حقایق اروپا از زبان یک رکابزن/از آبگوشت آلمانی تا هیزم سوزی در قلب قاره سبز!
امیر جوان متواضع و فروتنی است؛ هیچ ادعایی ندارد. به گفته خودش هرگز در این سفر به دنبال ثبت رکورد و مسائلی ازایندست نبوده است. شاید به همین دلیل این سفر پرفرازونشیب در هیچ فدراسیون و هیات ورزشی ثبت نشد؛ زیرا او تنها به دنبال تحقق سفر رؤیاهایش بود!
در بوستانی در شهر اوز (واقع در جنوب استان فارس) خیلی اتفاقی توسط یکی از دوستان فرهنگی(استاد دبیری) با امیر آشنا شدم. پشت میزی نشسته بود و به علاقهمندان دوچرخهسواری که برای تفریح به بوستان آمده بودند، دوچرخه کرایه میداد.
سر صحبت را با او باز کردم. امیر از سفرش به دور اروپا گفت. از خاطرات و مشاهدات ریزودرشتی که از مردمان قاره سبز در ذهنش مانده بود؛ خاطراتی که شنیدنش خالی از لطف نیست.
این گفتوگوی خواندنی حاصل نشست یکساعته من با امیر دودکانلوی میلان است؛ دوچرخهسوار 30 ساله اهل اوز استان فارس که دور ایران و اروپا را رکاب زده و حالا در فکر رکاب زدن دور دنیاست!
صحبتهای دودکانلوی میلان را با هم میخوانیم.
*مهر 95 آغاز سفر
سفر من از مهرماه 1395 کلید خورد. ابتدا از تهران 800 کیلومتر تا خاک ارمنستان را رکاب زدم. پسازآن به ترتیب گرجستان، ترکیه، یونان، ایتالیا، واتیکان، فرانسه، اسپانیا، پرتقال، بلژیک، هلند، آلمان، چک، اتریش، اسلواکی، مجارستان و بلغارستان را رکاب زده و درنهایت به شهرستان خودم یعنی اوز رسیدم.
این سفر 13 ماه طول کشید و درمجموع 23 هزار و 500 کیلومتر را رکاب زدم.
*سفر رؤیاها
این سفر درواقع سفر رؤیاهای من بود. سال 92 بهقصد آشنایی با فرهنگ مردم سرزمینم، دور ایران را رکاب زدم و دوست داشتم این بار با اروپا و فرهنگ مردم این قاره آشنا شوم؛ ضمن اینکه سفیر فرهنگی خودمان هم باشم.
یکی از نکات جالب سفر بنده، میهمان شدن در خانه اروپاییها با استفاده از اپلیکیشن مخصوص دوچرخهسوارها بود. وقتی درخواست میهمانی در این اپلیکیشن میدادم، بلافاصله چند خانواده میزبان میشدند. بهاینترتیب در طول سفر برای استراحت و تجدیدقوا میهمان اروپاییها شدم.
*علاقه به ایران
در این سفر با مردم کشورهای مختلف اروپایی در مورد ایران صحبت میکردم. برای آنها جالب بود که یک ایرانی آنهم دوچرخهسواری که قصد رکاب زدن دور اروپا را داشت، از نزدیک میبینند. با من عکس میگرفتند و محبت بسیاری داشتند. طوری بود که در خانههایشان اقامت میکردم و مانند کسی که سالها او را میشناختند، با من راحت بودند.
*بیخبر از سیاست!
آنها دوست داشتند که اطلاعات بیشتری از ایران داشته باشند. به من میگفتند هیچ اطلاعاتی از ایران جز اخباری که از رسانهها دریافت میکنند، ندارند.
البته اروپاییها مانند ایرانیها نیستند که همه خود را مفسر سیاسی میدانند و همهچیزمان با سیاست گره خورده است. زیاد اخبار سیاسی را دنبال نمیکردند. در کل سبک زندگی آنها نسبت به ما متفاوت بود.
*زندگی بدون تشریفات
در طول این سفر با اقشار مختلفی از پزشک، معلم، کارمند، بازاری، متأهل، مجرد و... همنشین شدم و نکته جالب زندگی بدون تشریفات آنها بود.
ما در ایران فکر میکنیم که همه اروپاییها مرفه هستند درصورتیکه واقعاً اینگونه نیست و تنها عده کمی از آنها ثروتمند و اهل ریختوپاش هستند.
البته این را هم بگویم که این زندگی ساده مانع پیشرفت صنعتی نیست و آنها در صنعت و تکنولوژی بسیار پیشرفته هستند.
*هیزم سوزی
جالب است بدانید که خانهها در اروپا جز کشور هلند، گاز کشی ندارد و آنها خانههایشان را با هیزم گرم میکنند!
آنها در منزل نان میپختند. شاید شما فکر کنید که این مسئله مربوط به نقاط روستایی کشورهای اروپایی بود اما اینگونه نیست. مثلاً در شهر مادرید وقتیکه میهمان یک خانواده اروپایی بودم، دیدم آنها نان موردنیاز خانواده را خودشان میپزند و این برای من بسیار جالب بود.
شاید فکر کنید که آنها از سر فقر این کار را میکردند، اما اینگونه نبود. سبک زندگی آنها واقعاً از زندگی ما متفاوت است.
*ال ای دی وجود نداشت!
بنده حتی در خانه هیچکدام از آنها، تلویزیون ال ای دی بزرگ ندیدم! درصورتیکه در خانه اکثر ما ایرانیها ال ای دی های بزرگ خودنمایی میکند. اصلاً برایشان این چیزها مهم نیست. حتی از همان تلویزیون ساده و قدیمی نیز خیلی کم استفاده میکردند و بیشتر از رادیو یا اینترنت بهره میبردند.
*یقهگیری!
یکی دیگر از نکات جالب اخلاقی اروپاییها کمتوقعی آنها از دولتهایشان بود. مثلاً در ایران ما مشاهده میکنیم که مردم مدام یقه حکومت و دولت را میگیرند که فلان کمبود و نقطهضعف وجود دارد اما آنها بهجای یقهگیری در حوادث، در مشکلات احساس مسئولیت اجتماعی کرده و خود را جزو بافت جامعه میدانستند.
این نکته را هم اضافه کنم که به نظر بنده ما در ایران بهجای آنکه در هر مسئولیتی که هستیم، کار خود را درست انجام دهیم، مدام دنبال متهم میگردیم.
*برداشتهای اشتباه
من وقتیکه دور ایران را رکاب زدم و با قومیتهای مختلف نشستوبرخاست کردم، آن موقع فهمیدم که ما چقدر در قضاوتمان اشتباه میکنیم. بهعنوان نمونه با هر قومیتی که در گوشه و کنار ایران صحبت میکردم آنها فکر میکردند که نظام یا دولت توجهش به آنها کمتر از قومیت دیگر است درحالیکه واقعاً اینطور نبود و من چون همه جای ایران را دیدم، این مسئله برایم کاملاً شفاف بود.
نکته مهم این است که فرد دنیا گشته بهتر میتواند مسائل را تجزیهوتحلیل کند و دچار قضاوتهای زودهنگام هم نشود.
متأسفانه در ایران افراد پای تلویزیونهای ال ای دی بزرگ در چهارچوب خانههایشان نشسته و مرتب از ماهواره اخبار دروغ و کذب رسانهها را دریافت میکنند و مبنای قضاوت خود را این اخبار دروغین قرار میدهند، غافل از اینکه همان اروپاییهایی که ما آنها را لاکچری مرفه میدانیم، در خانههایشان حتی ال ای دی ندارند و به یک تلویزیون قدیمی و کوچک بسنده کردهاند.
الآن در اروپا بیکاری فراوان است و فشار اقتصادی بسیاری بر مردم است اما ما در ایران فکر میکنیم وضع آنها خیلی خوب است؛ اما باوجوداین فشارها، مردم اروپا اهل گله و شکایت نیستند. تنها هنگامیکه به مسئلهای اعتراض دارند، بهصورت مسالمتآمیز تجمع کرده و ندای اعتراض خود را به گوش مسئولان میرسانند.
*بنزین ارزان
وقتی به اروپاییها قیمت بنزین و سوخت را در ایران میگفتم واقعاً تعجب میکردند و میگفتند مگر میشود در ایران تا این حد سوخت ارزان باشد. بنزین و سوخت در اروپا بسیار گران است.
*زدودن ایران هراسی با گفتمان
اروپاییهایی که به ایران نیامده بودند، بهنوعی نسبت به کشور ما بدبین بودند. دلیلش اخبار دروغی بود که از رسانهها دریافت میکردند. حتی یکی از آنها به من گفت تا وقتیکه تو را ندیده بودم فکر میکردم ایرانیها قومی وحشی هستند!
متأسفانه سیاستمداران اروپایی از طریق رسانهها، اخبار منفی در مورد ایران را بزرگنمایی کرده و به خورد مردمشان میدهند.
یکی از آنها به من میگفت ما شنیدیم در ایران افراد را اعدام میکنند. من با آنها صحبت میکردم که این اخبار دروغ است. به آنها میگفتم که بههرحال یک قاتل یا کسی که یک کودک را کشته و جنایتی بزرگ مرتکب شده را باید مجازات کرد و این در تمام کشورها وجود دارد و مختص ایران نیست.
وقتیکه با آنها حرف میزدم، توجیه میشدند و نظرشان راجع به ایران عوض میشد.
آنها اینگونه استنباط میکردند که دولت ایران به مردم خیلی فشار میآورد. من بازهم توجیهشان میکردم که اینگونه نیست و این اخبار واقعیت ندارد. به آنها میگفتم که ایران کشور بزرگی است با قومیتهای مختلف و یک کشور آزاد است و کسی کاری به کس دیگر ندارد.
متأسفانه آنها بیشتر روی اخبار دروغ دست میگذاشتند و همین اخبار موجب میشد که حتی از سفر به ایران خودداری کنند. مثلاً با یک دوچرخهسوار در مادرید آشنا شدم که مسیر مادرید تا شانگهای را رکاب زده بود اما به دلیل همین تبلیغات ضد ایرانی از ایران عبور نکرده بود!
از او سؤال کردم که چرا در مسیرت از یک کشور بسیار خوب و زیبا مانند ایران عبور نکردی؟ و او پاسخ داد: «رسانهها میگفتند ایران ناامن است!» من وقتی به او گفتم که این اخبار دروغ است و ایران کشور امنی است، باور نمیکرد.
به نظر بنده نیاز است که دوچرخهسواران ما مدام به اروپا سفر کنند تا این تبلیغات ضد ایرانی را خنثی کنند. این سفرها در انتقال حقایق و واقعیت کشور ایران و فرهنگ انسان دوستانه ما بسیار مفید است. همانگونه که بنده در این سفر تجربه کردم.
*آبگوشت آلمانی!
کسانی که قبلاً ایران آمده بودند، نظرشان کاملاً متفاوت بود. آنها طوری از من استقبال میکردند که بینظیر بود و بهنوعی میخواستند تلافی محبتی که در ایران دیده بودند را جبران کنند.
مثلاً در سفر به آلمان میهمان یک خانواده آلمانی بودم که 15 سال پیش در ایران رکاب زده بودند. آنها به من میگفتند که ایران paradise cyclist «بهشت دوچرخهسوارها» و گردشگران است. آنها خیلی از ایران لذت برده بودند. حتی برای من آبگوشت ایرانی درست کردند!
یا اینکه وقتی میهمان یک فرانسوی در شهر بیلبائوی اسپانیا شدم، وی یک تابلوی خوش آمدگویی بر در خانه خود نصبکرده بود تا از من استقبال کند و به دخترش نیز گفته بود یک نقاشی زیبا کنار آن بکشد.
یا اینکه یک زوج فرانسوی که ساکن پراگ مجارستان بودند، یک زوج جوان پزشک اهل جمهوری چک، یک زوج میانسال در مون پولیه فرانسه که 20 اکتبر همان سال به ایران سفر کردند و خلاصه همه و همه خاطرات بسیار خوبی از سفر به ایران داشتند و حتی دوستانشان را به سفر به ایران ترغیب میکردند.
*قاره سبز زیباست
اینکه میگویند اروپا قاره سبز است، واقعاً همینطور است. یونان طبیعت بسیار زیبایی داشت. جنوب ایتالیا به لحاظ آثار تاریخی واقعاً دستنخورده بود همچنین جنوب فرانسه و اسپانیا.
در اسپانیا تاریخ مسلمانان مشهود بود. از والنسیا و مسجدهای قدیمی اندلس گرفته تا آثار دیگری که ردپای مسلمانان را در اینجا نشان میداد.
*یک پارکینگ با 12 هزار دوچرخه!
اما در میان کشورهایی که دیدم هلند بینظیر و منحصربهفردی بود. 12 روز در این کشور بودم. کشوری که معروف به کشور کانالها است. در امتداد تمام جادههای این کشور کانال آب وجود دارد و با قایق میتوان طی مسیر کرد.
نکته جالبی که در هلند دیدم، وجود یک پارکینگ با 12 هزار دوچرخه بود که در نوع خود جالب جلوه میکرد.
این کشور تنها کشور اروپایی است که گاز دارد چون به لحاظ جغرافیایی مسطح بوده و کوهستانی است.
البته هلند تاریخ قابلتوجه ای ندارد. بیشتر یک کشور مدرن است اما تمام ساختمانها در آن با آجر معماری شده است. جالب است بدانید که کورههای آجرپزی در این کشور هنوز فعال است.
البته در اروپا کشورهایی مانند رومانی و بلغارستان دارای طبیعت روستایی است و پیشرفت صنعتی و مدرن در آن دیده نمیشود.
*آسیای شرقی مقصد بعدی
مقصد بعدی من آسیای شرقی است. پسازآن به آفریقا، آمریکای جنوبی و استرالیا خواهم رفت. البته اگر شرایط مالی اجازه دهد!
فارس
انتهای پیام/