کد خبر: ۱۶۴۰۲۳
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۸ - ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
وصیت‌نامه شهید محمد شفیع فروردین:

بدانید ولایت‌فقیه استمرار حرکت انبیا است

شهید محمد شفیع فروردین در وصیت‌نامه خود آورده است: از مردم مبارز اسلام آباد و فیروزآباد می‌خواهم که هیچ‌گاه امام را تنها نگذارند و نمایندگان آنها پشتیبان باشند و همیشه امور خود را به دست ولیان فقیه بسپارید؛ چون ولایت‌فقیه استمرار حرکت انبیا است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه» به نقل از نوید شاهد، شهید محمد شفیع فروردین یکم مهرماه سال ۱۳۴۹ در خانواده‌ای مذهبی در روستای اسلام‌آباد از توابع شهرستان فیروزآباد دیده به جهان گشود.

وی دومین فرزند خانواده بود. هفت‌ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای بایگان و موشگان با موفقیت پشت سر گذاشت. پس از اتمام دوره راهنمایی به دانشسرای تربیت معلم شهید دستغیب فیروزآباد رفت.

۲۴ فروردین ۱۳۶۵ به همراه برادر و عموی خود به مناطق جنگی جنوب اعزام شد. وی سرانجام صبحگاه ۳۱ خرداد ۱۳۶۶ در عملیات نصر چهار منطقه ماووت عراق به وسیله اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای اسلام آباد در جوار تربت شهید پرویز فروردین به خاک سپرده شد.


متن وصیت‌نامه
بسم رب الشهدا مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا از مؤمنان مردانی که راست گفتند آنچه را با خدا پیمان بر آن بستند پس از ایشان است آن کس که گذارند پیمان خویش را و از ایشان است آنکه انتظار کشد و تبدیل نکردند تبدیلی، با درود بیکران به رهبر مستضعفین، خمینی کبیر که با رهنمودهایش ما را یاری کرد تا به پیروزی دست یابیم و سلام بر شهیدان از صدر اسلام تاکنون. وصیت‌نامه‌ام را آغاز می‌کنم.


خدایا هم اکنون که می‌بینم دشمنان اسلام و قرآن را مورد تهاجم قرار داده‌اند به عنوان یک دانش‌آموز وظیفه خود دانستم که به فرمان رهبر خود لبیک گویم تا شاید بتوانم با ریختن قطره‌ای از خونم مشتی محکم بر دهان یاوه گویان و دشمنان اسلام بزنم.


هم اکنون که به جبهه آمده از خداوند تشکر می‌کنم که مرا یاری فرمود تا اولین گام را در راه اسلام بردارم تا به خداوند نزدیک‌تر شوم.


ولایت‌فقیه را پشتیبان باشید
خدمت پدر عزیزم: پدر عزیزم همان‌گونه که گفتم وظیفه‌ام بود که به جبهه بروم و به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک گویم. پدر عزیزم امیدوارم که پس از شهادتم ناراحتی به خود راه ندهید؛ چون دشمن با مشاهده کردن ناراحتی شما خوشحال می‌شود و باید این‌چنین فکر کرده باشید که آیا ما از بهشتی‌ها، دستغیب‌ها عزیزتر بودیم.


پدر جان خوشحال بودم که پدری بزرگوار چون شما را داشتم که به نحو احسن مرا تربیت کردید و وظیفه شرعی و اسلامی یک پدر نسبت به فرزند خود انجام دادید و این حقیر به‌عنوان یک فرزند در این مدت نتوانستم حتی کمی از زحمات شما را جبران کنم و امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید و از شما می‌خواهم که همیشه مانند قبل ولایت‌فقیه را پشتیبان باشید.


مادر عزیزم، از شما می‌خواهم که در اول مرا ببخشید و این را می‌دانم که نتوانستم حتی یک درصد از زحمات شما را جبران کنم و مادر مهربانم امیدوارم که بعد از شهادتم ناراحت نباشید و گریه نکنید و پرچمی سبز بر خانه زنید و از کشیدن پرچم سیاه بر خانه خودداری کنید؛ چون دشمن وقتی می‌بیند شما عزادار هستید خوشحال می‌شود و می‌خواهم صبری چون زینب داشته باشید.



خدمت برادرانم، از برادران عزیزم می‌خواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم به‌عنوان یک برادر وظیفه خود را به انجام رسانم و از آنها می‌خواهم که مرا ببخشند و هر کدامشان که علاقه داشتند به حوزه علمیه بروند و مشغول درس در حوزه علمیه شوند البته با اجازه پدرم.


از خواهرانم می‌خواهم که همیشه دنباله رو اسلام باشند و به سخنان پدر و مادرم توجه نموده و آن‌ها را قبول کنند و همیشه اسلام را یاری کنند و می‌خواهم که من با خون ناچیز خود و شما با حجابتان مشت محکم بر دهان دشمنان اسلام باشیم.


و در پایان از مردم مبارز اسلام آباد و فیروزآباد می‌خواهم که هیچ‌گاه امام را تنها نگذارند و نمایندگان آنها پشتیبان باشند و همیشه امور خود را به دست ولیان فقیه بسپارید؛ چون ولایت‌فقیه استمرار حرکت انبیا است و از برادران دانشسرا می‌خواهم که به شغل خود ارزش بدهند و فرزندان جامعه را در راه اسلام هدایت کنند.

والسلام.

 

انتهای خبر/

نظرات بینندگان