گذری بر زندگی کم سن و سالترین شهید دانشآموز استان فارس
مطلب این شماره قطعه شهدا، گذری بر زندگی کم سن وسالترین شهید دانشآموز استان فارس است.
به گزارش خبرنگار گروه قطعه شهدا پایگاه تحلیلی خبری شیرازه، در شهریور ماه ۱۳۵۳ در خانوادهای مذهبی در دامان پدر و مادری پاک و مؤمن به اسلام و ارزشهای اسلامی و در خانهای محقّر آن هم در قلب روستایی کوچک که فضای ساکت شب خبر از حادثهای می داد و آن حادثه تولد نوزادی بود که اعضای خانواده با هلهله و شادی مقدم او را مبارک باد میگفتند ، به ناگاه ارتعاش تارهای صوتی حنجره کودکی به صدا در آمد و مویهای کودکانه از حضور نوزادی خبر داد که او را حیدر نام نهادند.
چه اسمی با مسماء چرا که صاحب همین اسم ۱۱ سال پس از آن به یاری دین خدا برخواست و در حالی که با هزاران عشق و امید در حال سپری کردن دوره راهنمایی بود از مدرسه شهید ابوالقاسم اسدی دهرم قدم به عرصه عشق و ایثار نهاد و همچون حسین فهمیده و بهنام محمدی و هزاران نوجوان دانشآموز بسیجی، قاسم و اکبرهای کربلایی ایران را رقم زدند.
شهید حیدر شهیدی(همان نوجوان یازده ساله) دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهید اسدی دهرم با موفقیت به پایان رساند از آنجا که ایشان در خانوادهای مذهبی و با ایمان پرورش یافته بود ، در مساجد حضور مییافت و در زمینه کلاس قرآن و فعالیتهای هنری شرکت مینمود. در زمینه کشاورزی نیز فعالیت داشت و خانوادهاش را همیاری مینمود.
شهید حیدر شهیدی با گروهی ازهمکلاسیها به جبهه جنوب،ل شکر ۱۹ فجر اعزام گردید و خود را در صف مجاهدانی قرار داد که به دفاع برخاستند.
این بسیجی عاشق با صدور فرمان حضرت امام که حضور در جبهه های جنگ را نوعی تکلیف تلقی می کرد پس از امتحانات خردادماه در بهمن ۱۳۶۳به همراه جمع کثیری از همکلاسی ها به جبهه های جنگ حق علیه باطل شتافت و به دفاع ازناموس ومیهن و ارزشها و اصول متعالی مکتب خود که همان مکتب عشق شهادت است قامت برافراشت و در قالب گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی در عملیات پیروزمند بدر در شرق دجله جزایر مجنون شرکت نمود وبه آنانی پیوست که تاآخرین قطره خون خودرادرراه دفاع ازدین وقرآن وحفظ استقلال این مرز وبوم اهداء کردندو در زیر آتش شدید دشمن و انفجار گلوله ها و ترکش ها مشغول رساندن مهمات و آب و غذا به رزمندگان گردان گردید و گلوله باران وسیع منطقه مانع از انجام وظیفه او نشد .
آری شهیدان خونین کفن ما که در میادین نابرابر جنگ حماسه ایثار را در دفتر تاریخ جاودانه ساختند کبوترانی بودنداز تبار کربلا که از زلال جویبار عاشورا سیراب شدند که در عشق امام و مولای خود حسین (ع) بی تاب گشتند و در نهایت راه او را که همان راه عشق و ایثار و جان دادن در ولای اوست برگزیدند .
شهید حیدر شهیدی، فردی بسیار خوش اخلاق ، جذاب مؤمن و فعال در امور فرهنگی و دینی بود با وجود سن کم بیشتر اوقات را در بسیج محل جهت تامین امنیت و امور فرهنگی سپری می کرد در کارهای کشاورزی یار و یاور پدر بود .
سرانجام این نوجوان پاکباخته برای بار دوم در اوایل سال ۱۳۶۵ بنا به فرمان امام خود به همراه جمع کثیری از دوستان عازم میادین نبرد شدو این بار منزل رزم او گردان امام مهدی شکر ۱۹ فجر بود .
در تاریخ ۲۲/۲/۱۳۶۵ جهت انجام یک عملیات ایذایی به منطقه شرهانی (شمال فکه) اعزام شد و پس از یک نبرد خونین وجنگ تن به تن در تپه ماهورها و سرزمین رملی منطقه با بعثیون کافر بر اثر اصابت ترکش و تیر مستقیم دشمن مورد هدف قرار گرفت و در سحر گاه ۲۲/۴/۶۵ همزمان باسومین روز ماه مبارک رمضان همانند دیگر عاشقان دلسوخته وصال ندای یا حسین مظلوم و یا زهرای او قطع نمی شد دیدگان خود را در خاک فرو بست و بال در بال ملائک نگاه خود را به افق بی کران آسمان ها دوخت و گوهر جان را نثار مقدم یار کرد و برای همیشه به دوست پیوست .
پیکر پاکش مدت ۲۰۰۷ روز در منطقه باقی ماند تا اینکه پس از اعلام آتش بس و اتمام جنگ گروه تفحّص شهدا بقایای پیکر مطهرش را به زادگاهش دهرم انتقال داد و در شهریور ماه ۱۳۶۹ برابر ۲۸ صفر پیکرش بر روی دست همرزمان و امت شهید پرور دهرم تشییع و در جوار دیگر شهدای جنگ تحمیلی به خاک سپرده شد
وصیت نامه شهید بزرگوار حیدر شهیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
((اگر دین محمد با کشته شدن من پایدار میماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید))
می روم به جبهه تا به ندای امام عزیز لبیک بگویم تا ریشه فساد و ظلم را از کشور اسلامی پاک نمایم ، می روم تا اینکه صدام و نوکرانش آمریکا را از ریشه بکنم و می روم تا به یاری حق کشور اسلامی را بر کشورهای دیگر پیروز کنم .
پدر و مادر عزیزم آفرین برشما که چنین فرزندانی را داشتید که به اسلام هدیه کنید و با شهید شدن من شما پیش امام حسین (ع) و فاطمه زهرا (س) روسفید هستید. یک خواهشی که من دارم اگر من شهید شدم برای من گریه مکن و از امام پشتیبانی کنید .
از کلیه برادران و خواهران روستای دهرم حلالیت می طلبم و از برادران می خواهم که اگر من کشته شدم سلاح من را به دست بگیرید و از اسلام و امام پشتیبانی کنید .
از همکلاسی های خود می خواهم که آنها در سنگر مدرسه بکوشند از پدر و مادرم می خواهم که من را حلال کنند . مادر عزیز تو برای ما خیلی زحمت کشیدی و ما نمی توانیم آن را جبران کنیم مگر با شهادت خود . برادران عزیزم را به مدرسه بفرستید.
از پدر خود می خواهم که از شهادت من ناراحت نباشد و شبهای جمعه در کنار قبر من فاتحه بخواند . و من را در جوار امامزاده شهید دهرم در کنار قبر شهید حمزه قربان دفن نمائید .
و از تمام اقوام و خویشان حلالیت می طلبم . و با شعار همیشگی خود من را دفن نمائید ./والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی تا نهضت حسینی خمینی را نگهدار /آ
نظرات بینندگان