کد خبر: ۱۶۵۹۰۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۵ - ۱۶ آذر ۱۴۰۳
گزیدۀ وصایای شهدا؛

سعادت؛ مرگ در راه خدا

وقتی که با خود فکر می‌کنم به اين نتيجه می‌رسم که هر فرد مسلمان یا غير مسلمان يک روز می‌ميرد پس چه بهتر که در راه خدا و آزادی کربلا بميرد.

 سعادت؛ مرگ در راه خدا

به گزارش گروه خبری تحلیلی «شیرازه» و به نقل از نوید شاهد فارس،  شهید «محمدصادق ناصریان فرد» ۱۴ مهرماه سال ۱۳۴۴ در شهرستان جهرم دیده به جهان گشود. چهارساله بود که خانواده به شیراز عزیمت کردند.

دوران تحصیلی را تا مقطع دوم متوسطه در رشته ریاضی گذراند. در ۱۸ سالگی دفترچه آماده به خدمت گرفت و پس از گذراندن دوره آموزشی در اهواز آماده رفتن به جبهه شد. وی سرانجام ۲۳ خرداد سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

 متن وصیت: هر فردی یک روز می‌میرد پس چه بهتر که در راه خدا بمیرد

 بسم رب الشهدا و والصدیقین، لا اله الا الله محمد رسول الله.

با درود فروان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و با درود و سلام بر شهیدان همیشه زنده ایران.

 از آن جایی که هر فرد مسلمان وظیفه دارد که وصیت‌نامه بنویسد؛ من هم با خودم فکر کردم که بد نیست وصیت‌نامه‌ای بنویسم. در اول نوشته‌هایم باید اضافه کنم که اگر اشکالی در وصیت‌نامه من هست مرا ببخشید، چرا که هنوز خیلی خود را کوچک‌تر از آن حساب می‌کنم که وصیت‌نامه‌ای بنویسم؛ ولی همان‌طور که گفتم وظیفه هر فرد مسلمان است.

 وقتی که با خود فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که هر فرد مسلمان یا غیرمسلمان یک روز می‌میرد پس چه بهتر که در راه خدا و آزادی کربلا بمیرد.
 ان‌شاءالله اگر لیاقت شهادت را داشتم برایم من گریه نکنید برای امام حسین علیه‌السلام و یاران مظلومش گریه کنید. ان‌شاءالله که خداوند مرا با سایر شهدای عملیات‌های گذشته، هم اجر بداند.

 راستش شرمنده هستم که چرا نتوانستم از قوم و خویشان خداحافظی کنم، ان‌شاءالله که مرا می‌بخشند، از همه قوم خویشان می‌خواهم که اگر از من بدی دیدید، مرا ببخشید و حلالم کنید.

 پدر و مادر اگر از من بدی دیدید، من را حلال کنید. خواهر جان و دیگر بچه‌ها از همه شما التماس دعا دارم، چرا که به شک هستم در اعمال خودم، بچه‌ها اگر از من بدی دیدید، من را ببخشید و حلالم کنید.

 نگویید که منصور (محمدصادق) جانش را بیخودی به هدر داده من با آگاهی کامل پا در این جاده گذاشتم. مادر جان از تمام همسایگان و دوستان از قول من حلالیت بطلب؛ در آخر باز هم دست پدر و مادر گرامی خود را که ۲۰ سال زحمت مرا کشیدند، می‌بوسم. دوست می‌دارم که طبقی برایم درست کنید و یک پرچم سبز به بالای در خانه ببندید.

 راستی من را ببخش ناصر جان که نتوانستم در عروسی تو شرکت کنم. امیدوارم که زندگی را به خوبی بگذرانید و من الله توفیق مورخ ۱۶ اسفندماه ۱۳۶۳. خط نوشتم من در این گوشه کنار، من برفتم خط بماند یادگار محمد صادق ناصریان فرد. 
والسلام.

 انتهای متن/

نظرات بینندگان