اولین شرکتهای هرمی «گلدکوئیست» نیز در شیراز توسط یهودیان و بهاییان شیراز شکل گرفت و مثل قارچ در سراسر کشور رشد نمود. همزمانی اجرای طرح روحی و راه اندازی شرکتهای هرمی از شیراز تأمل برانگیز است
سید حبیب الله تدینی؛ پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) پایههای سیطرهی ظالمانهی استکبار را به لرزه در آورد و امکان به اجرا در آوردن پروتکلهای یهود را در ایران از بین برد. امام خمینی(ره) با بصیرت تمام و مثال زدنی عقبهی جبههی کفر یعنی یهود لجوج و عنود را هدف گرفت. بدیهی است وقتی ندای مرگ بر اسراییل بلند شد، نوچههای یهود یعنی بهاییان منحرف نیز به شدت احساس خطر کردند و در «حیفا» و «عکا» در فلسطین اشغالی به خود لرزیدند چون متوجه شدند امام خمینی(ره) و بسیجیان جان بر کف او مثل «انجمن حجتیه» با شاخ و برگ این شجرهی نحس و خبیث نخواهند جنگید، بلکه خلیل آسا، تبر را حوالهی ریشههای این فرقهی منحوس کردهاند. به جرأت میتوان ادعا کرد، بهاییت پس از پیروزی انقلاب اسلامی با سهمگینترین بحران در طول حیات کوتاه خود مواجه شد به همین دلیل سفارت آمریکا در تهران به وزارتخارجهی متبوع خود طی یک گزارش سری چنین مینویسید:
« ... پر واضح است که رهبران بهاییت به واسطهی سقوط نظام شاهنشاهی بسیار نگران هستند و خود را در بحرانی میبینند که در تاریخ بهاییگری بیسابقه است.»
برای بهاییت که تا قبل از انقلاب با صدارت «هویدا» و حضور چندین وزیر بهایی و تعداد زیادی معاون وزیر و مدیرکل قوهی مجریه را زیر سیطرهی خود داشت، بسیار تلخ و ناگوار بود که به گروه و فرقهی غیرقانونی و مطرود مبدل شود. امام خمینی(ره) با قاطعیت تمام دستور اخراج تمام بهاییان را از ادارههای دولتی صادر نمود مگر این که به دامن اسلام بازگردند و بهطور رسمی در جراید کثیرالانتشار از بهاییت اعلام برائت نمایند.
از طرفی بهاییان با تبلیغ این موضوع که ایران و شخص شاه را در اختیار دارند، مدعی بودند ایران را تصرف نموده و آمادهاند حکومت جهانی تشکیل دهند و آن را عملی شدن پیشگویی رهبران خود و بیتالعدل و دلیل حقانیت خود میدانستند. پیروزی انقلاب اسلامی ادعاهای دروغین آنان را نیز آشکار نمود و این امر موجب تزلزل بیشتر پیروان گمراه بهاییت شد. به همین دلیل تعداد زیادی از بهاییها به طور دسته جمعی در مساجد و یا بیوت آیات عظام و بزرگان روحانی توبه کرده و به دین اسلام برگشتند.
حرکت قاطعانهی امام خمینی(ره) به قدری موجب انفعال بهاییان شد که پس از بیداری و استبصار، جمع کثیری از آنان منتقد تشکیلات بهاییت در دوران «محمدرضا پهلوی» شدند و در سال 1358ه.ش. نشریهی «احرار» را برضد بهاییت منتشر نمودند.
شکلگیری «جابا» و انتشار نشریهی «احرار» ضربهی دیگری به پیکرهی فرقهی بهاییت در ایران بود. گروه یاد شده ضمن انتقاد از تشکیلات بهاییت، از تمامی کسانی که در دوران شاه برای بیگانگان جاسوسی کرده و یا در ساواک و سایر پستهای حساس به ملت ایران خیانت کرده بودند، اعلام برائت نمودند. به عنوان مثال نشریهی «احرار» در تیر ماه سال 1358ه.ش. ضمن معرفی چهرهی کریه و خائن تیمسار «ایادی» نوشت:
«ایادی پزشک مخصوص شاه برای سازمان سیا جاسوسی میکرده و مأموریت داشته اگر شاه قدمی خلاف منافع آمریکا بردارد او را به قتل برساند.»
البته بعید نیست عملکرد انفعالی بهاییان پس از انقلاب و شکلگیری «جابا» و انتشار نشریهی «احرار» و بازگشت دسته جمعی بسیاری از بهاییان به اسلام، عاری از صداقت و به دستور سران آنان بوده باشد ولی همین جوّ سنگین، موجب بازگشت عدهی کثیری از آنان به اسلام گردید، که امروز به عنوان «متبریان» معروفاند و متأسفانه پس از فضای ضداسلامی دوران «خاتمی» مورد طمع مبلغین بهایی قرار گرفتهاند.
به طور کلی بهاییان پس از پیروزی انقلاب به چهار دسته تقسیم شدند:
1- عدهای از آنان دارای مفاسد کلان سیاسی، اقتصادی و اخلاقی بودند که مانند «هژبر یزدانی» و وزرای جاسوس و هنرپیشههای فاسد، به آمریکا و غرب فرار کردند. بهعنوان نمونه «عبدالکریم ایادی» خیلی زودتر از اربابش محمدرضا به غرب پناهنده شد.
2- جمع کثیری صادقانه پس از افشای ادعاهای دورغین بهاییت توبه نموده و به اسلام بازگشتند.
3- دستهی سوم کسانی بودند که همچنان بر عقاید انحرافی خود پا برجا و بهایی باقی ماندند.
4- دستهی چهارم منافقانی بودند که برای حفظ موقعیتهای شغلی و یا به توصیهی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسراییل به ظاهر مسلمان شدند تا بتوانند اهداف شوم خود را عملی نموده و پس از نقد کردن اموال غیرمنقول از کشور خارج شوند. بعضی از این افراد نیز همچنان در کشور ساکن بوده و در راستای منافع آمریکا و اسراییل فعال میباشند که چهرهی واقعی بعضی از آنان در دولت سکولار اصلاحات برملا گردید.
برای درک خطر این گروه به گزارش زیر توجه نمایید:
یکی از بهاییان یزد پس از انقلاب، منافقانه ادعای مسلمانی نمود و به شیراز نقل مکان نمود. وی نام خانوادگی خود را نیز به «اسلامی» تغییر داد و در سالهای اخیر با کمک یکی از مبلغین سرشناس بهایی و خرج پولهای مشکوک، چهار نفر از طلاب استان یزد را به بهاییت جذب نموده است. همچنین از نشانهی بارز این گروه بیحجابی و بدحجابی زنان و دخترانشان میباشد. گویی این منافقان بهایی مأموریت دارند با بیحیایی و بیحجابی عفت عمومی را لکهدار کنند.
متأسفانه بعضی از این منافقان با راهاندازی شرکتهای فنی و تجاری، طرف قرارداد وزارت صنایع، نفت و شهرداریها شدهاند و در برجهای شمال تهران هیچ یک از قوانین اسلامی را رعایت نمیکنند. طبق گزارشهای رسیده، در این شرکتهای خصوصی، دختران و زنان موظفاند بدون حجاب و بسیار تحریکآمیز حضور یابند. خطر این منافقان بسیار زیاد و نگران کننده است که لازم است با بررسی سوابق و جمعآوری مستندات کافی نسبت به کنترل آنها اقدام شود. به هر حال از میان چهار دستهی یاد شده طی سالهای اولیهی پیروزی انقلاب، فقط دستهی چهارم کاملاً آزاد بودند و مخفیانه با جریانهای ضدانقلاب مشغول فعالیت تخریبی بودند که از دید مسؤولین پنهان نبود و معمولاً گزینشها از نفوذ آنان در مراکز تصمیمگیری جلوگیری میکردند.
تا اوایل سال 1362ه.ش. فرقهی ضالهی بهاییت بینام و نشان به حیات خود ادامه میداد، ولی از اوایل سال 1362ه.ش. در حالی که جنگ تحمیلی عراق برضد ایران ادامه داشت، سربازان گمنام امام زمان(عجلاللهتعالی) متوجه جاسوسی تعدادی از سران و مبلغین بهایی به نفع آمریکا و اسراییل شدند.
به همین دلیل دادستان کل انقلاب اسلامی در اوایل سال 1362ه.ش. از دستگیری تعدادی از بهاییان به جرم جاسوسی برای بیگانگان خبر داد و هرگونه فعالیت تشکیلاتی این فرقه را در ایران ممنوع و عضویت در فرقهی ضالهی بهاییت را جرم، اعلام نمود. به دنبال انحلال فرقهی ضالهی بهاییت، محفل ملی بهاییان در تاریخ 12/6/1362 طی اعلامیهای ضمن اعتراض و انتقاد شدید از انحلال این فرقهی ضاله توسط دادستان انقلاب، خود را از اتهامهای وارد مبرا دانست و تعطیلی فرقه را در ایران به طور رسمی اعلام نمود. در بخشی از اعلامیهی یاد شده آمده است:
«جامعهی بهاییان ایران برای اثبات حسن نیت و براساس اصول اعتقادی خویش در اطاعت تام از امر دولت و حکومت تعطیلی تشکیلات بهایی را در سراسر ایران اعلام میدارد و از این پس تا زمانی که سوءتفاهمات برطرف گردد و حقایق روشن شود، کلیهی محافل روحانیه و لجنات تابعهی آنها تعطیل است و هیچ فردی عضو تشکیلات بهایی شناخته نمیشود.»
پس از دستگیری جاسوسان بهایی و اعلام انحلال فرقهی ضالهی بهاییت از سوی دادستانی انقلاب، رییس جمهور وقت آمریکا «ریگان» بهرغم پرهیز حساب شدهی قبلی از حمایت رسمی، آشکارا از بهاییان دستگیر شده حمایت نمود و برخورد دادستانی انقلاب با بهاییان را محکوم کرد. امام خمینی(ره) در نطقی کوبنده جواب «ریگان» را چنین دادند:
«اگر دلیل نداشتیم که بهاییان جاسوس آمریکا هستند مگر طرفداری ریگان از اینها و اگر دلیل نداشتیم که حزب توده جاسوس شوروی است. جز طرفداری شوروی از حزب توده برای اثبات مدعای ما کافی بود. بهاییها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند که قبلاً انگلستان حامی اینها بوده و حالا آمریکا حامی آنهاست اینها مثل حزب توده جاسوس هستند.»
امام خمینی(ره) آشکارا به همه اعلام کرد که بهاییان مثل حزب توده جاسوساند و باید مثل حزب توده با آنها برخورد شود، ولی متأسفانه بعضی سعی داشتند با این جاسوسان سابقهدار کار فرهنگی انجام دهند. شاید بتوان افراد گول خورده و رده پایین این فرقه را با کار فرهنگی به شاهراه حقیقت برگرداند ولی لازم است با سران و مبلغین حرفهای این فرقه، قاطعانه و امنیتی برخورد کرد، چون اینها جاسوس آمریکا و اسراییل هستند.
سادهاندیشی است اگر بپذیریم غرب و استکبار حزب جاسوسی را که بیش از 170 سال برای آن خرج کرده و در فروپاشی عثمانی و شکلگیری اسراییل و تقویت مهرههای کثیف خود در ایران، منطقه و خاورمیانه نقش نوکری را به خوبی ایفا کرده، رها کند. اگر قبول داریم غرب و استکبار دشمنان قسم خوردهی اسلام هستند، باید بپذیریم که بهاییان در میان ما مسلمانان به عنوان مورد اعتمادترین جاسوسان غرب، با کار فرهنگی و نصیحت دست از سر اسلام و مسلمین برنخواهند داشت. به همین دلیل بود که اندکی پس از اعلام انحلال در اواخر سال 1362ه.ش. بهاییان ایران به دستور بیت العدل، محفل اضطراری سه نفرهای به صورت پنهانی جهت تداوم فعالیتهای مخرب خود تشکیل دادند.
در این دوره که با جنگ تحمیلی عراق برضد ایران همراه بود بهاییان از موشک باران شهرها توسط صدام و شهادت رزمندگان اسلام اظهار خوشحالی میکردند و به این بهانه که مخالف جنگ هستند کوچکترین فعالیتی برای دفاع از کشور انجام ندادند. از سال 1365ه.ش. وزارت اطلاعات متوجه جاسوسی بهاییان به نفع اسراییل و عراق شد و در نهایت، در سال 1366ه.ش. اعضای محفل اضطراری را شناسایی و دستگیر نمود که در اثر جوّسازی و جنجال حامیان غربی، این فرقه پس از مدتی آزاد شدند. خانم «مهناز رئوفی» در خاطرات خود مینویسد:
«در جریان رحلت حضرت امام که تمام ملت ایران عزادار بودند بهاییان در ضیافتها و محافل خود جشن میگرفتند و به هم تبریک میگفتند و اگر آنها بهصورت آشکار جشن نمیگرفتند از ترس مردم بود.»
از سال1370ه.ش. در اثر جوّ تسامح و تساهلی که دولت سازندگی ایجاد کرده بود، فعالیت اقتصادی بهاییان با گرفتن بعضی پروژهها و اخذ پروانهی مشاغل نان و آبدار گسترش یافت و توانستند شرکتهای مهم صنعتی، تجاری و فنی بهخصوص در زمینهی آسانسور و رایانه را راهاندازی کنند. بهاییان از همین دوره، صنایع اپتیک، واردات لنز و شیشهی عینک و بعضی اقلام چشم پزشکی را به انحصار خود در آوردند. همچنین با نفوذ در شرکتهای اقماری ایران خودرو و نزدیک شدن به شهرداری تهران در دورهی «کرباسچی» جان تازهای گرفتند و از سال 1375ه.ش. با راهاندازی دانشگاه مخفی خود سعی نمودند عقبماندگی تحصیلی خود را جبران نمایند.
با راهاندازی دانشگاه مخفی و مجازی، بهاییان با دادن حقوقهای کلان، بعضی اساتید مسلمان دانشگاهها و اساتید اخراجی و بازنشستهی مخالف نظام را به خدمت گرفتند. وزارت اطلاعات در سال 1375ه.ش. در یک عملیات گسترده به جمعآوری اسناد و پروندههای صیانتی فرقهی اقدام نمود و توانست اسناد و عملکرد بعضی مؤسسههای آموزشی آنان را کشف نماید. نظر به اهمیت آموزش و تحصیلات بهاییان بهتر است به تشریح نحوهی فعالیت علمی این فرقه اشاره شود.
عملکرد بهاییت در دورهی اصلاح طلبان و اجرای طرح روحی
با روی کار آمدن «آقای خاتمی» و تشدید جوّ تسامح، جاسوسان بهایی، اقدامهای تشکیلاتی خود را افزایش دادند. طبق گزارشهای رسیده در این مقطع، تعداد محافل محلی به 90 محفل و تعداد حلقههایی که برای ضیافت دور هم جمع میشدند به 400 هیأت رسیده بود.
همچنین با تأسیس دفاتری در ترکیه، پاکستان و امارات پشتیبانی مالی، آموزشی و سیاسی از محافل و هیأتهای اشاره شده را چند برابر نمودند. با مطرح شدن شعارهای سکولاریستی و ملیگرایانه از طرف ایدئولوگهای دولت اصلاحات، بهاییت با تعدیل تفکرات انترناسیونالیستی خود سعی نمود ضدیت خود با اسلام و ملیت ایرانی را برای بهرهبرداری از شعار ایران برای ایرانیان بپوشاند، زیرا همواره بهاییت برای شعارهای جهان وطنی و عناد با فرهنگ اسلامی ایرانی از سوی روشنفکران حتی روشنفکران غربگرا و چپ نظیر «فریدون آدمیت»، «هما ناطق»، «احمد کسروی»، «احسان طبری» و «محمدرضا فشاهی» مورد انتقاد قرار گرفته و آنان را خائن به نهضت مشروطه و نهضت ملی نفت و منافع ملت ایران و طرفدار استبداد داخلی و استعمار خارجی دانستهاند.
ولی متأسفانه بیسوادی و کوتاه فکری دولت اصلاحات موجب گردید بهاییت با خرج مبالغ کلان از حاشیه به متن وارد شده و با ترمیم چهرهی خیانتکار و جاسوس خود، جوانان ناآگاه را با مظلومنمایی بفریبد.
بهاییت با تلاش شبانهروزی و طبق سفارش شبکهی ماسونی به اصلاحطلبان نزدیک شد و از طرف دولت خاتمی و ایدئولوگهایی نظیر «حجاریان»، «مهاجرانی» و سران حزب مشارکت به عنوان عضوی از جامعهی مدنی خاتمی پذیرفته شد.
در دورهی 8 سالهی حاکمیت دولت اصلاحات، فتواهای صریح و روشن مراجعی نظیر آیات عظام «بروجردی، امامخمینی(ره)، گلپایگانی، مرعشی» و تمام مراجع فعلی شیعه مبنی بر حرمت مخالطه و معامله با بهاییان توسط نوکران بنیادهای صهیونیستی و ماسونی به بازی گرفته میشود و هر یک راهکارهایی برای رسمیت یافتن بهاییت ارایه میدهند که در زیر به بعضی از این نظریه پردازیهای غیرشرعی و غیرعلمی اشاره میشود.
«سعید حجاریان» به عنوان مغز متفکر اصلاحطلبان، فقه شیعه و نظرهای مراجع را مانع اجرای حقوق بشر و حقوق شهروندی دانسته و میگوید:
«بهبود مناسبات میان بهاییان و دولت تنها در یک جامعهی سکولار فراهم میشود. این مناسبات تنها در سایهی حقوق بشر و حقوق شهروندی اصلاح میشود نه در پرتو فقه شیعه»
«اکبر گنجی» با ارتزاق از دلارهای حرام بنیادهای صهیونیستی مینویسد:
«مهمترین موانع ورود جامعهی بهایی به جامعهی مدنی ایران عبارت است از پرداختن به مباحث تاریخی در خصوص پیدایش و عملکرد بهاییت، کثرتگرا و شمولگرا نبودن نظرات مراجع تقلید شیعه و عدم اعتقاد و گسترش پلورالیسم دینی، مانع اصلی عدم ورود آنان به جامعهی مدنی است که لازم است ابتدا این موانع را رفع نماییم.»
در واقع گنجی بیسوادتر از این است که مطالب یاد شده را مطرح کند، این حرفها مربوط به اربابان و استادان گنجی یعنی بنیادهای صهیونیستی است.
«حسن یوسفیاشکوری» نیز مانع ورود بهاییت به جامعهی مدنی ایران را فقه شیعه دانسته و ابراز امیدواری میکند در آیندهی نزدیک علمای جوانتر زعامت مرجعیت شیعه را به دست گرفته و این معضل جامعهی بهایی ایران را حل کنند.
«محسن کدیور» و روشنفکر دینی خود فروخته «عبدالکریم سروش» نیز با پیشنهاد پلورالیسم دینی و لزوم نوگرایی در فقه شیعه نظرهای یوسفی اشکوری را تکرار میکنند.
«احمد قابل» از دیگر اصلاحطلبان، معتقد است با تحول در فقه شیعه و از بین بردن حساسیتهای عرف جامعه نسبت به خطر بهاییت میتوان راه پذیرش جامعهی بهایی ایران به عنوان عضوی از جامعهی مدنی را هموار نمود.
«احمد زیدآبادی» اصلاحطلب مشهور، پیشنهادهای زیر را برای رفع موانع پذیرش جامعهی بهایی در جامعهی مدنی ایران ارایه داده است.
- رفع حساسیت روحانیون بلند پایهی شیعه نسبت به خطر بهاییت؛
- پاک کردن نگاه ایرانیان نسبت به وابستگی جامعهی بهایی به استعمارگران به خصوص آمریکا و اسراییل؛
- ایجاد تغییر در دیدگاه فقهای شیعه و مسؤولین نظام جمهوری اسلامی؛
- بازتعریف و ارایهی تعریف جدید میان بهاییت و دولت برای احقاق حقوق بهاییان.
به طور کلی از مجموع تلاشهای دولت و سران اصلاحات میتوان نتیجه گرفت که بهاییت موضوع خروج این فرقه از دستور کار مراجع تقلید شیعه، روحانیت و حذف سابقهی تاریخی فرقه در خدمت به استعمار خارجی و استبداد داخلی را به عنوان دو هدف عمده از راه اصلاحطلبان کوتاه فکر و غافل پیگیری میکرده است.
اگر بخواهیم مطالبات تشکیلات ضداسلامی و ضدبشری بهاییت از اصلاحطلبان را فهرست نماییم، میتوانیم به موارد هفتگانهی زیر اشاره کنیم:
1- خروج موضوع بهاییت از دستور کار مراجع عظام و روحانیت؛
2- پذیرش جامعهی بهایی بهعنوان عضوی از جامعهی مدنی ایران؛
3-تبدیل موضوع بهاییت به یک موضوع فرهنگی و اجتماعی و نفی دیدگاههای اطلاعاتی و امنیتی؛
4- حذف سابقهی تاریخی بهاییان در خدمت به استعمار خارجی و استبداد داخلی؛
5- دستیابی به حقوق کامل شهروندی که مزدورانی نظیر «شیرین عبادی» برای این امر اجیر شدهاند؛
6- پذیرش بهاییان بهعنوان اقلیت دینی و رفع منع استخدام در نهادهای دولتی و کسب حق تحصیلات عالیه؛
7- کسب آزادی تبلیغ بهاییت در ایران به عنوان مهد امرالله (حقی که در اسراییل به عنوان مرکزیت این فرقهی ضاله هم به آنان داده نشده است).
آنچه جای تعجب و تأسف است نفاق و دورویی اصلاحطلبان به عنوان حامیان این فرقهی گمراه میباشد. آقای خاتمی و سایر همفکران او در حالی که خود را پیرو راستین امام خمینی(ره) و تمام مراجع میدانستند در موضوع بهاییت به طور کامل مخالف نظرها و فتاوی آنان عمل میکردند، به عبارت دیگر مشغول تیز کردن تیشهای شده بودند که توسط یهود و صهیونیستها برای ریشهکن کردن اسلام و ارزشهای اسلامی ـ انسانی تولید شده بود. لازم به ذکر است اصلاحطلبان غافل و کوتاه فکر در این خیانت بزرگ از کمک بیدریغ شیخ ساده لوح «منتظری» و غیره نیز برخوردار بودند.
«منتظری» به عنوان فردی که روزگاری از طرف آیت الله بروجردی مأمور مقابله با این جریان شوم در اصفهان و نجفآباد بود به قدری در زمان ما سقوط نموده که برحق آب و گل این جاسوسان و دشمنان قسم خوردهی اسلام و ایران تأکید مینماید. با این حال حاکمیت اصلاحطلبان موجب شد چندین بار سازمانهای حقوق بشری رأی به محکومیت ایران بدهند که متأسفانه هماکنون نیز نهضت نامهنگاری و فعالیتهای مخرب سایبری آنان ادامه دارد.
بهاییت در دوران خاتمی به قدری جسور شدند که از سال 1379ه.ش. طرح 5 سالهی «دخول افواج مقبلین» و «احیای متبریان» را در ایران مطرح کردند اما در ایران به دلیل حساسیتهای موجود به دستور بیتالعدل راهبرد رعایت حکمت یعنی پنهان کاری ضمیمهی دو طرح یاد شده گردید. در این دو طرح، بهاییان سعی دارند با فریب مسلمانان و تبلیغ روی بهاییان مسلمان شده تا سال 2021م. 10 درصد جمعیت ایران را بهایی کنند به همین منظور طرحهای خاصی برای تربیت مبلغ به اجرا درآمد که مهمترین آنها طرح روحی و راه اندازی مؤسسهی آموزشی «روحی» برای تربیت مبلغ است که به تشریح آن میپردازیم.
اجرای طرح روحی از سال 1381 به بعد
این طرح ابتدا توسط یکی از سران بهایی به نام «فرزام ارباب» فرزند «روحی ارباب» در کلمبیا به اجرا درآمد و توانست تعداد زیادی را جذب بهاییت نموده و با سواد نماید. فرزام مؤسسهای به نام «مؤسسهی روحی» با کمک سازمان ملل در کلمبیا دایر نمود و به لحاظ خدماتی که در این کشور انجام داده بود، مورد تشویق سازمان ملل قرار گرفت. پس از این که دولت خاتمی فضای مناسبی در اختیار آنان قرارداد، بهاییان این طرح را با تغییراتی به ایران وارد و اجرا کردند. پس از تصویب طرح روحی برای تربیت تیوترها و مبلغین در سال 1380ه.ش. 13 نفر از چهرههای با استعداد بهایی عازم دبی شدند و در آن جا برای اجرای «طرح روحی» توجیه شدند و اولین دورهی طرح روحی در سال 1381ه.ش. در شیراز به اجرا درآمد.
دشمنان اسلام در طراحی این برنامه با بهرهگیری از تجارب مسیونرهای مسیحی، آموزش عقاید و احکام بهایی را در لفافهی ظاهر فریب خدمات ارایه میدادند. دروس طرح آموزشی روحی عموماًٌ دروسی مربوط به نحوهی برخورد اجتماعی و چگونگی به اصطلاح ابلاغ کلمه و تذکرهای عرفانی و اخلاقی به مبلغین به منظور جذب مسلمین و شیعیان میباشد. بیتالعدل هدف از طرح روحی را مشارکت مستقیم در ترویج بهاییگری و بهرهگیری از جریان دخول امواج شیعیان متمایل به بهاییت، افزایش درک بهتر از مقتضیات زمان، تبلیغ بهاییت با نگاهی جدید، افزایش مهارت و توانایی تیوترها و مبلغین در جهت خدمت به افراد متمایل به بهاییت برای جذب آنان بیان کرده است. برای این طرح 7 عنوان کتاب تدوین شد که عبارتاند از:
- کتاب فضیلتهای انسانی؛
- گفتوگوهای هدفمند؛
- کتاب کودکان 6 تا 9 سال؛
- کتاب تاریخ بهایی؛
- کتاب افراد 10 تا 12 سال؛
- کتاب راه و روش تبلیغ بهاییت؛
- کتاب خاص مبلغین (تیوترها).
به خاطر شرایط خاص ایران طرح روحی در اجرا با تغییرات جزیی همراه بود به این نحو که برای 16سال به بالا اجرا شد و برای افراد زیر 16 سال 3 کتاب برای تواندهی تدوین و آموزش داده میشد. همچنین از زمان آموزش تئوری کاسته و ضمن آموزش به فعالیت تفریحی آموزشی در پارکها، باغها و کوه میپردازند.
همچنین برای اغراض خاص با مراجعه به بیمارستانها، تیمارستانها، آسایشگاه سالمندان و عیادت و امداد به بیمارانی که در محلههای فقیرنشین ساکن میباشند و حتی کمک به شیرخوارگاهها و مددجویان معتاد اقدام مینمایند تا هم چهرهی استعماری و فاسد خود را ترمیم نموده و هم اقشار محروم را جذب نمایند.
طول دورهی کامل «کتب روحی» در ایران به شرطی که افراد جذب شده به طور مرتب در کلاسها شرکت کنند، 9 ماه تعیین شده است؛ پس از این که در این طرح تیوترها آموزش کامل روحی را گذراندند طبق روشهایی که به آنان آموزش دادهاند باید با افراد غیر بهایی ارتباط برقرار کنند، پس از شناسایی و ایجاد رابطهی افراد علاقهمند را به جلسات دعا دعوت میکنند. در بسیاری از موارد برای رفع حساسیت مسلمانان از کتب ادعیهی خود مسلمانان استفاده کردهاند و کمکم آنان را وادار نمودهاند از متون بهاییت استفاده کنند و در نهایت با اجرای آموزش خانه به خانه، جذبشدگان را در گروهها و حلقههای مطالعاتی جایگزین مینمایند.
تشکیلات بهاییان ایران، کل کشور را به 14 منطقه تقسیم نموده و برای هر یک از مناطق رابطی به نام «رابطین ملی» تعیین کرده است. در این 14منطقه تا کنون 119 مرکز شناسایی شده که در رأس هر مرکز 3 تیوتر قرار دارد. هر تیوتر یا راهنما میتواند تا 16حلقهی مطالعاتی تشکیل دهد. نکتهی جالب و مهم این است که هویت افراد جذب شده در جلسات دعا و حلقههای مطالعاتی باید محرمانه و مکتوم بماند و حتی افراد غیرمسؤول بهایی در جریان قرار نمیگیرند. عوامل اجرایی طرح روحی و تیوترها با کمک یاران ملی و خادمین محلی به صورت زیرزمینی و مخفی، حالتی تهاجمی گرفته و با سه حربهی اساسی و اصلی یعنی سکس در میان جوانان مجرد، کمک مالی در میان اقشار محروم و پرجمعیت و روی خوش و تملق و چاپلوسی در میان افرادی که کسی آنها را تحویل نمیگیرد، مشغول فساد اعتقادی و اخلاقی جامعه میباشند.
طبق بررسی صورت گرفته در سال 1383ه.ش. فعالیت تیوترها به اوج خود رسید و در مناطق 14 گانه، تعداد تیوترها که متأسفانه بعضی از آنها جوانان گول خوردهی مسلمان بودند به صورت تصاعدی افزایش یافت. طبق آمار خود بهاییان در سطح کشور 24 هزار تیوتر تربیت شد یعنی هر بهایی یا مسلمان جذب شده که طرح روحی و آموزش کتب هفتگانه را گذرانده بود، آمادگی لازم جهت تبلیغ بهاییت را به دست آورد. البته بهاییان در ارایهی آمار همیشه اغراق میکنند ولی شکی نیست در سال آخر دولت اصلاحات دشمنان قسم خوردهی اسلام از حداکثر آزادی برخوردار بودند و از انفعال خارج شده و با حداکثر توان تبلیغ میکردند.
سایر فعالیتهای بهاییان در دورهی اصلاحات
به موازات اجرای طرح روحی در سال 1381ه.ش. اولین شرکتهای هرمی «گلدکوئیست» نیز در شیراز توسط یهودیان و بهاییان شیراز شکل گرفت و مثل قارچ در سراسر کشور رشد نمود. همزمانی اجرای طرح روحی و راهاندازی شرکتهای هرمی از شیراز تأمل برانگیز است. در «هوم آفیسهای» شرکتهای هرمی، دختر و پسر با هم کار میکردند و مصافحه و روبوسی دختر و پسر امری عادی است. در راهاندازی شرکتهای هرمی دست بهاییت کاملاً آشکار بود ولی بعضی روحانیون کوتاه فکر مثل «صانعی» با شرایطی، فعالیت آنها را از نظر شرعی بلااشکال اعلام کردند.
هنوز معضل شرکتهای هرمی موجود است و در فتنهی 88 نیز تمام تشکیلات و اعضای این شرکتهای غارتگر و متقلب در اختیار فتنهگران بود. همچنین در دورهی اصلاحات، سرمایههای مشکوک بهاییان در بعضی طرحهای اقتصادی و تجاری به گردش در آمد و در تهران، شیراز، اصفهان و کرمان شاهد شکلگیری شرکتهای متعدد فنی و تجاری بودیم که در داخل برجهای مرتفع تهران و شهرهای بزرگ تمام قیود دینی و فرهنگی جامعه را زیرپا گذاشتند و متأسفانه رابطهای نزدیک با مسؤولین سکولار و لاقید پیدا کردند. در این دوره، روزنامهها و نشریههای زرد همپای بهاییان سرگرم اباحیگری و فساد شدند.
بهاییان وطنفروش و جاسوس از سرافکندگی خارج شده و نامههای طلبکارانهی متعددی برای خاتمی و سایر کارگزاران بیغیرت نوشتند. ارسال 30 هزار نامه در دورهی 8 سالهی خاتمی برای مسؤولین و سازمانهای بینالمللی و اجرای طرح روحی و استقبال بعضی مسؤولین و حتی برادر خاتمی از وکیل مدافع بهاییان یعنی «شیرین عبادی» در فرودگاه و دعوت این جاسوس خبیث به دانشگاه «الزهراء»(سلاماللهعلیها) توسط «زهرا رهنورد» همسر «میرحسین موسوی» که در این زمان مشاور ارشد خاتمی بود حکایت از عمق بیاعتقادی آنان به اسلام و خط امام داشت. در این دوره، بهاییان به راحتی توانستند (NGO)های متعدد تشکیل داده و در ارگانهای اجرایی نفوذ نمایند. فعالیت خائنانهی آنان در کمپین یک میلیون امضا و کانون مدافعان حقوق بشر به وضوح اشراف «موساد» و «سیا» بر آنان را نشان میدهد.
پس از پایان سلطهی مدعیان اصلاحات بر قوهی مقننه و مجریه قدری از جسارت و تهور بهاییان کاسته شد ولی پیرو مشکلاتی که وزارت علوم آقای خاتمی در آذر ماه سال 1382ه.ش. درست کرد و به طور رسمی اعلام نمود در تقاضانامهی آزمون، از دین و مذهب افراد سؤال نمیشود. فقط سؤال خواهد شد در آزمون سراسری دانشگاهها چه معارفی را امتحان خواهید داد. کماکان ارسال نامهی سرگشاده و تظلم نامه به بعضی مسؤولین تداوم یافت و در سالهای اخیر برای مظلوم نمایی بیشتر، کمیتهی پیجویی حق تحصیل بهاییان را دایر نمودهاند که در آخرین اعلامیهی آنها در اوایل سال 1388ه.ش. با انتشار اسامی 24 نفر از بهاییان نفوذی به دانشگاه که به عنوان مسلمان شاغل به تحصیل بودند و اخراج شدهاند به اخراج آنان اعتراض و مظلومنمایی نمودهاند. آنچه مسلم است بهاییان با کتمان مسلک خود در آموزش عالی و بسیاری از دوایر دولتی حتی آموزش و پرورش نفوذ نمودهاند که هوشیاری بیشتر دلسوزان اسلام و انقلاب را میطلبد.
همچنین در سالهای اخیر، فعالیت سایبری بهاییان با راه اندازی سایتهای متعدد افزایش چشمگیری یافته که متأسفانه بعضی روحانی نماها مانند «یوسفی اشکوری»، «منتظری»، «محمد مجتهد شبستری»، «کدیور» و روشنفکران وابسته به استکبار نظیر «سروش»، «مهاجرانی» و غیره خوراک این سایتها را تأمین میکنند که میتوان به مقالهی مفصل اسفند 87 «یوسفی اشکوری» در دفاع همه جانبه از بهاییان اشاره نمود.
اشکوری در این مقاله که در نشریهی «عصر نو» تاریخ 3/12/87 نیز منتشر شد، ضمن تأیید نامهی حمایت 267 نفر از ضدانقلابیون فراری از بهاییت، فتوای شیخ ساده لوح «منتظری» را در حمایت از بهاییت فتوایی شجاعانه و قابل تقدیر میداند. وی در ادامه بهاییان را در زمرهی اهل کتاب و در انتهای نامه در ردیف اسماعیلیه و زیدیه قرار داده و خواستار آزادی تحصیلات عالیه و استخدام آنان در دوایر دولتی شده است. جای بسی تأسف است فردی در کسوت روحانیت مدعیان شیادی نظیر باب و بها و فرقهای ساخته و پرداختهی دشمنان اسلام و استعمار را با ادیان الهی و اهل کتاب برابر قرار دهد.
به هر حال بهاییت پس از حاکمیت مجدد اصولگرایان، شیطنت و اعمال خائنانهی خود را تشدید نمود تا این که در تاریخ 25/2/87 به دستگیری 7 نفر از یاران ملی به نامهای جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم، مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی منجر گردید. در هر صورت دستگیر شدگان از تاریخ 22/10/88 تا 24/3/89 در 6 جلسه محاکمه، ابتدا به 20 سال حبس محکوم شدند که اخیراً به 10 سال کاهش یافته است.
با دستگیری این افراد، فعالیت ضداسلامی و ضدایرانی بهاییان به خصوص در اینترنت و شبکههای ماهوارهای و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری چند برابر شد. «مجمع عمومی سازمان ملل» نیز در تاریخ 29/8/88 در قطعنامهای به دفاع از بهاییان و آشوبگران پس از انتخابات پرداخت. این قطعنامه توسط «دیان علایی» و «بانی دوگال» -نمایندهی جامعهی بهاییت- و دولت کانادا برضد جمهوری اسلامی ایران در کمیتهی سوم مجمع سازمان ملل به رأی گذاشته شد که از 181 کشور شرکت کننده، 74 کشور رأی مثبت، 48 کشور مخالف و 59 کشور رأی ممتنع دادند.
متأسفانه عربستان تنها کشور مسلمانی بود که به قطعنامهی حمایت از بهاییان رأی مثبت داد. در این قطعنامه به طور مشروح به موارد نقض حقوق بهاییان و دستگیری و بازداشت 7 نفر از «یاران ملی» اعتراض شده و ایران را به عنوان ناقض حقوق بشر معرفی کردند. «دوگال» نمایندهی جامعهی جهانی در سازمان ملل مدعی شد این قطعنامه در 25 سال اخیر از شدید اللحنترین قطعنامهها برضد جمهوری اسلامی بوده است.
در تاریخ 25/11/87 پس از بسته شدن دفتر کانون مدافعان حقوق بشر، منشی این دفتر خانم «ژینوس سبحانی» نیز دستگیر شد. نامبرده در دفتر وکالت خانم «شیرین عبادی» نیز فعال و از بهاییان متعصب و جاسوس بود. دستگیری او موجی از تبلیغات خصمانه را برضد جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت، با افشای هویت دفتردار بهایی کانون و دردسرسازی این فرقه، دادستان کل کشور آقای «دری نجفآبادی» در نامهای به وزیر اطلاعات، فعالیت تشکیلات فرقهی ضالهی بهاییت و هر نوع تشکیلات جایگزین را غیرقانونی اعلام نمود.
لازم به ذکر است بهاییت از سال 1362ه.ش. غیرقانونی و تشکیلات آنان منحل اعلام شده بود ولی مجدد به صورت غیرقانونی «یاران ملی» را انتخاب کرده و مشغول فعالیت شده بودند. البته کماکان مبلغین این فرقه در سراسر کشور مشغول فعالیت تبلیغی هستند و در ضیافت 19 روزه، مسلمانان منحرف شده را نیز شرکت میدهند و خطر این فرقهی جاسوس همچنان ادامه دارد، به ویژه این که این فرقه به واسطهی فلسفهی وجودی خود یعنی جاسوسی برای استعمار و غرب از ابتدا مرکزگرا بوده و به طور عمده در پایتخت و شهرهای بزرگ مستقر شده است.
منبع: برهان