وصیتنامه شهيد مؤذنی؛
آمدن به جبهه، عمل کردن به يک تکليف است
شهید عليرضا مؤذنی در وصیت خود می نویسد: «آمدن من به جبهه عمل کردن يک تکليف است که با فطرتم سازگار است و هيچ تعجبی ندارد و اگر در اين راه سعادت شهادت نصيبم شد زهی افتخار...»
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه» شهيد «عليرضا مؤذنی» ۱۱ مرداد ماه ۱۳۴۴ در شیراز ديده به جهان گشود.
علیرضا اوقات فراغت خود را به نقاشی میپرداخت. سال آخر دبيرستان را میگذراند که به مدت سه ماه و نيم عازم جبهه جنگ شد. پس از بازگشت دبيرستان را پشت سر گذاشت و جهت ورود به دانشگاه در کنکور شرکت کرد و همزمان در امتحان ورودی تربيت معلم شرکت کرد و در رشته دينی و عربی مرکز تربيت معلم شهيد مطهری پذیرفته شد.
بار ديگر در آغاز سال دوم دانشگاه عازم جبهه جنگ شد. وی سرانجام پس از چهار بار اعزام ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
متن وصیتنامه:
بسم الله الرحمن الرحيم
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ» هرگز مپنداريد آنها که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند بلکه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخوردند. "اشهد ان لا الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علي حجت الله". با ياد و نام منجی عالم بشريت پرچمدار آزادی انسانهای در بند و بر پا کنندهی عدل و قسط و با سلام به آن که احيا کننده اسلام در عصر حاضر و افروزندهی آتش در کاخ ستمگران سرخ و سياه شرق و غرب است. نور ديدهی ستمديدگان مسلمان نه تنها ايران بلکه مسلمانان جهان امام امت.
حضور خانوادهی گراميم و دوستان عزيز و آشنايان سلام.
غرض از نوشتن اين وصيت روشن نمودن هدف و منظورم از آمدن به جبهه و انتخاب اين راه میباشد، باشد که مورد رضايت حق تعالی قرار گيرد.
بدانيد که میدانم میدانيد اين وجودی را که نام او را انسان گذاشتهاند بيهوده آفريده نشده است.
آيا اين چند روزی که ما در اين دنيایی که اميرالمؤمنين آن را از آب بينی نيز پستتر میداند تنها تنها برای رفع چند غريزهی حيوانی که خوردن و خوابيدن و توليد مثل و همچنين انجام چند عمل که به واسطهی زندگی اجتماعيش مانند انتخاب شغل و تشکيل زندگی انجام میدهد آفريد شده است؟! یا هدفی والاتر و منظوری دگر مد نظر بوده است.
همچنان که خداوند کريم در قرآن می فرمايد «وَ مَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ» يعنی جن و انس آفريده نشدهاند مگر برای عبادت. روزی که سرشت ما ريخته شد از کليه انسانها پيمانی گرفته شد. همچنان که مولا علی(ع) در نهج البلاغه میفرمايد که به آن پيمانی که با خدای خود بستهايد وفای به آن پيمان را از شما میخواهيم نه چيز ديگر. پس عمل کردن به آن پيمان يک تکليف است که به عهدهی همه است که بعضی آن را انجام میدهند و بعضی خود را بی قيد و بند میدانند.
عمل کردن به آن پيمان که همانا عبادت خدا در تمامی بعدهايش باشد اکنون در بعد جهاد در راه خدا و دور کردن نابود نمودن دشمنان دين خدا و کشور مسلمانان تازه از بند رسته میباشد. بنابراين آمدن من به جبهه عمل کردن يک تکليف است که با فطرتم سازگار است و هيچ تعجبی ندارد و اگر در اين راه سعادت شهادت نصيبم شد زهی افتخار.
در اين ره بايد به ائمه معصومين اقتدا کنيم و همچون مولا علی که می فرمايند: «مثل مومن مثل عاشقی است که به معشوق خود رسيده است به هنگام شهادت میباشيم در حقيقت شهادت چيزی نيست که از اين دنيای فانی زودگذر به سوی سرای ابديت و باقی گشوده شده است. يک مسلمان با ايمان دارای عقل سليم با اين ديد به زندگی نظر میکند که بميرد ولی فائق و پيروز باشد و مردنش اين است که زنده باشد ولی تو سری خور و اسير.
همين عمل طغيان بر عليه نيرویهای باطل درون و برون انسان است که رمز جاويدان بودن اسلام گشته است. سرور شهيدان حسين ابن علی(ع) را چگونه بعد از ۱۴۰چ سال هنوز ما امام سوم خود و حاضر و ناظر بر کارهايمان میدانيم و آنچنان هر محرم و هر روز و هر ساعت به عشقش سينه میزنيم که انگار همين الآن او به شهادت رسيده چرا برای اينکه او را شهادت زنده نگه داشته البته جای بسی تعجب است که بعضی از به اصطلاح عاقلان و روشن فکران معابان کشته شدن در اين راه را مساوی با از بين رفتن اميدها و آمال های انسانی میدانند و وی را جوان ناکام میزنند و بعض دگر کوته فکری را به جایی رساندهاند که اين عمل را عبس و بيهوده میپندارند.
واقعيت اين است که آن ها به غيب ايمان ندارند و به وعدههای خداوند که شهدا و صالحان و مؤمنين را در قرآن بارها به بقاء و رحمت خود بشارت داده نيز همين طور. علت آن اين است که آنها را حب دنيای پر زرق و برق گرفته است و افسوس و صد افسوس و وای و صد وای به حال کسی که نخواهد به اين دنيايی که همچون کف روی آب است چنگ بياندازد و به مقام به ثروت به شغل... و آن را مقر و پناهگاهی برای خود بداند.
انتهای پیام/
نظرات بینندگان