فرزندانم را طوری تربیت کنید که کینه استعمارگران در قلبشان باشد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه» به نقل از نوید شاهد، شهید «محمدصادق اکبرزادههارمی» در شهرستان فسا چشم به جهان گشود. وی دانشجوی رشته مکانیک بود و با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت آن درآمد. شهید اکبرزاده هارمی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام چهار خرداد ۱۳۶۷ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید:
بسمالله الرحمن الرحیم
وصیتنامه به برادران و خواهرانم
امیدوارم که بعد از من مطیع احکام اسلام پدر و مادر باشید و مانند زینب ستمکشیدهٔ کربلا صبر کنید و در همه احوال صبور باشید و اگر ناراحتی از من دیدید، امیدوارم که مرا عفو کنید و با مطیع اسلام و امام بودن، دین خود را ادامه دهید که بتوانید برای جامعه اسلام و خانواده خود مفید باشید.
همیشه با مردم مهربان و خوشرفتار باشید و امیدوارم که با فرزندان برادر خوشرفتار باشید و طوری با آنها رفتار کنید که احساس نکنند در کودکی یتیم شدهاند؛ چون من آنها را و شما را خیلی دوست داشتم. خداوند همیشه و در همه حال یار و یاورتان باشد و اگر کسی ادعای طلب از من کرد بپردازید، من به یاد ندارم. من همه زندگیام را به فرزندان و همسرم میبخشم، امیدوارم شما هم ببخشید.
ضمناً مقدار ۶۰ تن و ۱۵۰ کیلو گچ به منصور مقدم بدهکارم، بپردازید.
کوچک همه شما صادق
وصیتنامه به همسرم
به همسرم، به همسر داغدیده و ستم کشیدهام. به تو که در همه حال و همه موقعیتها یار و یاورم بودی؛ ولی در مقابل این همه خوبیهایت نتوانستم برایت کاری کنم و زحمتهایت را جبران کنم.
امیدوارم که مرا حلال کنی و مرا ببخشی و هر دو فرزند کریم و حسین را طوری تربیت کنی که در اجتماع سرافراز و سربلند باشند و باعث افتخار این خانواده باشند و فرزند سوم اگر پسر بود نام او را صادق و اگر دختر بود انتخاب را با خودت گذاشتم که هر چه دوست داشتی نام او را بگذاری و اگر شهید شدم، در روزهای اول یا سال اول طوری با آنها رفتار کن که احساس نکنند پدرشان شهید شده و وقتی که کم، کم فهمیده شدند، با کمک پدر و مادرم و برادران خودت و خودم آنها را افرادی نترس و باتقوا و شجاع و درسخوان تربیت کن.
طوری رفتار کن که کینه استعمارگران در قلبشان باشد و کینه ظالمان در دلشان و هیچگاه مهمان سفرهٔ نامردان نشوند و به آنها بگو که پدرتان در راه اسلام و برای رهایی مسلمین از دست ستمگران و استعمارگران به شهادت رسید و درصورتیکه به مسئولیتی و مقامی رسیدند، با مردم خوشرفتار و خوشبرخورد باشند. خلاصه الان که دارم وصیت برایت مینویسم، عقدهای در دلم گرفته. شاید فقط بهخاطر دوستداشتن تو و فرزندانم باشد که بهخاطر پاکدامنی و صداقت و رنجی که بهخاطر من کشیدی است و باید مرا حلال کنی. از دوردست شماها را میبوسم، خدانگهدار.
همسرت صادق
سخنی با خانوادهام، پدر، مادرم، خواهران و برادرانم
امیدوارم که بعد از من مانند زینب صبور باشید و سختیها و مشکلات را تحمل کنید. گر چه در مدتی که خدمت شما بودم نتوانستم به شما خدمتی کنم باید مرا ببخشید.
پدر و مادر عزیزم شما در طول عمر برایم درس بودید و در دامن شما بود که صحیح پرورش یافتم؛ ولی در مقابل این همه خوبیهای شما نتوانستم به شما خدمت کنم که باید مرا ببخشید و عفو کنید و از شما تقاضا دارم که بعد از من با فرزندانم و همسرم همینطوری که تا کنون خوشرفتاری کردید و بسیار زحمت آنها را کشیدید، حالا هم که من در این دنیا نیستم با آنها خوشرفتاری کنید و برای آنها مرشد و راهنمای خوبی باشید و تربیت آنها را با کمک همسرم به عهده بگیرید و تصمیم در مورد همسرم، با خود شما باشد.
هر طوری که صلاح دیدید، به صلاح من است و طوری رفتار شود که خود او هم ناراحت نشود؛ چون در طول مدت ازدواجمان، من همسر خوبی برای او نبودم؛ ولی او همسر خوبی برایم بود و بسیار زحمت کشید و رنج تحمل کرد.
امیدوارم که مرا ببخشید و فرزندانم کریم و حسین را طوری تربیت کنید که در آینده برای جامعه مفید باشند و درصورتیکه جنگ نبود، به دانشگاه بروند و بتوانند مقامات عالی را در علم و دانش کسب کنند و طوری تربیت شوند که زیر بار ظلم و زور هیچ ستمگری نروند.
مرد باشند و مردانه زندگی کنند. هیچگاه به آنها ترس یاد ندهید و آنها را ترسو بار نیاورید درصورتیکه فرزند سومم پسر بود نام او را صادق و درصورتیکه دختر بود انتخاب اسم با همسرم باشد.
انتهای خبر/