حقیقتی بیپایان؛ اثبات نامتناهی بودن ذات الهی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، نخستین و مهمترین مطلبی که در باب «صفات خدا» باید اثبات شود، تا هم مفهوم توحید مشخص شود و هم صفات دیگر او همچون علم و قدرت و مانند آن، نامتناهی بودن ذات پاک اوست.
این موضوع از آن جهت دارای اهمیت است که اگر به درستی درک شود، راه برای فهم دیگر صفات جمال و جلال او «صفات ثبوتیه و سلبیه» هموار میشود.
برای اثبات این حقیقت که خداوند یک وجود بیانتهاست، باید به چند نکته توجه شود:
۱. محدودیت وجود: محدودیت به معنای آلودگی به «عدم» است. اگر نقص یا عدم وجود نداشته باشد، مفهوم محدودیت نیز وجود نخواهد داشت. مثلاً، وقتی میگوییم عمر فلانی محدود است، به این معناست که عمر او به «عدم» پایان میرسد و بنابراین به نیستی آلودگی دارد.
۱. وجود و عدم: «وجود» به معنای ضد «عدم» است. اگر چیزی ذاتاً مقتضی وجود باشد، نمیتواند مقتضی عدم باشد. به عبارت دیگر، ذات خداوند به گونهای است که به وجود اقتضا میکند.
۳. برهان علت و معلول: طبق این برهان، زنجیره علت و معلول باید به یک نقطه ثابت و ازلی برسد که آن را «واجب الوجود» مینامیم. وجود او از درون ذاتش است و بدون هیچ عامل خارجی، وجود دارد. بنابراین، علت نخستین جهان ذاتاً اقتضای وجود دارد و نمیتواند به عدم آلودگی درآید.
با توجه به این سه مقدمه، روشن است که اگر محدودیتی در ذات واجب الوجود وجود داشته باشد، باید از بیرون وجود او ناشی شود. زیرا طبق موارد فوق، محدودیت به معنای آلودگی به عدم است و چیزی که ذاتش اقتضای هستی دارد، هرگز نمیتواند به عدم و نیستی آغشته شود.
بنابراین، اگر محدودیتی در او وجود داشته باشد، مستلزم وجود یک عامل بیرونی است و لازمه این نیز آن است که او واجب الوجود نباشد، و در این صورت به عنوان مخلوقی از مخلوق دیگر مطرح میشود.
در نتیجه، بدون شک جهان به واجب الوجودی منتهی میشود. حال اگر واجب الوجود نامحدود باشد، هیچ مشکلی نیست. اما اگر محدود باشد، این محدودیت نمیتواند از ذات او ناشی شود، زیرا ذات او تنها مقتضی وجود است نه عدم.
بنابراین، آن محدودیت باید از بیرون او تحمیل شده باشد، که در این صورت به مفهوم این است که او معلول علت دیگری است و در نتیجه دیگر واجب الوجود نخواهد بود.
این مفهوم به زیبایی در روایتی از امام سجاد علیهالسلام بیان شده است: «إِنَّ اللهَ لَا يُوصَفُ بِمَحْدُودِيَّةٍ عَظُمَ رَبُّنَا عَنِ الصِّفَةِ فَكَيْفَ يُوصَفُ بمَحدُودِيَّةٍ مَنْ لا يَحُدُّ؛ خداوند به هیچ محدودیتی وصف نمیشود و ذات پاکش هیچ حدی را نمیپذیرد. او برتر از چنین توصیفی است و چگونه ممکن است کسی که هیچ حدی ندارد، وصف به محدودیت شود.»
در حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا میخوانیم: «هُوَ أَجَلُ مِنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصَارُ أَوْ يُحِيطَ بِهِ وَهُمْ أَوْ يَضْبِطُهُ عَقل؛ او برتر از آن است که چشمها او را ببینند و اندیشه به او احاطه پیدا کند و عقل، او را به قید و شرطی درآورد.»
سئوالی مطرح شد که حد او را برای من بیان کنید. امام فرمود: «إِنَّهُ لَا يُحَدُّ لِمَ؟ قَالَ : زیرا كُلِّ مَحْدُودٍ مُتَناهُ إِلى حَدَّ فَإِذَا احْتَمَلَ التَّحْدِيدُ احْتَمَلَ الزِّيَادَةُ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّيَادَةُ اِحْتَمَلَ النُّقْصَانِ فَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَ لَا مُتَزَائِدٍ وَ لَا مُتَجَنِّ وَ لَا مُتَوَهَّم؛ قطعاً حدی ندارد. گفت: چرا؟ فرمود: زیرا هر محدود بالاخره متناهی به حدی است؛ بنابراین اگر وجودش حدّی را بپذیرد قابل زیادی است و اگر قابل زیادی بود، قابل نقصان خواهد بود. بنابراین او نامحدود است؛ زیادی را میپذیرد، نه تجزیه میشود و نه در وهم میگنجد.»
این مباحث به درک بهتر از ذات خداوند و صفات او کمک میکند و اهمیت بینهایت بودن او را در برابر محدودیتهای انسانی و موجودات دیگر به خوبی روشن میسازد.
انتهای خبر/۲۲۴۲۲۴