنوان یادگار به منزل پدرم داده شود.

همچنین مبلغ هفت هزار تومان به صندوق قرض‌الحسنه شهید نصیری لاری سیرجان و هفده هزار تومان به صندوق قرض‌الحسنه بقیه الله کرمان که مربوط به سپاه است و برادر کیا شمشکی همت «حساب ۱۱۱۶» بدهکارم و مبلغ پنج هزار تومان به برادر ذهاب «پاسدار واحد بسیج» بدهکارم.

همچنین از ایشان خواهش کرده بودم که راجع به پدرم با بیمارستان شهید باهنر تسویه‌حساب بنماید که اگر این کار را کرده باشد، این مبلغ را نیز به ایشان بدهکارم؛ لذا می‌توانید با فروش موتورسیکلت و بعضی وسایل دیگر بدهکاری‌ها را بپردازید.

۳-بچه ها هم در اختیار خودت باشد و کسی حق ندارد آنها را از تو بگیرد: سفارش می‌کنم آنها را تحت صحیح‌ترین تربیت‌ها «تربیت اسلامی» قرار داده و از این که بچه‌ها در اختیار افراد بداخلاق و دور از تربیت اسلامی قرار گیرند و یا اینکه با آنها معاشرت‌های طولانی داشته باشند جداً پرهیز کن.

۴- بعد از من انتخاب زندگی با خود توست منظورم ازدواج است که اختیار داری ازدواج نمائی یا ننمایی و هیچ‌کس در این رابطه نمی‌تواند متعرض تو بشود؛ ولی هرکجا که بودی سعی کن که فقط رضایت خداوند متعال در زندگی‌ات مطرح باشد.

۵-هر چند وقت یک‌بار حتماً با بچه‌ها دیداری از خانواده پدرم داشته باش. در این رابطه باید عرض کنم همان‌گونه که در وصیت‌نامه‌ای که به پدر و مادرم می‌نویسم درباره تو به آنها سفارش کرده‌ام، درباره آنها نیز به تو سفارش می‌کنم که با گرمی و صمیمیت با آنها رفتار نمائی و مواظب باش که خدای‌ناکرده رابطه بین شما تیره نشود

۶-اگر خداوند تعالی فرزندی به تو عنایت کرد، اگر دختر بود اسم او را راضیه و اگر پسر بود اسم او را مرتضی بگذار.

۷-در مورد تذکرات فوق و سایر مواردی که پیش می‌آید کسی نمی‌تواند خارج از شرع مقدس اسلام بر تو تکلیفی را اعمال نماید و ضمناً راجع به سایر مسائلی که پیش خواهد آمد و یا لازم بود تذکر داده شود من آنها را فراموش کردم و یا در نظر نداشتم که یادداشت کنم و در این رابطه لازم است کسی اعمال‌نظر کند.

من پدرم را به‌عنوان وکیل خودم و ولی تو قرار می‌دهم که باتوجه‌به موارد فوق، امور ضروری را با الطاف پدرانه و بزرگوارانه خودش به انجام برساند «البته با عرض پوزش و معذرت از محضر پدر بزرگوارم».

۸-عرض دیگری ندارم و از همین موقعیت استفاده می‌کنم و سلام خودم را خدمت فرزندانم، مریم خانم، فاطمه خانم و آقا مصطفی تقدیم می‌دارم و امیدوارم که خداوند متعال آنها را در زمره عبادالله المخلصین قرار دهد «آمین».

۹-از فرزندانم می‌خواهم که مرا ببخشند و از آنها معذرت‌خواهی می‌کنم. چون پدر خوبی برای آنها نبوده‌ام و ممکن است که آنها را به‌ناحق زده باشم و یا ترسانده باشم و یا آزار و اذیت کرده باشم و یا تکلیف خود را در برابر آنها انجام نداده باشم. امیدوارم که مرا ببخشند و حلال کنند.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!