کد خبر: ۲۷۶۵۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۳ - ۲۳ اسفند ۱۳۹۰

آمريكا طراحي پيش و پس از 12 اسفند

« ما دو روز پيش از اين شنيديم كه رئيس جمهور آمريكا- در اجلاس ايپك- گفته است كه ما به جنگ با ايران فكر نمي كنيم، خيلي خب، اين خوب است، اين حرف عاقلانه اي است. اين خروج از توهم است. در كنارش گفت ما با تحريم، مردم ايران را به زانو درمي آوريم. اين توهم است. آن خروج از توهم در آن بخش اول خوب است. باقي ماندن در توهم در اين بخش دوم به آن ها ضربه خواهد زد. وقتي محاسبات انسان بر مبناي توهم بود بر مبناي واقعيت ها نبود، پيداست كه در برنامه ريزي كه براساس اين محاسبات انجام مي دهد، شكست خواهد خورد.»
فرازي از سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامي در ديدار اخير با خبرگان رهبري.
آمريكايي ها و بطور خاص هيات حاكمه اين كشور، پيش از انتخابات 12 اسفند ايران روي موضوع انتخابات مجلس نهم ايران تمركز كردند ولي نه از اين حيث كه چه گروهي راي مي آورد و چه گروهي راي نمي آورد و يا چه گروهي تحريم مي كند و چه گروهي تشويق مي نمايد. بلكه از اين زاويه كه آمريكايي ها مي خواستند انتخابات مجلس را به يك «شاخص كليدي» براي به چالش كشيدن نظام جمهوري اسلامي تبديل نمايند. تحليل آنان اين بود كه همه عوامل دست به دست هم داده اند و قطعا ميزان مشاركت مردم در اين انتخابات بسيار پائين خواهد بود آنان در اين تحليل از يك سو به فضاي اقتصادي هفته هاي منتهي به انتخابات و رشد بي رويه قيمت ها استناد مي كردند و در همان حال به غيبت جرياني كه در سال 88، فتنه اي بزرگ را به وجود آورده بود و نيز آخرين علامت هاي قهرگونه چهره هاي شاخص اشاره داشتند از نظر آنان كاهش شديد مشاركت موضوعي قطعي است!
آمريكايي ها معتقد بودند در اين فضا، انتخابات مجلس ايران به صحنه جدال دو گفتمان موافق روند مناقشه آميز ايران و غرب- به زعم آنها اقليتي!- و مخالف روند مناقشه آميز ايران و غرب- به زعم آنان اكثريتي!- تبديل مي شود و در نهايت انتخابات در غياب و قهر گفتمان اكثريتي برگزار شده و گفتمان اقليتي برنده يك انتخابات حداقلي خواهد بود و در نهايت اين گفتمان فتنه 88 را به نوعي بازسازي كرده و فعال مي نمايد با اين تفاوت كه حالا بخشي از جريان پيروز در آن زمان به منتقد انتخابات تبديل شده اند. از نظر آنان مي توان انتخابات را به نقطه اختلاف چند بعدي تبديل كرد و رهبري نظام را وادار به عقب نشيني نمود از اين رو آمريكايي ها حتما تا ظهر روز 12 اسفند تاكيد مي كردند كه اين انتخابات به رهبري و جناح هوادار او تعلق دارد و تا ظهر تنها تصويري كه از تلويزيونهاي خود پخش كردند تصوير رهبري هنگام دادن رأي بود.
در اين فضا آمريكايي ها معتقد بودند غرب بايد همه توان خود را براي تقويت جبهه اي كه آن را به دروغ اكثريت معرفي مي كردند، پاي كار بياورد از اين رو در هفته هاي منتهي به انتخابات شاهد طرح موضوعات و مواضع حاد از سوي غرب عليه ايران بوديم. غرب معتقد بود انتخابات ايران مشروعيت داخلي نظام سياسي ايران را در معرض ابهام قرار مي دهد و اين موضوع مي تواند به اقدام يكپارچه بين المللي عليه ايران منجر شود و موضع هواداران بين المللي ايران را تضعيف كرده و حتي آنها را وادار به همراهي نمايد. براين اساس غرب از ايران پس از انتخابات يك تصوير ضعيف شده و آماده همكاري جدي با غرب تهيه كرده بود و بنا داشت در روز 13 بهمن آن را به همه جهان نشان دهد.
انتخابات 12 اسفند يك ضربه اساسي به اين برداشت و راهبرد غرب وارد كرد و اين اثرگذاري فوري بود اگر به تصاوير انتخابات ايران در فاصله صبح تا حدود ساعت 4 بعدازظهر و تصاوير 7 شب به بعد روز انتخابات نگاه بياندازيم تفاوت فاحش اين دو را به وضوح مي بينيم. دوربين رسانه هاي غربي تا پيش از ظهر روي تصوير حضور رهبري در انتخابات زوم بود و در آن از حضور مردم در انتخابات كمترين خبري نبود. اما تصاوير 7 شب به بعد آنان بيانگر حضور انبوه توده ها در انتخابات بود و در روز 13 اسفند چندان خبري از «انتخابات حداقلي» و «جناحي» در رسانه هاي غرب منعكس نشد. اما در اين ميان چند روز بعد و در حين سخنراني اوباما در اجلاس يهوديان آيپك مشخص شد كه اين انتخابات جمع بندي آنان را دگرگون كرده است. اما نه به اين معنا كه از شيطنت و توطئه دست برداشته اند اما اينكه اوباما گفت «ما و اسرائيل به جنگ با ايران فكر نمي كنيم» در واقع خط بطلان بر موضوعي بود كه پيش از انتخابات از آن بعنوان عامل كمك به موضع مخالفان رهبري در ايران ياد مي كردند. در عين حال در اظهارات فرداي اوباما در آيپك نشانه هاي بيشتري ظهور كرد او اين بار در موضع فردي كه گويا به شكل سپر امنيتي ايران عمل مي كند! در پاسخ به اظهارات مقامات حزب جمهوري خواه بر لزوم برخورد امنيتي دولت آمريكا با ايران در نطق هاي انتخاباتي تأكيد مي كردند- و در واقع مي خواستند دولت اوباما را وادار به اقدام نظامي و يا وادار به اظهارنظرهاي تند عليه ايران نمايند- گفت اين ها متوجه خطرات اقدام نظامي عليه ايران نيستند و نمي دانند كه مردم آمريكا از چنين روشي استقبال نمي كنند. در واقع اظهارات اوباما نشان داد كه اساساً مواجهه نظامي با ايران هيچ زمينه اي ندارد و آنانكه از اين موضوع حرف مي زنند خود اعتقادي به عملي شدن آن ندارند. اين فقط ارتباط روشني با مشاركت انبوه مردم ايران در انتخابات دارد.
اما بنظر مي آيد به موازات شكست غرب در ايده «انتخابات حداقلي»، طرح جديدي روي ميز قرار گرفته است. اين برگ «مذاكرات» است. طي روزهاي اخير اين خط در رسانه هاي آمريكايي دنبال شد «ايران با اين انتخابات براي مذاكره با آمريكا پيرامون مسايل تاريخي خود اعتماد به نفس پيدا كرده است». در واقع غرب گمان مي كند كه مي تواند «مذاكره» را جايگزين «انتخابات» نمايد يعني همان نقش اختلافي كه قرار بود انتخابات بازي كند حالا پس از شكست به «مذاكره» منتقل كرده اند. آمريكا و اروپا از چند روز پيش اين نكته را مطرح كرده اند كه ما بايد به مردم ايران بگوئيم هيچ مشكلي با برنامه هسته اي صلح آميز شما نداريم و مسئله ما اطمينان پيدا كردن از عدم انحراف هسته اي ايران به سمت بمب است شما هم كه در بالاترين سطح مي گوئيد ما دنبال بمب نبوده و دستيابي به آن را حرام مي دانيم پس بيائيد و به يك مذاكره جدي كه تضمين كننده عدم انحراف و فعاليت صلح آميز ايران است، رضايت بدهيد. اما واقعيت اين است كه آمريكايي ها و اروپايي ها براي اين هدف مذاكره نمي كنند اين موضوعي است كه بيش از مذاكره به يك بيانيه رسمي از سوي غرب كه همراه با آن بايد همه تحريم ها لغو شوند، احتياج دارد. غرب همين امروز همراه با بحث ظاهري موافقت با برنامه صلح آميز هسته اي ايران بر لزوم تن دادن ايران به طرح روسيه تأكيد مي كنند و حال آنكه طرح روسيه توقف پلكاني برنامه هسته اي ايران است. بنابراين كاملاً واضح است كه غرب گمان مي كند اگر كارها به كانال مذاكره سپرده شود، مي توان در پاي ميز مذاكره انواع روش ها و نتايج را به ايران تحميل كرد كه يكي از آن ها زمان دار شدن و تطويل مذاكرات بي نتيجه است.
غرب گمان مي كند كه مي تواند مذاكره را به يك مسئله اختلافي در درون ايران تبديل كند به اين معنا كه غرب در حال وانمود كردن اين مسئله است كه ايران بايد ميان تحريم هاي فزاينده و «مذاكره مسئولانه» يكي را انتخاب كند. آنكه به مذاكره تن نمي دهد و يا مذاكره را جدي نمي گيرد در واقع هوادار تحريم فزاينده است. اين موضوعي است كه - به گمان غرب- مردم را در كنار هواداران مذاكره قرار مي دهد چرا كه مردم از تحريم استقبال نمي كنند. از سوي ديگر از منظر غرب سران فتنه و انحراف روي موضوع مذاكره تأكيد دارند. در سطح نخبگان هم هواداران مذاكره اكثريت دارند بنابراين- از منظر غرب- به ميان كشيدن بحث مذاكره يك اكثريت توده اي، نخبه اي، اپوزيسيوني را در مقابل اقليت مخالف مذاكره قرار مي دهد. غرب مي گويد اين دو دستگي هواداران مذاكره و مخالفان مذاكره براي غرب مطلوب است و بايد آن را دنبال كرد. بنابراين كاملاً واضح است كه غرب از مذاكره به مثابه يك سلاح براي هدف قرار دادن انسجام ايران استفاده مي كنند و به چيزي جز دست كشيدن ايران از منافع ملي خود رضايت نمي دهد.
از منظر غرب، مذاكره، رهبري ايران كه در انتخابات 12 اسفند اقتدار آن تثبيت گرديد را در موضع ضعف قرار مي دهد و در نهايت او را وادار به پذيرش مذاكره مي كند! مذاكره اي كه اولين نتيجه آن عقب نشيني ايران از مواضع هسته اي خود خواهد بود بر اين اساس غربي ها از هر جمله اي براي القاء منظور خود استفاده مي نمايند. مثلاً پس از آنكه رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اخير با اعضاي محترم مجلس خبرگان فرمودند: «اينكه رئيس جمهور آمريكا گفته است مابه جنگ فكر نمي كنيم اين خوب است و حرف عاقلانه اي است و خروج از توهم مي باشد» آمريكايي ها دوره افتادند كه بله ايران يك علامت مثبت براي مذاكره با آمريكا بروز داد. يونايتدپرس آن را فتح بابي براي مذاكره ناميد، CNN آن را خوب و در عين حال فاقد پيوست ديپلماتيك لقب داد و كريستين ساينس مانيتور آن را «تجليل ايران از شيطان بزرگ» ناميد و خبرنگاران مختلف رسانه هاي آمريكايي با ماموريت خاص از ناحيه سردبيران خود مامور شدند تا اين نكته كه ايران در حال ارسال نشانه هاي مذاكراتي است را- با توسل به دروغ هاي شاخدار- به زبان ها و اذهان منعكس نمايند و حال آنكه به هيچ شكلي نمي توان از عبارت حضرت امام خامنه اي- دامت بركاته- چنين استفاده اي كرد. در واقع جداي از اين كه اوباما در فضاي انتخاباتي آمريكا مي خواهد از كارت ايران استفاده كند و تصويري از رو به حل بودن يك پرونده سخت 33 ساله براي پيروزي در انتخابات ارائه كند، اينگونه تبليغات از استفاده ابزاري حزب دمكرات از موضوع مذاكره خبر مي دهد.
اما البته بايد گفت همانگونه كه تحليل آمريكا از انتخابات ايران در فاصله مهر تا اسفند 90 سراسر اشتباه بود و به يك افتضاح سياسي براي آمريكا تبديل گرديد، تحليل آمريكا از موضوع مذاكره نيز از چنين وضعي پيروي مي كند. مذاكره با آمريكا به هيچ وجه يك مطالبه اجتماعي در ايران نيست خود اين انتخابات نشان داد كه چنين چيزي واقعيت ندارد بلكه اكثريت راي دهندگان همراه با برگه راي تنفر خود را از آمريكا و بي اعتمادي شان به سياست هاي غرب را ابراز كرده اند. از سوي ديگر انتخابات 12 اسفند اصولا موضع سران فتنه، سران انحراف و سران غرب و سازش طلبان را بشدت تضعيف كرد و موضع رهبري و توده هاي مومن و انقلابي را تثبيت كرد بنابراين اگر كسي از مذاكره با آمريكا- خارج از چارچوب جاري 1+5- حرف بزند، حرف اقليتي كوچك را زده است و طبعا راه به جايي نمي برد. مذاكره با آمريكا يك نداي بيروني است و از نياز غرب به مذاكره خبر مي دهد طبعا در اينجا مذاكره از منظر ايرانيان تامين كننده منافع ملي ايران نيست بلكه درصدد تحقق حداكثري زياده خواهي غرب از ايران است مگر نه اين است كه همين مذاكره هسته اي هم با سمت و سوي توقف برنامه صلح آميز هسته اي ايران بنا شده و از سوي غرب پيگيري مي شود؟ كاملا واضح است كه ايران خود را در بهترين شرايط تاريخي مي بيند و در منسجم ترين وضعيت قرار دارد با اين وصف چه نيازي دارد كه به زياده خواهي غرب ولو آن كه با روكشي فريبنده ارائه گردد تن دهد.
سعدالله زارعي

نظرات بینندگان