کد خبر: ۱۴۸۴۳۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۲ - ۲۱ تير ۱۴۰۰
به بهانه روز عفاف وحجاب:

روایت دختر جوانی که چادر را مانعی برای دیده و انتخاب شدن می‌‌داند

در این گزارش خاطرات یک بانوی چادری و فعال رسانه ای را از تفکر و ذهنیت جامعه به چادر و تفکر دختر جوانی از حجاب میخوانیدکهچادرپوشیدن را مانعی برای دیده شدن می داند. .
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، در سده‌ی اخیر موضوع پوشش زنان همواره مورد توجه جوامع اسلامی، اندیشمندان و رهبران فرهنگی و دولت‌ها بوده است. در کشور ما گرچه تک نوازی‌هایی در مخالفت با حجاب از عهد ناصری به گوش می‌رسد اما انتقاد از حجاب را به طور عمده پس از مشروطیت و در میان روشنفکرانی که از فرنگ بازگشته و یا شیفته‌ی تحولات فرهنگی آن دیارند، مشاهده می‌کنیم. تبلیغاتی که حجاب زنان را ملازم پرده‌نشینی و دوری از دستاوردهای فرهنگی ـ اجتماعی می‌دانست آنقدر قوی بود که انجمن‌های زنان و نویسندگان و شعرای روشنفکر را به این باور رساند که پیش شرط سعادت زنان کشف حجاب است.

در این گزارش خاطرات یک بانوی چادری و فعال رسانه ای را از تفکر و ذهنیت جامعه  به چادر و تفکر دختر جوانی از حجاب میخوانیدکه چادر پوشیدن را مانعی برای دیده شدن می داند.

 توی این گرمای هوا سختت نیست چادرپوشیدی؟

 با بچه کوچک در بغل چطور چادر میپوشی خب لااقل وقتی بچه بغلت هست چادرت را بیرون بیارکه راحت تر باشی.

چطور بااین چادر میتونی همراه گروه بیای تفریح دست و پاگیرت نیست؟

سرکار که هستی مجبور به چادر پوشیدن هستی یا همیشه می پوشی؟

و...

این سوالات و گفته ها و ده ها سوال دیگر، حرف هایی است که روزانه ودر طول هفته و ماه و سال رهگذران، دوستان و همکاران از بانوان چادری می پرسند و همواره این تفکرات ذهنی برایشان وجود دارد که پوشیدن چادر مانع و سدی است بر سر راه فعالیت های اجتماعی و بانوان چادری را از  کسب موفقیت های روزمره به دور نگه می دارد.

یک روز بعد از ظهر گرم تابستان خسته و بی حوصله از محل کار به خانه باز می گشتم و منتظر اتوبوس خط واحد بودم، اتوبوس از راه رسید و همه مسافران سوار شدند  به خاطر ازدحام جمعیت مدام وسط اتوبوس جا به جا می شدم و گاهی میله وسط اتوبوس را رها کرده و چادرم را مرتب می کردم.

خانمی که روی کرسی وسط اتوبوس نشسته بود بلند شد و به من گفت شما بنشینید با چادر سخت است و اذیت می شوید،تشکری کردم و گفتم نه من راحتم .

این سومین باری بود که در همان روز از طرف  یک دوست، یک همکارو یک رهگذر به من القا شده بود که پوشیدن چادر در گرمای هوا، مراکز شلوغ و پر رفت و آمد روزانه سخت است،به همین خاطر یک لحظه کوتاه به فکر فرو رفتم و به این موضوع با دقت بیشتری  توجه کردم و از خودم پرسیدم با چادر ایستادن برام سخته؟ الان توی این گرما، چادرم مزاحمه؟ آیا با وجود چادر فعالیت هایم محدود شده؟

خیلی زود مرور مختصری بر روزهای چادری شدنم تا کنون انداختم، از روزهای کودکی که فقط هشت ساله بودم که برای شرکت در مسابقات قرآن مرحله شهرستان مادرم یک چادرمشکی کوچک برایم دوخته بود تا نوجوانی و جوانی وحتی وقتی باید  فرزند خردسالم را در آغوش می گرفتم و برای انجام فعالیت روزانه به بیرون از منزل می رفتم، همه ی این لحظات هیچ گاه چادر را مزاحم یا دست و پا گیر خود نمی دیدم.


حتی به یاد خاطرات نزدیک تر و همین روزهای گذشته افتادم زمانی که به خاطر شکستگی پا مجبور بودم با عصا به محل کار و حتی آفیش های کاری بروم اما حتی لحظه ای به این فکر نکردم که چادر دست و پاگیر و مزاحم است و ای کاش چادری نبودم، بر عکس گاهی آنقدر احساس غرور می کنم که پوشیدن چادر و پوشش ایرانی اسلامی به من امنیتی صد چندان می دهد.

بیشتر بخوانید:

حالا که خوب مرور می‌کنم می‌بینم در تمام این سالها باهاش دانشگاه رفتم، درس خوندم، کوه رفتم، فعالیت اجتماعی داشتم، در جمع‌های مختلف حضور داشتم، مسافرت رفتم و … هیچ‌وقت هم چنین حس و فکری نکردم که چادر برایم سختی می‌آورد و مانع انجام کارها و فعالیت‌های روزمره ام می‌شود.

داشتم فکر می‌کردم چرا آن خانم داخل اتوبوس و امثال او، فکر می‌کنند که چادر سر کردن برای ما مشکل‌ است و دردسرساز، حتی دوست دارم یک‌بار بتوانم بنشینم و با یکی از آدم‌هایی که این تیپ تفکر را دارند صحبت کنم و حرف‌هایشان را بشنوم.

نمیدانم اما فکر می کنم یکی از دلایلش شاید ناآشنایی غیرِ هم‌پوشش‌ی‌های من  با چادر و استفاده اجباری از آن و یا یک خاطره نه چندان خوب از چادر باشد.

و امروزبنا به رسالت حرفه ای ام که نه بلکه به این خاطر که من هم یک بانوی چادری هستم که علی رغم سختی هایی که دیگران فکر می‌کنند برایمان وجود دارد و به مناسبت روزعفاف و حجاب تصمیم گرفتم با چند تن از بانوهای چادری صحبت کنم و خاطرات شان را از این پوشش ثبت کنم تا شاید ذهنیت جامعه از این نوع تفکر پاک کنم.

اما با جمله مختصری که یک خانم بد حجاب به من گفت(چادرمانع دیده شدنم می‌شود و زیبایی هایم را پنهان می‌کند) تغییر عقیده دادم و رفتم به سراغ خانم هایی که نه تنها چادر نمی پوشند بلکه پوشش  ایرانی اسلامی را مانعی برای دیده شدن می دانند.

روز گذشته خانمی کاملا بدحجاب و با آرایش فراوان در ایستگاه اتوبوس جلو مجتمع تجاری زیتون دیدم ابتدا از او یک آدرس پرسیدم تا سر صحبت را باز کنم و سپس گرم بودن هوا را بهانه هم صحبتی قرار دادم و او بلافاصله گفت" خب معلومه با این پوشش و چادر در این هوای گرم اذیت می شوی" در پاسخش گفتم نه اصلا.

 خیلی با احتیاط که ناراحت نشود پرسیدم یعنی شمابه خاطرگرم بودن هوا این مدل لباس پوشیده اید؟ یعنی اینقدر نوع پوشش در گرم بودن یا نبودن هوا موثر است؟

لبخند تمسخر آمیزی زدو گفت:نه من زمستان هم همین مدل می پوشم چون پوشش بیش از حد مانع دیده شدنم توسط دیگران می‌شود و زیبایی هایم را مخفی نگه می‌دارد.

کاملا گیج شده بودم با تعجب  گفتم یعنی شما فقط به خاطر زیبایی‌هایت دیده شود آرایش می‌کنید و ...

حرفم راقطع کرد و با اشاره ای به چادر من گفت : مگر زیر چادر این شکلی هم می شود زیبایی اندام، و طرزراه رفتن و یا حتی لباس پوشیدن شیک کسی را دید؟

و بعد با کمی تامل گفت مثلا خود شما قطعا تا حالا مجرد مانده ای چون کسی نمی تواند ببیند چطور شخصیت و پوشش و چهره ای دارید، حرفش راقطع کردم و پرسیدم چرافکر می‌کنید بانوان چادری کمتر مورد انتخاب شدن قرار می‌گیرند و مجرد می مانند؟

گفت چون دو تن ازخاله های من به خاطر چادری بودن در دوران جوانی دیده نشدند و مجرد ماندند اما مادر من خیلی زودتر ازآنها ازدواج کرده چون به چادر عقیده ای نداشته است.

برایم این طرزتفکر عجیب اما قابل باور بود که چنین ذهنیت غلطی را ازخانواده آموخته که اکنون چادر را مانعی برای دیده شدن و ازدواج می‌داند.

فقط برای اینه کمی ذهنیتش را عوض کنم کیف پولی ام را بیرون آوردم و عکس همسر و دخترم را به او نشان دادم و گفتم 16 سالگی درست وقتی چادر رابیشتر از هر زمان دیگری دوست داشتم و میپوشیدم ازدواج کردم واکنون یک دختر 13 ساله دارم و یک زندگی آرام.

جالب ترین قسمت این گفتگو حرفهای زن میانسالی بود که کنار ما دو تا نشسته بود و خوب تا آخرگوش داد و در انتهای جملات پر معنا و سرشار از عبرت و تجربه به دخترجوان گفت و رفت.

خانم میانسال گفت: «دخترم یاد بگیر دوست داشتنی که به خاطر بزک کردن چشم و ابرو و آرایش چهره باشد نمی ماند چون دنیا دنیا هم که آرایش کنی با یک آب و صابون پاک می‌شود و تو می مانی  و صورتی که باید مهربانی و لبخند بلد باشد، باید همسری کردن ومادری کردن بداند و باید بفهمد وبلد باشد چطور می‌شود بدون رنگ و لعاب فریبنده دلی را از آن خود کند که همیشه کنارش بماند».

و این چنین شد که همین دوگفتگوی کوتاه دنیایی از حرف های ناگفته ای را که شاید تفکر بسیاری از دختران جوان و مادران با تجربه است را بیان کرد.

و حالا من بیش ازگذشته به این فکر میکنم که چطور به دخترم بیاموزم چادر محدودیت که نیست هیچ بلکه گاه آنقدر امنیت وآرامش به همراه دارد که تمام کاغذ و قلم های جهان هم نمی‌تواند در وصف عزت و کرامتش چیزی بنگارند که درخور شآن وجایگاهش باشد.

 انتهای پیام/س




برچسب ها: عفاف وحجاب ، چادر ، شیرازه
نظرات بینندگان