تَوَلَّی و تَبَرّی برای امامزمان (عج) تا کجا
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه»، جمعههای مهدوی در راستای ارتقا سطح آگاهی عموم جامعه نسبت به امامزمان (عج) در این پایگاه تحلیلی خبری هر هفته روز آدینه منتشر خواهد شد.
همانگونه که سابقاً و در جمعههای گذشته عرض کردیم، رضای الهی در گرو رضایت امامزمان (عج) است. یعنی نمیشود که کسی بگوید امامزمان(عج) از من راضی نیست ولیکن خدا از من رضایت دارد. یا اینکه بالعکس، بگوید امامزمان (عج) از من راضی بوده و خدا ناراضی است.
قطعاً رضای خدا، همان رضای امامزمان (عج) و رضای امام (عج) همان رضای خداست. ما دوستدار امامزمان (عج) بوده و به ایشان ارادت و علاقه داریم لیکن در تبرّی و بیزاری از دشمنان او ضعیف هستیم.
این یک اصل بسیارمهم است که باید در آداب اجتماعی، روابط خانوادگی و معاشرتهای با دیگران حتماً رعایت شود. اگر امام (عج) را دوست داریم، نباید با دشمنان او هم کاسه شویم.امامحسن عسکری (ع) از آباء گرام خود روایتی از پیامبر اسلام (ص) درخصوص حدّ حبّ و بغض و تولّی و تبرّی نقل کرده و میفرمایند: روزی پیامبر اکرم (ص) به یکی از اصحاب خود فرمودند: «یَا عَبْدَاللَّهِ أَحْبِبْ فِي اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِي اللَّهِ وَ وَالِ فِي اللَّهِ وَ عَادِ فِي اللَّهِ؛ ای بنده خدا! برای خدا دوست بدار و برای خدا دشمن بدار، برای خدا محبّت و دوستی کرده و برای خدا عداوت پیشه نما».
بغض و دشمنی و دوستی و ولای محوری بایستی رنگ الهی به خود بگیرد.
سپس حضرت ص فرمودند: «فَإِنَّهُ لَنْ تُنَالَ وَلَایَةُ اللَّهِ إِلَّا بِذَلِکَ؛ کسی جز این راه، به دوستی خدا نخواهد رسید».
نمازِ بدون ولایت اولیاء الهی انسان را به مقصد نمیرساند مثل عبدالرحمن ابنملجم مرادی که نماز شب هم میخواند.
قرآن خواندن، بدون بغض نسبت به دشمنان اهلبیت (ع) انسان را به جایی نمیرساند؛ مثل خوارج نهروان که قرآن میخواندند اما در برابر ولیّ خدا هم صفآرایی کردند.
ارزش و شرافت و اعتبار انسان به همراهیِ با خداست. محبّت باید برای خدا باشد بغض و عداوت باید برای خدا باشد با کسانی دوست باشید که با خدا دوست هستند و با کسانی دشمن باشید که دشمن خدا و دین او هستند به معنای دیگر تراز و شاقول زندگی خدا باشد.
اگر میخواهیم به ولایت الله برسیم، باید خط کش و میزان در زندگی، رضایت پروردگار باشد سپس پیامبر(ص) فرمودند: «وَ لَا یَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ وَ إِنْ کَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِیَامُهُ حَتَّى یَکُونَ کَذَلِکَ؛ و هیچکس حتی اگر نماز و روزهاش هم بسیار باشد بدون آن مزّه ایمان را نخواهد چشید».
اگر کسی چنین شد که حبّ و بغض و تولّی و تبرّایش برای خدا بود نمازش و روزهاش عبادت حقیقی است.
یکی از متدیّنین برایم تعریف میکرد و میگفت: کسی را میشناسم که به خدا مقدّسات الهی و اهلبیت (ع) و پیامبر(ص) توهین میکند. چندین بار با او صحبت کردم ولی نمی پذیرد و گاهی در جلسات که هستیم، شروع میکند به گفتن حرف های باطل. ما و دوستانش هم سکوت میکنیم و هرچه میگوید، دیگر کسی جواب حرفهای باطل او را نمیدهد.
گفتم: مرد حسابی! به تو هم میشود گفت متدیّن!؟ اگر به پدرِ خودت توهین میکرد، ساکت میشدی؟ او مقابل تو، به امامزمان (عج) توهین میکند و تو ساکتی؟! گفت: حاج آقا! در جمعی که هستیم، میگویند حرف زدن با این آدم فایدهای ندارد و اثر نمیکند. گفتم: بله، آدمی که چنین است، قلبش مثل سنگ است با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
چنین انسان سیاه دلی، هرچه هم به او بگویید در او تأثیرگذار نیست و قرآن نسبت به این چنین افراد میفرماید: «هُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ؛ آنان دلهایى دارند كه با آن حقّ را درك نمىكنند و چشمانى دارند كه با آن نمىبینند و گوشهایى دارند كه با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپایان، بلكه گمراهترند».
قرآن میفرماید اینها مثل حیوان شدهاند و بلکه از حیوان پَستتر شدهاند. خب چنین شخصی، هرچه هم که بگویی در او اثری ندارد ولی وقتی این چنین فردی در جمعی دارد القای شبهه میکند و در مقابلِ عدهای توهین به مقدسات میکند.
باید دهانش را در آن جمع بست باید همانجا جواب حرفهای باطلش را بدهید؛ هرچند که حرفتان در او اثر نکند. وقتی مشغول تخریب اذهان دیگران است و مثل یک ویروس در حال انتشار مفاسد اعتقادی است، باید برای خدا جلوی او را گرفت.
این می شود دوستی و دشمنی برای خدا. بسیار بودهاند در تاریخ اسلام کسانی که نماز بسیار میخواندند و بسیار روزه دار بودند اما دوستیها و دشمنیهایشان برای مقاصد دنیوی بوده است. اگر با کسی دوست بودند، برای رسیدن به مقامات بهتر و اگر با کسی دشمنی میکردند برای اندکی ثروت دنیا بود. خب چنین فردی را میتوان گفت مسلمان واقعی؟؟
یکی از بزرگترین درسهای قیام اباعبداللهالحسین (ع) همین حبّ و بغض برای خدا بود امام حسین (ع) با فکر یزید، مرام یزید و افکار شوم بنیامیّه برای خاتمهبخشی به دین اسلام مخالف بود. به جای یزید، هر کس دیگری هم بود، امام حسین ع با او می جنگید و لذا امام حسین ع فرمود:
«وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَهِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِي لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ ؛ یزید مردی است فاسق و میگسار، قاتل بی گناهان که آشکارا مرتکب گناه می شود. بنابراین هر شخصی همانند من، با همچون یزید، بیعت نخواهد کرد».
این مشخصات و ویژگی های بسیار خطرناکی بود که در یزید وجود داشت و امام حسین ع با چنین افکاری مبارزه نمود. این مبارزه و مقابله ی امام حسین ع، بغض و عداوت فی الله و برای خداست.
سپس در ادامه ی حدیث پیامبر (ص) فرمودند:
«وَ قَدْ صَارَتْ مُؤَاخَاةُ النَّاسِ یَوْمَکُمْ هَذَا أَکْثَرُهَا فِي الدُّنْیَا عَلَیْهَا یَتَوَادُّونَ وَ عَلَیْهَا یَتَبَاغَضُونَ وَ ذَلِکَ لَا یُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً؛ و بیشترین مقدار برادری مردم امروز با یکدیگر بر پایه ی دنیا است و براساس آن با یکدیگر دوستی و دشمنی می ورزند و لذا فایده ای در بر ندارد».
با توجه به اینکه حدیث مربوط به زمان پیامبر (ص) است که خلوصها بیشتر بوده اما رسول خدا (ص) میفرمایند اکثر دوستیهای شما بخاطر دنیاست، یعنی به خاطر مادّیات، بخاطر پُست و مقام و یا برای رسیدن به مال دنیا با هم رفیق هستید. یعنی «خدا» به حاشیه رفته است و فروعات، جای اصول را گرفته است. این نوع محبّت، بارِ زمینماندهتان را به مقصد نخواهد رسانید.
سپس امامعسکری (ع) میفرمایند: «فَقَالَ الرَّجُلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَکَیْفَ لِي أَنْ أَعْلَمَ أَنِّي قَدْ وَالَیْتُ فِي اللَّهِ وَ عَادَیْتُ فِي اللَّهِ؛ چگونه بفهمم ولایت من الهی بوده و دشمنی من برای خداست؟
در ادامه سؤال دیگری مطرح کرد و گفت: وَ مَنْ وَلِيُّ اللَّهِ حَتَّى أُوَالِیَهُ؟ چه کسی ولیّ خداست تا با او دوستی کنم؟ وَ مَنْ عَدُوُّهُ حَتَّى أُعَادِیَهُ؟ و چه کسی دشمن خداست تا با او دشمنی نمایم؟ فَأَشَارَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى علي ع فَقَالَ أَ تَرَى هَذَا؟ قَالَ: بَلَى! قَالَ: وَلِيُّ هَذَا وَلِيُّ اللَّهِ فَوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ فَعَادِهِ؛ پیامبر(ص) به علی (ع) اشاره کرده و فرمود: آیا این آقا را دیدی؟ گفت: بلی! فرمود: دوستِ او، دوست خداست. پس با او دوستی کن و او را دوست بدار و دشمنِ او، دشمن خداست پس با دشمنش دشمنینما».
این اشاره پیامبر(ص) تراز زندگی هرکس را معیّن میکند که ولایت و همراهی با ولایت خط کش و مسیر درست زندگی و راه ورسم رسیدن به کمال است. اما آخرِ حدیث شنیدنی است: سپس پیامبر(ص) فرمودند: «وَالِ وَلِيَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِیکَ وَ وَلَدِکَ؛ با هرکس که با علی بنأبیطالب دوست است دوستی کن هرچند که او قاتل پدر و فرزند تو باشد.
وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبُوکَ أَوْ وَلَدُکَ؛ و با دشمن او دشمنی نما هرچند دشمن علی (ع) پدر و فرزند تو هستند». با این حدیث، تکلیف صله رحم با کسانی که دشمن خدا و یا دشمن ولیّ خدا هستند، روشن میشود.
از پدر و اولاد نزدیکتر در ارحام انسان وجود ندارد اولاد و پدری که دشمن دین هستند، چه ارزشی دارند؟ لذا صله رحم و رفاقت با دوستان و نزدیکان، به اعتبار رعایت حرمت دین و ارزشهای دینی است و آنجا که انسان با دشمنان خدا مواجه است، میبایست به خاطر خدا با آنها مقابله نماید.
انتهای خبر/
منبع: بنیاد مهدویت شیراز